شماری زنان معترض و اعضای جنبش اعتراضی زنان پنجره امید میگویند که طرح موزاییک یوناما یا دفتر نمایندگی سیاسی سازمان ملل متحد در افغانستان، در تضاد با اصول بنیادین حقوق بشر است.
این جنبش اعتراضی با نشر اعلامیهای گفته است که یوناما با طرح موزاییک، حکومت سرپرست را بدون هیچگونه شرط حقوق بشری، به عنوان شریک گفتگو معرفی کرده که این طرح خود بازتابدهندهی انحصار قدرت است.
#حقوق_بشر
#زنان_دختران
#آموزش
#سازمان_ملل
#رسانه_گوهرشاد
بیشتر بخوانید...
@gowharshadmedia
این جنبش اعتراضی با نشر اعلامیهای گفته است که یوناما با طرح موزاییک، حکومت سرپرست را بدون هیچگونه شرط حقوق بشری، به عنوان شریک گفتگو معرفی کرده که این طرح خود بازتابدهندهی انحصار قدرت است.
#حقوق_بشر
#زنان_دختران
#آموزش
#سازمان_ملل
#رسانه_گوهرشاد
بیشتر بخوانید...
@gowharshadmedia
روایت زنان؛ صدای خاموش پشت دار قالین
✍️ سارا کریمی
در همان ایام، پدرش بیمار شد. کارگر سادهی ساختمان بود، اما کمکم درد در کمرش افتاد و نتوانست دیگر روی داربست برود. نانآوری خانه افتاد روی شانههای نحیف مادر و دختر. مادر چند ساعت در روز در خانههای مردم رخت میشست، اما کافی نبود. زهره پیشنهاد داد که به کارگاه قالینبافی برود؛ یکی از همان کارگاههایی که زنها و دخترهای محله از صبح تا شب در آن کار میکردند.
مادر اول مخالفت کرد. نمیخواست زهره با انگشتان کوچک و نازکش تاول بزند. اما چارهای نبود. نان نبود، دوا برای پدر نبود، اجاره خانه عقبافتاده بود. روزی رسید که مادر گفت: «برو، ولی هر وقت خسته شدی، برگرد. ما گرسنه میمانیم، اما تو را نمیشکنیم.»
کارگاه قالینبافی پشت کوچهای باریک و پر از سنگریزه بود. درِ آهنی زنگزدهای داشت که با صدایی خشخشکنان باز میشد. فضای کارگاه تاریک بود، با پنجرههایی که شیشه نداشتند و تنها با پلاستیک پوشیده شده بودند. دارهای قالین از زمین تا سقف کشیده شده بودند، و صدای کوبیدن شانههای آهنی روی پودهای قالین مثل تپش قلب مکان، مدام در گوش میپیچید.
#زهره
#قالینبافی
#محدودیت
#آموزش
#مکتب_دانشگاه
#زنان_دختران
#رسانه_گوهرشاد
ادامه مطلب را در سایت بخوانید...
https://gowharshadmedia.com/?p=21897
✍️ سارا کریمی
در همان ایام، پدرش بیمار شد. کارگر سادهی ساختمان بود، اما کمکم درد در کمرش افتاد و نتوانست دیگر روی داربست برود. نانآوری خانه افتاد روی شانههای نحیف مادر و دختر. مادر چند ساعت در روز در خانههای مردم رخت میشست، اما کافی نبود. زهره پیشنهاد داد که به کارگاه قالینبافی برود؛ یکی از همان کارگاههایی که زنها و دخترهای محله از صبح تا شب در آن کار میکردند.
مادر اول مخالفت کرد. نمیخواست زهره با انگشتان کوچک و نازکش تاول بزند. اما چارهای نبود. نان نبود، دوا برای پدر نبود، اجاره خانه عقبافتاده بود. روزی رسید که مادر گفت: «برو، ولی هر وقت خسته شدی، برگرد. ما گرسنه میمانیم، اما تو را نمیشکنیم.»
کارگاه قالینبافی پشت کوچهای باریک و پر از سنگریزه بود. درِ آهنی زنگزدهای داشت که با صدایی خشخشکنان باز میشد. فضای کارگاه تاریک بود، با پنجرههایی که شیشه نداشتند و تنها با پلاستیک پوشیده شده بودند. دارهای قالین از زمین تا سقف کشیده شده بودند، و صدای کوبیدن شانههای آهنی روی پودهای قالین مثل تپش قلب مکان، مدام در گوش میپیچید.
#زهره
#قالینبافی
#محدودیت
#آموزش
#مکتب_دانشگاه
#زنان_دختران
#رسانه_گوهرشاد
ادامه مطلب را در سایت بخوانید...
https://gowharshadmedia.com/?p=21897
رسانه گوهرشاد
روایت زنان؛ صدای خاموش پشت دار قالین - رسانه گوهرشاد
صدای خاموش پشت دار قالین؛ اسمش زهره بود. سیزده ساله، لاغر با چشمهایی که اگرچه رنگشان قهوهای تیره بود، اما همیشه چیزی از اندوه را در خود...