گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
1.47K subscribers
1.02K photos
327 videos
194 files
1.67K links
این‌جا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملی‌تانْ مفید باشند.


در صورت مفید دیدن، لطفا کانال را معرفی کنید.


کتاب ها در سایت عدم خشونت:
ghkeshani.com
و
t.me/ahestegisadegi

t.me/ghkesh : تماس
Download Telegram
Forwarded from گفت‌و‌شنود اقتصادی
📢 گزارشی از دورهمیِ گفت و شنودِ اقتصادی
در ۲۰۱‌اُمین نشستِ گفت‌وشنودِ اقتصادی- ۲۴ مهر ۱۳۹۸
در بابِ
مدرسه‌زدایی یا مدرسه‌محوری؟
کدام سیستمِ آموزشی؟
نوشته شده توسط غلام‌علی کشانی، پژوهشگر و مترجم

☑️ میزگردی دوستانه از ساعت ۶ عصر تا نزدیکی‌های ۹و نیم برگزار شد که صدر و ذیلی نداشت، اما تسهیل‌گر داشت. تسهیل‌گر گرامی (آقای مرتضی کاظمی) تلاش کرد تا همه به‌طورِ مساوی حرف بزنند.
طبقِ معمول، دامنه‌ی بحث‌ خیلی پهن شد؛ و هر یک از شرکت‌کننده‌‌گان هم توانستند حداقل دو بار ابراز نظر کنند، که این خود نکته‌ی مثبتی است که کسی خاموش نماند.

اما چه موضوعاتی در نشست مطرح شد؟
=====================
- آموزش چیست؟
- آیا این آموزش باید حتما در مدرسه و به شکلِ خاصی داده شود؟

- آموزش دیدن آیا حقِ همگانی است؟
- آموزش دادن آیا حق انحصاریِ گروه و طبقه یا صنفِ خاصی است؟

- هزینه‌ی این آموزش به عهده‌ی چه کسی یا نهادی است؟
- در کشورِ ما آموزشِ رسمی به چه ترتیبی انجام می‌گیرد و با چه نوع تامینِ هزینه‌ای؟
- آیا سرمایه‌گذاری در آموزش، وظیفه‌ی حتمیِ هر دولتی است؟
- آیا درست است که آموزشِ رسمی در سراسرِ جهان از ابتدا در صددِ کادر سازی برای ماشینِ دولتی بوده است؟

- سرمایه‌گذاریِ دولتی در آموزش تا چه سطحی باید انجام شود: آموزش مقدماتیِ حداقلیِ همگانی، یا بیشتر از این‌ها؟

- آکادمیِ (مدرسه‌ی) سلمان خان چگونه خواسته و توانسته‌ است آموزشِ مرسوم را در اختیارِ همه‌ی کوته‌دستان بگذارد؟

- اِ‌دِکس (ای. دی.اِکس) دات اورگ و آموزش افزارِ ام آی تی (اُ سی دابلیو) آموزشِ مرسوم را چگونه در دسترس همگان می‌گذارند؟

- نظریه‌ی شخصی‌سازیِ آموزش از سوی بیل‌ گِیْتز برای ما چه اهدافی را ترسیم می‌کند؟
- سوگاتا میترا، تجربه‌ی بی‌نظیر او و نظریه‌ی "حداقلِ تهاجم در آموزش" چه پیامی برای ما دارند؟
- تا چه حد می‌توان زمام آموزش را به یادگیریِ آزاد (جان گِرِی) سپرد؟

- مدرسه‌زدایی از جامعه که نظر ایوان ایلیچ است به چه معناست؟
- نظریه‌ی رادیکالِ ایوان ایلیچ که می‌گوید: "درِ بیمارستان‌ها و دانشگاه‌ها را ببندید تا نسلی سالم و بافرهنگ تحویل بگیریم" آیا منطقی و عملی هم هست؟
- چطور می‌توان این نگاه را در جوامع شکوفا شده و شکوفا ناشده و درحالِ شکوفایی محقق کرد؟

- طرفدارانِ این نظریه با حداقل سوادِ همگانی چه برخوردی دارند؟
- آموزشِ توام با کارِ سَبُک ( از بدو کودکی و مخصوصا از سن 14 به بعد) چیست؟


- مغزورزی، دست‌ورزی و روح‌ورزی در آموزش که گاندی به آن تاکید و عمل می‌کرده چگونه می‌تواند انجام شود؟
- مجیدِ رهنما و پائولو فریره که تاکید بر آموختن برای زیستن کرده‌اند، چه نوع آموزشی را پیشنهاد می‌کرده‌اند؟

- آیا می‌شود آموزش و ابزارِ آن را به همین شکلی دید که در همین نشست‌های گفت و شنود اقتصادی عمل می‌شود و به دنبالِ تکرارِ بی‌تمرکز، بی‌بوروکراسی، کم‌هزینه، پویا، و "ریزوم‌وارِ" همین شکل و ابزارِ آموزشی در سراسر یک سرزمین بود؟

☑️ همان‌طور که می‌بینیم، دامنه‌ی بحث‌ها بسیار گسترده شدند.
شاید لازم باشد نشست‌های همدلانه‌ی بسیار بیشتری را صرفِ این همه پرسشِ مطرح نشده کرد. پرسش‌هایی که با نان و آبِ ما شهروندانِ جهان هم قطعا سروکار دارند.
=================
- قرار بر این هم شد که اگر شرکت‌کنندگان علاقه‌مند باشند، در گروهیِ دیگر بتوانند به گفت‌وشنود ادامه داده و بعضی منابعِ مطالعاتیِ این مباحث را به اطلاع هم برسانند.
آدرس گروهِ مدرسه‌ محوری:
https://t.me/joinchat/BW5J3RWoupTgw-daNk8eFw
نمونه ای از دامنه ی بزرگِ توانمندی های کودک برای آموزشِ حینِ بازی-کنجکاوی-کار:
http://t.me/gahferestghkeshani/4357

🔹
کانال #گفت‌_و_شنود_اقتصادی
@EconomicTalk
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
☑️ مدرسه‌زدایی یا مدرسه‌محوری؟ کدام سیستم آموزشی؟ 🔹 گفت‌وشنود درباره آموزش‌وپرورش به بهانه طرح نمایندگان مجلس برای حذف انحصار آموزشِ زبان انگلیسی 🔹 مروری بر اندیشه‌های ایوان ایلیچ، گاندی، مجید رهنما، بیل گیتس، ویلیام گلاسر و آکادمی‌خان درباره مدرسه و آموزش‌وپرورش…
مدرسه محوری یا مدرسه زدایی
نگاهی به اقتصادِ آموزش و پرورش
=========================
دو فرسته‌ی بالا، دو گزارش‌اند از یک نشستِ آزاد برای تامل در نظامِ رسمیِ آموزش و پرورشِ ما.

برای خواندن می‌توانید بر روی لینک‌های زیر هم کلیک کنید:

https://t.me/GahFerestGhKeshani/4358

https://t.me/GahFerestGhKeshani/4365

https://t.me/GahFerestGhKeshani/4366
"چطور می‌توان اوضاع خود و شاید هم اوضاعِ جهان را بهتر کرد؟
==============================

او در افقِ دوردست است ...
من دو قدم به سوی او برمی‌دارم،
... او نیز دو قدم دورتر می‌شود.

من ده‌ قدم به سوی او برمی‌دارم،
و افق نیز ده قدم از من دورتر می‌شود.
اما هر چقدر هم که به سمتِ او حرکت کنم، هیچ وقت به او نخواهم رسید.

پس آرمان‌شهر چه فایده‌ای دارد؟
فایده‌ی آرمان‌شهر این است که:
برای راه‌رفتن مفید است."
- ادواردو گالیانو، پیاده‌رَویِ کلمات، ۱۹۹۵

وام‌گرفته از کتاب ارزشمندِ "نه‌گفتن کافی نیست"، نیومی (نائومی) کلاین، ترجمه‌ی محمدرضا فرهادی‌پور، نشر آمه
=================
ادواردو گالیانو رمان‌نویس و روزنامه‌نگارِ نامدارِ آمریکای لاتین بود. ازو کتابی به فارسی ترجمه شده به اسم "بچه‌های روز، نشرِ نگاه معاصر" که کتاب شوخ‌طبعانه و بسیار حکیمانه‌ای است با ۳۶۵ یادداشتِ کوتاه، اما با ترجمه‌ای ضعیف. خوشبختانه عبارت‌هایی از آن از زیرِ ساطورِ مترجم گرامی "قِسِر" در رفته‌اند و می‌توان از همان‌ها همراه با لذت، حکمت معاصر را از زبانِ فرودستان آموخت.

در این عکسِ تاریخی👇، دو تن از لاتین‌های نامدار را می‌بینیم که قدرتِ دیدنِ جهان از چشمِ دیگران، و به‌خصوص از چشم کوته‌دستان را داشته‌اند. سمت چپ گالیانو، سمتِ راست رئیس‌جمهور خوسه موخیکای فقیر که قبلا در این کانال ازو یاد شده. 👇
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کار بزرگی است در قبل از انقلاب، که وزیر علوم، مجید رهنما متولی آن شد و گزارش کار کمیسیون آموزش و پرورش یونسکو را با همت مترجمین مطرحی چون محمد قاضی، پوری سلطانی، پرویز همایون پور و قلم خود وی منتشر کرد. این کتاب، متن درسیِ دانشگاهی بوده است.
مدرسه زدایی از جامعه، توفانی از بحث ها را برانگیخت. اما در ایران هنوز خبری نیست!
پائولو فریره (فریه) با این کتاب کمی برای ایرانیان شناخته شد. نقد او به بی ربطیِ آموزش های رسمی با حرمت و ارزش های انسانی مردمان عادی مرتبط است.
گاندی در بخشی از این کتابِ راهبردی به همان ضرورتِ ترکیبِ سه گانه ی دست و مغز و روح در آموزش می پردازد.
خجسته ی کیا همت می کند و در بخشی از کتاب خود، دیدگاه آموزشی گاندی را به ما معرفی می کند
این مجموعه کتاب ها، کودک را با فلسفه ورزی ( و نه فلسفه دانی) آشنا می کنند، نشر آسمان خیال
این مجموعه کتاب ها، کودک را با فلسفه ورزی ( و نه فلسفه دانی) آشنا می کنند، نشر پژوهشگاه علوم انسانی
مدرسه‌زدایی یعنی چه؟
============================
مدرسه‌زدایی یعنی پایان‌دادن به قدرت یک فرد در مجبورکردنِ دیگری به شرکت در یک جلسه.
مدرسه‌زدایی همچنین به‌معنیِ به‌رسمیت‌شناختنِ حقِ هر فرد، با هر سن و هر جنسیتی، برای تشکیلِ جلسه است. نهادی‌شدنِ جلساتْ این حق را به‌طورِ جدی کاهش‌داده‌است. تعبیرِ "جلسه" در ابتدا به نتیجه‌ی عملِ همنشینیِ یک فرد اشاره داشت، در حالی که امروزه این واژه به محصولِ سازمانیِ یک موسسه اشاره می‌کند.
(ص. ۱۵۳،مدرسه‌زدایی از جامعه، ایوان‌ ایلیچ، ضرغامی، نشر رشد)
بی‌سروپا‌ها
=======
شپش‌ها رویای داشتنِ سگ دارند، و بی‌سروپا‌ها هم به خیالِ نجات از فقرند:
این‌که در روزی سحرآمیز، شانسْ یک‌دفعه مثل باران به سرشان بریزد – آن‌هم با سطل.
اما خوش‌شانسی مثل باران پایین نمی‌‌ریزد، چه دیروز، چه امروز، چه فردا، چه تا ابد.
خوش‌شانسی حتی مثلِ نم‌بار هم پایین نمی‌آید، فارغ از این که بی‌سروپا‌ها چقدر با التماس بخواهندش، حتی اگر دستِ چپ‌شان هم بخارد، یا اگر صبح‌شان را با پایِ راست شروع کنند یا سالِ نو را با جاروی تازه رفت‌وروب کنند.
بی‌سروپا‌ها:
بچه‌‌‌‌‌های بی‌سروپا، مالک چیزی نیستند.
بی‌سروپا‌ها:
کس نیستند، هیچ‌انگاشته‌اند، مثل خرگوش دائماً می‌دوند، همه‌ی زندگی را می‌میرند، هر طرف که می‌دوند، سرشان بی‌کلاه می‌ماند.
...
...
الباقیِ این شعر نامعمول را لطفا در این‌جا بخوانید

شعر ادواردو گالیانو در آدرس زیر (از کتاب بچه های روز، نشر نگاه معاصر، تلفن تهران ‏ 22831715 ‏ ):
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4384
بی‌سروپا‌ها
=======ه

شپش‌ها* رویای داشتنِ سگ دارند، و بی‌سروپا‌ها هم به خیالِ نجات از فقرند:

این‌که در روزی سحرآمیز، شانسْ یک‌دفعه مثل باران به سرشان بریزد – آن‌هم با سطل.
اما خوش‌شانسی مثل باران پایین نمی‌‌ریزد، چه دیروز، چه امروز، چه فردا، چه تا ابد.
خوش‌شانسی حتی مثلِ نم‌بار هم پایین نمی‌آید، فارغ از این که بی‌سروپا‌ها چقدر با التماس بخواهندش، حتی اگر دستِ چپ‌شان هم بخارد، یا اگر صبح‌شان را با پایِ راست شروع کنند یا سالِ نو را با جاروی تازه رفت‌وروب کنند.

بی‌سروپا‌ها:
بچه‌‌‌‌‌های بی‌سروپا، مالک چیزی نیستند.
بی‌سروپا‌ها:
کس نیستند، هیچ‌انگاشته‌اند، مثل خرگوش دائماً می‌دوند، همه‌ی زندگی را می‌میرند، هر طرف که می‌دوند، سرشان بی‌کلاه می‌ماند.

کسانی که نیستند، اما می‌توانستند باشند.
کسانی که ‌زبانی ندارند جز لهجه.
کسانی که دینی ندارند جز خرافه.
کسانی که هنر نمی‌آفرینند، اما صنایع دستی چرا.
کسانی که فرهنگ‌‌ ندارند، مگر فرهنگ عوامانه.
کسانی که انسان "نیستند"، اما منابعِ انسانی "هستند."
کسانی که بی‌چهره‌اند، اما بازو دارند.
کسانی که بی اسم و رسم‌اند، اما شماره دارند.
کسانی که در تاریخِ جهان پیدایشان نیست، اما در گزارشات جرائم روزنامه‌‌‌‌ی محلی چرا.

بی‌سروپا‌ها، کسانی‌اند که ارزش گلوله‌ی قتل‌شان را ندارند.

(ادواردو گالیانو، "بی‌سروپا‌ها"،
(از کتاب بچه های روز، نشر نگاه معاصر، تلفن تهران، ‏ 22831715):

*در اصل، کَک‌ها
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4383
👍1
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
"چطور می‌توان اوضاع خود و شاید هم اوضاعِ جهان را بهتر کرد؟ ============================== او در افقِ دوردست است ... من دو قدم به سوی او برمی‌دارم، ... او نیز دو قدم دورتر می‌شود. من ده‌ قدم به سوی او برمی‌دارم، و افق نیز ده قدم از من دورتر می‌شود. اما…
بی‌سروپاها
====================ه

ادواردو گالیانو از خموشانِ تاریخ و پیاده‌روها با ما می‌گوید!

حافظ بود که از "هزارگونه سخن در دهان و لب‌های خاموشِ" آنان که از "کناره‌های راه می‌رفتند" با ما سخن گفت!



https://t.me/GahFerestGhKeshani/4384
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
"چطور می‌توان اوضاع خود و شاید هم اوضاعِ جهان را بهتر کرد؟ ============================== او در افقِ دوردست است ... من دو قدم به سوی او برمی‌دارم، ... او نیز دو قدم دورتر می‌شود. من ده‌ قدم به سوی او برمی‌دارم، و افق نیز ده قدم از من دورتر می‌شود. اما…
بی‌سروپاها
==================
ادواردو گالیانو از "سیب‌زمینی‌خورها"یی با ما حرف می‌زندکه زنده‌یاد وَن‌گوگ در ۱۸۸۵ شش ماه در روستای‌شان با آنان هم‌سفره شد تا درست‌تر لمس‌شان کند و تصویرشان را در این شاهکار ابدی کند:


https://t.me/GahFerestGhKeshani/4384
گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
"چطور می‌توان اوضاع خود و شاید هم اوضاعِ جهان را بهتر کرد؟ ============================== او در افقِ دوردست است ... من دو قدم به سوی او برمی‌دارم، ... او نیز دو قدم دورتر می‌شود. من ده‌ قدم به سوی او برمی‌دارم، و افق نیز ده قدم از من دورتر می‌شود. اما…
بی‌سروپاها
=================
ادواردو گالیانو، کوته‌دستان و فرودستان را به‌یادِ اهلِ فضل می‌‌اندازد!
اهلِ فضلی که معتقدند حق‌شان خورده شده و سفله‌گان به‌جای‌شان نشسته‌‌اند،
همین‌طور به یادِ اهل فضلی می‌آورد که مطمئن‌اند خدا خوب جایی نشسته که جای حق را به من نشان‌داده و من هم به‌جای سفله‌‌گان، با تلاش‌ام، بر آن تکیه زده‌ام، چون بنده‌ی زرنگ و محبوبِ خدا بوده‌ام!
این‌ها همه اهلِ امتیازِ فضلی اند. همیشه حق‌شان خورده شده و باید از همین‌ی که الان هستند بالاتر بنشینند! منتها کار نباید به دستِ سفله‌گان (هر آن کس که غیر من و دوستان است) بیفتد! برای فرودستان، عابران ساکتِ پیاده‌رو‌ها و بی‌سروپاها هم بعدا فکری می‌کنیم!
=============================
برای آشنایی با مقوله‌ی راهبردیِ و یکی از گره‌های ‌اصلی روزگار ما، "امتیازِ فضلی"، نک: فضلِ روشنفکران، رضا شکوه‌نیا، نگاهِ نو، شماره ۱۱۶، زمستان ۱۳۹۶. یا نک: گوگل، "فضل روشنفکران "
==============================
https://t.me/GahFerestGhKeshani/4384
همبستگی یا صدقه؟
نظرِ شما چیست؟
===============
"به صدقه و خیریه معتقد نیستم؛ همبستگی را می‌پسندم.
صدقه عمودی است، به‌همین‌خاطر حقارت‌آمیز است.
از بالا به پایین حرکت می‌‌کند.
اما همبستگی افقی است.
به دیگری احترام می‌گذارد و از دیگری می‌آموزد.
من هم که به آموختن از دیگران خیلی محتاج‌ام."

(ادواردو گالیانو، نویسنده،‌ اوروگوئه)
مفت‌خوانی یا حضورِ بی‌هزینه
========================
محمد قائد صاحبِ یکی از قوی‌ترین قلم‌های سرزمینِ ماست؛ قلمی روان، نکته‌سنج، پر کنایه و نیازمندِ پی‌جویی؛ هرچند گاهی بی‌محابا در بی‌توجهی‌ به رعایت‌ها و حرمت‌های معمول. سعدیِ دورانِ ما (درکلام، و نه الزاما در حکمت) حرفِ خودش را می‌زند و ابایی ندارد.

این نوشته را این روزها (مهر ۱۳۹۸) نوشته‌ای را قلمی کرده در سایتِ خودش (www.mghaed.com) در حکایتِ تاریخِ مفت‌خوانی و هزینه‌ندادنِ "سوات‌دارْجماعتِ ایرانی".
او دقیق دیده!
حضورْ هزینه می‌طلبد، وگرنه می‌توانی کنامِ خود اختیار کنی و به آن بسنده کنی؛ کنامی برای لذت یا خموشیِ فروتنانه یا فرار از صحنه‌ی دشوار. اما اگر بخواهی حضورداشته‌باشی باید هزینه هم بدهی، شاید از هر نوع:

[توانگری بخیل را پسری رنجور بود، نیک خواهان گفتندش مصلحت آنست که ختم قرآنی کنی از بهر وی یا بذل قربانی. لختی به اندیشه فرو رفت و گفت مصحفِ مهجور اولیتر است که گله دور.
صاحب دلی بشنید و گفت ختم‌اش به علت آن اختیار آمد که قرآن بر سر زبان‌است و زر در میان جان!
"به دیناری چو خر در گل بمانند- ور الحمدی بخواهی صد بخوانند!" (گلستانِ سعدی، باب ششم، حکایتِ هفتم.)]
===============
راستی! سعدی از این کلماتِ گوهرین زیاد دارد. اگر بگردید پیدا می‌کنید، مثلا:
[ای که دانش به مردم آموزی - آنچه گویی به خلقْ خود بنیوش!
خویشتن را علاج می‌نکنی - باری از عیب دیگران خاموش!
محتسب ... برهنه در بازار – می‌زند ... را که روی بپوش]
یا:
[در تمنای گوشت مردن به – ز تقاضای زشتِ قصابان!]

... بگذریم ... برویم تا با نوشته‌های م. قائد آشنا بشویم:
=========================
کنس‌بازی و مفتخوانیِ "این قوم ژاژخای"


نبرد ناصرالدین‌شاه، عشقی، بهار،‌ "حشرات‌الارض" و سایر ناشران جراید با روزنامه‌نخریدن خلایق.

در جستجوی مطلبی در سایت خویش تصادفاً به این ارتکاب برخوردم. هواشده‌ی هشت‌ونیم سال پیش. مثل اسکناسهایی که در جیب پالتو قدیمی بیابی. از یادم رفته بود و کاملاً احساس نمی‌کردم ارتکابی متعلق به این کیبورد باشد. باری، شاید بتوان بفهمی‌نفهمی با آن حال کرد.

و حال گرفت. ده، یازده پاراگراف انتهایی را اگر مجال و حوصله دارید بیش از یک بار بخوانید. تاجرهای بازار تبریز "کمپانی صرفه‌جویی" تشکیل می‌د‌هند تا نیم‌شاهی روی هم بگذارند روزنامه اجاره کنند.

شصت سال بعد، هم‌دانشکده‌ای ما هم از کیوسک‌دار حافظیه مجله کرایه می‌کرد.
7 مهر 98
https://www.bbc.com/persian/arts/2011/04/110421_l41_lit_jour_bahar_anniversary_ghaed
به قلمِ م. قائد:
کنس‌بازی و مفتخوانی "این قوم ژاژخای"
===================

نبرد ناصرالدین‌شاه، عشقی، بهار،‌ "حشرات‌الارض" و سایر ناشران جراید با روزنامه‌نخریدن خلایق.

https://t.me/GahFerestGhKeshani/4390