گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
1.47K subscribers
1.02K photos
327 videos
194 files
1.67K links
این‌جا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملی‌تانْ مفید باشند.


در صورت مفید دیدن، لطفا کانال را معرفی کنید.


کتاب ها در سایت عدم خشونت:
ghkeshani.com
و
t.me/ahestegisadegi

t.me/ghkesh : تماس
Download Telegram
برده‌های انرژی، کاری از کارستانِ
یوتوپیا، سواد اکولوژیک برای همگان!

http://eco-literacy.net/energy-slaves/

🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱

www.ecoliteracy.net
@utopiamag
https://t.me/roozbehfeiz
*برده‌های انرژی*
ریچارد باکمینیستر فولر
(تلخیص و ترجمه: روزبه فیض)

این نوشته برگرفته از ایده‌های ریچارد باکمینیستر فولر، معمار و نظریه‌پرداز آمریکایی است که توسط استوارت مک‌میلن، کاریکاتوریست استرالیایی، به شکلی هنرمندانه و آموزنده مصور شده است. آن‌چه می‌خوانید خلاصه‌ای از روایت مک‌میلن است.


http://eco-literacy.net/energy-slaves/

🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱

www.ecoliteracy.net
@utopiamag
https://t.me/roozbehfeiz
========================
روزبه فیض هم،‌مثل گمنامانی دیگر که وظیفه می‌شناسند، بی سروصدا، به کار خود مشغول است و وظیفه ادا می‌کند به مردم ِ سرزمین‌اش، به سرزمین‌اش، به خاک و آب و علف و ... در همه‌جا!
*بیانیهٔ آزادی بذر*
واندانا شیوا

(ترجمه علیرضا سیفی)

بذر، سرچشمه‌ و سرآغازِ حیات و غذا است؛ هدیهٔ رایگان، زنده و کهنِ طبیعت به انسان‌ها و از نمادهای تنوّع زیستی و فرهنگی. چند دهه‌ای است که شرکت‌های فراملیّتی نظیر مونسانتو یا بایر بذرهای بومی جهان را به بهانهٔ توسعه و پیشرفت فن‌آوری و با ادّعایِ کار ارزش‌افزا بر روی آن‌ها، در قالبِ دست‌کاری‌های ژنتیکی و محصولات تراریخته تحت مالکیت انحصاری خود در می‌آورند. این اقدام آثار سوئی بر توانایی کشاورزان بومی جهان در تولید، ذخیره و تبادل بذر داشته و تنوّع خلّاق زیستی و فرهنگی در جوامع مختلف جهان را به مخاطره افکنده است. واندانا شیوا، کنش‌گر فرهنگی و زیستی و از منتقدان جهانی‌سازی، از پیشروان مبارزه با این روند تجاری‌سازی و انحصاری‌سازی بذر است. او با تألیف کتاب‌هایی نظیر «زیست‌دزدی: چپاول دانش و طبیعت» و انتشار نامه‌های سرگشاده به مردمان و حکم‌رانان کشورهای جهان و نوشتن «بیانیهٔ آزادی بذر» که در این‌جا ترجمهٔ فارسی آن را می‌خوانید، نقشی فعّال و راه‌برانه در جنبش آزادیِ بذر و غذا ایفا می‌کند.

http://eco-literacy.net/declaration-on-seed-freedom

🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱

www.ecoliteracy.net
@utopiamag
https://t.me/roozbehfeiz
=============================
کاری از علیرضا سیفی و روزبه فیض

روزبه فیض (صاحب سایت یوتوپیا) هم،‌مثل گمنامانی دیگر که وظیفه می‌شناسند، بی سروصدا، به کار خود مشغول است و وظیفه ادا می‌کند به مردم ِ سرزمین‌اش، به سرزمین‌اش، به خاک و آب و علف و ... در همه‌جا!

اما علیرضا سیفی، جستجوگر بوم آمایی است که باید از خود او بیشتر شنید. بحثی که به درانداختنِ طرحی نو برای بهروزیِ بشر امروزی مربوط است.
بخشی از آن شاید به روستاهای محیط -یار مربوط باشد.
او هم مثل روزبه فیض به اندیشه ی ایوان ایلیچ علاقه‌مند است.

دیدار از سایت ناودانیا، سایت کنشگر بذر، واناندا شیوا دیداری است جذاب!
http://www.navdanya.org
📝 جست‌وجو در میان اسناد رنج و سرکوب

از میان دو هزار نویسنده و هنرمند ناراضی شوروی، ۱۵۰۰ نفر جان سالم به در نبرده‌اند.

حبیب حسینی‌فرد: انجمن نویسندگان شوروی در دوران پروستریکای گورباچف فرصت را مناسب دید تا درباره‌ی سرنوشت شماری از نویسندگان ناراضی دوران استالین و بعد از آن و نوع برخورد حکومت با آنها تحقیق و تفحص کند.

کمیسیونی به همین منظور در انجمن تشکیل شد. لازمه تحقیق ولی دسترسی به آرشیوهای کا گ ب بود.

پس از بحث و فحص و فشار و چانه‌زنی کا گ ب و شخص گورباچف صرفاً موافقت کردند که نماینده‌ای از کمیسیون یادشده به آرشیوها دسترسی داشته باشد و آنها را مطالعه کند، ولی انتشار علنی اسناد قدغن بماند.

کا گ ب هر نویسنده‌ای را هم حاضر نبود برای این مأموریت قبول کند و نهایتاً با ویتالی شنتالینسکی موافقت کرد.

عدم معروفیت و آرامی‌ شخصیت ویتالی شنتالینسکی سبب شد که کا گ ب به مأموریت او رضایت دهد.

او رسماً عضو انجمن نویسندگان شوروی بود و یکی دو کتاب سفرنامه کم‌مخاطب به سیبری و قطب شمال هم نوشته بود و اشعارش هم چندان بازتابی نیافته بودند. در مسائل اجتماعی هم سری نداشت و کمتر در این مسائل اظهار نظر می‌کرد. همین خصوصیات سبب شد که کا گ ب چندان از مأموریت او نگران نباشد.

در عمل اما شتالینسکی پیگیرتر و دقیق‌تر و سمج‌تر از آن بود که کا گ ب تصور کرده بود. ارعاب و فشار و عدم همکاری‌ها هم مانع کارش نشد.

این گونه بود که بسیاری از جزئیات درباره مرگ ماکسیم گورکی را از لابه‌لای هزاران سند و گزارش بیرون کشید و نشان داد که مأموران استالین او را نکشته‌اند، ولی پزشکانی که مشغول مداوای ذات‌الریه او بوده‌اند موظف می‌شوند که زیاد در مداوا پیگیری نکنند.

با یافته‌های شتالینسکی بود که معلوم شد ایزاک بابل، نویسنده نامدار شوروی (از او به فارسی، از جمله «عدالت در پرانتز» ترجمه مژده دقیقی) در خفا به همکاری اطلاعاتی و جاسوسی با مأموران استالین مشغول بود، ولی بعداً خودش هم مغضوب شد، به حبس افتاد و شکنجه شد و نهایتاً در برابر جوخه اعدام قرار گرفت.

و نیز با کندوکاو شنتالینسکی در اسناد کا گ ب بود که ما با نحوه‌ی تعقیب قدم به قدم اسیپ ماندلشتام و رنج و حرمان این شاعر و مترجم نامدار شوروی آشنا می‌شویم و اینکه چگونه استالین با خرسندی پرونده‌ی زیر فشارگذاشتن او را شخصاً دنبال کرده است.

افشای جزئیات اغلب تکان‌دهنده‌ی سرنوشت نویسندگان و شاعرانی مانند میخائیل بولگانف، بوریس پاسترناک، بوریس پیلنیاک، آندره پلاتونف، آنا آخماتووا، مارینا سوتایاوا، نینا هاگن و فیلسوفی همچون پاوئل فلورنسکی که اسیر ارعاب و چرخ دنده‌های سازمان امنیت استالین شدند نیز مدیون تلاش و تحقیق شتالینسکی بود.

به روایت او، از میان دو هزار نویسنده و هنرمند ناراضی شوروی، ۱۵۰۰ نفر جان سالم به در نبرده‌اند.

مجموعه تحقیق شنتالینسکی که علاوه بر پروتکل‌های تعقیب و بازجویی روشنفکران ناراضی آخرین نامه‌ها، شعرها و یادداشت‌های آنها را هم در برمی‌گیرد، اولین بار سال ۱۹۹۵ در مسکو منتشر شد و چند سال بعد در ایران نیز با ترجمه‌ی غلامحسین میرزا صالح و با عنوان «روشنفکران و عالیجنانان خاکستری‌پوش» در دو جلد انتشار یافت.

در این سال‌های آخر، شنتالینسکی با انجمن مموریال که کارش بررسی سرکوب‌ها در دوران شوروی است همکاری داشت و دائم در موزه گولاگ در مسکو سخنرانی می‌کرد.

اغلب هم این هشدار ورد زبانش بود که بی‌اعتنایی بخش قابل اعتنایی از جامعه‌ی روسیه به جنایات دوران استالین و تلاشی که این مردم و حکومت کنونی در نسبی‌کردن آن جنایات می‌کنند خطر بزرگی برای تقویت روح ضعیف دمکراسی و رعایت ارزش‌های انسانی در جامعه روسیه است.

شنتالینسکی اواخر ماه ژوئیه امسال در بیمارستانی در مسکو در ۷۹ سالگی چشم بر جهان فروبست.

@KhabGard
متن کامل:
https://bit.ly/2OFNbJ0
شیوایی و رسایی سکوت
نوشتهٔ ایوان ایلیچ، ترجمهٔ روزبه فیض
متنِ «رسایی و شیواییِ سکوت» نوشتهٔ ایوان ایلیچ را با مقدمه و ترجمهٔ من بشنوید.

https://goo.gl/MhwE3z

@roozbehfeiz
🎯 تا قبل از قرن هجدهم، فرمانروایان و حکیمان، در یک موضوع با هم توافق داشتند: تقبیح مصرف. سیاست‌مداران نمی‌خواستند مردم زیاد مصرف کنند، چون منابع هر جامعه محدود بود و حکما نیز مردم را به پرهیز از مادی‌گری می‌خواندند. اما این روند، رفته رفته تغییر کرد، نه‌تنها مصرف برای رشد اقتصاد ضروری شد، بلکه به کاری اخلاقی، و حتی دینی تبدیل شد، به حقی مسلم و نشانه‌ای از شهروندبودن. این تغییر بنیادین چطور ممکن شد؟

🔖 ۴۲۰۰ کلمه
زمان مطالعه: ۲۵ دقيقه

📌 ادامۀ مطلب را در لینک زیر بخوانید:
tarjomaan.com/neveshtar/9099/

🔗 @tarjomaanweb
دمی بایست و "نوا"یی بِشِنو! عجله برای رسیدن؟ اما به‌کجا؟
12 ژانویه، سال ۲۰۰۷
صبح چنین روزی، ویولون نوازی در متروی واشینگتن کنسرتی را اجرا کرد.
این موسیقی‌دان که بیشتر شبیه یکی از اهالیِ محل بود ، به دیوار تکیه زده‌ و در کنارِ سطلِ زباله، 45 دقیقه کارهای شوبرت و دیگر آهنگ‌سازان کلاسیک را اجرا کرد.
1100 نفر از کنار او گذشتند بی‌آن‌که از سرعتِ راه رفتن خود کم کنند. هفت‌نفر برای لحظاتی درنگ کردند. هیچ کسی این نوازنده را تشویق نکرد. چند کودک می‌خواستند بمانند، اما مادران‌شان آن‌ها را با خود کشیدند و بردند. هیچ‌کس متوجه نشد که این نوازنده "جاشوا بل" است، یکی از تک ستاره‌های موسیقیِ امروزِ جهان [کسی مثل حسین علیزاده و کیهان کلهرِ مردم ایران].

واشینگتن پست این کنسرت را ترتیب داده‌بود. به این ترتیب می‌خواستند از مردم بپرسند: "آیا برای زیبایی وقت دارید؟"
خبرنگاری که این برنامه را ترتیب داده بود و‌ داستان را هم در روزنامه، زیرِ تحلیلی جانانه برد، جایزه پولیتزر گرفت (2008). فیلمی مستند هم از این تجربه‌ی اخلاقی- روانی- اجتماعی ساخته شد به اسم "راهت را پیدا کن، مستندی در باره‌ی نوازنده‌ای دوره‌گرد":
https://www.youtube.com/watch?v=hnOPu0_YWhw
https://www.youtube.com/watch?v=3xqK1wxJ-w0

https://www.imdb.com/title/tt3233628/
بچه‌های روز، ادواردو گالئانو، ص. 11، نشر نگاه معاصر))
=====================
مسئله اما از این‌ها هم پیچیده‌تر است. حداکثرِ تمرکزِ بشر طبقِ شنیده‌ها به زیرِ ۸ ثانیه رسیده‌است و شرکت‌های تبلیغاتی و بازاریابی،‌ به طورِ جدی بر روی همین ۸ ثانیه‌ی حیاتیِ باقی‌مانده‌ مشغولِ سرمایه‌گذاری و فعالیت‌اند تا جنس‌های دنیای "بازارِ آزاد" را به مشتریانِ حواس‌پرتِ تشنه‌ی داشتنِ بیشتر، قالب کنند.
توجه بشر، آن‌چنان که می‌بینیم نه‌تنها از زیبایی‌ها،‌ بلکه از خیر و حقیقت‌هم به سمتِ مخلوط شدن با سیلابِ تندِ بازارِ آزاد و نیازهای القاء شده‌ی آن در سفره‌ی زندگیِ شخصی‌شان رفته‌است. البته‌ برای مردمانی که برای تامینِ حداقلِ ضروریاتِ حیاتی‌شان (مثلِ آبِ سالم،‌ توالتِ سالم، سرپناه آبرومند، کارِ نشاط بخش، روانِ سالم و ... درمانده‌اند، از بیخ وبن چیزی نمی‌ماند که از حقیقت و خیر و زیبایی هم صحبت شود.

درست است که دولت‌های تک‌تکِ سرزمین‌ها، دست در دستِ بازارِ آزاد و رشدِ اجباریِ جهنمی‌اش، خدمت‌گزارانه به این آتش دامن می‌زنند، اما بشرِ مصرف‌کننده،‌ بشرِ کوته‌دست نمی‌تواند به این بهانه،‌ تا آخرِ بازی، دست در دست این ارکستر بگذارد و برای‌شان برقصد. باید این چرخه را خودش متوقف کند. با چه؟ با هشیار شدن از من اصلی‌اش. با تاملِ هشیارانه و نیز دیگرخواهانه بر خود، بر منافعِ خود و بر منافعِ جمع. با در انداختنِ طرح‌های نو و آستین بالازدن است که شاید جهانی کمی بهتر بتواند ساخته شود، و اولین گام‌اش: مبارزه با مذهب مصرف در سرو وضع و سفره‌ی خود!

برای اطلاع بیشتر به کانال آهستگی نگاه کنید:
www.t.me/ahestegisadegi

از ابزار غیر فرقه‌ای که در زیر این فرسته معرفی می‌شود (فایل‌های اکهارت‌تول) می‌توانید برای ایجادِ فرصتِ تامل و آهستگی در زندگی خود استفاده کنید تا از رقابت‌های نفس‌بر رها شوید و از داشته‌های‌تان هم لذت بیشتر ببرید 👈 : https://t.me/GahFerestGhKeshani/3839
فایل صوتی‌:اکهارت تول،
"سکون سخن می‌‌گوید"👆
ترجمه فرناز فرود، نشر حمیدا و کلکِ آزادگان

========================
تول، در ایران دچارِ فرهنگ سازیِ بازاری شده‌است، مثل خیلی از متفکرانِ ارزشمند دنیای حاضر و حتی قدیم که باید به صورت دست اول بشناسیم‌شان، اما چون چیزی به اسم ترجمه در بین است، این اندیشه‌ها و صاحبان‌شان، بدفهمی می‌شوند یا اصلا فهمیده‌ نمی‌شوند، و حتی بدتر، نرسیده، شهید می شوند!

اکهارت تول هم مثل ویکتور فرانکل است که یک ملت، می‌پذیرد کتاب‌اش را در این وانفسای رکود کتاب‌خوانی، تا چاپِ چهل و چهارم بخرد (انسان در جستجوی معنا) و بخواند (یا نخواند)، اما هنوز دریغ از یک ترجمه ی درست و درمان که نویسنده را در گور نَلرزانَد.

فایل‌های صوتیِ «سکون سخن می گویدِ» او را در این‌جا می‌بینیم. با این امید که در خلوت شنیده‌شوند، برای‌ فهم‌شان از همه‌ی وجود استفاده شود و برای نقد‌شان هم. این صداها برای زندگی‌کردن است و نه برای صِرفِ ادعای دانستن و دانستگی.

نکته‌ی بسیار مهم:
او برای فرقه و فرقه‌سازی نمی‌نویسد. پیرو هیچ مکتبِ خاصی نیست. هم‌چون حکیمان باستانی به زبانی ساده، اما برای تغییر می‌نویسد و می‌گوید.

سخن‌اش عینِ روان‌شناسیِ پیشگیرانه‌ای است که بر هیچ پیش‌داوری، کهن قصه، اسطوره، تصور و الگوهای پیش‌فرض‌شده‌ی غیر قابل اثبات و ردّی استوار نیست. روی همان بدیهیاتی انگشت می‌گذارد که پوزیتیویست‌ترین و استدلالی‌ترین آدم‌ها هم با آن توافق دارند. از فرضی شروع نمی‌کند که بی هیچ دلیلی، آن را "اثبات شده" به ما بخوراند تا بعد هم بر روی همان فرض کاخ نظریه‌هایش را بسازد.

بحث‌اش بر مدعیات بزرگ استوار نیست. چیزی را می‌گوید که به قولِ معروف: تصورش، عینِ تصدیق است.

دنیای کلام و نظریه پردازی پر است از ادعا و فرضیات در باره‌ی روان و رفتارِ انسان، از فرویدِ بزرگِ دوران‌ساز گرفته تا مولانای عظیمِ خودمان، تا عرفان‌سازانِ مدرن خارجی و وطنی (انرژی‌بازان) که برای ادعای بزرگ‌شان دلیلی بزرگ رو نمی‌کنند (مثلا در مورد ناخودآگاه، نِیِ‌ستان و انرژی)، سندهایی مثل دلایلِ غیر تقلبی و دستکاری نشده در رفتار‌شناسی، عصب‌شناسی و عصب‌پِژوهیِ مدرن.
نه! اکهارت تول،‌ خبر و ادعا و فرض بزرگی از جیب‌اش بیرون نمی‌کشد!


بحث او تماما در خدمت هدفی هم هست که به آن آهستگی می‌گویند و طبعا ما را از سرعتِ شرطی‌ای خبردار می‌کند که بر تفکر و تامل و خورد و خوراک و جابجایی و گردش و تفریح و روابط با نزدیکان و دوستان و [مثلا] دشمنانِ ما حاکم است (نک: کانالِ آهستگی: t.me/Ahestegisadegi )

می‌توانیم اول، خوب گوش کنیم و در باره‌ی قوت و ضعف‌اش بعد از شنیدن، قضاوت کنیم.


حرف های او به این مشکلِ بزرگ هم نگاهی می‌اندازند:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3827

برای دانلود اولین فایل تا آخر :

https://t.me/GahFerestGhKeshani/3830
Forwarded from آهستگی سادگی - غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
با طناب، زندگی خیلی راحت تر می شود، پس بشتابید!
(پیامی کاملا آموزشی برای مردم کوچه و بازار، برای درکِ ضرورتِ مهارتِ ساده زیستی، کاهش فلاکت، آهستگی، سکوتِ جان و رهایی از سلطه ی انحصاری بازار و سرمایه)
کعبه،و ابراجُ‌البَیْت! "هیولایی"که هوش‌ از سرِِ خدای کعبه‌هم می‌برد!در خدمتِ مذهبِ مصرف و تولیدِ انبوه، چپاولِ محیط زیست،تعمیقِ نابرابری‌ و...قدرتِ مطلقه‌‌‌‌‌سیاسی. بقیه‌: t.me/gahferestghkeshani/3844
👆 نوعی از «مادی گراییِ اخلاقی»

سی و شش سال پیشتر، کسی در تریبون نماز جمعه به کسی دیگر گفت که: "ملا-مهندس خیلی خوش خیالی تو، که ما را تشویق می کنی زودتر "غزل خداحافظی" را بخوانیم و "شناسنامه مهر کنیم." " (نقل به مضمونِ دقیق)

گوینده ی این کلام، معلم اخلاقی بود مشهور و به شدت اهل تدین. ظاهرا باید غرق در باور به "نشئهً اُخرا"یی می‌بود که دائما بر سر زبان‌اش بود و دیگران را به تجربه‌ی آن دعوت می کرد: بهتر است بگذاریم و برویم که "ما را از نیستان مان بُبریده اند و باید برگردیم همون جا".

اما عملا در وسط بحثِ هول هولکیِ واقعیتِ مرگ و زندگی، همین نکته ی اساسی یادشان رفت و چیزی گفت از سرِ آن‌ ترسی که نگفتنی بود.

بعضی اهل فن این را شنیدند. تفسیرشان این بود که اسم این کار "مادی گراییِ در عمل و معناگرایی در نظر" است.
این مادی گرایی با مادی گراییِ معرفتی و فلسفی و هستی شناسانه متفاوت است.
می توان اسم این سلوک عملی را، مادیت یا مادی گراییِ اخلاقی هم گذاشت که سکه‌ی روز رفتار ماست، مگر خلاف اش را بر خود ثابت کنیم، هر چند که شبانه روز ادعای معنویت و خدا-خدا کنیم:
https://bit.ly/2NLPzhc
==============
دیرین شناسان و باستان شناسان در کشفیات خود، همیشه منتظرند در کنار یک بنای کارکردی یا یادبودیِ مذهبی، مثلا در منطقه ی اینکاها یا آزتک ها یا «موهنجودارو»ی پاکستان یا ... نشانه هایی از "بازار و اقتصادی "گرم و حتی داغ پیدا کنند ... و پیدا هم می کنند.
در تنها جایی که پیدا نکرده اند در اولین بنای مناسکیِ تاکنون کشف شده ی جهان، در "گِه بِک لی تِپه" در مرز ترکیه با سوریه بوده. این اولین عبادتگاه جهان بوده که بازاری در کنارش ندیده اند. در بعدی‌ها، در کنار معبد، بازار هم بوده. توضیح این امر از نظر جامعه شناسی و مردم شناسی و باستان شناسی این است که باید مازاد تولید انباشته ای ( چه با زور یا با رضایت) وجود داشته باشد تا بتوان کارگرانی استخدام کرد و به آن ها خوراک داد تا معبدی را در طی چندین سال بسازند. مثلا معبد گه بک لی تپه، از تیغه های سنگی ای ساخته شده که بر روی الوار چوب از صدها متر آن طرف تر کنده شده و به محل آورده شده اند. روی شان حکاکی و نگارگری شده و بعد در خاک فروشان کرده‌اند. بعد از گرایش‌های بعدی مردم و زیاد شدن زایران، هر کس کالاهای همراه خود را که از نقاط دور و نزدیک آورده، با دیگران مبادله می کند. و البته که این کار بسیار طبیعی و عقلانی به نظر می‌آید، اما می‌تواند اصلا به معنویت خالص کاری نداشته‌باشد.

به این ترتیب بازار در کنار پرستش‌گاه بوجود می آید.

بازار عکاذ، بازاری بوده که در مکه برگزار می شده و در دوره هایی از سال بسیار گرم ، و حداقل دارای جشنواره ی شعر خوانی و مشاعره.

اما دیدن این عکس ما را به کلی از هر آنچه که تابحال دیده ایم دورترها می برد، خیلی خیلی دورتر، چرا که از حد بازاری ساده که زائران کالای مازاد خود را با کالای مورد نیاز خود مبادله می کنند، فرسنگ‌ها فاصله دارد:👇👇👇
آن چه که در عکس و کلیپ بالا و پایین می بینید، فقط حیرت است و دیگر هیچ!
این دیگر بازاری معمولی هم نیست.
تهاجم است، تهاجم مطلق! 👆👆👆
601 متر ارتفاع دارد، در مقابل 12 متر ارتفاع کعبه، یعنی درست ۵۰ برابر کعبه.
سازندگان این مجموعه، به خوبی از داستان اولین مسجد (قبا) خبر دارند که کف آن با ماسه ی نرم بیابان پوشیده شد و با این حال، پاک ترین و شایسته ترین «بنا» برای پرستش توصیف شد.

در شرع، هیچ بنایی بلندتر از مسجد نباید وجود داشته‌باشد.

حتی مقرراتی وجود دارد در مورد ارتفاع بناهای اهل ذمه در قیاس با بناهای اهل ایمان؛ که باید اضافه قدش‌شان را با پتک کوبید.

در آن مقررات، صحبت از یک متر و دو متر است. اما این جا می بینیم که صحبت از 589 متر است، یعنی 50 برابر!

اسم اش "ابراج البیت" است، اما کارکردش به انگلیسی "شاپینگ مال" یا مرکزِ بزرگ خرید است. چیزی که ساخت و سازش هم در ایران رو به گسترشی جنبش‌وار است، گسترشی در همان راستای مذهبِ جهانیِ مصرف و نیاز سرمایه‌داری و تولیدِ‌ انبوه.
https://fa.wikipedia.org/wiki/ابراج_البیت

جنبشی که به جای جنبش‌های آبخوان داری، آبخیزداری، آفرینشِ عِرقِ ملی، "احیای روستاها"، "نفی پرایدیسم"، "نفی مصرف پرستی و ... عهده دار چرخش سرمایه ی انباشتی است؛ در «ایران»ی بی‌آب و پر جمعیت و لبریز از جوانان و پیران تشنه‌ی کار.
این را هم ببینیم:

https://t.me/mostafamalekian/3800
ببینیم و بیاموزیم:
آموزش=سیاست
سیاست= آموزش

کلیپ زیر، صحنه ای. شگفت از کعبه را نشان مان می دهد👇
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3846
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لذت ببرید!
عظمتِ خدا به روایتِ قدرتِ زمینی!
خوشبختانه، فناوری هم به کمک آمده.
بالای برج‌های هفت‌قلو که قرار است به‌یاری‌ِ خدا، دست‌شان به عرش الهی برسد.

بقیه: https://t.me/GahFerestGhKeshani/3844