🔶 تراجنسی بودن؛ تعصبات و چالشهای اجتماعی
🔸واقعیت زندگی به عنوان یک فرد تراجنسی(transgender)، بسیاری از اوقات دربردارندهٔ تجربههایی مانند مواجهه با تعصب، تبعیض، و حتی خشونت است. این رویکردها اغلب نتیجهٔ مجموعهای از عوامل و نگرشهای اجتماعی است که تحت عناوینی مانند “ترنس هراسی” و “تعصب جنسیتی”، شناخته میشوند.
🔸تعصب جنسیتی(cissexim) بر این پیش فرض استوار است که تطابق کامل بین هویت جنسی یک فرد (احساس او از زن یا مرد بودنش) با جنسیت بیولوژیک و جسمانی او، تنها وضعیت بهنجار، طبیعی و معتبر است. با این پیش فرض، هر وضعیتی خلاف این حالت، محکوم به حذف، سرکوب، و رانده شدن به حاشیه به عنوان یک ناهنجاری است.
🔸ترنس هراسی(transphobia) که پدیدهای بسیار نزدیک به تعصب جنسیتی است، شامل مجموعه نگرشها و باورهای منفی نسبت به هویت تراجنسی، شامل درنظر گرفتن آن به عنوان یک بیماری روانی، یک وضعیت گذرا یا حتی یک دروغ، است. تحقیر، خشونت و رفتار تبعیض آمیز با افراد ترنس، و مشروط کردن اعتبار و مقبولیت آنها به ادامهٔ زندگی در قالب جنسیت بیولوژیکشان، از پیامدهای چنین باورهایی است.
🔸نگرشهای تبعیضآمیز و طردکننده به افراد ترنس، در هنگام استخدام، اعطای مسکن و حتی مراقبتهای درمانی، منتهی به آن شده است که میزان شیوع بیخانمانی، فقر، مشکل اشتغال و محرومیت از خدمات سلامت، در میان افراد ترنس بیش از سایر افراد جامعه باشد.
🔸به طور نمونه، بسیاری از شرکتهای بیمه، خدمات مربوط به اعمال جراحی تغییر جنسیت افراد ترنس را تحت پوشش قرار نمیدهند؛ این موضوع، با درنظر گرفتن هزینه بالای این خدمات، باعث روی آوردن بسیاری از افراد ترنس به افراد غیرمتخصص، انجام جراحی در فضاهای غیراستاندارد، و ایجاد عوارض، بدشکلی، عفونت و حتی مرگ میشود.
🔸شیوع ۵۵ درصدی اختلال اضطراب اجتماعی، در میان افراد تراجنسی، در مقایسه با شیوع ۶ تا ۷ درصدی آن در میان سایر افراد جامعه، نشانههای از تاثیر نگرشها و رویکردهای اجتماعی تنشزا بر سلامت روان این گروه از افراد جامعه است.
🔸در حدود ۴۰ درصد از افراد ترنس ساکن آمریکا سابقه یک نوبت اقدام به خودکشی را گزارش کردهاند، در حالیکه که آمار خودکشی در جامعه عمومی آمریکا، نزدیک به ۲ درصد است.
🔸موانع و محرومیتهایی که در مسیر اشتغال، سکونت و سلامت افراد ترنس قرار گرفته است را میتوان یک انتخاب جمعی از سوی سایر افراد و نهادهای جامعه در نظر گرفت. بر همین اساس، جستجوی راه حل برای رویکردهای متعصبانه به افراد ترنس، در درجه اول مستلزم شنیدن صدای آنها به عنوان قربانیان این نگرشها، و در درجه دوم، دعوت کلیه افراد جامعه به پذیرش سهم خود در تلاش برای ایجاد تغییر است؛ حرکت به سمت این انتخاب جمعی، که انسانهای دیگر را فراتر از هر گرایش، هویت یا اقلیتی که به آن تعلق دارند، در درجه اول به عنوان یک همنوع، و نه به عنوان تهدیدی برای نظم اجتماعی، شایستهٔ احترام بدانیم.
از صفحه علی نیکجو
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اعتراضات_سراسری
#اعتصابات_سراسری
#همبستگی_برای_گذار
#شورای_مدیریت_گذار
@irantc_official
🔸واقعیت زندگی به عنوان یک فرد تراجنسی(transgender)، بسیاری از اوقات دربردارندهٔ تجربههایی مانند مواجهه با تعصب، تبعیض، و حتی خشونت است. این رویکردها اغلب نتیجهٔ مجموعهای از عوامل و نگرشهای اجتماعی است که تحت عناوینی مانند “ترنس هراسی” و “تعصب جنسیتی”، شناخته میشوند.
🔸تعصب جنسیتی(cissexim) بر این پیش فرض استوار است که تطابق کامل بین هویت جنسی یک فرد (احساس او از زن یا مرد بودنش) با جنسیت بیولوژیک و جسمانی او، تنها وضعیت بهنجار، طبیعی و معتبر است. با این پیش فرض، هر وضعیتی خلاف این حالت، محکوم به حذف، سرکوب، و رانده شدن به حاشیه به عنوان یک ناهنجاری است.
🔸ترنس هراسی(transphobia) که پدیدهای بسیار نزدیک به تعصب جنسیتی است، شامل مجموعه نگرشها و باورهای منفی نسبت به هویت تراجنسی، شامل درنظر گرفتن آن به عنوان یک بیماری روانی، یک وضعیت گذرا یا حتی یک دروغ، است. تحقیر، خشونت و رفتار تبعیض آمیز با افراد ترنس، و مشروط کردن اعتبار و مقبولیت آنها به ادامهٔ زندگی در قالب جنسیت بیولوژیکشان، از پیامدهای چنین باورهایی است.
🔸نگرشهای تبعیضآمیز و طردکننده به افراد ترنس، در هنگام استخدام، اعطای مسکن و حتی مراقبتهای درمانی، منتهی به آن شده است که میزان شیوع بیخانمانی، فقر، مشکل اشتغال و محرومیت از خدمات سلامت، در میان افراد ترنس بیش از سایر افراد جامعه باشد.
🔸به طور نمونه، بسیاری از شرکتهای بیمه، خدمات مربوط به اعمال جراحی تغییر جنسیت افراد ترنس را تحت پوشش قرار نمیدهند؛ این موضوع، با درنظر گرفتن هزینه بالای این خدمات، باعث روی آوردن بسیاری از افراد ترنس به افراد غیرمتخصص، انجام جراحی در فضاهای غیراستاندارد، و ایجاد عوارض، بدشکلی، عفونت و حتی مرگ میشود.
🔸شیوع ۵۵ درصدی اختلال اضطراب اجتماعی، در میان افراد تراجنسی، در مقایسه با شیوع ۶ تا ۷ درصدی آن در میان سایر افراد جامعه، نشانههای از تاثیر نگرشها و رویکردهای اجتماعی تنشزا بر سلامت روان این گروه از افراد جامعه است.
🔸در حدود ۴۰ درصد از افراد ترنس ساکن آمریکا سابقه یک نوبت اقدام به خودکشی را گزارش کردهاند، در حالیکه که آمار خودکشی در جامعه عمومی آمریکا، نزدیک به ۲ درصد است.
🔸موانع و محرومیتهایی که در مسیر اشتغال، سکونت و سلامت افراد ترنس قرار گرفته است را میتوان یک انتخاب جمعی از سوی سایر افراد و نهادهای جامعه در نظر گرفت. بر همین اساس، جستجوی راه حل برای رویکردهای متعصبانه به افراد ترنس، در درجه اول مستلزم شنیدن صدای آنها به عنوان قربانیان این نگرشها، و در درجه دوم، دعوت کلیه افراد جامعه به پذیرش سهم خود در تلاش برای ایجاد تغییر است؛ حرکت به سمت این انتخاب جمعی، که انسانهای دیگر را فراتر از هر گرایش، هویت یا اقلیتی که به آن تعلق دارند، در درجه اول به عنوان یک همنوع، و نه به عنوان تهدیدی برای نظم اجتماعی، شایستهٔ احترام بدانیم.
از صفحه علی نیکجو
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اعتراضات_سراسری
#اعتصابات_سراسری
#همبستگی_برای_گذار
#شورای_مدیریت_گذار
@irantc_official
Telegram
irantc media
🔶 میراث شوم «توسعه»: وعدههای بهشتی که جهنم آفریدند!
✍🏻: عقیل دغاقله
🔸«ظهر به دشتهای وسیع و هموار، ولی بایر خوزستان رسیدیم. آب فراوان و هرز آن، مایه حسرت شد.»
🔸این جملهای از هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۰ است که برای مدیریت جنگ به استان سفر کرده بود. آنچه چشمان هاشمی رفسنجانی را گرفته بود «آب فراوان» بود که به تصور او «هرز» میرود و سرزمینی که او آن را «بایر» میبیند. او از «منطقهای کویری» آمده بود و خود و مردمانش را مستحقتر به این به آب میدید.
🔸این رویکرد البته نا آشنا نیست، همان عقلانیتی است که بنیان استعمار ماندگار settler colonialism را شکل میدهد و نمودهای مختلف آن را در سراسر جهان دیدهایم. گفتمانی که همیشه با خلق تصویری خالی از سکنه terra nullius از سرزمینی شروع میشود و به نابودی یک سرزمین و مردمانش منتهی میشود.
🔸رویکرد «توسعه محور» هاشمی رفسنجانی و کارگزارانی که تا اکنون بر مقدرات کشور حاکم هستند از دل همین نگاه استعماری در میآید. نگاهی که سرزمینهایی که دور از مرکز هستند را بایر میبیند، و ساکنان آن را بومیهای کم ارزش تصور میکند که بر آنچه دارند مستحق نیستند. در قیاس با متخصصان و کارشناسان توسعه، مردم بومی نه دانش استفاده از آب و زمین را دارند و نه اهلش هستند و نه مستحق آن. به قول اکبر ترکان در مورد مردم عرب، آنها برای بهبودی زندگیشان، زمینهایشان را به سرمایهدارانی از مرکز بسپارند و خود «باغداری و کارگری سرمایهدارها را بکنند.»
🔸این نگاه استعماری در صحبتهای هاشمی با شیوخ عرب در سال ۱۳۸۴ نیز نمایان است: «چون من اهل رفسنجان هستم، نمیتوانم {از انتقال آب و پروژههای سد سازی} دفاع کنم. اگر آب را برای جای دیگری میبردند، محکم دفاع میکردم. … الان عدهای مسأله آب را در خوزستان بهانه قرار دادند. لذا نگذارید چنین چیز غلطی مطرح شود. دیگر خشکسالی و سیل مخرب برای شما معنا ندارد. شما مطمئن باشید من خیر اعراب خوزستان را میخواهم، آنها را مردم خوبی میدانم و به آنها علاقه دارم. هر کمکی که درباره احقاق حق آنها و کمک ارتقاء سطح زندگی آنها از من ساخته باشد، مطمئن باشید انجام خواهم داد. شما واسطههای خوبی برای ما هستید.»
🔸هاشمی در این گفتگو خود نیز میداند که از پیش محکوم است. او آب را از طبیعتش و از این مردم به جای دیگری منتقل میکند. به جایی که او از آنجا آمده است. و به همین خاطر هم «نمیتواند محکم دفاع کند.» تمام کلام او در این دیدار این است که شما، ای «شیوخ» به عنوان «واسطه خوب» بروید و مردم عرب را قانع کنید که بردن این آب به خیر و صلاح خود آنها است. اما اگر شیوخ واسطه او با مردم بودند، او با طبیعت واسطهای نداشت. طبیعت قوانین خودش را دارد و انتقام سختش را دیر یا زود میگرفت.
🔸ظلم هاشمی البته فقط به مردم عرب نبود. مسحور با میزان آبی که از طبیعت سرقت میکند، رفسنجانی و تیم همراه او تصور میکردند که چه گنجی را به چنگ آوردهاند. هاشمی میگوید که از سال ۶۰ (که وفور آب را دیده است) بیش از ۱۵۰ سد کوچک و بزرگ را احداث کرده است. با تصور خام «وفور آب»، او و تکنوکراتهای همراهش تصور میکند تنها در چند سال میتواند نه تنها خود را از آن آب سیراب کند که به کشورهای دیگر نیز بفروشد: «ما اگر آب اضافی داشته باشیم، از آنجا میتوانیم به جنوب خلیج فارس و کشورهای دیگر صادر بکنیم که الان ما یک تفاهم نامهای را با قطریها در دست تهیه داریم. سر انجام جنوب دریای فارس چارهای ندارند جز اینکه از ایران آب بخرند.» و همین نگاه باعث شد، تا صنایع آبخوری چون فولاد و کشاورزیهای نابخردانهای در همان کویری که رفسنجانی از آن نام میبرد برپا شوند. تا امروز طبیعتی نابود شده برای ما به یادگار بگذارد.
🔸جالبتر آنکه همان کسانی که این جهنم را برای ما آفریدهاند، امروز باز نسخه میپیچند و توجه نمیکنند که درک این میراث شوم، با تئوریهای توسعه که شب و روز در حلقوم ما میکنند ممکن نیست. درک این میراث شوم تنها با توجه به مطالعاتی ممکن میشود که به خوبی نشان دادهاند چگونه توسعه بدون وجود یک جامعه قوی که بتواند «نه» بگوید (و نه جامعهای مهار و خوار شده شده توسط شیوخ و زور سرنیزه) به موتوری ویرانگر بدل میشود. موتوری که از دل وعدههای بهشتی آنها جز جهنمی ترسناک در نمیآید. درک این میراث شوم از دل مطالعاتی ممکن میشود که انسان را، آب را، زمین را، درخت را و طبیعت را مقدم بر هر عدد و رقمی بدانند.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اعتراضات_سراسری
#اعتصابات_سراسری
#همبستگی_برای_گذار
#شورای_مدیریت_گذار
@irantc_official
✍🏻: عقیل دغاقله
🔸«ظهر به دشتهای وسیع و هموار، ولی بایر خوزستان رسیدیم. آب فراوان و هرز آن، مایه حسرت شد.»
🔸این جملهای از هاشمی رفسنجانی در سال ۱۳۶۰ است که برای مدیریت جنگ به استان سفر کرده بود. آنچه چشمان هاشمی رفسنجانی را گرفته بود «آب فراوان» بود که به تصور او «هرز» میرود و سرزمینی که او آن را «بایر» میبیند. او از «منطقهای کویری» آمده بود و خود و مردمانش را مستحقتر به این به آب میدید.
🔸این رویکرد البته نا آشنا نیست، همان عقلانیتی است که بنیان استعمار ماندگار settler colonialism را شکل میدهد و نمودهای مختلف آن را در سراسر جهان دیدهایم. گفتمانی که همیشه با خلق تصویری خالی از سکنه terra nullius از سرزمینی شروع میشود و به نابودی یک سرزمین و مردمانش منتهی میشود.
🔸رویکرد «توسعه محور» هاشمی رفسنجانی و کارگزارانی که تا اکنون بر مقدرات کشور حاکم هستند از دل همین نگاه استعماری در میآید. نگاهی که سرزمینهایی که دور از مرکز هستند را بایر میبیند، و ساکنان آن را بومیهای کم ارزش تصور میکند که بر آنچه دارند مستحق نیستند. در قیاس با متخصصان و کارشناسان توسعه، مردم بومی نه دانش استفاده از آب و زمین را دارند و نه اهلش هستند و نه مستحق آن. به قول اکبر ترکان در مورد مردم عرب، آنها برای بهبودی زندگیشان، زمینهایشان را به سرمایهدارانی از مرکز بسپارند و خود «باغداری و کارگری سرمایهدارها را بکنند.»
🔸این نگاه استعماری در صحبتهای هاشمی با شیوخ عرب در سال ۱۳۸۴ نیز نمایان است: «چون من اهل رفسنجان هستم، نمیتوانم {از انتقال آب و پروژههای سد سازی} دفاع کنم. اگر آب را برای جای دیگری میبردند، محکم دفاع میکردم. … الان عدهای مسأله آب را در خوزستان بهانه قرار دادند. لذا نگذارید چنین چیز غلطی مطرح شود. دیگر خشکسالی و سیل مخرب برای شما معنا ندارد. شما مطمئن باشید من خیر اعراب خوزستان را میخواهم، آنها را مردم خوبی میدانم و به آنها علاقه دارم. هر کمکی که درباره احقاق حق آنها و کمک ارتقاء سطح زندگی آنها از من ساخته باشد، مطمئن باشید انجام خواهم داد. شما واسطههای خوبی برای ما هستید.»
🔸هاشمی در این گفتگو خود نیز میداند که از پیش محکوم است. او آب را از طبیعتش و از این مردم به جای دیگری منتقل میکند. به جایی که او از آنجا آمده است. و به همین خاطر هم «نمیتواند محکم دفاع کند.» تمام کلام او در این دیدار این است که شما، ای «شیوخ» به عنوان «واسطه خوب» بروید و مردم عرب را قانع کنید که بردن این آب به خیر و صلاح خود آنها است. اما اگر شیوخ واسطه او با مردم بودند، او با طبیعت واسطهای نداشت. طبیعت قوانین خودش را دارد و انتقام سختش را دیر یا زود میگرفت.
🔸ظلم هاشمی البته فقط به مردم عرب نبود. مسحور با میزان آبی که از طبیعت سرقت میکند، رفسنجانی و تیم همراه او تصور میکردند که چه گنجی را به چنگ آوردهاند. هاشمی میگوید که از سال ۶۰ (که وفور آب را دیده است) بیش از ۱۵۰ سد کوچک و بزرگ را احداث کرده است. با تصور خام «وفور آب»، او و تکنوکراتهای همراهش تصور میکند تنها در چند سال میتواند نه تنها خود را از آن آب سیراب کند که به کشورهای دیگر نیز بفروشد: «ما اگر آب اضافی داشته باشیم، از آنجا میتوانیم به جنوب خلیج فارس و کشورهای دیگر صادر بکنیم که الان ما یک تفاهم نامهای را با قطریها در دست تهیه داریم. سر انجام جنوب دریای فارس چارهای ندارند جز اینکه از ایران آب بخرند.» و همین نگاه باعث شد، تا صنایع آبخوری چون فولاد و کشاورزیهای نابخردانهای در همان کویری که رفسنجانی از آن نام میبرد برپا شوند. تا امروز طبیعتی نابود شده برای ما به یادگار بگذارد.
🔸جالبتر آنکه همان کسانی که این جهنم را برای ما آفریدهاند، امروز باز نسخه میپیچند و توجه نمیکنند که درک این میراث شوم، با تئوریهای توسعه که شب و روز در حلقوم ما میکنند ممکن نیست. درک این میراث شوم تنها با توجه به مطالعاتی ممکن میشود که به خوبی نشان دادهاند چگونه توسعه بدون وجود یک جامعه قوی که بتواند «نه» بگوید (و نه جامعهای مهار و خوار شده شده توسط شیوخ و زور سرنیزه) به موتوری ویرانگر بدل میشود. موتوری که از دل وعدههای بهشتی آنها جز جهنمی ترسناک در نمیآید. درک این میراث شوم از دل مطالعاتی ممکن میشود که انسان را، آب را، زمین را، درخت را و طبیعت را مقدم بر هر عدد و رقمی بدانند.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#اعتراضات_سراسری
#اعتصابات_سراسری
#همبستگی_برای_گذار
#شورای_مدیریت_گذار
@irantc_official
Telegram
irantc media