Forwarded from گاه فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
دوست گرامی،
سلام و درود به شما.
از سوء حکمرانی یاد کرده اید.
سوء حکمرانی مشکلِ مضاعفی است که ما ایرانیان داریم. اما این مشکل در سراسر جهان هم ساری و جاری است، اما "شاید" نه به این شدت.
اما حکمرانیِ نیک چیست؟
در متن جلد اول و بهخصوص در پیوستهای جلد دوم کتاب سارودایا به انواع مختلفِ راهحلهای جایگزینی اشاره شده که میخواسته و میخواهند اقتصاد و حکمرانیِ درست را هدف بگیرند. وجه مشترکِ این تکاپوها، دل شستن از خیراتِ "وحشِ بزرگ" یا "غولِ نادانِ" دولت است. دولتها در همهی دنیا "حیفِ نان" هستند، از بهترینها تا بدترینهای موجودشان. نوآوریها و ابتکاراتی که در این کتاب اشاره شده اند، همگی در عینِ تعهد به مطالبهگریِ ریشهای و جدی، به "خود توانمند سازی"، "خودیاریگری"، "خودتوانبخشی" و "خودآستینبالازنی" تاکید دارند؛ شاید بتوان گفت، اول به منشور وظایف بشر، و بعد بلافاصله به منشورِ حقوقِ بشر توجه دارند. باید تجدیدِ نظری اساسی در اسطورهی بدیهی و ابدی-ازلی انگاشتهشدهی "دولت-ملت" انجام داد.
عنوانِ بعضی از این تکاپوهای فکری و اجرا شده در زیر میآیند.
(نکته این که این مباحث به هیچ وجه به ترتیبِ اهمیت فهرست نشده اند).
مطلب زیر تقدیم میشود به
کسانی که از درد میگویند، و
راه حل میجویند.
===================ه
- بومروستا
- شبکهی جهانی بومروستا (جی ای ان)
- سازمانِ همسود اسکات بادِر (به معرفیِ شوماخر)
- گِرَمین بانک
- خُردِهاعتبار (خُردِه وام)
- کیوا (شبکهی جهانیِ خرده اعتبار)
- بنگاههای تامینِ خدماتِ دو سویه
- تعاونیها
- اقتصادِ سوسیال (کاملا متفاوت با اقتصاد سوسیالیستی)
- شهر گذار
- پولهای محلی
- اقتصادِ محلی – خرید محلی
- اقتصادِ محلی – تولید برای محل
- دولتِ محلی
- محلیگرایی
- بودجهبندیِ مشارکتی
- تولیتِ زمینِ جماعتی
- مالکیتِ مشارکتیِ مسکن
- همزیستی
- همخانهگی
- اَبَرخِشت برای مَسکن
=================ه
- نگاهی به تاریخِ کُلخوز، سُوْخوز، کیبوتس و مُشاو – تلاشی فراگیر برای عدالتِ تولیدی و توزیعی
- کلخوز - راهحلِ ایدئولوژیکِ مهندسیِ اجتماعیِ کلان – سازمانی مردمی
- سُوْخوز - راهحلِ ایدئولوژیکِ مهندسیِ اجتماعیِ کلان – سازمانی دولتی
- کیبوتس - راهحلی داوطلبانه و ایدئولوژیک
- مُشاو - راهحلی تعاونی و داوطلبانه
- تجربهی روژاوا
- بومگردانهای زاپاتیستا
=================ه
- سادهزیستی
- اقتصاد جایگزین ثورو
- خوسه موخیکا – اقتصاد سیاسی
- جِین گودال – اقتصاد سیاسی
===================ه
- ارنست فردریک شوماخر
- مرکز شوماخر برای اقتصاد نو (نو-اقتصاد)
- کوچک زیباست، نوشتهی شوماخر
- سازمانِ همسود اسکات بادِر (به معرفیِ شوماخر)
=================ه
- سوسیالیسم آزاداَندیش (لیبرتاریَن سوسیالیسم)
- مورِیْ بوکچین (بومگردانیِ آزاداَندیش)
- کامیونالیسم (کمونمداریِ نوین)
- سوسیالیسم سبز یا اکو سوسیالیسم
- اِکو کامیونالیسم
- پیتر کروپوتکین (یاریگریِ دو سویه)
- آپشینا و میر (کمونِ سنتیِ دهقانانِ روس)
===================ه
- تغییرِ اجتماعیِ تحولساز
- جماعتِ هدفمند (جماعتِ تصمیمی)
- سازماندهیِ جماعت
- جماعتسازی
- جماعتگرایی
- جهانی-محلیگردانی
- سوسیوکراسی (بی ربط با سوسیالیسم)
- محلیگرایی
- دولتِ محلی
- بومگردان (شهرداری)
- دو سویهگرایی یا دو سویهگی (نظریهی اقتصادی)
- یاریگریِ دو سویه، پیتر کروپوتکین
- ریزوم و ژیلدلوز
====================ه
- نظریهی توسعه
- پساتوسعه
- نظریهی پساتوسعه
- توسعهی پایدار
- مجید رهنما
- ایوان ایلیچ
- هلنا نوربرگ هاج
- سرژ لاتوش
- جهانی-محلیگردانی
- رشدِ معکوس (ضدِ رشد)
- برونفکندهها (اثراتِ جانبیِ محاسبهنشده در قیمتِ یک واحدِ کالا یا خدمت)
- تغییرِ جهتِ مدلواره (تغییرِ جهتِ پارادایم)
- ریزوم و ژیل دِلوز
- همدارها (مشاعات)
شرح کوتاهشدهای از این مباحث در فایل پیوست بالا قابل خواندن است.
اصل کتاب در سایت عدم خشونت قابل دانلود است:
www.ghkeshani.com/translations
سلام و درود به شما.
از سوء حکمرانی یاد کرده اید.
سوء حکمرانی مشکلِ مضاعفی است که ما ایرانیان داریم. اما این مشکل در سراسر جهان هم ساری و جاری است، اما "شاید" نه به این شدت.
اما حکمرانیِ نیک چیست؟
در متن جلد اول و بهخصوص در پیوستهای جلد دوم کتاب سارودایا به انواع مختلفِ راهحلهای جایگزینی اشاره شده که میخواسته و میخواهند اقتصاد و حکمرانیِ درست را هدف بگیرند. وجه مشترکِ این تکاپوها، دل شستن از خیراتِ "وحشِ بزرگ" یا "غولِ نادانِ" دولت است. دولتها در همهی دنیا "حیفِ نان" هستند، از بهترینها تا بدترینهای موجودشان. نوآوریها و ابتکاراتی که در این کتاب اشاره شده اند، همگی در عینِ تعهد به مطالبهگریِ ریشهای و جدی، به "خود توانمند سازی"، "خودیاریگری"، "خودتوانبخشی" و "خودآستینبالازنی" تاکید دارند؛ شاید بتوان گفت، اول به منشور وظایف بشر، و بعد بلافاصله به منشورِ حقوقِ بشر توجه دارند. باید تجدیدِ نظری اساسی در اسطورهی بدیهی و ابدی-ازلی انگاشتهشدهی "دولت-ملت" انجام داد.
عنوانِ بعضی از این تکاپوهای فکری و اجرا شده در زیر میآیند.
(نکته این که این مباحث به هیچ وجه به ترتیبِ اهمیت فهرست نشده اند).
مطلب زیر تقدیم میشود به
کسانی که از درد میگویند، و
راه حل میجویند.
===================ه
- بومروستا
- شبکهی جهانی بومروستا (جی ای ان)
- سازمانِ همسود اسکات بادِر (به معرفیِ شوماخر)
- گِرَمین بانک
- خُردِهاعتبار (خُردِه وام)
- کیوا (شبکهی جهانیِ خرده اعتبار)
- بنگاههای تامینِ خدماتِ دو سویه
- تعاونیها
- اقتصادِ سوسیال (کاملا متفاوت با اقتصاد سوسیالیستی)
- شهر گذار
- پولهای محلی
- اقتصادِ محلی – خرید محلی
- اقتصادِ محلی – تولید برای محل
- دولتِ محلی
- محلیگرایی
- بودجهبندیِ مشارکتی
- تولیتِ زمینِ جماعتی
- مالکیتِ مشارکتیِ مسکن
- همزیستی
- همخانهگی
- اَبَرخِشت برای مَسکن
=================ه
- نگاهی به تاریخِ کُلخوز، سُوْخوز، کیبوتس و مُشاو – تلاشی فراگیر برای عدالتِ تولیدی و توزیعی
- کلخوز - راهحلِ ایدئولوژیکِ مهندسیِ اجتماعیِ کلان – سازمانی مردمی
- سُوْخوز - راهحلِ ایدئولوژیکِ مهندسیِ اجتماعیِ کلان – سازمانی دولتی
- کیبوتس - راهحلی داوطلبانه و ایدئولوژیک
- مُشاو - راهحلی تعاونی و داوطلبانه
- تجربهی روژاوا
- بومگردانهای زاپاتیستا
=================ه
- سادهزیستی
- اقتصاد جایگزین ثورو
- خوسه موخیکا – اقتصاد سیاسی
- جِین گودال – اقتصاد سیاسی
===================ه
- ارنست فردریک شوماخر
- مرکز شوماخر برای اقتصاد نو (نو-اقتصاد)
- کوچک زیباست، نوشتهی شوماخر
- سازمانِ همسود اسکات بادِر (به معرفیِ شوماخر)
=================ه
- سوسیالیسم آزاداَندیش (لیبرتاریَن سوسیالیسم)
- مورِیْ بوکچین (بومگردانیِ آزاداَندیش)
- کامیونالیسم (کمونمداریِ نوین)
- سوسیالیسم سبز یا اکو سوسیالیسم
- اِکو کامیونالیسم
- پیتر کروپوتکین (یاریگریِ دو سویه)
- آپشینا و میر (کمونِ سنتیِ دهقانانِ روس)
===================ه
- تغییرِ اجتماعیِ تحولساز
- جماعتِ هدفمند (جماعتِ تصمیمی)
- سازماندهیِ جماعت
- جماعتسازی
- جماعتگرایی
- جهانی-محلیگردانی
- سوسیوکراسی (بی ربط با سوسیالیسم)
- محلیگرایی
- دولتِ محلی
- بومگردان (شهرداری)
- دو سویهگرایی یا دو سویهگی (نظریهی اقتصادی)
- یاریگریِ دو سویه، پیتر کروپوتکین
- ریزوم و ژیلدلوز
====================ه
- نظریهی توسعه
- پساتوسعه
- نظریهی پساتوسعه
- توسعهی پایدار
- مجید رهنما
- ایوان ایلیچ
- هلنا نوربرگ هاج
- سرژ لاتوش
- جهانی-محلیگردانی
- رشدِ معکوس (ضدِ رشد)
- برونفکندهها (اثراتِ جانبیِ محاسبهنشده در قیمتِ یک واحدِ کالا یا خدمت)
- تغییرِ جهتِ مدلواره (تغییرِ جهتِ پارادایم)
- ریزوم و ژیل دِلوز
- همدارها (مشاعات)
شرح کوتاهشدهای از این مباحث در فایل پیوست بالا قابل خواندن است.
اصل کتاب در سایت عدم خشونت قابل دانلود است:
www.ghkeshani.com/translations
عدم خشونت
کتابها و مقالات ترجمه شده - عدم خشونت
فهرست کارهای اصلیی من به این شرح است: نافرمانی مدنی نوشتهی هنری دیوید ثورو (لطفا متن این کتاب را با سرچ اینترنتی دریافت کنید) گاندی و استالین نوشتهی لویی فیشر (لطفا متن این کتاب را با سرچ اینترنتی دریافت کنید) گاندی: نوعی زندگی و … چند نقد (لطفا متن این…
👍4
گاه فرست غلامعلی کشانی
اندر بابِ دوستی و رفاقت در این روزگار یکی از چیزهایی که بسیار ناراحت کننده است و مایه ی دلگیریِ ماندگاری می شود این است که برخی از رفقای صمیمی و خیلی قابل احترام چه قدر بی گدگذست و بی دلیلِ لازم همدیگر را کنار می گذارند و نمی دانیم که جای همدیگر را با چه…
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
مقام امن و می بیغشّ و رفیق شفیق،
گرت مدام میسر شود زهی توفیق!
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است!
هزار بار من این نکته کردهام تحقیق.
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق!
حافظ در مصرع سوم، بیرودربایستی، هیچانگار است،…
گرت مدام میسر شود زهی توفیق!
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است!
هزار بار من این نکته کردهام تحقیق.
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق!
حافظ در مصرع سوم، بیرودربایستی، هیچانگار است،…
✳️ جنگ نعمت است! (۱)
این گفته را واقعا در تاریخِ معاصرمان داشتهایم.
باور کردنی نیست. اما باور کنیم که آن را باور کردیم و در آن هم ماندیم!
✅ جنگ نعمت است و چه نعمتی هم!
فرقی نمیکند که داخلی باشد یا خارجی.
و حالا بد نیست با چند نمونه از نعمتهایش آشنا بشویم:
✳️ ماشین روز قیامت:
مستند ساختهی سودابه مرادیان سالها پیش در برنامهی ارزندهی آپارات بیبیسی پخش شد:
معرفی در برنامهی آپارات:
bbc.com/persian/arts-54198715
جستجوی اسم فیلم در گوگل:
https://shorturl.at/PVYkH
آدرس در دراپ باکس:
https://shorturl.at/yn0te
==================ه
✳️ پادکست رادیو شب های کابل:
بیست و ششم - گریز :
https://castbox.fm/vb/752926698
(شنیدن: با کست باکس و سایر برنامکهای پادگیر یا کپی لینک در گوگل)
هر دو روایت، قصهی واقعی آدمهای واقعی، بدون هر نوع فلسفهبافی و پیچیدهگوییهای «اهل سوات»، هستند.
✳️ با دیدن و شنیدنِ این دو روایت خواهیم دید که جنگ چه نعمتهای دامنگیر و ماندگار و خجستهای دارد که نسل اندر نسل میوه میدهند و دانه میافشانَند.
مشکل در آنجا است که این میوهها اصلا نصیبِ بازیگرانِ بزرگ نمیشود، اما
صغیر و کبیر حتما آنها را خواهند چشید! ... چشیدنی!
و تو چه دانی چشیدن چیست!
(هشدار:
کسانی که روحیهی حساسی دارند، بهتر است فقط خلاصهی این دو روایت را بشنوند، از زبان نزدیکانی که جرات دیدن و شنیدنشان را دارند.)
✳️ و اما روایت پادکست رادیو مرز از چشندگان این نعمتها:
✅ رادیو مرز شماره ۷
بچه شهید
تو این قسمت با کسانی صحبت شده که پدرشون در جنگ هشتساله ایران و عراق شهید شده و از مرزی گفتن که این اتفاق بین اونها و بقیه مردم کشیده:
https://castbox.fm/vb/124935046
✅ رادیو مرز 24
جنگ زده:
روایت فاصلهای که جنگ بین ساکنان شهرهای درگیر و بقیهی مردم به وجود آورد:
https://castbox.fm/vb/317064124
این گفته را واقعا در تاریخِ معاصرمان داشتهایم.
باور کردنی نیست. اما باور کنیم که آن را باور کردیم و در آن هم ماندیم!
✅ جنگ نعمت است و چه نعمتی هم!
فرقی نمیکند که داخلی باشد یا خارجی.
و حالا بد نیست با چند نمونه از نعمتهایش آشنا بشویم:
✳️ ماشین روز قیامت:
مستند ساختهی سودابه مرادیان سالها پیش در برنامهی ارزندهی آپارات بیبیسی پخش شد:
معرفی در برنامهی آپارات:
bbc.com/persian/arts-54198715
جستجوی اسم فیلم در گوگل:
https://shorturl.at/PVYkH
آدرس در دراپ باکس:
https://shorturl.at/yn0te
==================ه
✳️ پادکست رادیو شب های کابل:
بیست و ششم - گریز :
https://castbox.fm/vb/752926698
(شنیدن: با کست باکس و سایر برنامکهای پادگیر یا کپی لینک در گوگل)
هر دو روایت، قصهی واقعی آدمهای واقعی، بدون هر نوع فلسفهبافی و پیچیدهگوییهای «اهل سوات»، هستند.
✳️ با دیدن و شنیدنِ این دو روایت خواهیم دید که جنگ چه نعمتهای دامنگیر و ماندگار و خجستهای دارد که نسل اندر نسل میوه میدهند و دانه میافشانَند.
مشکل در آنجا است که این میوهها اصلا نصیبِ بازیگرانِ بزرگ نمیشود، اما
صغیر و کبیر حتما آنها را خواهند چشید! ... چشیدنی!
و تو چه دانی چشیدن چیست!
(هشدار:
کسانی که روحیهی حساسی دارند، بهتر است فقط خلاصهی این دو روایت را بشنوند، از زبان نزدیکانی که جرات دیدن و شنیدنشان را دارند.)
✳️ و اما روایت پادکست رادیو مرز از چشندگان این نعمتها:
✅ رادیو مرز شماره ۷
بچه شهید
تو این قسمت با کسانی صحبت شده که پدرشون در جنگ هشتساله ایران و عراق شهید شده و از مرزی گفتن که این اتفاق بین اونها و بقیه مردم کشیده:
https://castbox.fm/vb/124935046
✅ رادیو مرز 24
جنگ زده:
روایت فاصلهای که جنگ بین ساکنان شهرهای درگیر و بقیهی مردم به وجود آورد:
https://castbox.fm/vb/317064124
BBC News فارسی
'ماشین روز قیامت' در آپارات
این هفته در آپارات فیلم 'ماشین روز قیامت' ساخته سودابه مرادیان به نمایش درمیآید. پس از نمایش فیلم، آپارات گفتگویی با فرید اسماعیلپور مستندساز و پژوهشگر فیلم و سودابه مرادیان کارگردان فیلم خواهد داشت.
👍2
Gholamali Keshani
اجازه_هست_شما_را_با_خودم_به_کشتن_بدهم_حماس_اسرائیل_مردم_بی_فرار.pdf
دوستان!
خوانندهای ارجمند در نظرگاه کانال گاه فرست،
در بارهی فرستهی
"اجازه هست شما را با خودم به کشتن بدهم- حماس، اسرائیل و مردم بیفرار!"
گفتگویی داشتند به این شرح:
سلام آقای دکتر.
قضیه فلسطین شده است حکایت قیل مولانا...هر کسی از ظن خود به موضوع میپردازدو تحلیل خود را ارائه میدهد.مخصوصا در دورهای که تقریبا، جناح قدرتمند منازعه با پشتوانه سلاح و خاموشی مردمانی که خودرا به خواب زده اند،میرود که جهان را پذیرای یک نسل کشی واضح کند.حداقل ،هم سن وسالهای ما ،تابلویی سه نفره از کلینتون،عرفات و مناخیم بگین را به یاد دارند که عرفات کلت کمری را تحویل کلینتون داد و به صورت نمادین،مشی مسلحانه را کنار گذاشت. به امید مذاکره و تحقق یک کشور فلسطینی.عرفات در حصر خانگی مرد و دیدن این کشور را هم با خود به گور برد.حماس برخاسته از عقده حقارت یک ملت بود که ناچار شد خودزنی کند تا شاید چشمهای جهانیان را به این سو بکشاند .خواهشا این حجم کشتار را به پای حماس ننویسید و نقش افرلطیون یهودی را کم رنگ جلوه ندهید.نقش حامیان اسرائیل بسیار پر رنگ است .از ملت تحقیر شده انتظار نداشته باشید که سلاح به دست نگیرد و هیچوقت اینگونه افراد را تروریست خطاب مکن....زنگوله ای بر بالای وجدانمان بیاویزیم که هر از چند گاهی یاداورمان باشد که این حجم خرابی و کشتار،از طرف جان بهدر بردگان از هولوکاست بود و روزگار چه چرخش عجیبی داشت.
====================
نظر غلامعلی کشانی:
دوست ارجمند
سلام و عرض ادب میکنم .
ممنون ام از توجه و صمیمیتتون در نظری که دادهاید.
(خیلی متشکرم از لطفتون. اما من دکتر نیستم و واقعا مدرکی ندارم. سرباز صفر ام و همیشه شاگرد.)
من گوشهای از قضیه را شرح ندادهام. بلکه روایت کردهام فاجعه را. بیرحمی و بیمروتیِ سابقهدار حریف را یاد کرده ام. از غزه بهعنوان بزرگترین زندان روباز جهان اسم بردهام. از دستیاری و پشتیبانی و سکوت جهانی و همدلی و فساد و سوء استفادهی دولتهای متنوع در طول این ۱۰۰ سال یاد کرده ام.
از تحقیر هر روزهی مردم زندانِ روباز غزه صحبت کردم. حجم کشتارهای بعد از حملهی ۷ اکتبر را به پای حماس ننوشتم. کشتار را دولت و ارتش اسرائیل کرده.
اما هنوز و هنوز آن تمثیل بر سر جای خودش باقی است:
آیا بدون توری و کلاه و دستکش دادن به مردم، باید چوب در لانهی زنبورهایی کرد که میدانیم بیرحمانه به تمام روستای بیدفاع حمله خواهندکرد تا صاحب چوب را گیر بیاورند؟
و آیا با آن چوب کردن در لانهزنبور و هالوکاستِ برگشتناپذیر و پیشبینیپذیری که شاهدیم، توجهِ مردم و دولتها به این بنبستِ بشری بیشتر میشد یا با خودکشیِ چند نفر فدایی یا با تسلیم داوطلبانهی چند نفر فدایی به زندانبانهای اسرائیل، با حضور رسانههای جهانی؟
حل عقدهی حقارت یک ملت، آیا از جیب همان ملت، و بدون اجازه گرفتن از آنان آیا عقلانی و اخلاقی است؟
با احترام و استقبال بیشتر از نظراتتان.
اگر موافق باشید نظر شما و همین نظر را در کانال گاه فرست میگذارم.
=================
نظر سعید اسفندیاری:
دکتر جان.
انسانیم و جایز الخطا.یک بار تصمیم میگیریم و یک بار زندگی میکنیم.درست یا غلط.راه برگشتی نیست.به نظرم،هرگز درباور سنوار و دیگر رهبران حماس این حجم از تخریب و کشتار شکل نگرفته بود و به نظرم دل خوش بودند به جامعه جهانی مدافع حقوق بشر.که زیاد پایه و اساس مستحکمی نداشت و جهان اول مدعی،به نوعی تودهنی محکمی هم به دادگاه لاهه زد و فرمان خاموش باش صادر کرد.
حال ماییم و یک واقعه.ما تماشاگر یک فیلم واقعی خون الودیم.بازیگران پر رنگش را کم رنگ جلوه ندهیم و آزادمنش باشیم.
هم اکنون مشغول خواندن ..بارهستی/میلان کوندرا ...هستم .واین دوصفحه ذیل خیلی ذهنم را درگیر کرده است.مردم چک،دوروش را در دو برهه به کار گرفتند...کدام درست بود؟...جواب ساده نیست...قضاوت رفتار امثال سنوار به همین اندازه سخت است.
=================
نظر غلامعلی کشانی:
سلام و درود میفرستم
جناب آقای اسفندیاری گرامی،
متشکرم. اما من دکتر نیستم. شاگرد ام و سرباز صفر.
بله. درست میگویید. خودمان یک بار زندگی میکنیم و شاید بهنظر بعضیها حق داشته باشیم که برای ادامه یا قطع این زندگی خودمان تصمیم بگیریم (نک: EXIT در ویکیپدیا یا رفتار همهی انتحاریون جهان، از ویت کنگها گرفته تا راهبهای ویتنامی تا یان پالاش چکسلواکی و ...). اما حق نداریم همین حق زندگی را حتی از فرزندمان بگیریم. ما حتی مالکِ حق تصمیمگیریِ فرزندمان هم نیستیم، چه رسد به یک میلیون یا دو میلیون غزهای یا ۱۰ میلیون اسرائیلی یا دهها میلیون روسیِ استالینزده.
ادامه دارد 👇
خوانندهای ارجمند در نظرگاه کانال گاه فرست،
در بارهی فرستهی
"اجازه هست شما را با خودم به کشتن بدهم- حماس، اسرائیل و مردم بیفرار!"
گفتگویی داشتند به این شرح:
سلام آقای دکتر.
قضیه فلسطین شده است حکایت قیل مولانا...هر کسی از ظن خود به موضوع میپردازدو تحلیل خود را ارائه میدهد.مخصوصا در دورهای که تقریبا، جناح قدرتمند منازعه با پشتوانه سلاح و خاموشی مردمانی که خودرا به خواب زده اند،میرود که جهان را پذیرای یک نسل کشی واضح کند.حداقل ،هم سن وسالهای ما ،تابلویی سه نفره از کلینتون،عرفات و مناخیم بگین را به یاد دارند که عرفات کلت کمری را تحویل کلینتون داد و به صورت نمادین،مشی مسلحانه را کنار گذاشت. به امید مذاکره و تحقق یک کشور فلسطینی.عرفات در حصر خانگی مرد و دیدن این کشور را هم با خود به گور برد.حماس برخاسته از عقده حقارت یک ملت بود که ناچار شد خودزنی کند تا شاید چشمهای جهانیان را به این سو بکشاند .خواهشا این حجم کشتار را به پای حماس ننویسید و نقش افرلطیون یهودی را کم رنگ جلوه ندهید.نقش حامیان اسرائیل بسیار پر رنگ است .از ملت تحقیر شده انتظار نداشته باشید که سلاح به دست نگیرد و هیچوقت اینگونه افراد را تروریست خطاب مکن....زنگوله ای بر بالای وجدانمان بیاویزیم که هر از چند گاهی یاداورمان باشد که این حجم خرابی و کشتار،از طرف جان بهدر بردگان از هولوکاست بود و روزگار چه چرخش عجیبی داشت.
====================
نظر غلامعلی کشانی:
دوست ارجمند
سلام و عرض ادب میکنم .
ممنون ام از توجه و صمیمیتتون در نظری که دادهاید.
(خیلی متشکرم از لطفتون. اما من دکتر نیستم و واقعا مدرکی ندارم. سرباز صفر ام و همیشه شاگرد.)
من گوشهای از قضیه را شرح ندادهام. بلکه روایت کردهام فاجعه را. بیرحمی و بیمروتیِ سابقهدار حریف را یاد کرده ام. از غزه بهعنوان بزرگترین زندان روباز جهان اسم بردهام. از دستیاری و پشتیبانی و سکوت جهانی و همدلی و فساد و سوء استفادهی دولتهای متنوع در طول این ۱۰۰ سال یاد کرده ام.
از تحقیر هر روزهی مردم زندانِ روباز غزه صحبت کردم. حجم کشتارهای بعد از حملهی ۷ اکتبر را به پای حماس ننوشتم. کشتار را دولت و ارتش اسرائیل کرده.
اما هنوز و هنوز آن تمثیل بر سر جای خودش باقی است:
آیا بدون توری و کلاه و دستکش دادن به مردم، باید چوب در لانهی زنبورهایی کرد که میدانیم بیرحمانه به تمام روستای بیدفاع حمله خواهندکرد تا صاحب چوب را گیر بیاورند؟
و آیا با آن چوب کردن در لانهزنبور و هالوکاستِ برگشتناپذیر و پیشبینیپذیری که شاهدیم، توجهِ مردم و دولتها به این بنبستِ بشری بیشتر میشد یا با خودکشیِ چند نفر فدایی یا با تسلیم داوطلبانهی چند نفر فدایی به زندانبانهای اسرائیل، با حضور رسانههای جهانی؟
حل عقدهی حقارت یک ملت، آیا از جیب همان ملت، و بدون اجازه گرفتن از آنان آیا عقلانی و اخلاقی است؟
با احترام و استقبال بیشتر از نظراتتان.
اگر موافق باشید نظر شما و همین نظر را در کانال گاه فرست میگذارم.
=================
نظر سعید اسفندیاری:
دکتر جان.
انسانیم و جایز الخطا.یک بار تصمیم میگیریم و یک بار زندگی میکنیم.درست یا غلط.راه برگشتی نیست.به نظرم،هرگز درباور سنوار و دیگر رهبران حماس این حجم از تخریب و کشتار شکل نگرفته بود و به نظرم دل خوش بودند به جامعه جهانی مدافع حقوق بشر.که زیاد پایه و اساس مستحکمی نداشت و جهان اول مدعی،به نوعی تودهنی محکمی هم به دادگاه لاهه زد و فرمان خاموش باش صادر کرد.
حال ماییم و یک واقعه.ما تماشاگر یک فیلم واقعی خون الودیم.بازیگران پر رنگش را کم رنگ جلوه ندهیم و آزادمنش باشیم.
هم اکنون مشغول خواندن ..بارهستی/میلان کوندرا ...هستم .واین دوصفحه ذیل خیلی ذهنم را درگیر کرده است.مردم چک،دوروش را در دو برهه به کار گرفتند...کدام درست بود؟...جواب ساده نیست...قضاوت رفتار امثال سنوار به همین اندازه سخت است.
=================
نظر غلامعلی کشانی:
سلام و درود میفرستم
جناب آقای اسفندیاری گرامی،
متشکرم. اما من دکتر نیستم. شاگرد ام و سرباز صفر.
بله. درست میگویید. خودمان یک بار زندگی میکنیم و شاید بهنظر بعضیها حق داشته باشیم که برای ادامه یا قطع این زندگی خودمان تصمیم بگیریم (نک: EXIT در ویکیپدیا یا رفتار همهی انتحاریون جهان، از ویت کنگها گرفته تا راهبهای ویتنامی تا یان پالاش چکسلواکی و ...). اما حق نداریم همین حق زندگی را حتی از فرزندمان بگیریم. ما حتی مالکِ حق تصمیمگیریِ فرزندمان هم نیستیم، چه رسد به یک میلیون یا دو میلیون غزهای یا ۱۰ میلیون اسرائیلی یا دهها میلیون روسیِ استالینزده.
ادامه دارد 👇
👍3
Gholamali Keshani
اجازه_هست_شما_را_با_خودم_به_کشتن_بدهم_حماس_اسرائیل_مردم_بی_فرار.pdf
ادامه از قبل 👆
ما نهفقط جایزالخطاییم، بلکه واجبالخطا هستیم. اما اگر این خطای ما از خودمان به یک مورچه، یک برگ، یک موش، یک مگس یا یک کودک تجاوز کند، آن وقت است که باید جوابگو بشویم، آنهم در دادگاهی که قاضیاش سربلندترین قاضیان است: دادگاه وجدان خود، و وجدان بشری.
باید جوابگو باشیم هلاک حرثونسل را!
بیهیچ مسامحهای و بیهیچ پارتیبازی و اغماضی و
بیهیچ کربلاانگاری یا اسطورهسازی.
همهی این نوع توجیههای بیربط را باید ریخت دور. بحثِ دادگاه عقل و وجدان است.
هر کودکی که یک ترکش کوچک به کفپایاش خورده، همین الان حق دارد که بپرسد چرا من!؟
و دادگاه شریف وجدانها، نه دادگاههای حکیمفرموده، باید پاسخ او را کشف کنند و عامل را به مردم معرفی کنند.
در مورد دل خوش بودن به جامعهی جهانی:
آقای سیدحسن نصرالله، سالها پیش، دو سرباز اسراییلی گروگان گرفت و فاجعهی جنگ ۳۳ روزه رقم خورد. خرج خیلی از خسارتهای مالی را کشوری دیگر داد، اما بیش از هزار کشته کجا رفتند؟
ایشان بعد از این اتفاق در تمام رسانهها اعلام کردند که: اگر میدانستیم اسرائیل این برخورد را خواهد کرد، هرگز گروگان نمیگرفتیم. (ابراز تاسف نصرالله از وقوع جنگ با اسرائیل، بی بی سی فارسی)
این اعتراف هرگز نمیتواند خلاء مسئولیتپذیری شکستِ مهندسیِ اجتماعیِ کلان برای حرث و نسل و نفوس را پر کند. کشتههای ۳۳ روزه الان دیگر مرده اند و داغی ابدی بر دل بازماندگان گذاشته اند.
این داغ با این تاسف و اعتراف محو و سرد نخواهدشد!
همینطور،
دلخوش بودن نسبت به برخورد جامعهی جهانی با حکومتی که بمب اتمی دارد، سالها است که دهها قطعنامهی سازمان ملل را زیر پا گذاشته، بیاعتنا به جامعهی جهانی و آپارتایدی است، دهها نفر دشمن خودش را در بیرون مرزها کشته و یا دزدیده و به اسرائیل آورده، از جمله آدولف آیشمن و دیگران؟!
این ادعا، اولا تصور و تخیل تحمیلی شما است به کردار عینی حماس و ناشی از این سناریوی ذهنی طرفداران هر گروه و هر ایده، در موقع برخورد با تناقضات مکرر آن گروه و ایده:
«ایشاللا که گربه است.»
ثانیا، خودِ حماس بههیچ وجه این ادعا را نکرد.
حاکمیتِ صهیونیستی، از روز اول حاکمیتی سرکش و جهادی بوده و مانده، منتها هیچ کشوری را تهدید به نابودی نکرده بوده. دفاع میکند، اما دفاعی تا سرحد درندگی و نسلکشیِ جهادی.
زنبوری است که آنانی را که کمر به نابودیاش بسته اند دنبال میکند، حتی اگر لازم بشود تمام روستاییان بیطرف یا باطرف را نابود کند. حاضر است خشک و تر را با هم بسوزاند.
پس با چه عقلانیتی میتوانیم به خرج مردم و کودکان، دلخوش باشیم به رحم و مروتِ حاکمیتی که بارها در برابر انظار جهانی امتحان پس داده؟
پس باز هم، راهحل شجاعانه در کنشِ شجاعانهی متکی به نفی خشونت بود و هست و خواهد بود، آن هم با شاهد گرفتنِ رسانههای جهانیِ کوچک و بزرگ و کسبِ حمایتِ مردمِ عادی جهان و افشای سیاستهای مختلف دولتهای مختلف جهان در تداوم این وضع، ولی به خرج خود و نه دیگران و نه کودکانِ بیخبر!
"معنای بهخرج خود" در اصل یادداشت آمده است.
==================
در فرستههای بعدی، صفحاتی از کتاب بار هستی، نوشتهی میلان کوندرا میآید که دوست خوانندهیمان پرسشهای مهم آن اشاره کرده بودند. 👇👇👇
ما نهفقط جایزالخطاییم، بلکه واجبالخطا هستیم. اما اگر این خطای ما از خودمان به یک مورچه، یک برگ، یک موش، یک مگس یا یک کودک تجاوز کند، آن وقت است که باید جوابگو بشویم، آنهم در دادگاهی که قاضیاش سربلندترین قاضیان است: دادگاه وجدان خود، و وجدان بشری.
باید جوابگو باشیم هلاک حرثونسل را!
بیهیچ مسامحهای و بیهیچ پارتیبازی و اغماضی و
بیهیچ کربلاانگاری یا اسطورهسازی.
همهی این نوع توجیههای بیربط را باید ریخت دور. بحثِ دادگاه عقل و وجدان است.
هر کودکی که یک ترکش کوچک به کفپایاش خورده، همین الان حق دارد که بپرسد چرا من!؟
و دادگاه شریف وجدانها، نه دادگاههای حکیمفرموده، باید پاسخ او را کشف کنند و عامل را به مردم معرفی کنند.
در مورد دل خوش بودن به جامعهی جهانی:
آقای سیدحسن نصرالله، سالها پیش، دو سرباز اسراییلی گروگان گرفت و فاجعهی جنگ ۳۳ روزه رقم خورد. خرج خیلی از خسارتهای مالی را کشوری دیگر داد، اما بیش از هزار کشته کجا رفتند؟
ایشان بعد از این اتفاق در تمام رسانهها اعلام کردند که: اگر میدانستیم اسرائیل این برخورد را خواهد کرد، هرگز گروگان نمیگرفتیم. (ابراز تاسف نصرالله از وقوع جنگ با اسرائیل، بی بی سی فارسی)
این اعتراف هرگز نمیتواند خلاء مسئولیتپذیری شکستِ مهندسیِ اجتماعیِ کلان برای حرث و نسل و نفوس را پر کند. کشتههای ۳۳ روزه الان دیگر مرده اند و داغی ابدی بر دل بازماندگان گذاشته اند.
این داغ با این تاسف و اعتراف محو و سرد نخواهدشد!
همینطور،
دلخوش بودن نسبت به برخورد جامعهی جهانی با حکومتی که بمب اتمی دارد، سالها است که دهها قطعنامهی سازمان ملل را زیر پا گذاشته، بیاعتنا به جامعهی جهانی و آپارتایدی است، دهها نفر دشمن خودش را در بیرون مرزها کشته و یا دزدیده و به اسرائیل آورده، از جمله آدولف آیشمن و دیگران؟!
این ادعا، اولا تصور و تخیل تحمیلی شما است به کردار عینی حماس و ناشی از این سناریوی ذهنی طرفداران هر گروه و هر ایده، در موقع برخورد با تناقضات مکرر آن گروه و ایده:
«ایشاللا که گربه است.»
ثانیا، خودِ حماس بههیچ وجه این ادعا را نکرد.
حاکمیتِ صهیونیستی، از روز اول حاکمیتی سرکش و جهادی بوده و مانده، منتها هیچ کشوری را تهدید به نابودی نکرده بوده. دفاع میکند، اما دفاعی تا سرحد درندگی و نسلکشیِ جهادی.
زنبوری است که آنانی را که کمر به نابودیاش بسته اند دنبال میکند، حتی اگر لازم بشود تمام روستاییان بیطرف یا باطرف را نابود کند. حاضر است خشک و تر را با هم بسوزاند.
پس با چه عقلانیتی میتوانیم به خرج مردم و کودکان، دلخوش باشیم به رحم و مروتِ حاکمیتی که بارها در برابر انظار جهانی امتحان پس داده؟
پس باز هم، راهحل شجاعانه در کنشِ شجاعانهی متکی به نفی خشونت بود و هست و خواهد بود، آن هم با شاهد گرفتنِ رسانههای جهانیِ کوچک و بزرگ و کسبِ حمایتِ مردمِ عادی جهان و افشای سیاستهای مختلف دولتهای مختلف جهان در تداوم این وضع، ولی به خرج خود و نه دیگران و نه کودکانِ بیخبر!
"معنای بهخرج خود" در اصل یادداشت آمده است.
==================
در فرستههای بعدی، صفحاتی از کتاب بار هستی، نوشتهی میلان کوندرا میآید که دوست خوانندهیمان پرسشهای مهم آن اشاره کرده بودند. 👇👇👇
👍1
photo_2024-11-20_23-37-57.jpg
112.9 KB
بار هستی، میلان کوندرا
photo_2024-11-20_23-38-17.jpg
117.1 KB
بار هستی، میلان کوندرا
👆👆👆
دوستان !
چهار سال پیش کلیپ و عکسی در بارهی دوستی در این کانال منتشر شد.
دوستان خواننده نظراتی دادند، منتها متاسفانه یکی از نظرات دیده نشد و اشتباهاً از قلم افتاد.
دوباره همان دو فرسته را سنجاقشده میبینید و علاوه بر آن دو فرستهی دیگر منتشرشدهی قبلی را هم در زیر خواهید دید.
================ه
تا فراموش نشده:
باز هم در بارهی دوستی،
گزارش پروژهی 85 سالهی هاروارد را هم ببینید یا بشنوید، و ارتباط آن با دو سه دوست موثر که از تو، مثل سیمون وی، با اشتیاق بپرسند:
این روزا چی از سر میگذرونی؟
و
صحبتات رو قطع نکنند
و
تو رو فورا قضاوت نکنند
و
مشورت بدهند، اما فقط به درخواست خودت.
گزارش دکتر والدینگر از هاروارد :
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5786
و
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5209
==============ه
همگیِ این فرستهها به نکتهای بهشدت حیاتی برای جامعهی درماندهی ما مربوط اند:
به دوستیِ واقعی
که چسب حیات و کنشِ اجتماعی-سیاسی- اخلاقیِ ما باید باشد!
👇👇👇
دوستان !
چهار سال پیش کلیپ و عکسی در بارهی دوستی در این کانال منتشر شد.
دوستان خواننده نظراتی دادند، منتها متاسفانه یکی از نظرات دیده نشد و اشتباهاً از قلم افتاد.
دوباره همان دو فرسته را سنجاقشده میبینید و علاوه بر آن دو فرستهی دیگر منتشرشدهی قبلی را هم در زیر خواهید دید.
================ه
تا فراموش نشده:
باز هم در بارهی دوستی،
گزارش پروژهی 85 سالهی هاروارد را هم ببینید یا بشنوید، و ارتباط آن با دو سه دوست موثر که از تو، مثل سیمون وی، با اشتیاق بپرسند:
این روزا چی از سر میگذرونی؟
و
صحبتات رو قطع نکنند
و
تو رو فورا قضاوت نکنند
و
مشورت بدهند، اما فقط به درخواست خودت.
گزارش دکتر والدینگر از هاروارد :
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5786
و
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5209
==============ه
همگیِ این فرستهها به نکتهای بهشدت حیاتی برای جامعهی درماندهی ما مربوط اند:
به دوستیِ واقعی
که چسب حیات و کنشِ اجتماعی-سیاسی- اخلاقیِ ما باید باشد!
👇👇👇
👍1
Forwarded from گاه فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اندر بابِ دوستی و رفاقت
در این روزگار یکی از چیزهایی که بسیار ناراحت کننده است و مایه ی دلگیریِ ماندگاری می شود این است که برخی از رفقای صمیمی و خیلی قابل احترام چه قدر بی گدگذست و بی دلیلِ لازم همدیگر را کنار می گذارند و نمی دانیم که جای همدیگر را با چه چیزی پر خواهند کرد؛ آیا مطمئن هستند که در آخرین دم ها، حسرت نخواهند خورد؟ آیا پشیمان نمی شوند؟
ببینیم در دم های آخر چه حسرت ها و پشیمانی هایی به سراغ مان می آیند:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3392
در این روزگار یکی از چیزهایی که بسیار ناراحت کننده است و مایه ی دلگیریِ ماندگاری می شود این است که برخی از رفقای صمیمی و خیلی قابل احترام چه قدر بی گدگذست و بی دلیلِ لازم همدیگر را کنار می گذارند و نمی دانیم که جای همدیگر را با چه چیزی پر خواهند کرد؛ آیا مطمئن هستند که در آخرین دم ها، حسرت نخواهند خورد؟ آیا پشیمان نمی شوند؟
ببینیم در دم های آخر چه حسرت ها و پشیمانی هایی به سراغ مان می آیند:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3392
Forwarded from گاه فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
مقام امن و می بیغشّ و رفیق شفیق،
گرت مدام میسر شود زهی توفیق!
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است!
هزار بار من این نکته کردهام تحقیق.
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق!
حافظ در مصرع سوم، بیرودربایستی، هیچانگار است، ابزوردیست است. معنایی نمیبیند. ادعا میکند تحقیق زیادی هم کرده است. اگر این حرفشاش را به کل دوران شاعریاش تعمیم بدهیم، دیگر از او چیزی نمیماند که به مفهومی به اسم عرفانِ مرسوم نزدیک باشد.
او عارف است، اما به معنای عارفی که کنه قضیه را فهمیده که هیچ خبری در ورای همین زندگی نیست. وصل و هجرانی آسمانی وجود ندارد و برای تسلای دلِ گول خورده و مغبون شده، بهتر است که به وحشیانهترین سرعتی، هر مقدار سوخت و بنزینی را که داریم، با سرعت نور بسوزانیم تا به قول یک فیلسوف مرگ، برای بعد از خودمان سرزمین سوخته باقی بگذاریم و هیچ چیزی از داشتهها (امکانات لذت بردن) باقی نگذاریم،
اما فقط به دوستی پناه ببریم که اصلِ اصلِ سعادت در دوستی است:
این پیام بیغلّ و غشّ شاعر است، پیام همهکس فهم او.
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3392
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5209
گرت مدام میسر شود زهی توفیق!
جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است!
هزار بار من این نکته کردهام تحقیق.
دریغ و درد که تا این زمان ندانستم
که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق!
حافظ در مصرع سوم، بیرودربایستی، هیچانگار است، ابزوردیست است. معنایی نمیبیند. ادعا میکند تحقیق زیادی هم کرده است. اگر این حرفشاش را به کل دوران شاعریاش تعمیم بدهیم، دیگر از او چیزی نمیماند که به مفهومی به اسم عرفانِ مرسوم نزدیک باشد.
او عارف است، اما به معنای عارفی که کنه قضیه را فهمیده که هیچ خبری در ورای همین زندگی نیست. وصل و هجرانی آسمانی وجود ندارد و برای تسلای دلِ گول خورده و مغبون شده، بهتر است که به وحشیانهترین سرعتی، هر مقدار سوخت و بنزینی را که داریم، با سرعت نور بسوزانیم تا به قول یک فیلسوف مرگ، برای بعد از خودمان سرزمین سوخته باقی بگذاریم و هیچ چیزی از داشتهها (امکانات لذت بردن) باقی نگذاریم،
اما فقط به دوستی پناه ببریم که اصلِ اصلِ سعادت در دوستی است:
این پیام بیغلّ و غشّ شاعر است، پیام همهکس فهم او.
https://t.me/GahFerestGhKeshani/3392
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5209
Gholamali Keshani
مقام امن و می بیغشّ و رفیق شفیق، گرت مدام میسر شود زهی توفیق! جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است! هزار بار من این نکته کردهام تحقیق. دریغ و درد که تا این زمان ندانستم که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق! حافظ در مصرع سوم، بیرودربایستی، هیچانگار است،…
خوانندهای بزرگوار در باره ی برداشت بالا از شعر حافظ، در گروه بحث این کانال چنین نوشته اند:
===========ه
برداشت غریبیست از شعر حافظ و بعید میدانم که صواب باشد.
گمان نمیکنم حافظ ابزوردیست باشد. هیچ انگاری یک انگاره جدید است.
مصرع سوم رو هم باید در ارتباط با مصرع اول بفهمیم. میگوید اگه در صلح و امنیت هستی و شاد هستی و مونسی داری بدان که همین توفیق است. اون چیزی که بقیه فکر میکنند موفقیت است در حقیقت بیارزش است و هیچ. تقریباً معادل همان چیزی که گاهی خودمان میگوییم: «بابا دنیا ارزش این حرفا رو نداره»
============ه
دوست دیگری این چنین نظر داده اند:
باید عنایت داشت ما یک هیچ/هیچ انگاری در نیهیلیسم داریم و یک هیچ/هیچ انگاری هم در عرفان.
هیچ انگاری حافظ هیچ انگاری عرفانی است تا هیچ انگاری نیهیلیستی.
===============ه
خوانندهی گرامی،
جناب رضا شایگان در کنار دو نظر قبلی نظر داده اند که:
درود
"هیچ در هیچ" اسلامی ندوشن را به خاطرم آورد.
عمری با نثر پر صلابت و پر امیدش ما را به دنبال کشاند، از امید هاو فرداهای بهتر گفت و از سایه ی همای و صفیر سیمرغ.
می گفت ایران را از یاد نبریم،
می گفت با تلاش های ما، فرداهای بهتری در راه است و در این راه از حافظ و فردوسی مایه ها گذاشت.
در آخرین روزهای حیات، چکیده و حاصل عمرش، شاه بیت زندگانی اش و حاصل همه نگارشهایش را در یک بیت خلاصه کرد و گفت:
جهان و کار جهان.....
از آن روز من ماندم و آن همه امیدو نوید و این همه درهای بسته و گره های ناگشوده.
امید، تنها بهانه برای ادامه ی حیات است حتی اگر آزموده باشی که هیچ در هیچ است. آن هم نه یک بار و دوبار وصد بار، بلکه هزار بار....
شاید در مرتبه ی هزار و یکم اتفاقی بیفتد و گشایشی باشد بر گره های فروبسته....
شاید!
کلیپ ویدئوی عبرتانگیز زندهیاد اسلامی ندوشن را در زیر ببینید:👇
در حالی که کمتر کسی از این برداشت و تعبیرِ نهاییِ ایشان خبر دارد:
https://www.instagram.com/reel/C_AlyShNPeI/?igsh=Mm5oeWIxYmkydmty
===================ه
از نظرات دیگر دوستان استقبال میشود.
ادامه در فرستهی زیر:👇
===========ه
برداشت غریبیست از شعر حافظ و بعید میدانم که صواب باشد.
گمان نمیکنم حافظ ابزوردیست باشد. هیچ انگاری یک انگاره جدید است.
مصرع سوم رو هم باید در ارتباط با مصرع اول بفهمیم. میگوید اگه در صلح و امنیت هستی و شاد هستی و مونسی داری بدان که همین توفیق است. اون چیزی که بقیه فکر میکنند موفقیت است در حقیقت بیارزش است و هیچ. تقریباً معادل همان چیزی که گاهی خودمان میگوییم: «بابا دنیا ارزش این حرفا رو نداره»
============ه
دوست دیگری این چنین نظر داده اند:
باید عنایت داشت ما یک هیچ/هیچ انگاری در نیهیلیسم داریم و یک هیچ/هیچ انگاری هم در عرفان.
هیچ انگاری حافظ هیچ انگاری عرفانی است تا هیچ انگاری نیهیلیستی.
===============ه
خوانندهی گرامی،
جناب رضا شایگان در کنار دو نظر قبلی نظر داده اند که:
درود
"هیچ در هیچ" اسلامی ندوشن را به خاطرم آورد.
عمری با نثر پر صلابت و پر امیدش ما را به دنبال کشاند، از امید هاو فرداهای بهتر گفت و از سایه ی همای و صفیر سیمرغ.
می گفت ایران را از یاد نبریم،
می گفت با تلاش های ما، فرداهای بهتری در راه است و در این راه از حافظ و فردوسی مایه ها گذاشت.
در آخرین روزهای حیات، چکیده و حاصل عمرش، شاه بیت زندگانی اش و حاصل همه نگارشهایش را در یک بیت خلاصه کرد و گفت:
جهان و کار جهان.....
از آن روز من ماندم و آن همه امیدو نوید و این همه درهای بسته و گره های ناگشوده.
امید، تنها بهانه برای ادامه ی حیات است حتی اگر آزموده باشی که هیچ در هیچ است. آن هم نه یک بار و دوبار وصد بار، بلکه هزار بار....
شاید در مرتبه ی هزار و یکم اتفاقی بیفتد و گشایشی باشد بر گره های فروبسته....
شاید!
کلیپ ویدئوی عبرتانگیز زندهیاد اسلامی ندوشن را در زیر ببینید:👇
در حالی که کمتر کسی از این برداشت و تعبیرِ نهاییِ ایشان خبر دارد:
https://www.instagram.com/reel/C_AlyShNPeI/?igsh=Mm5oeWIxYmkydmty
===================ه
از نظرات دیگر دوستان استقبال میشود.
ادامه در فرستهی زیر:👇
Gholamali Keshani
خوانندهای بزرگوار در باره ی برداشت بالا از شعر حافظ، در گروه بحث این کانال چنین نوشته اند: ===========ه برداشت غریبیست از شعر حافظ و بعید میدانم که صواب باشد. گمان نمیکنم حافظ ابزوردیست باشد. هیچ انگاری یک انگاره جدید است. مصرع سوم رو هم باید در ارتباط…
ادامه از قبل 👆
اندر بزرگداشتِ دوستی!
================ه
سلام غلام،
چند ساعت پیش دوستی شریف و "سردْوگرمچشیدهی روزگارْ مطلب زیر را (البته با نقلِ به معنا) با من مطرح کرد:
[گاهی وقت ها با بعضی ها که تماس میگیرم و دوست دارم حالشان را بپرسم و یا ببینمشان و قبلاش خودم را آماده میکنم که در حد ضرورت و توان و وقت و عقلام احیانا کمکشان کنم، یا اصلا جوابی نمیدهند یا با قدری تاخیر نمونهعبارتهای کلیشهایِ زیر را بهعنوانِ جواب دریافت میکنم:
"باشه خودم تماس میگیرم"
"در یک فرصت مناسب همدیگر را خواهیمدید"
"میخواستم خودم با تو تماس بگیرم"
"همیشه بهفکر ات هستم، حتما تماس میگیرم"
"خوبی؟ من حالام تعریفی نداره، ولی دوست دارم ببینمات"
"در یک فرصتِ مناسب، من هم دوست دارم صدایت را بشنوم"
و " ... "
عجیبه که بعضی از همین آدمها بهخصوص در فضای مجازی چند تا از این خروس قندی های خبریِ معمول برایام پرت میکنند که فعلا دلخوش شوم تا بعد.
بعضیهاشان هم زبانِ شکلکهای فضای مجازی را میدانند، یکی دو تا یا حتی بیشتر از انواع این شکلکها را پرت میکنند برایام .
وقتی هم که تماس میگیرند تند و تیز از همه چیز میپرسند غیر از حال و وضعام، و مجال جواب دادن را هم از من دریغ میکنند.]
همین دوستِ شریف در آخر از من پرسید که:
"تو هم با این پدیدهها روبرو هستی؟ ما رفیقایم؛ اگر اشکالی در من میبینی قسم به پاس رفاقتمان از آن نگذر و بگو."
واقعا میمانم و نمیدانم که چهطوری جواباش را بدهم. به پاسِ رفاقتمان از من خواسته پاسخی بدهم، نمیشود من هم مثل بعضیها بیجواباش بگذارم یا با دو تا شکلک دلاش را خوش کنم؛ آنوقت است که خودم هم میشوم مثل آن بعضیها.
راستی!
نکند روزی بیاید که ماها هم میشویم همان "بعضیها"!
=========ه
بارها شده که با دوستی قدیمی تماس میگیرم و خیال میکنم در این زمانهی "بیپیوندی" و "اتمیشدن" فرد در همهی دنیا و مخصوصا در سرزمینِ فرابحرانزدهمان میتوانم پیوندی کهنه را محکمتر کنم.
اما نتیجهی عکس میدهد.
یک ریز حرف میزند، از زمین و آسمان، از سیاست و کیاست و بدیهای "دیگران" و کجکِرداریِ فلک و مشکلاتِ مالی و بیماریهای خود و خانوادهاش.
بهقول سعدی در جزیرهی کیش، امان نمیدهد تا نفسی تازه کند و کمی هم بپرسد که: "سعدی تو هم چیزی بگو!"
و بعد، آرام و آهسته بشنود.
اما بعد از نیم ساعت حرف زدن، هیچ نمیپرسد که تو چه مرگات است؟ تو چه میکنی؟ با فلان مشکلِ همیشهگیات چه کردی؟ سبکتر شده رنجاش؟
و چند لحظه بعد:
همایون! کاری نداری؟
- نه!
پس خدافظ
=========ه
نظر غلام:
پادکستِ "راوی شو " مصاحبهای دارد: " رامتینِ شهرت، زندگی به سبکِ بومگردی- نارتیتی " در اپیزودِ ۲:
https://castbox.fm/vb/515494276
اپیزود فارغ از قوتها و ضعفِ خود، نگاهی از رامتین را به ما معرفی میکند که خیلی با روالِ رایج فرق دارد.
چه با سبکِ زندگیِ او مخالف باشید یا موافق، فرقی نمیکند. آن نگاه مهم و ارزندهی درسگیری است. نگاهِ خاصِ او به دوستی و نگاه به زندگی که مسابقه و رشدِ کمّی نیست، بلکه بالابردن کیفیت، با کمکِ دوستی است.
========ه
گوشهای از "همکلامیِ ایوان ایلیچ و مجید رهنما" در بارهی دوستی :
https://t.me/GahFerestGhKeshani/1179
"شمعی در تاریکی بهدست گیر، شمعی در تاریکی باش، بدان که نوری در تاریکی هستی."
دوستی نمیتواند واقعی باشد، مگر "باز و گشوده"، "فراگیر و دربرگیرنده" و "همسفرهوار، رفیقانه و خوش مشربانه" باشد، مگر که سوم شخصی هم صادقانه و "تمام و کمال" بتواند به آن دعوت شود. شمعی که در جلوی ما به اتاق روشنی میدهد، پیپ مان را هم میتواند روشن کند، کبریت هم همین خدمت را میتواند بکند، امّا کبریت نمیگذارد بازتابِ پیوستهی سوم شخص را در شاگردان هر دویمان ببینیم، ما را از این حضور پیوستهی سوم شخصها با خبر نمیکند.
مجید! وقتی به چهرهات نگاه میکنم، حدس میزنم که با نومیدی، یا حتّی تحقیرشدهگی در چهرهی خوانندگان آینده فکر میکنی. آنان افرادی محترماند، که خواهان کار نیکاند، و ممکن است بگذارند که "دوستی" بتواند جوانهای باشد که از درون آن کنش سیاسی رشد کند. من اعتراف میکنم که تعبیر سیاسیشان از دوستی، ریشه در یک سنت ارجمند دارد.
زندگیِ سیاسی، حُسُن تعبیری توخالی شدهاست. بنابر این دوستیِ سیاسی، که برای ارسطو محصول فضیلتهای مدنیِ تجربهشده در خانوار و گردهماییهای اجتماعی بود، بهناچار تباه شدهاست، هر قدر هم که نیات مبلغاناش والا باشد.
"وقف یکدیگر بودن" و "از خودگذشتگیِ" برآمده از دوستی، موتورِ موّلدِ تنها فضایی است که فرصت میدهد تا آنچیزی رخ دهد که میخواهی:
فضایی خُــرْد که در آن میتوانیم بر سر جستجوی نیکخواهی توافق داشته باشیم.
و
نگاه حافظ:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5297
اندر بزرگداشتِ دوستی!
================ه
سلام غلام،
چند ساعت پیش دوستی شریف و "سردْوگرمچشیدهی روزگارْ مطلب زیر را (البته با نقلِ به معنا) با من مطرح کرد:
[گاهی وقت ها با بعضی ها که تماس میگیرم و دوست دارم حالشان را بپرسم و یا ببینمشان و قبلاش خودم را آماده میکنم که در حد ضرورت و توان و وقت و عقلام احیانا کمکشان کنم، یا اصلا جوابی نمیدهند یا با قدری تاخیر نمونهعبارتهای کلیشهایِ زیر را بهعنوانِ جواب دریافت میکنم:
"باشه خودم تماس میگیرم"
"در یک فرصت مناسب همدیگر را خواهیمدید"
"میخواستم خودم با تو تماس بگیرم"
"همیشه بهفکر ات هستم، حتما تماس میگیرم"
"خوبی؟ من حالام تعریفی نداره، ولی دوست دارم ببینمات"
"در یک فرصتِ مناسب، من هم دوست دارم صدایت را بشنوم"
و " ... "
عجیبه که بعضی از همین آدمها بهخصوص در فضای مجازی چند تا از این خروس قندی های خبریِ معمول برایام پرت میکنند که فعلا دلخوش شوم تا بعد.
بعضیهاشان هم زبانِ شکلکهای فضای مجازی را میدانند، یکی دو تا یا حتی بیشتر از انواع این شکلکها را پرت میکنند برایام .
وقتی هم که تماس میگیرند تند و تیز از همه چیز میپرسند غیر از حال و وضعام، و مجال جواب دادن را هم از من دریغ میکنند.]
همین دوستِ شریف در آخر از من پرسید که:
"تو هم با این پدیدهها روبرو هستی؟ ما رفیقایم؛ اگر اشکالی در من میبینی قسم به پاس رفاقتمان از آن نگذر و بگو."
واقعا میمانم و نمیدانم که چهطوری جواباش را بدهم. به پاسِ رفاقتمان از من خواسته پاسخی بدهم، نمیشود من هم مثل بعضیها بیجواباش بگذارم یا با دو تا شکلک دلاش را خوش کنم؛ آنوقت است که خودم هم میشوم مثل آن بعضیها.
راستی!
نکند روزی بیاید که ماها هم میشویم همان "بعضیها"!
=========ه
بارها شده که با دوستی قدیمی تماس میگیرم و خیال میکنم در این زمانهی "بیپیوندی" و "اتمیشدن" فرد در همهی دنیا و مخصوصا در سرزمینِ فرابحرانزدهمان میتوانم پیوندی کهنه را محکمتر کنم.
اما نتیجهی عکس میدهد.
یک ریز حرف میزند، از زمین و آسمان، از سیاست و کیاست و بدیهای "دیگران" و کجکِرداریِ فلک و مشکلاتِ مالی و بیماریهای خود و خانوادهاش.
بهقول سعدی در جزیرهی کیش، امان نمیدهد تا نفسی تازه کند و کمی هم بپرسد که: "سعدی تو هم چیزی بگو!"
و بعد، آرام و آهسته بشنود.
اما بعد از نیم ساعت حرف زدن، هیچ نمیپرسد که تو چه مرگات است؟ تو چه میکنی؟ با فلان مشکلِ همیشهگیات چه کردی؟ سبکتر شده رنجاش؟
و چند لحظه بعد:
همایون! کاری نداری؟
- نه!
پس خدافظ
=========ه
نظر غلام:
پادکستِ "راوی شو " مصاحبهای دارد: " رامتینِ شهرت، زندگی به سبکِ بومگردی- نارتیتی " در اپیزودِ ۲:
https://castbox.fm/vb/515494276
اپیزود فارغ از قوتها و ضعفِ خود، نگاهی از رامتین را به ما معرفی میکند که خیلی با روالِ رایج فرق دارد.
چه با سبکِ زندگیِ او مخالف باشید یا موافق، فرقی نمیکند. آن نگاه مهم و ارزندهی درسگیری است. نگاهِ خاصِ او به دوستی و نگاه به زندگی که مسابقه و رشدِ کمّی نیست، بلکه بالابردن کیفیت، با کمکِ دوستی است.
========ه
گوشهای از "همکلامیِ ایوان ایلیچ و مجید رهنما" در بارهی دوستی :
https://t.me/GahFerestGhKeshani/1179
"شمعی در تاریکی بهدست گیر، شمعی در تاریکی باش، بدان که نوری در تاریکی هستی."
دوستی نمیتواند واقعی باشد، مگر "باز و گشوده"، "فراگیر و دربرگیرنده" و "همسفرهوار، رفیقانه و خوش مشربانه" باشد، مگر که سوم شخصی هم صادقانه و "تمام و کمال" بتواند به آن دعوت شود. شمعی که در جلوی ما به اتاق روشنی میدهد، پیپ مان را هم میتواند روشن کند، کبریت هم همین خدمت را میتواند بکند، امّا کبریت نمیگذارد بازتابِ پیوستهی سوم شخص را در شاگردان هر دویمان ببینیم، ما را از این حضور پیوستهی سوم شخصها با خبر نمیکند.
مجید! وقتی به چهرهات نگاه میکنم، حدس میزنم که با نومیدی، یا حتّی تحقیرشدهگی در چهرهی خوانندگان آینده فکر میکنی. آنان افرادی محترماند، که خواهان کار نیکاند، و ممکن است بگذارند که "دوستی" بتواند جوانهای باشد که از درون آن کنش سیاسی رشد کند. من اعتراف میکنم که تعبیر سیاسیشان از دوستی، ریشه در یک سنت ارجمند دارد.
زندگیِ سیاسی، حُسُن تعبیری توخالی شدهاست. بنابر این دوستیِ سیاسی، که برای ارسطو محصول فضیلتهای مدنیِ تجربهشده در خانوار و گردهماییهای اجتماعی بود، بهناچار تباه شدهاست، هر قدر هم که نیات مبلغاناش والا باشد.
"وقف یکدیگر بودن" و "از خودگذشتگیِ" برآمده از دوستی، موتورِ موّلدِ تنها فضایی است که فرصت میدهد تا آنچیزی رخ دهد که میخواهی:
فضایی خُــرْد که در آن میتوانیم بر سر جستجوی نیکخواهی توافق داشته باشیم.
و
نگاه حافظ:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5297
Castbox
2 - رامتین شهرت - زندگی به سبک بومگردی- نارتیتی
<h2>تشکیل زندگی میتونه مدل های مختلف داشته باشه و تو جاهای مختلف اتفاق بیوفته. کیارو میشناسید که زندگیشونو مثه اکثریت آدمای دوروبرمون نساختن و یه جور دی...
👍2
Gholamali Keshani
اندر بابِ دوستی و رفاقت در این روزگار یکی از چیزهایی که بسیار ناراحت کننده است و مایه ی دلگیریِ ماندگاری می شود این است که برخی از رفقای صمیمی و خیلی قابل احترام چه قدر بی گدگذست و بی دلیلِ لازم همدیگر را کنار می گذارند و نمی دانیم که جای همدیگر را با چه…
👆👆👆
دوستان !
چهار سال پیش کلیپ و عکسی در بارهی دوستی در این کانال منتشر شد.
دوستان خواننده نظراتی دادند، منتها متاسفانه یکی از نظرات دیده نشد و اشتباهاً از قلم افتاد.
دوباره همان دو فرسته را سنجاقشده میبینید و علاوه بر آن دو فرستهی دیگر منتشرشدهی قبلی را هم در بالا خواهید دید.
================ه
تا فراموش نشده:
باز هم در بارهی دوستی،
گزارش پروژهی 85 سالهی هاروارد را هم ببینید یا بشنوید، و ارتباط آن را با
"دو سه دوست موثر و همدل"
که از تو، مثل سیمون وی، همیشه با اشتیاق میپرسند:
«این روزا (الآن)چی از سر میگذرونی؟»
و
صحبتات رو قطع نکنند
و
تو رو فورا قضاوت نکنند
و
مشورت بدهند، اما فقط به درخواست خودت،
یا بپرسند:
«چه کاری دوست داری برات بکنم؟»
تعداد این دوستان (و نه friends های شبکهها) نسبت عکس دارد با کیفیت و عمق و معنا و کارآییِ رابطهشان!
یعنی یکی، دو تا یا سه تا برای کل احساسِ آرامش یا سعادت بشر ایرانی، آمریکایی، سوئدی، سومالیایی، غزهای،... در تمام عمر کافی است.
یعنی
با دوست همدل ممکن است درد کم نشود، اما قطعا رنج کم میشود!
پس گزارش دکتر والدینگر از پروژهی عظیم و باورنکردنیِ ۸۶ سالهی هاروارد رو میبینیم:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5786
و
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5209
https://www.youtube.com/watch?v=x_dNbZzXZxE&t=129s
و در کانال بسیار ارزنده و مفید فانوس:
https://t.me/lighthouseir/9
==============ه
همگیِ این فرستهها به نکتهای بهشدت حیاتی برای جامعهی درماندهی ما مربوط اند به:
دوستیِ واقعی
که چسبِ حیات و کنشِ اجتماعی-سیاسی- اخلاقیِ ما و توسعهی بشری و ملی باید باشد!
دوستان !
چهار سال پیش کلیپ و عکسی در بارهی دوستی در این کانال منتشر شد.
دوستان خواننده نظراتی دادند، منتها متاسفانه یکی از نظرات دیده نشد و اشتباهاً از قلم افتاد.
دوباره همان دو فرسته را سنجاقشده میبینید و علاوه بر آن دو فرستهی دیگر منتشرشدهی قبلی را هم در بالا خواهید دید.
================ه
تا فراموش نشده:
باز هم در بارهی دوستی،
گزارش پروژهی 85 سالهی هاروارد را هم ببینید یا بشنوید، و ارتباط آن را با
"دو سه دوست موثر و همدل"
که از تو، مثل سیمون وی، همیشه با اشتیاق میپرسند:
«این روزا (الآن)چی از سر میگذرونی؟»
و
صحبتات رو قطع نکنند
و
تو رو فورا قضاوت نکنند
و
مشورت بدهند، اما فقط به درخواست خودت،
یا بپرسند:
«چه کاری دوست داری برات بکنم؟»
تعداد این دوستان (و نه friends های شبکهها) نسبت عکس دارد با کیفیت و عمق و معنا و کارآییِ رابطهشان!
یعنی یکی، دو تا یا سه تا برای کل احساسِ آرامش یا سعادت بشر ایرانی، آمریکایی، سوئدی، سومالیایی، غزهای،... در تمام عمر کافی است.
یعنی
با دوست همدل ممکن است درد کم نشود، اما قطعا رنج کم میشود!
پس گزارش دکتر والدینگر از پروژهی عظیم و باورنکردنیِ ۸۶ سالهی هاروارد رو میبینیم:
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5786
و
https://t.me/GahFerestGhKeshani/5209
https://www.youtube.com/watch?v=x_dNbZzXZxE&t=129s
و در کانال بسیار ارزنده و مفید فانوس:
https://t.me/lighthouseir/9
==============ه
همگیِ این فرستهها به نکتهای بهشدت حیاتی برای جامعهی درماندهی ما مربوط اند به:
دوستیِ واقعی
که چسبِ حیات و کنشِ اجتماعی-سیاسی- اخلاقیِ ما و توسعهی بشری و ملی باید باشد!
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
✳️ سلام دوستان،
مطلبی را که در این فرسته میبینید، با حرفهای سرِپایی و سرِراهی و ژورنالیستی و خبری "تومنی هفتصنار" فرق دارد:
در این ویدئوْ مدیرِ فعلی پروژهی "رازِ زندگیِ شادکامِ" دانشگاهِ هاروارد دارد صحبت میکند.
✅ باورکردنی نیست که یک پروژهی علمی…
مطلبی را که در این فرسته میبینید، با حرفهای سرِپایی و سرِراهی و ژورنالیستی و خبری "تومنی هفتصنار" فرق دارد:
در این ویدئوْ مدیرِ فعلی پروژهی "رازِ زندگیِ شادکامِ" دانشگاهِ هاروارد دارد صحبت میکند.
✅ باورکردنی نیست که یک پروژهی علمی…
"کتاب احساس خوب – علم نیکزیستی" پژوهشی است جدی و مستند برای خودیاری، محصول تلاش رابرت کلونینگر، روانپزشک و ژنتیک دان آمریکایی که بهدنبال راههای بهداشت روان و درمان روان است و این جستجو را در ریشههای زیستی، روانی، اجتماعی و معنویِ این دو پی میگیرد.
در کتاب احساس خوب میبینیم که بحثهای عینیِ روانشناسی و خودیاری تا چه حدی میتوانند از قصهسرایی دور بشوند و به مستندات بپردازند.
نویسنده با دقتی شگفتآور از منابع مختلف توانسته رفتار شخصیِ آدمهای بزرگ تاریخ را پیگیری سنجشگرانه کند و به مرور کتابخانهای بسنده نکرده. و این است فرق این کتاب با کتابهای مشابه در زمینهی خودیاری.
کار سخت و حساسِ ترجمهی این کتاب مفصل و بسیار کارآمد را دکتر علیرضا فرنام و دکتر لیلی محمد خانلی به انجام رساندهاند.
این کتاب میتواند هم برای خودیاری و هم برای پژوهشهای جدی روانشناسی استفاده بشود.
تهیه کتاب: تلفن: ۰۲۱۸۸۹۸۲۰۴۰
در کتاب احساس خوب میبینیم که بحثهای عینیِ روانشناسی و خودیاری تا چه حدی میتوانند از قصهسرایی دور بشوند و به مستندات بپردازند.
نویسنده با دقتی شگفتآور از منابع مختلف توانسته رفتار شخصیِ آدمهای بزرگ تاریخ را پیگیری سنجشگرانه کند و به مرور کتابخانهای بسنده نکرده. و این است فرق این کتاب با کتابهای مشابه در زمینهی خودیاری.
کار سخت و حساسِ ترجمهی این کتاب مفصل و بسیار کارآمد را دکتر علیرضا فرنام و دکتر لیلی محمد خانلی به انجام رساندهاند.
این کتاب میتواند هم برای خودیاری و هم برای پژوهشهای جدی روانشناسی استفاده بشود.
تهیه کتاب: تلفن: ۰۲۱۸۸۹۸۲۰۴۰
👍5
✳️ سلام دوستان،
✳️ پوکیِ استخوان مشکلی است که در میانسالی به سراغ آدمهای امروزی، مخصوصا خانمها میآید. دلیلاش هر چه باشد، حداقل این پیشنهادهای بیخطر (Failsafe) را میتوان رعایت کرد تا اسیر راهروهای پرخطرِ و پرخرجِ و پیچاپیچ بیمارستانها نشد.
کانال گاه فرست به بهبودِ حال فرد و جمع میپردازد. فرقی نمیکند که بحث اخلاق در نبرد، یا مقاومت مدنی یا اقتصاد مصرف یا مبارزه با دروغِ بزرگ یا جامعه مدنی یا تن و بدنِ سالم برای بهزیستن و شریک کردن دیگران بر سفرهی خود و دوری از "تکخوری" باشد.
✅ تن سالم و پوکی استخوانِ خانمها هم یکی از این مسائل ضروری است. پس نهتنها به آن پرداخته میشود، بلکه بهزودی یک رشته مطلب در بارهی نرمش و مراقبه تقدیم خواهد شد.
(نکتهی جالب:
ایرونی بازی و زرنگ بازی و بچهتهرونبازی باز هم کار دست میدهد و پوستر مردم را اولیای محترم امور ملاخور و ایرانیزه میکنند. اسم طرف (بنیاد جهانیِ پوکی استخوان) را هم از اون بالا پاک میکنند. تا بروند و زرنگبازی خود را در پستوهای اداری و محفلی و خانوادگی تعریف کنند.
آیا با این وضع امیدی به حال ما ملت هست. اینهایی که این کار را میکنند، از این ملت اند و اتفاقا سواد هم خووب دارند. شاید خود من و شما باشیم. اما باز هم برای قدری تحسین و اضافهکار ادامه میدهیم و شاکی هم هستیم از دست روزگار ناسازگار و ... .
لطفا پوستر دست راست را سیو کنید تا جلوی چشم باشد.)
https://t.me/GahFerestGhKeshani/6058
این هم بعضی مطالب فارسی این بنیاد برای ما ایرانیها. واقعا باید درس گرفت!
https://www.osteoporosis.foundation/search?search=farsi
✳️ پوکیِ استخوان مشکلی است که در میانسالی به سراغ آدمهای امروزی، مخصوصا خانمها میآید. دلیلاش هر چه باشد، حداقل این پیشنهادهای بیخطر (Failsafe) را میتوان رعایت کرد تا اسیر راهروهای پرخطرِ و پرخرجِ و پیچاپیچ بیمارستانها نشد.
کانال گاه فرست به بهبودِ حال فرد و جمع میپردازد. فرقی نمیکند که بحث اخلاق در نبرد، یا مقاومت مدنی یا اقتصاد مصرف یا مبارزه با دروغِ بزرگ یا جامعه مدنی یا تن و بدنِ سالم برای بهزیستن و شریک کردن دیگران بر سفرهی خود و دوری از "تکخوری" باشد.
✅ تن سالم و پوکی استخوانِ خانمها هم یکی از این مسائل ضروری است. پس نهتنها به آن پرداخته میشود، بلکه بهزودی یک رشته مطلب در بارهی نرمش و مراقبه تقدیم خواهد شد.
(نکتهی جالب:
ایرونی بازی و زرنگ بازی و بچهتهرونبازی باز هم کار دست میدهد و پوستر مردم را اولیای محترم امور ملاخور و ایرانیزه میکنند. اسم طرف (بنیاد جهانیِ پوکی استخوان) را هم از اون بالا پاک میکنند. تا بروند و زرنگبازی خود را در پستوهای اداری و محفلی و خانوادگی تعریف کنند.
آیا با این وضع امیدی به حال ما ملت هست. اینهایی که این کار را میکنند، از این ملت اند و اتفاقا سواد هم خووب دارند. شاید خود من و شما باشیم. اما باز هم برای قدری تحسین و اضافهکار ادامه میدهیم و شاکی هم هستیم از دست روزگار ناسازگار و ... .
لطفا پوستر دست راست را سیو کنید تا جلوی چشم باشد.)
https://t.me/GahFerestGhKeshani/6058
این هم بعضی مطالب فارسی این بنیاد برای ما ایرانیها. واقعا باید درس گرفت!
https://www.osteoporosis.foundation/search?search=farsi
Telegram
گاه فرست غلامعلی کشانی
از سایت IOF برای فارسی زبانان!
و
ایرانیزه شده با اضافه کردن ۴ سازمان!
@yaser_arab57
و
ایرانیزه شده با اضافه کردن ۴ سازمان!
@yaser_arab57
👍9
Forwarded from مطالعات زنان
🔻امروز ۲۵ نوامبر است، روز جهانی مبارزه برای رفع خشونت علیه زنان.
🔹سیلوانو ملو، کارتونیست برزیلی، در شرح این اثرش مینویسد:
«خشونت علیه زنان یکی از شکلهای عمده نقض حقوق بشر آنان است و ناقض حق زندگی، سلامت و تمامیت جسمانی آنها. #خشونت_علیه_زنان عامل ساختاردهنده به نابرابری جنسیتی است.»
#مطالعات_زنان
@womenstudies
🔹سیلوانو ملو، کارتونیست برزیلی، در شرح این اثرش مینویسد:
«خشونت علیه زنان یکی از شکلهای عمده نقض حقوق بشر آنان است و ناقض حق زندگی، سلامت و تمامیت جسمانی آنها. #خشونت_علیه_زنان عامل ساختاردهنده به نابرابری جنسیتی است.»
#مطالعات_زنان
@womenstudies
👍3
مطالعات زنان
🔻امروز ۲۵ نوامبر است، روز جهانی مبارزه برای رفع خشونت علیه زنان. 🔹سیلوانو ملو، کارتونیست برزیلی، در شرح این اثرش مینویسد: «خشونت علیه زنان یکی از شکلهای عمده نقض حقوق بشر آنان است و ناقض حق زندگی، سلامت و تمامیت جسمانی آنها. #خشونت_علیه_زنان عامل ساختاردهنده…
امروز ۲۵ نوامبر است، روز جهانی مبارزه برای رفع خشونت علیه زنان.
۲۵ نوامبر "روز جهانی منع خشونت علیه زنان" است و آغاز ۱۶ روز فعالیت برای حقوق زنان و منع خشونت است که تا دهم دسامبر ادامه دارد. شعار امسال «اتحاد و سرمایهگذاری برای جلوگیری از خشونت علیه زنان و دختران بدون هیچ عذر و بهانهای» است.
این روز به خاطرهی چه کسانی نامگذاری شد؟
به یاد خواهران میرابال، پروانهها:
اینان که بودند؟ 👇👇👇
(یک نکته: خواهر چهارم، دِدِه، پس از مرگ آنان، در زنده نگهداشتن یاد و راهشان تا آخر عمر، ۲۰۱۴، تلاش کرد.)
۲۵ نوامبر "روز جهانی منع خشونت علیه زنان" است و آغاز ۱۶ روز فعالیت برای حقوق زنان و منع خشونت است که تا دهم دسامبر ادامه دارد. شعار امسال «اتحاد و سرمایهگذاری برای جلوگیری از خشونت علیه زنان و دختران بدون هیچ عذر و بهانهای» است.
این روز به خاطرهی چه کسانی نامگذاری شد؟
به یاد خواهران میرابال، پروانهها:
اینان که بودند؟ 👇👇👇
(یک نکته: خواهر چهارم، دِدِه، پس از مرگ آنان، در زنده نگهداشتن یاد و راهشان تا آخر عمر، ۲۰۱۴، تلاش کرد.)
👍3
Forwarded from جامعهشناسی زن روز (Parastu.Z.Farrokhi)
❤️ در روز ۲۵ نوامبر چه اتفاقی افتاده است؟
🗓 ۲۵ نوامبر؛ سالروز ترور خواهران میرابال
🔆#معرفی_زنان_تاثیر_گذار
➖ ➖ ➖ ➖ ➖
خواهران میرابال (با نام اسپانیایی las hermanas Mirabal) چهار خواهر اهل جمهوری دومنیکن بودند با نامهای پاتریا، مینروا، ماریا ترزا و دِده که از مخالفان دیکتاتور معروف تروخیو بودند و در فعالیتهاو مبارازت مخفیانه علیه رژیم مشارکت داشتند.
⬅️ قتل خواهران میرابال آنها را به «نمادی از مبارزات مردمی و فمینستی» تبدیل کرد. در سال ۱۹۹۹ مجمع عمومی سازمان ملل به افتخار آنها روز ۲۵ نوامبر را به عنوان روز بینالمللی مبارزه با خشونت علیه زنان اعلام کرد.
مینروا تحت تأثیر عمویش به جنبشهای سیاسی بر علیه تروخیو پیوست، خواهران مینروا از او در پیوستن به جنبش تبعیت کردند: در ابتدا ماریا ترزا کسی که پس از زندگی در خانهٔ مینورا از فعالیتهای او آگاه شد و سپس پاتریا پس از اینکه شاهد کشتار جمعی گروهی از مردم در یک مراسم مذهبی توسط مردان تروخیو بود به آنها ملحق شد.
مینروا، ماریا ترزا و پاتریا با الهام از کشتاری که پاتریا شاهدش بود، گروهی به نام جنبش چهاردهم ژوئن علیه رژیم تروخیو تشکیل دادند. آنان به پخش اعلامیه دربارهٔ کسانی که توسط تروخیو کشته میشدند و جمعآوری لوازم موردنیاز برای سلاحها و بمبهایی بودند اقدام میکردند.
مینروا و ماریا ترزا دستگیر شدند ولی خوشبختانه به خاطر مخالفتهای بینالمللی گسترده بر علیه رژیم تروخیو مورد شکنجه قرار نگرفتند. آن دو به همراه همسرانشان و همسر پاتریا در بازداشتگاه ویکتوریا در سانتو دومینگو زندانی شدند.
در ۱۹۶۰ سازمان کشورهای آمریکایی فعالیتهای تروخیو را محکوم کرد و ناظرانی به دومنیکن فرستاد. در این زمان مینروا وماریا ترزا آزاد شدند ولی همسرانشان در حبس ماندند.
در سایت اینترنتی که برای یادمان آنها ساخته شده به نام، پرسش کردن را بیاموز، مؤلف مینویسد:
🌸 در ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰ پاتریا، مینروا و ماریا ترسا و رانندهٔ آنها رافینو دلا کروز، به ملاقات همسران زندانی ماریا ترزا و مینورا رفته بودند. آنان در راه بازگشت به خانه توسط مأمورین تروخیو متوقف شدند. مأمورین آنها را از هم جدا کرده، با باتوم مورد ضرب وشتم قرار داده و خفه کردند سپس بدنهای بی جان آنها جمعآوری و در ماشین جیپ گذاشته و از جادهای کوهستانی به پایین رها کردند با این هدف که مرگ آنها یک تصادف به نظر برسد.
🌸 در سال ۱۹۹۷ طی بازنگری سرفصلهای درس تاریخ در مدارس دولتی خواهران میرابال با عنوان شهدای ملی معرفی شدند.
🌸 در ۱۷ دسامبر ۱۹۹۹ مجمع عمومی سازمان ملل ۲۵ نوامبر را به افتخار خواهران میرابال به عنوان روز بینالمللی مبارزه با خشونت بر علیه زنان اعلام نمود. این روز اولین روز از یک بازهٔ ۱۶ روزه از مناسبتهایی در خصوص فعالیت علیه خشونت جنسی است. آخرین روز از این دوره یعنی روز ۱۰ دسامبر روز بینالمللی حقوق بشر است.
🌸 در ۲۱ نوامبر ۲۰۰۷ نام استان سالکدو به استان خواهران میرابال تغییر نام داد.
🌸 بر روی اسکناس ۲۰۰ پزویی دومینیکن تصویر خواهران میرابال حک شده و تمبری نیز به یادبود آنان منتشر شدهاست.
🌸 به عنوان نمادی جهانی برای عدالت اجتمالی و فمینیسم، خواهران میرابال الهام بخش پیدایش سازمانهای بسیاری با محوریت پاسداری از میراث آنان شدند.
شکنجهها و خشونتهای انجام شده بر روی سه خواهر و نقشی که آنها در مبارزه علیه دیکتاتوری حکومت تراخیلو ایفا کرده بودند، سبب شد در اولین گردهمآیی سازمانهای زنان آمریکای لاتین و جزایر دریای کارائیب در بوگوتای کلمبیا، در سال 1981، زنان، روز 25 نوامبر را به عنوان «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» اعلام کنند.
زنان، در این همایش، نه تنها خشونت برپایهی جنسیت را محکوم کردند، بلکه هر نوع خشونت علیه زنان را از شکنجه و قتل و تجاوز توسط حکومتها در زندان گرفته تا خشونتهای روانی و فیزیکی در محیط خانواده و آزار و اذیت و تبعیض در محیطهای کاری و اجتماع را محکوم کردند.
#تاریخ_زنان
#زنان_تاثیر_گذار
✈️ @Zane_Ruz_Channel
🔆#معرفی_زنان_تاثیر_گذار
خواهران میرابال (با نام اسپانیایی las hermanas Mirabal) چهار خواهر اهل جمهوری دومنیکن بودند با نامهای پاتریا، مینروا، ماریا ترزا و دِده که از مخالفان دیکتاتور معروف تروخیو بودند و در فعالیتهاو مبارازت مخفیانه علیه رژیم مشارکت داشتند.
سه خواهر از چهار خواهر (پاتریا، مینروا و ماریا ترزا) در ۲۵ نوامبر ۱۹۶۰ به قتل رسیدند.
مینروا تحت تأثیر عمویش به جنبشهای سیاسی بر علیه تروخیو پیوست، خواهران مینروا از او در پیوستن به جنبش تبعیت کردند: در ابتدا ماریا ترزا کسی که پس از زندگی در خانهٔ مینورا از فعالیتهای او آگاه شد و سپس پاتریا پس از اینکه شاهد کشتار جمعی گروهی از مردم در یک مراسم مذهبی توسط مردان تروخیو بود به آنها ملحق شد.
مینروا، ماریا ترزا و پاتریا با الهام از کشتاری که پاتریا شاهدش بود، گروهی به نام جنبش چهاردهم ژوئن علیه رژیم تروخیو تشکیل دادند. آنان به پخش اعلامیه دربارهٔ کسانی که توسط تروخیو کشته میشدند و جمعآوری لوازم موردنیاز برای سلاحها و بمبهایی بودند اقدام میکردند.
در داخل گروه سه خواهر خودشان را "لا ماری پوساس" یا پروانهها مینامیدند که از نام زیرزمینی مینروا گرفته شده بود.
مینروا و ماریا ترزا دستگیر شدند ولی خوشبختانه به خاطر مخالفتهای بینالمللی گسترده بر علیه رژیم تروخیو مورد شکنجه قرار نگرفتند. آن دو به همراه همسرانشان و همسر پاتریا در بازداشتگاه ویکتوریا در سانتو دومینگو زندانی شدند.
در ۱۹۶۰ سازمان کشورهای آمریکایی فعالیتهای تروخیو را محکوم کرد و ناظرانی به دومنیکن فرستاد. در این زمان مینروا وماریا ترزا آزاد شدند ولی همسرانشان در حبس ماندند.
در سایت اینترنتی که برای یادمان آنها ساخته شده به نام، پرسش کردن را بیاموز، مؤلف مینویسد:
«مهم نیست تروخیو چند بار آنها را به زندان انداخت، مهم نیست که چقدر از اموال و داراییهای آنها توقیف شد، مینروا، پاتریا و ماریا ترزا هرگز تسلیم نشدند و هرگز از مأموریتشان برای برقراری دموکراسی و آزادیهای مدنی برای مردم این جزیره چشم پوشی نکردند.»
شکنجهها و خشونتهای انجام شده بر روی سه خواهر و نقشی که آنها در مبارزه علیه دیکتاتوری حکومت تراخیلو ایفا کرده بودند، سبب شد در اولین گردهمآیی سازمانهای زنان آمریکای لاتین و جزایر دریای کارائیب در بوگوتای کلمبیا، در سال 1981، زنان، روز 25 نوامبر را به عنوان «روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان» اعلام کنند.
زنان، در این همایش، نه تنها خشونت برپایهی جنسیت را محکوم کردند، بلکه هر نوع خشونت علیه زنان را از شکنجه و قتل و تجاوز توسط حکومتها در زندان گرفته تا خشونتهای روانی و فیزیکی در محیط خانواده و آزار و اذیت و تبعیض در محیطهای کاری و اجتماع را محکوم کردند.
#تاریخ_زنان
#زنان_تاثیر_گذار
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Telegram
attach 📎
👍5