#داستان_کوتاه_آموزنده
روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند.
ناگهان شیری در مقابل آنها ظاهر شد.
یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را
از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید.
دیگری گفت بی جهت آماده نشو
هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریعتر بدود.
مرد اول به دومی گفت: قرار نیست از شیر سریعتر بدوم.
کافیست از تو سریعتر بدوم !!!
@ganjinechannell
روزی دو نفر در جنگل قدم می زدند.
ناگهان شیری در مقابل آنها ظاهر شد.
یکی از آنها سریع کفش ورزشی اش را
از کوله پشتی بیرون آورد و پوشید.
دیگری گفت بی جهت آماده نشو
هیچ انسانی نمی تواند از شیر سریعتر بدود.
مرد اول به دومی گفت: قرار نیست از شیر سریعتر بدوم.
کافیست از تو سریعتر بدوم !!!
@ganjinechannell