روایت زنان؛ صدای خاموش پشت دار قالین
✍️ سارا کریمی
در همان ایام، پدرش بیمار شد. کارگر سادهی ساختمان بود، اما کمکم درد در کمرش افتاد و نتوانست دیگر روی داربست برود. نانآوری خانه افتاد روی شانههای نحیف مادر و دختر. مادر چند ساعت در روز در خانههای مردم رخت میشست، اما کافی نبود. زهره پیشنهاد داد که به کارگاه قالینبافی برود؛ یکی از همان کارگاههایی که زنها و دخترهای محله از صبح تا شب در آن کار میکردند.
مادر اول مخالفت کرد. نمیخواست زهره با انگشتان کوچک و نازکش تاول بزند. اما چارهای نبود. نان نبود، دوا برای پدر نبود، اجاره خانه عقبافتاده بود. روزی رسید که مادر گفت: «برو، ولی هر وقت خسته شدی، برگرد. ما گرسنه میمانیم، اما تو را نمیشکنیم.»
کارگاه قالینبافی پشت کوچهای باریک و پر از سنگریزه بود. درِ آهنی زنگزدهای داشت که با صدایی خشخشکنان باز میشد. فضای کارگاه تاریک بود، با پنجرههایی که شیشه نداشتند و تنها با پلاستیک پوشیده شده بودند. دارهای قالین از زمین تا سقف کشیده شده بودند، و صدای کوبیدن شانههای آهنی روی پودهای قالین مثل تپش قلب مکان، مدام در گوش میپیچید.
#زهره
#قالینبافی
#محدودیت
#آموزش
#مکتب_دانشگاه
#زنان_دختران
#رسانه_گوهرشاد
ادامه مطلب را در سایت بخوانید...
https://gowharshadmedia.com/?p=21897
✍️ سارا کریمی
در همان ایام، پدرش بیمار شد. کارگر سادهی ساختمان بود، اما کمکم درد در کمرش افتاد و نتوانست دیگر روی داربست برود. نانآوری خانه افتاد روی شانههای نحیف مادر و دختر. مادر چند ساعت در روز در خانههای مردم رخت میشست، اما کافی نبود. زهره پیشنهاد داد که به کارگاه قالینبافی برود؛ یکی از همان کارگاههایی که زنها و دخترهای محله از صبح تا شب در آن کار میکردند.
مادر اول مخالفت کرد. نمیخواست زهره با انگشتان کوچک و نازکش تاول بزند. اما چارهای نبود. نان نبود، دوا برای پدر نبود، اجاره خانه عقبافتاده بود. روزی رسید که مادر گفت: «برو، ولی هر وقت خسته شدی، برگرد. ما گرسنه میمانیم، اما تو را نمیشکنیم.»
کارگاه قالینبافی پشت کوچهای باریک و پر از سنگریزه بود. درِ آهنی زنگزدهای داشت که با صدایی خشخشکنان باز میشد. فضای کارگاه تاریک بود، با پنجرههایی که شیشه نداشتند و تنها با پلاستیک پوشیده شده بودند. دارهای قالین از زمین تا سقف کشیده شده بودند، و صدای کوبیدن شانههای آهنی روی پودهای قالین مثل تپش قلب مکان، مدام در گوش میپیچید.
#زهره
#قالینبافی
#محدودیت
#آموزش
#مکتب_دانشگاه
#زنان_دختران
#رسانه_گوهرشاد
ادامه مطلب را در سایت بخوانید...
https://gowharshadmedia.com/?p=21897
رسانه گوهرشاد
روایت زنان؛ صدای خاموش پشت دار قالین - رسانه گوهرشاد
صدای خاموش پشت دار قالین؛ اسمش زهره بود. سیزده ساله، لاغر با چشمهایی که اگرچه رنگشان قهوهای تیره بود، اما همیشه چیزی از اندوه را در خود...