آرزوهای بر خاک نشسته؛ نابودی رویای دخترانی که از تحصیل محروم شدند
در جهان امروز، حق آموزش و تحصیل برای عموم و مخصوصا زنان و دختران، از بنیادیترین حقوق بشری محسوب میشود که مورد تایید و حمایت همه دولتها، نهادهای بینالمللی و ملی است و در پذیرش آن منحیث حق اساسی بشری، هیچ تردیدی وجود ندارد. حق آموزش برای عموم بهویژه دختران در اسناد مختلف حقوقبشری تاکید شده و نابرابری جنسیتی در آموزش، نقض آشکارِ یکی از اساسیترین حقوق بشری است.
در بند نخست مادهی ۲۶ اعلامیهی جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۸ میلادی، آمده است که «هر کس حق دارد از آموزش و پرورش بهرمند شود.»
به همین ترتیب، کنوانسیون یونسکو در مورد منع تبعیض آموزشی گفته است: «محرومساختن، هرگونه تبعیض قایلشدن، محدودکردن، تبعیض بر اساس جنسیت، مذهب، نژاد، رنگ، تعلق سیاسی، اقتصادی و تولد که سبب محرومیت از حق برابر آموزش یک فرد یا گروهی از افراد در هر سطح از آموزش شود، تبعیض در آموزش است.»
۱۶ ماه بعد از روی کار آمدن امارت اسلامی افغانستان، در ۲۸ قوس سال ۱۴۰۱، کابینهی حکومت جدید تصمیم گرفت که تحصیل دختران را در دانشگاههای کشور متوقف کند. در ۲۹ همین ماه، مکتوب محروم شدن دانشجویان دختر از تحصیل، به همه دانشگاههای کشور فرستاده شد و در ۳۰ قوس، دختران نتوانستند وارد دانشگاهها شوند.
نشر مکتوب وزارت تحصیلات عالی مبنی بر مسدود شدن دانشگاهها بر روی دختران، رؤیای تحصیل هزاران دختر را نابود کرد. با گذشت یک سال از این فرمان، اما امید بازگشایی دانشگاهها بر روی دختران همچنان وجود داشت.
شماری از دختران دانشجو در صحبت با رسانه گوهرشاد میگویند که تاکنون برای دانشگاه امیدوار هستند. اما تأکید میکنند که در بدترین حالت ممکن و در صورت قطع امید از شروع دانشگاهها دست به مهاجرت خواهند زد.
#آموزش
#دختران
#دانشگاه
#بازگشایی
#رسانه_گوهرشاد
ادامه گزارش را در سایت بخوانید...
https://gowharshadmedia.com/56b/
در جهان امروز، حق آموزش و تحصیل برای عموم و مخصوصا زنان و دختران، از بنیادیترین حقوق بشری محسوب میشود که مورد تایید و حمایت همه دولتها، نهادهای بینالمللی و ملی است و در پذیرش آن منحیث حق اساسی بشری، هیچ تردیدی وجود ندارد. حق آموزش برای عموم بهویژه دختران در اسناد مختلف حقوقبشری تاکید شده و نابرابری جنسیتی در آموزش، نقض آشکارِ یکی از اساسیترین حقوق بشری است.
در بند نخست مادهی ۲۶ اعلامیهی جهانی حقوق بشر مصوب ۱۹۴۸ میلادی، آمده است که «هر کس حق دارد از آموزش و پرورش بهرمند شود.»
به همین ترتیب، کنوانسیون یونسکو در مورد منع تبعیض آموزشی گفته است: «محرومساختن، هرگونه تبعیض قایلشدن، محدودکردن، تبعیض بر اساس جنسیت، مذهب، نژاد، رنگ، تعلق سیاسی، اقتصادی و تولد که سبب محرومیت از حق برابر آموزش یک فرد یا گروهی از افراد در هر سطح از آموزش شود، تبعیض در آموزش است.»
۱۶ ماه بعد از روی کار آمدن امارت اسلامی افغانستان، در ۲۸ قوس سال ۱۴۰۱، کابینهی حکومت جدید تصمیم گرفت که تحصیل دختران را در دانشگاههای کشور متوقف کند. در ۲۹ همین ماه، مکتوب محروم شدن دانشجویان دختر از تحصیل، به همه دانشگاههای کشور فرستاده شد و در ۳۰ قوس، دختران نتوانستند وارد دانشگاهها شوند.
نشر مکتوب وزارت تحصیلات عالی مبنی بر مسدود شدن دانشگاهها بر روی دختران، رؤیای تحصیل هزاران دختر را نابود کرد. با گذشت یک سال از این فرمان، اما امید بازگشایی دانشگاهها بر روی دختران همچنان وجود داشت.
شماری از دختران دانشجو در صحبت با رسانه گوهرشاد میگویند که تاکنون برای دانشگاه امیدوار هستند. اما تأکید میکنند که در بدترین حالت ممکن و در صورت قطع امید از شروع دانشگاهها دست به مهاجرت خواهند زد.
#آموزش
#دختران
#دانشگاه
#بازگشایی
#رسانه_گوهرشاد
ادامه گزارش را در سایت بخوانید...
https://gowharshadmedia.com/56b/
رسانه گوهرشاد
آرزوهای بر خاک نشسته؛ نابودی رویای دخترانی که از تحصیل محروم شدند - رسانه گوهرشاد
در جهان امروز، حق آموزش و تحصیل برای عموم و مخصوصا زنان و دختران، از بنیادیترین حقوق بشری محسوب میشود که مورد تایید و حمایت همه دولتها، نهادهای بینالمللی و ملی است و در پذیرش آن منحیث حق اساسی بشری، هیچ تردیدی وجود ندارد. حق آموزش برای عموم بهویژه دختران…
پدر شکنجهگر؛ روایت خانوادهای که دو دهه مرگ تدریجی را سپری کردهاند(پایان)
هنگامی که به هوش آمدم متوجه شدم همان جایی هستم که بیهوش شده بودم و جمعیت زیادی از همسایهها دورمان حلقه زدهاند. صداها زیاد بود؛ یکی خطاب به پدرم میگفت همین دختربیچارهات که هیچ کاری انجام نداده است چرا همیشه او را میزنی؟ دیگری از اینکه هر شب پدرم مشکلی ایجاد میکرد و خانوادهاش را لت و کوب میکرد و معرکهای به راه میانداخت، شکایت داشت. هنوز درست و حسابی به حال نیامده بودم؛ نه آنقدر که بتوانم از جایم بلند شوم. همین موقع آن مرد عصا بدست آمد و مجددا عصایش را روی سینهام فشرد و گفت: «حالا که نیامدی باز من بعدا با تو کار دارم، حالا مثل سابق نیست همه چی فرق کرده.» به دلیل اعتراض همسایهها مجبور شد از آنجا فرار کند، سوارسه¬چرخه شد و از آنجا رفت.
پدرم ما را کشان کشان به خانه برد و همسایهها کم کم به خانههایشان رفتند. مادرم دستم را گرفت و من با زحمت بسیار تنها توانستم جسم لت و کوب شدهام را به خانه برسانم و همینکه وارد خانه شدم، همان دم دروازهی خانه بیحال یک گوشه افتادم. پدرم فوری رفت و کارد و ساطور بزرگی را آورد و ما را تهدید کرد که امشب همهتان را میکشم. آن شب با تهدیدها و لت و کوب پدرم گذشت.
پروندهی ما در دادگاه در حال بررسی بود. هنگامی که زمان دادگاه ما فرا رسید، در مورد شکنجههای پدرم مخصوصا آن شب حرف زدیم. همسایهها نیز تمام چشم دیدشان را مکتوب کردند و به دادگاه ارائه دادند. درد آور بود که در دادگاه نیز از من میخواستند یکی از حضار را انتخاب کرده و ازدواج کنم. هیچ کدام شان به این موضوع نمیاندیشیدند که تمام آنچه من میخواهم یک زندگی آرام و بدون شکنجه آن هم به همراه خواهر، برادر و مادرم هست. درک چنین موضوعی به این سادگی چرا برای شان دشوار بود؟ نمیدانم.
#زنان_افغان
#خشونت
#مکتب
#دانشگاه
#رسانه_گوهرشاد
ادامه روایت را در سایت بخوانید...
https://gowharshadmedia.com/50f/
هنگامی که به هوش آمدم متوجه شدم همان جایی هستم که بیهوش شده بودم و جمعیت زیادی از همسایهها دورمان حلقه زدهاند. صداها زیاد بود؛ یکی خطاب به پدرم میگفت همین دختربیچارهات که هیچ کاری انجام نداده است چرا همیشه او را میزنی؟ دیگری از اینکه هر شب پدرم مشکلی ایجاد میکرد و خانوادهاش را لت و کوب میکرد و معرکهای به راه میانداخت، شکایت داشت. هنوز درست و حسابی به حال نیامده بودم؛ نه آنقدر که بتوانم از جایم بلند شوم. همین موقع آن مرد عصا بدست آمد و مجددا عصایش را روی سینهام فشرد و گفت: «حالا که نیامدی باز من بعدا با تو کار دارم، حالا مثل سابق نیست همه چی فرق کرده.» به دلیل اعتراض همسایهها مجبور شد از آنجا فرار کند، سوارسه¬چرخه شد و از آنجا رفت.
پدرم ما را کشان کشان به خانه برد و همسایهها کم کم به خانههایشان رفتند. مادرم دستم را گرفت و من با زحمت بسیار تنها توانستم جسم لت و کوب شدهام را به خانه برسانم و همینکه وارد خانه شدم، همان دم دروازهی خانه بیحال یک گوشه افتادم. پدرم فوری رفت و کارد و ساطور بزرگی را آورد و ما را تهدید کرد که امشب همهتان را میکشم. آن شب با تهدیدها و لت و کوب پدرم گذشت.
پروندهی ما در دادگاه در حال بررسی بود. هنگامی که زمان دادگاه ما فرا رسید، در مورد شکنجههای پدرم مخصوصا آن شب حرف زدیم. همسایهها نیز تمام چشم دیدشان را مکتوب کردند و به دادگاه ارائه دادند. درد آور بود که در دادگاه نیز از من میخواستند یکی از حضار را انتخاب کرده و ازدواج کنم. هیچ کدام شان به این موضوع نمیاندیشیدند که تمام آنچه من میخواهم یک زندگی آرام و بدون شکنجه آن هم به همراه خواهر، برادر و مادرم هست. درک چنین موضوعی به این سادگی چرا برای شان دشوار بود؟ نمیدانم.
#زنان_افغان
#خشونت
#مکتب
#دانشگاه
#رسانه_گوهرشاد
ادامه روایت را در سایت بخوانید...
https://gowharshadmedia.com/50f/
رسانه گوهرشاد
پدر شکنجهگر؛ روایت خانوادهای که دو دهه مرگ تدریجی را سپری کردهاند(پایان) - رسانه گوهرشاد
هنگامی که به هوش آمدم متوجه شدم همان جایی هستم که بیهوش شده بودم و جمعیت زیادی از همسایهها دورمان حلقه زدهاند. صداها زیاد بود؛ یکی خطاب به پدرم میگفت همین دختربیچارهات که هیچ کاری انجام نداده است چرا همیشه او را میزنی؟ دیگری از اینکه هر شب پدرم مشکلی…