📣📣فیلم های کوتاه خود را ملی ببینید!
🎊🎊🎊جشنواره ملی فیلم کوتاه #آپادانا
⌚📩مهلت ارسال آثار: 30 آبان ماه
🏆🏆برگزاری جشنواره: 8 تا 15 آذر
@festivalapadana
@hozeyehonarich
🎊🎊🎊جشنواره ملی فیلم کوتاه #آپادانا
⌚📩مهلت ارسال آثار: 30 آبان ماه
🏆🏆برگزاری جشنواره: 8 تا 15 آذر
@festivalapadana
@hozeyehonarich
#اسماعیلی_دهکردی #معاون_فرهنگی_هنری_حوزه_هنری اعلام کرد:
دو فیلم از تولیدات #حوزه_هنری #چهارمحال_و_بختیاری به بخش مسابقه ی چهل و هفتمین جشنواره بین المللی #فیلم_رشد راه یافت
@hozeyehonarich
دو فیلم از تولیدات #حوزه_هنری #چهارمحال_و_بختیاری به بخش مسابقه ی چهل و هفتمین جشنواره بین المللی #فیلم_رشد راه یافت
@hozeyehonarich
آن سمت دشت مانده سری روی نیزهها
پاشیده خون به چشمِ تری روی نیزهها
در خواب کودکانه یک طفل شیرخوار
آتش گرفته بال و پری روی نیزهها
بر گونههای سوختهی مرد تشنهای
جاریست خون مختصری روی نیزهها
تاباندهست نور عجیبی به روی دشت
از دوردستها، قمری رویِ نیزهها
آخر چهگونه میشود از دجله تا فرات
اینگونه سخت دل ببری روی نیزهها؟!
این سمت دشت، تشنگی از حد گذشته است
از حال خیمه بیخبری روی نیزهها
کمکم غروب میشود و وقت رفتن است
دیگر نمانده هیچ اثری روی نیزهها
یک دست ماندهست، و یک مَشکِ سوخته
و شاعری که چشم به این صحنه دوخته
میخواهد از زبان قلم دردِ دل کند
از روزهای غربت و غم دردِ دل کند
از پیکر برهنه و بیجان شروع کرد
از ریگهای داغ بیابان شروع کرد
از داغ آب و دلهرهی آن شب فرات
مردی که خشک ماند لبش بر لب فرات
از زخمهای تشنهی روی جبین نوشت
اوّل کمی گریست پس از آن چنین نوشت:
آن مرد رفتهبود که باران بیاورد
شوری به خیمههای پریشان بیاورد
مَشکی به دست، سینهی شب را نشانه رفت
با این امید: سر بدهد ... نان بیاورد
آن مرد رفتهبود از آغوش شورهزار
مَرهم برای زخم یتیمان بیاورد
...
افتادهبود روی زمین مَشک، عهد بست
حالا که دست نیست، به دندان بیاورد
دستان مرد آن طرف از پیکرش جداست
این صحنه شاعرانهترین صحنهی خداست
شاعر نوشت: «آب»، و باران شروع شد
قطرهبهقطره در دل طوفان شروع شد
از جا بلند شد، به سر زد، به سینه زد
آهی کشید و شام غریبان شروع شد
هی چرخ خورد دور خودش تا جنون گرفت
اینقدر گریه کرد که بارانِ خون گرفت
پایان شعر جای خودش نقطهچین گذاشت
شمشیر را گرفت و قلم را زمین گذاشت.
+جواد محمّدی فارسانی
@hozeyehonarich
پاشیده خون به چشمِ تری روی نیزهها
در خواب کودکانه یک طفل شیرخوار
آتش گرفته بال و پری روی نیزهها
بر گونههای سوختهی مرد تشنهای
جاریست خون مختصری روی نیزهها
تاباندهست نور عجیبی به روی دشت
از دوردستها، قمری رویِ نیزهها
آخر چهگونه میشود از دجله تا فرات
اینگونه سخت دل ببری روی نیزهها؟!
این سمت دشت، تشنگی از حد گذشته است
از حال خیمه بیخبری روی نیزهها
کمکم غروب میشود و وقت رفتن است
دیگر نمانده هیچ اثری روی نیزهها
یک دست ماندهست، و یک مَشکِ سوخته
و شاعری که چشم به این صحنه دوخته
میخواهد از زبان قلم دردِ دل کند
از روزهای غربت و غم دردِ دل کند
از پیکر برهنه و بیجان شروع کرد
از ریگهای داغ بیابان شروع کرد
از داغ آب و دلهرهی آن شب فرات
مردی که خشک ماند لبش بر لب فرات
از زخمهای تشنهی روی جبین نوشت
اوّل کمی گریست پس از آن چنین نوشت:
آن مرد رفتهبود که باران بیاورد
شوری به خیمههای پریشان بیاورد
مَشکی به دست، سینهی شب را نشانه رفت
با این امید: سر بدهد ... نان بیاورد
آن مرد رفتهبود از آغوش شورهزار
مَرهم برای زخم یتیمان بیاورد
...
افتادهبود روی زمین مَشک، عهد بست
حالا که دست نیست، به دندان بیاورد
دستان مرد آن طرف از پیکرش جداست
این صحنه شاعرانهترین صحنهی خداست
شاعر نوشت: «آب»، و باران شروع شد
قطرهبهقطره در دل طوفان شروع شد
از جا بلند شد، به سر زد، به سینه زد
آهی کشید و شام غریبان شروع شد
هی چرخ خورد دور خودش تا جنون گرفت
اینقدر گریه کرد که بارانِ خون گرفت
پایان شعر جای خودش نقطهچین گذاشت
شمشیر را گرفت و قلم را زمین گذاشت.
+جواد محمّدی فارسانی
@hozeyehonarich
گفتند که از کرب و بلا بنویسیم
سر، دست، بدن...جدا جدا بنویسیم
برگونه ی عاشقان دلتنگ امروز
هفتاد و دو خط اشک را بنویسیم
***
دلتنگم و دلتنگی ام پایان ندارد
دردی که در دل داشتم درمان ندارد
بی تو پریشانم، دلم سامان ندارد
داغ تو کهنه کی شود؟! امکان ندارد!
داغ تو، ای جانان خواهر، هست با من
هجران تو امشب چه ها کرده ست با من...
چل روز...نه! بر من هزاران سال رفته
خواهر کنار قبر تو از حال رفته
دل با چه حالی بر سر گودال رفته
گویی طواف کعبه ی آمال رفته
چل روز رفته، بوی خون اما نرفته ست
از چشم ها خون گریه _ واویلا_ نرفته ست
بر نیزه ها دردا چه سرهایی ندیدم
آرامش چشم تو را جایی ندیدم
هرچند رفتی، هیچ فردایی ندیدم،
در کربلایت غیر زیبایی ندیدم
باید شکوه عشق را اینجا ببینند
آزادگی را در دل صحرا ببینند
من زینبم! داغ تو پشتم را خمیده است
چون بی کفن دیدم تو را، رنگم پریده است
داغی که من دیدم، کسی هرگز ندیده است
خون جای اشک از چشم های من چکیده است
حق می دهم نشناسی ام، آن خواهرت کو؟!
حق می دهی نشناسمت حالا؟ سرت کو؟...
آه ای امان، آه ای امان از خیزران ها
از مشک خالی..آه از تیر و کمان ها
نامردی این مردم و زخم زبان ها
آه ای امان از غربت این کاروان ها
نی از لبان تشنه ات دارد حکایت
بشنو مرا، بشنو مرا، دارم شکایت
برخیز! خواهر آمده در اربعینت
در اربعین اینچنین شورآفرینت
پای پیاده آمدم تا سرزمینت
قرآن بخوان با آن صدای دلنشینت
برخیز! خواهر را ببین در رنج و پیری
داد از اسیری، جان من، داد از اسیری...
مریم آرام
#شعر_خوانی
#اربعین_حسینی
#عصر_شعر_بر_شانه_های_نی
#مریم_آرام
#حوزه_هنری_چهارمحال_و_بختیاری
#شهرکرد
@hozeyehonarich
سر، دست، بدن...جدا جدا بنویسیم
برگونه ی عاشقان دلتنگ امروز
هفتاد و دو خط اشک را بنویسیم
***
دلتنگم و دلتنگی ام پایان ندارد
دردی که در دل داشتم درمان ندارد
بی تو پریشانم، دلم سامان ندارد
داغ تو کهنه کی شود؟! امکان ندارد!
داغ تو، ای جانان خواهر، هست با من
هجران تو امشب چه ها کرده ست با من...
چل روز...نه! بر من هزاران سال رفته
خواهر کنار قبر تو از حال رفته
دل با چه حالی بر سر گودال رفته
گویی طواف کعبه ی آمال رفته
چل روز رفته، بوی خون اما نرفته ست
از چشم ها خون گریه _ واویلا_ نرفته ست
بر نیزه ها دردا چه سرهایی ندیدم
آرامش چشم تو را جایی ندیدم
هرچند رفتی، هیچ فردایی ندیدم،
در کربلایت غیر زیبایی ندیدم
باید شکوه عشق را اینجا ببینند
آزادگی را در دل صحرا ببینند
من زینبم! داغ تو پشتم را خمیده است
چون بی کفن دیدم تو را، رنگم پریده است
داغی که من دیدم، کسی هرگز ندیده است
خون جای اشک از چشم های من چکیده است
حق می دهم نشناسی ام، آن خواهرت کو؟!
حق می دهی نشناسمت حالا؟ سرت کو؟...
آه ای امان، آه ای امان از خیزران ها
از مشک خالی..آه از تیر و کمان ها
نامردی این مردم و زخم زبان ها
آه ای امان از غربت این کاروان ها
نی از لبان تشنه ات دارد حکایت
بشنو مرا، بشنو مرا، دارم شکایت
برخیز! خواهر آمده در اربعینت
در اربعین اینچنین شورآفرینت
پای پیاده آمدم تا سرزمینت
قرآن بخوان با آن صدای دلنشینت
برخیز! خواهر را ببین در رنج و پیری
داد از اسیری، جان من، داد از اسیری...
مریم آرام
#شعر_خوانی
#اربعین_حسینی
#عصر_شعر_بر_شانه_های_نی
#مریم_آرام
#حوزه_هنری_چهارمحال_و_بختیاری
#شهرکرد
@hozeyehonarich
سازمان فرهنگی، اجتماعی، ورزشی شهرداری شهرکرد و حوزه هنری تفاهم نامه همکاری امضا کردند
http://www.artshahrekord.ir/Default.aspx?page=1246§ion=newlistItem&mid=46335&pid=141392&ln=fa
@hozeyehonarich
http://www.artshahrekord.ir/Default.aspx?page=1246§ion=newlistItem&mid=46335&pid=141392&ln=fa
@hozeyehonarich
🔻دبیرخانه هشتمین #جشنواره مردمی #فیلم_عمار، مهلت نامنویسی در این جشنواره را به مدت ۱۰ روز، تا ۳۰ آبانماه تمدید کرد.
@hozeyehonarich
@hozeyehonarich
اجرای نمایش عروسکی«دالو مروارید»
نویسنده:شعله ایلبیگی
کارگردان: مریم مرادیان فارسانی
۲۰الی۲۴آبان ساعت:۱۶:۳۰ و۱۷:۳۰
مکان: خانه هنرمندان حوزه هنری چهارمحال و بختیاری
@hozeyehonarich
نویسنده:شعله ایلبیگی
کارگردان: مریم مرادیان فارسانی
۲۰الی۲۴آبان ساعت:۱۶:۳۰ و۱۷:۳۰
مکان: خانه هنرمندان حوزه هنری چهارمحال و بختیاری
@hozeyehonarich
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸آیین افتتاح نمایشگاه و معرفی برگزیدگان یازدهمین سوگواره هنر عاشورایی👇
👈 22 آبانماه ساعت 18 #تالار_سوره #حوزه_هنری
@hozeyehonarich
👈 22 آبانماه ساعت 18 #تالار_سوره #حوزه_هنری
@hozeyehonarich
#شمس_الدین_آل_معصوم
مسئول واحد آموزش و پژوهش حوزه هنری:
کارگاه آموزشی عکاسی دیجیتال از سوی واحد آموزش و پژوهش و خانه عکاسان حوزه هنری چهارمحال و بختیاری در شهرکرد برگزار شد
@hozeyehonarich
مسئول واحد آموزش و پژوهش حوزه هنری:
کارگاه آموزشی عکاسی دیجیتال از سوی واحد آموزش و پژوهش و خانه عکاسان حوزه هنری چهارمحال و بختیاری در شهرکرد برگزار شد
@hozeyehonarich