گاه‌ فرست غلامعلی کشانی
1.47K subscribers
1.02K photos
327 videos
194 files
1.67K links
این‌جا گاهی مطالبی می بینید که شاید در زندگیِ عملی‌تانْ مفید باشند.


در صورت مفید دیدن، لطفا کانال را معرفی کنید.


کتاب ها در سایت عدم خشونت:
ghkeshani.com
و
t.me/ahestegisadegi

t.me/ghkesh : تماس
Download Telegram
مدرسه زندگی فارسی
سرنوشت بطری‌های پلاستیکی پس از دور انداخته شدن این ویدیوی مجموعه تد شش سال پیش ساخته شده است. در این مدت مشخص شد کشورهای ثروتمند پس از تفکیک زباله، پلاستیک بازیافتی را به کشورهای فقیر شرق آسیا می فرستند و در آنجا اغلب بدلیل هزینه بازیافت، زباله ها دفن یا…
دوست گرامی سرکار خانم «احرار» که متخصص و عاشق مسائل زیست بومی و حُرمت آن‌ها هستند، در فایل صوتیِ بالا نکاتی را در نقد فرسته‌ی بطری‌های پلاستیکی مطرح کرده‌اند که شنیدنی و پر تامل است.
لطفا استفاده بفرمایید. 👆
۱۷ اسفند روز جهانی زن
==================ه
- روز جهانی زنْ مناسبتی برای تبریک گفتن نیست تا باز هم زنان فریب بخورند، بلکه فرصتی است برای بازنگری در انگاره‌های شخصی در باره‌ی زنان، به رسمیت شناختنِ مسائل و مشکلات زنان و توجه به مشکلاتِ ‌آنان در سراسر دنیا؛ مشکلاتی که زنان صرفا به دلیلِ جنسیت‌شان مجبور به رویارویی با آن‌ها هستند.

- آزادیِ زنان از قیدِ حق‌ویژه‌ی مردان، و نیز
استفاده‌ی همگان از حقِ شادی،
سنگِ بنای آزادیِ همگان و آزادیِ جامعه است!

- هیچ مردی و هیچ زنی در مرد شدن یا زن شدن‌‌اش، در سفید و سیاه‌ بودن‌اش، در روستایی و شهری به‌دنیا آمدن‌اش، در فقیر و غنی به‌دنیا آمدن‌اش، استعداد و انتخاب و تلاش‌ی نداشته است، به همین دلیل هر نوع تبعیض به دلیل یکی از این ویژگی‌ها عملی است ضد اخلاقی و ضد انسانی. زن با مرد در خصوصیاتی مشابه و در خصوصیاتی متفاوت‌ است. زیست‌شناسی و عصب‌شناسی‌‌شان و ... متفاوت است، اما در عرصه‌ی حقوق و اخلاق، هر دو فقط و فقط و فقط انسان اند و بس!
عید، کارگران زن، سر چهار راه ها!
برای کاری شرافتمندانه تر.
پس لطفا دقیق تر نگاه کنید!
☝️☝️☝️
خودش را «گل‌بانو» معرفی می‌کند. بر سر گذری در محله حسین‌آباد تهران با فاصله از دیگر کارگران مرد، ایستاده است. چادر رنگ و رو رفته بر سر دارد و منتظر است. می‌گوید: « منتظرم تا کسی کارگر خانه بخواهد. نظافت می‌کنم. در و دیوار تمیز می‌شویم. از همین کارها…»
________________________________
دیدن کارگران مرد که صبح‌های زود بر سر چهارراه‌ها یا سر گذرها ایستاده‌اند تا وانتی توقف کند و صدای‌شان کند برای کارگری عادی شده، اما دیدن زنانی که با چند قدم فاصله از آنان به انتظار برای کار ایستاده‌اند کاملا دور از انتظار است.

حتی برای اولین بار که دیده شدند به ذهن هم خطور نکرد که شاید در انتظار کارفرمایی هستند که برای کار روزانه به دنبال کارگر می‌گردد.

کارگرانی که برای معیشت، این روزها در جست‌وجوی کارند و نان را روزانه به دست می‌آورند. برای آنان بیمه و حق بازنشستگی شوخی بیش نیست. مرزهای فلاکت و فقر از همه اینها گذشته است.

خودش را «گل‌بانو» معرفی می‌کند. بر سر گذری در محله حسین‌آباد تهران با فاصله از دیگر کارگران مرد، ایستاده است.

چادر رنگ و رو رفته بر سر دارد و منتظر است. می‌گوید: « منتظرم تا کسی کارگر خانه بخواهد. نظافت می‌کنم. در و دیوار تمیز می‌شویم. از همین کارها دیگر…»

ـ «مردم از کجا بدانند تو کارگری؟ اول به نظر می‌رسید منتظر تاکسی باشی»

می‌گوید: «همانطور که خودت فهمیدی. چند روز که رد شوند و مرا اینجا ببینند می فهمند منتظر کارم. این روزها همه دنبال کارگر خانه می‌گردند. پیدا که نکنند دنبال امثال من می‌آیند.»

ـ «در این چند روز هر روز رفتی سر کار؟»

می‌گوید: « هر روز که نه. ولی چند نفری ازم پرسیدند که کارگر هستم یا نه؟ اینجا محله اعیانی است و معمولا خانه‌ها کارگر می‌خواهند. بسیاری از مردم سر کار می‌روند برای همین روزهای آخر سال مجبور به خانه تکانی هستند.»

می‌پرسم: «چطور جرات می‌کنی به خانه‌ای بروی که نمی‌شناسی؟ به چه اعتباری؟»

خلاصه جواب می‌دهد: «وقتی سه تا بچه گرسنه داشته باشی و شوهری علیل که نمی‌تواند کار کند این حرفها برایت مسخره می‌شود. شب عیدی هیچی ندارم.»

شوهرش سرایدار یک آپارتمان مسکونی بوده اما بر اثر تصادف از ناحیه کمر و لگن دچار شکستگی شدید شده، علاوه بر اینکه بیش از سه هفته هم در کما بوده. بعد از آن دیگر نمی‌تواند کارهای سنگین انجام دهد. از خانه و کار جواب‌شان کردند. الان در یک اتاق استیجاری در باقرآباد تهران زندگی می‌کنند. دختر ۱۳ ساله که اولین بچه است هم درس می‌خواند و هم از پدرش مراقبت می‌کند. مجبور شده‌اند بچه دوم‌شان را به شهرستان نزد اقوام بفرستند تا کمی از خرج‌شان کاسته شود و سومی هم کلاس اول می‌خواند.

این خلاصه زندگی زنی بود که این روزها در گذرگاهی در تهران به انتظار کار ایستاده است.

نگاه‌تان را این روزها دقیق کنید بر سر جاهایی که کارگران به انتظار ایستاده‌اند، در همان حوالی زنان کارگر را هم می‌بینید. پدیده‌ای که روزگار بر دامن پایتخت نشانده است.

نسیم، اما بسیار جوان‌تر از گل‌بانو است. ۳۲ ساله است. او هم بر سر خیابان ایستاده است و به ماشین‌های گذری می‌گوید: «کارگر….»

می‌گوید: «بیکارم. خرج خانه را باید بدهم. کارگری هم عار نیست. مهم این است که با شرافت کار کنی.»

همان سوال‌ها را از او هم می‌پرسم و جواب می‌دهد: «بالاخره ترس که هست ولی یاد گرفتم از خودم چطور مراقبت کنم. به خانه مردم که می‌روم جلوی چشم‌شان به پدرم زنگ می‌زنم و آدرس می‌دهم و مرتب در حین کار به خانه زنگ می‌زنم. این عدم اطمینان برای صاحب خانه هم هست دیگر. آنها هم باید به من اطمینان کنند.»

می‌پرسم چرا به بنگاه‌های کار خدماتی مراجعه نمی‌کند؟ می‌گوید: «آنها استثمار می‌کنند. باید کلی سفته و چک بدهی. آخرش هم تو جان می‌کنی ولی سهم بیشتر را آنان برمی‌دارند.»

دلش نمی‌خواهد از زندگی‌اش حرف بزند. فقط می‌گوید آدم باید کارد به استخوانش برسد که چنین کاری کند.

درد به استخوانش رسیده است. صورتش با آنکه جوان است اما حکایت دستانش، راز دیگری را بر ملا می‌کند.

دست‌های او و گل‌بانو و همه مردان منتظر کار بر سر چهارراه‌ها و گذرها حکایت زندگی حداقلی است. داستان هزاران انسانی که کارگرند اما نام‌شان جایی ثبت نمی‌شود. “حداقل دستمزد”، “بیمه تامین‌اجتماعی”، “بازنشستگی” و… واژه‌های لوکسی هستند در زندگی بی‌رویای اینان.

برای آنان آمدن سال نو تنها فرصت یک کار بیشتر است، وگرنه روزهای آنان با روزهای دیگر فقط یک فرق دارد: زندگی‌شان سخت‌تر از روز قبل، پیش می‌رود. آنان هر روز یک قدم از خط فقر بیشتر پایین‌تر می‌روند.
_______________________________
گزارش این گزارشگر، پاسخ دندان شکنی است به آنان که دستفروشی مادران پیر و زنان جوان در خیابان ها و مترو ... ... (بقیه در پایین) 👇👇
بوی عیدی،بوی توپ،کارگران زن،سر چهار راه ها !
(بقیه از بالا) ☝️☝️☝️☝️

را برای افزایش درآمد مازاد معرفی می کنند، بی آن که به ریزش یک باره ی خیل عظیمی از مردم کمی بالاتر از خط فقر، به زیر خط فقر اشاره ای کنند، ریزشی که با نمونه ی سه برابر شدن قیمت دلار پیش آمد. طبیعی است که در نبود تولید واقعی و کار آفرینی واقعی و «نفتی بودن همگان»، عده ی زیادی از زنان، مجبورند آستین بالا بزنند و ضمن دریافت کمک هزینه ی بسیار ناچیز کمیته امداد و یارانه، به دستفروشی و کلفتی ی سر چهارراهی مشغول شوند. این ها نتایج طبیعی ی بازار آزاد (و درست تر: بازار «ول و رها») و نبود نهاد های حمایت اجتماعی موثر رسمی و سنتی است.
به روایت یکی از متولیان رسمی اقتصاد، اختلاف درآمد بالاترین دهک با همه ی دهک های درآمدی پایین خود، 81 برابر است، یعنی ده درصد بالا، 90 درصد درآمد و 90 درصد پایین 10 درصد درآمد را دارند.
این است یکی از مهم ترین نتایج توسعه به سبک بازار آزاد جهان سومی: یعنی فلاکت، و نه حتی فقر !
با فقر، بخصوص با «فقر خود خواسته» می توان کنار آمد، اما با فلاکت؟ به هیچ وجه!
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
زنان کولبر و رنج!
=============ه
اشتغالِ مناسب، منصفانه، خلاق و آزادی‌بخش در خانه و نزدیکیِ خانه، برای زن و مرد، چیزی است طبیعی، و لازم برای تامینِ هزینه‌ها. اما آیا سزاوار است که این زنانِ شریف به‌جای قاطر، از تاریکیِ صبح زود تا تاریکیِ غروب، از کوه‌های سربه‌فلک‌کشیده‌ی غرب کشور بالا و پایین بروند؟

در یک تحلیلِ همه‌جانبه و ریشه‌ای، مسئولیتِ برداشتن این بارها از دوشِ اینان به عهده‌‌ی چه کسانی است؟ "اونا؟"، "اینا؟"، یا همه‌ی کسانی که خبردارند؟

انجامِ این مسئولیت، حتما یک روزه و دو روزه نمی‌تواند باشد. باید به شکلی ریشه‌ای، این وضع را ریشه‌کن کرد. ریشه‌کنیِ این وضع، اراده‌‌ای همگانی و ملی، مسئولیت‌پذیریِ فردی و جمعی، آگاهی بخشی، فرهنگ‌سازی، نهادسازی، زیرساخت‌سازی و ... می‌خواهد، نه فقط متهم‌کردن دیگران، هر قدر هم که مجرم باشند.

ما خیال‌مان از بابتِ مسئولان محترم امور و دسته‌بندی‌های مرتبط با آنان کاملا راحت است که وقت و فکر و نفع‌‌شان معطوف به مسائل بسیار مهم‌تری است!


تصویر برگرفته از کانالِ اهل قلم و فرهنگ
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
«خانه ی امن» ، در کنارِ «ترنج» و «همدم» ، برای زنان
================
خانه‌ امن برای زنان:
خانه‌ی امن را به همه‌ی زنان،
دهان به دهان،
تلگرام به تلگرام
خبر دهید.
منفعت همگانی دارد،
هم برای دختران‌تان،
هم برای مادران‌تان،
هم برای خواهران‌تان،
هم برای پسران‌تان،
هم برای پدران‌تان
و هم برای برادران‌تان!

===============
ترنج و همدم، بالاتر معرفی شده اند، به پیوست همین فرسته.

http://www.khanehamn.org/
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
از نانِ شب واجب‌تر برای زنانِ ما "امنیت و سلامت" است!
===============================
✳️ بانویی که با زنانِ یک روستا در مازندران همکلامی داشته نقل می‌کند که آنان گفته‌اند همه‌ی زنان این روستای پنج هزار نفری از همسران‌شان کتک می‌خورند.

✳️ کتک خوردن (خشونتِ جسمی) از جمله واقعیت‌هایی است که خودِ خشونت‌دیده اولین کسی است که آن را به عنوانِ یک راز پنهان می‌کند و حداکثر آن را با یک محرم راز در میان می‌گذارد و از هر کسی بیشتر ممکن است تلاش کند که فاش نشود.

✳️ به این ترتیب خشونتِ خانگی پنهان می‌ماند و شاید هیچ وقت فاش نشود و زخم بر زخم لایه به لایه اضافه شود و تمامِ هستیِ ارزنده و واقعیِ یک انسان برابر را بسوزاند و ... البته که زن باز هم بسازد.
("بسوز و بساز!" این واگویه‌ زبانزد بیشتر زنان ماست)

✳️ دادگاه هم که بروند، حداکثر ازو می‌خواهند که جای کبودی یا زخم را نشان پزشکی قانونی بدهد تا حکم دیه صادر شود، اما زخم روح و روانِ را چه کسی می‌تواند برایش دیه صادر کند؟ تازه! مگر همه‌ی کتک خوردن‌‌ها اثری باقی می‌گذارند. یک سیلی برای یک فرد ممکن است به اندازه‌ی یک زلزله اثر گذار باشد.

✳️ همین تلاشِ تحمیل‌شده بر زنِ خشونت‌دیده، باعث قوام و دوام خشونت بر او و زنان دیگر می‌شود.

✳️ خود زنان هم [به‌‌عنوان مادر شوهر یا خواهر شوهر] در بیشترِ موارد ممکن است در یک مورد خاص مدافعِ کتک‌زدنِ شوهرِ عروس‌شان باشند. مادر شوهر و خواهر شوهری که در طول عمرش بارها کتک خورده، دلش می‌خواهد که عروس‌شان هم نازنازی بار نیاید. (تاکید می‌کنم، همه‌ی مادر شوهران و خواهر شوهران به هیچ وجه این‌ طور فکر نمی‌‌کنند. اما روال معمولْ همدلیِ آنان با رفتارِ شوهر است)

✳️ و این‌چنین است که این نوع رفتار‌ها می‌تواند از نسلی به نسل دیگر منتقل شود!


سه فرسته‌ی بالا👆، در جهت کمک به زیستِ بهتر و امن‌ترِ زنانِ ماست.
لطفا آن‌ها را و هر امکان مفید دیگر را به
- خواهران و
- مادران و
- دختران خود و به
- دوستان و
- نزدیکان
معرفی کنید.


https://t.me/GahFerestGhKeshani/4577

https://t.me/GahFerestGhKeshani/4578

https://t.me/GahFerestGhKeshani/4579

آموزش = سیاست
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
دنیای خاکستریِ زنانِ کوره پزخانه ها!
و
زندگی‌های آجری و دیگر هیچ!
روایتی از چند کارگر زن کوره‌پزخانه‌های جنوب تهران، روزنامه‌ی ایران آبان ماه ۱۳۹۸
(عکس: نشنال جیاگرافیک)
https://telegra.ph/TheWomenofGreyWorld-10-30
Forwarded from خواهر شکسپیر
هجده ساله که بودم، کار کنشگری در جنبش زنان ایران را شروع کردم. عاشق کفش‌های پاشنه‌بلند بودم و رژلب‌های سرخ و صورتی. مانتوها و شال‌های رنگارنگ بر تن و سر می‌کردم، همیشه گوشواره بر گوش داشتم. کنشگری و مشق عملی فمینیسم را از گروهی خوب و جمعی یگانه -«مرکز فرهنگی زنان»- شروع کردم. هنوز هم یکی از خوش‌شانسی‌های و مهم‌ترین دوران زندگی‌ام در شکل‌گیری پایه‌های قرص و محکم باورها و منش‌ام را همان دوران می‌دانم و تجربه‌اندوزی در کنار زنانی که فمینیسم برای آن‌ها نه شغل ۹ صبح تا ۵ بعدازظهر بود و نه راه انواع درآمدهای مالی و نردبان شهرت و قدرت فردی. فمینیسم برای آن‌ها شیوه‌ی زندگی و نقد به زیروبم جهان بود.

اما از همان اولین روزهای ورود به جنبش زنان ایران، بابت «ظاهر متفاوت‌ام» بارها متلک و کنایه شنیدم، تمسخر شده و گاه حتا مجبور شدم جواب پس بدهم. فمینیسم در جهان و در ایران در دوره‌های متفاوت حیات خود، همیشه گرفتار این معضل بود و هست که «آن‌که آمد با قالب و چارچوب‌های تنگ و تعاریف کلیشه از زن بجنگد، خود خط‌کش به دست گرفت و قفس تازه ساخت.» کم نبود موقعیت‌هایی که رژلب قرمز یا کفش پاشنه‌بلند من، تو را در جایگاهی قرار می‌داد که انگار «حق کمتری» داری یا نظرت کم‌اهمیت‌تر است. من در سال‌های کنشگری در جنبش زنان ایران، بی‌مهری و کمبود شفقت نسبت به دیگری کم ندیدم. دیگری که همراه و خواهر فمینیست ما است، کنار ما جان می‌کند و عرق می‌ریزد و شریک رویای «فردای بهتر» است. و این سوال در پس ذهن رژه می‌رفت: چطور می‌توان جهان را مهربان و بی‌تبعیض کرد اگر نسبت به احوال هم چنین کم‌توجه باشیم؟ مگر نه این‌که اصلاح را باید از نیم‌وجب پیرامون خود شروع کرد؟

سال‌ها بعد در مهاجرت، اتفاقی به کتابی رسیدم که وقتی به پایان رسید، فکر کردم کاش این کتاب به‌وقت ۱۸ سالگی من نوشته شده بود. کتابی که برای اولین‌بار بیش از ۱۰۰ کنشگر مدنی و برابری‌خواه از «دیگران گفتن» را کنار گذاشته و از خودشان گفته بودند: از ترس‌ها و نگرانی‌هایشان، از بی‌‌ثباتی که عین بختک بر زندگی کنشگر چنبره می‌زند، از بیماری‌های تن و روان‌شان، از کمبود خواب، از بی‌پولی و کفش‌های مندرس، از موهای بد که انگار سال‌ها است قیچی یک آرایشگر حرفه‌ای را به خود ندیده، از حس عذاب‌وجدان نسبت به بچه‌ها و شوهر و خانواده‌هایشان، از حس خجالت که چندرغاز بابت پول باشگاه خرج می‌کنند و بابت آن باید به باقی کنشگران جواب پس بدهند، از عذاب وجدان لذت نوشیدن یک گیلاس شراب شبانه و رقص گاه به گاه و رژلب قرمز، از این‌که خسته‌اند و فرسوده و مستاصل از بوروکراسی نفس‌گیر برای چندرغاز کمک مالی. انگار دارند لای چرخ دنده‌ له می‌شوند و از سوی کنشگران و خواهران فمینیست، همدلی و شفقت و درک لازم را نمی‌بینند. و این سوال مهم و کلیدی: چه باید کرد؟ کجای راه را اشتباه آمدیم و چه چیز در این فرهنگ رایج کنشگری پر از قضاوت و انگ و چارچوب باید تغییر دهیم؟‌ چه پیشنهاد و راه‌حلی در چنته داریم؟

چهارسال پیش نوشتم کاش کسی این کتاب را به فارسی ترجمه کند. بعد خودم تصمیم گرفتم با ناشران کتاب تماس بگیرم و کتاب را با اجازه‌ی آن‌ها ترجمه کنم. با رخصت آن‌ها کتاب را به فارسی ترجمه کردم و حالا نسخه‌ی فارسی کتاب به رایگان در اختیار همه است. کتابی برای ۱۸سالگی خودم و هر زن جوان کنشگری که در ابتدای راه با امر و نهی کنشگران دیگر درباره ظاهر و اولویت‌هایش مواجه است. و هر زن کنشگری که خسته است و فرسوده و کسی برای دل‌نگرانی‌ها و هراس او چندان تره‌ای خرد نمی‌کند. جواب‌اش ساده است: «فایده انقلاب چیست اگر نتوانیم برقصیم؟»

در روز جهانی زن برای همه‌تان آرزوی توان بسیار و سر خم نکردن در برابر هیچ قالب و چارچوب تنگ را دارم.
https://t.me/FarnazSeifi/66
@FarnazSeifi
👍1
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
هشت مارس، روز جهانی زن،
داستان زنان خاموش را بشنویم.

روز زن بر همه‌ی زنان خجسته‌باد، بخصوص بر زنان بی‌صدای رنجبر،‌ که همه‌ی درآمدهای‌ عمرشان، به رقمی نمی‌رسد که مثلا در یک روز بعضی از ما خرج می کنیم.

تبعیض و ستم مشترک از طرف مردان، در همه‌ی سرزمین‌ها وجود دارد، اما در سرزمین‌های بسته‌تر، بیشتر .
زنان خود باید این زنجیره‌ی شر را قطع کنند و به شکل ارث به نسل بعد منتقل نکنند.

هزاران قانون (ساخت حقوقی) نمی‌تواند عرف و عادت و فرهنگ (ساخت حقیقی) را به عقب براند. هیچ قانونی جلودارِ مادر شوهری نخواهد بود که همان ستمی را که دیده،‌ بر روی عروس‌اش تکرار می‌کند.


زنان باید خود بیدار شوند و به شکلی عمقی و نه تقلیدی،‌ و نه به شکل "هم خدا و هم خرما" (پیتزای مدرنیته با آبگوشت سنت)، زن‌روایی را معنی ببخشند.

نکته‌ این‌‌که:
هیچ تحول عمیق و برگشت‌ناپذیری، در هیچ حوزه‌ای در ایران رخ نخواهد داد، قبل از
-آگاهی زنان به حقوق برابرِ خود و اِعمال آن
- آگاهی عموم به حق شادی و رفتار به آن.
==========
عکس بالا، کار نصرالله کسراییان است، این ذخیره‌ی ماندگار فرهنگ ایران:

https://bit.ly/2ELSLpT





https://bit.ly/2ELSLpT
Baroon Mibareh
Marzieh
تو هم مثل ابربهار، به دشت‌های فردا ببار!
زنده‌یاد مرضیه‌ی سالخورده، در این ترانه ی پرتحرک، ام‌کلثوم را به یاد می‌آورد و زنِ توان‌مند را! #خودتوان‌مندی

#زن
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
به یاد پروین بختیارنژاد، پژوهشگرِ میهن‌دوستِ فرودست‌‌ترین زنان،
قلب و جانِ کنش‌گری که در ۱۷ مهر ۱۳۹۷ پس از سال‌ها تلاش برای پیکرتراشیِ معنویِ خود، در سکوتِ خبری خاموش شد.


او صدایِ بخشی از خاموشانِ همه‌ی روزگاران شد؛ صدای کودکان و دختران و زنان فلاکت‌زده‌ی "بی‌صدا"، آنا‌ن که خاموش می‌زیند،‌ خاموش در آتش می‌سوزند و خاموش به‌قتل می رسند .



برای بیماری‌های تنِ رنجورش، هیچ خبرنگاری گزارش ننوشت؛‌ هیچ رسانه‌‌ی "سلبریتی باز"ی خبرپراکنی نکرد؛ هیچ بولتن ثانیه به ثانیه‌ی پزشکی منتشر نشد؛ هیچ تیمِ "پزشکیِ ویژه‌ای" تشکیل نشد؛ و ...
هنوز خیلی مانده تا جان‌هایی این چنین، دیده‌شوند:

جای آن است که
خون موج زند در دلِ لعل،
زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش! ( شرحِ حال از حافظ)

اما راهِ پیشِ رُو:
"تنها آن‌وقتی سپیده می‌دمد که برای‌اش بیدار مانده باشیم.
هنوز تا سپیده، راه باقی است.
خورشید هم چیزی نیست بیشتر از ستاره‌ای صبح‌گاهی." (هنری دیوید ثورو)


====================

کتابِ او "فاجعه‌ی خاموش"، این چنین تقدیم شده‌است:

این کتاب را به زهرا، دخترِ هفت‌ساله‌ی اهوازی
که به‌دلیلِ سوءظنِ پدرش، به دستِ او به قتل رسید، تقدیم می‌کنم.

این کتاب را به
سپیده‌ی ۱۴ ساله،
خدیجه،‌ زن جوان آبادانی،
فرشته‌ی نجاتی،
دلبرِ خسروی، و
شیدا،‌ زن ۱۶ ساله‌ی مریوانی تقدیم می‌کنم،
تا شاید گامی باشد در تقریرِ مرارت‌ها و التیامِ زخم‌های‌شان.

========================
از زنده‌یاد بختیارنژاد، کتاب دیگری با عنوانِ "زنانِ خودسوخته" منتشر شده است.
کتابِ "فاجعه‌ خاموش" (قتل‌های ناموسی)‌ را می‌توانید از همین‌ زیر دانلود کنید، همین‌طور از:👇

https://t.me/GahFerestGhKeshani/3886

فیلمِ "بمانیِ" داریوش مهرجویی (۱۳۸۰) در همین باره است (به روایت ویکی‌پدیا):

بمانی فیلم ایرانی محصول سال ۱۳۸۰ توسط داریوش مهرجویی است. این فیلم شرح زندگی سه دختر ایلامی به نام‌های مدینه، نسیم و بمانی است.
سرنوشت سه دختر ایلامی در فیلم به تصویر کشیده شده‌است:

مدینه که قالیباف است و به دست برادر و دوست برادرش کشته می‌شود به جرم این که با سربازی که سفارش‌دهندهٔ فرش به او بوده، در شهر دیده شده‌است.


دومین دختر نسیم نام دارد. او در رشتهٔ پزشکی قبول شده، اما پدر مخالف تحصیلش است. علی‌رغم مخالفتِ پدر، نسیم سرِ کلاس می‌رود، و وقتی پدر می‌فهمد، به دانشگاه می‌رود و او را به‌شدت کتک می‌زند و از سر کلاس به خانه می‌برد. نسیم خودسوزی می‌کند ولی با درصد سوختگی بالا زنده می‌ماند.


سومین دختر بمانی است. پدرش کارگر سادهٔ شهرداری است و چند فرزند دارد. صاحب‌خانه، که مردی ۶۵ساله است، با صرف‌نظرکردن از کرایه‌های عقب‌افتاده، می‌خواهد با بمانی ازدواج کند. پدر موافقت می‌کند و بمانی به‌اجبار ازدواج می‌کند. بمانی در خانهٔ شوهر فقط خدمتکار است و پس از چندی به خانهٔ پدر می‌رود و خودسوزی می‌کند، اما زنده می‌ماند و به خانهٔ شوهر برگردانده می‌شود؛

اما شوهرش دیگر او را نمی‌پذیرد و طلاق می‌دهد. بمانی فرار می‌کند و به قبرستانی می‌رود و با پیشنهاد مرد مرده‌شور، شمع و گلاب می‌فروشد و آن دو تصمیم می‌گیرند که همان‌جا زندگی کنند:
فیلم بمانی👇
http://dl.iranidata.com/film/cinematic/irani/Bemani_IraniData.com.mp4
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
زنان و خود-توانمندسازی

خود آستین بالازنی، که باصرفه ترین راهِ برای رفع مشکلات فردی و جمعیِ بشر است، طبعا برای همه‌ی گروه‌های نابرخوردار و محروم‌ ‌مانده در اولویت است.
زنان و کودکان از این زمره اند.

کانال و سایتِ "شما رسانه" نمونه‌ای از خود آستین بالازنیِ زنان را به ما معرفی می‌کند تا الگویی دیگر داشته باشیم. 👆 👇

https://t.me/shoma_rasane/662
========================================
و این نقدی است به گزارش بالا در کانالِ شمارسانه:

سلام روز بخیر . خیلی ممنون که به زنان نگاهی بعنوان دیگر گونه انسان در کانال تون توجه دارید ...اما حقیقتا از این خانم به گفته شما که لباس بیمارستانی انبوه تولید می کند و گزارش گر جوان بشدت مکدر شدم
اولا موضوع جدی خشکسالی بجای اینکه توجه جدی بشه کاملا با مسکن خواب آور داره فراموش میشه ،دیگه مهم نیست !!
دوم این خانم یک نفر همین طور خیال میکنه اگر صد نفر داره بکنه چند صد زن !!!! و باز گزارش گر جوان توجه نمی کنه که یک شاید با یک برابر نیست ایشون روزمزدي استخدام ميفرمايند یا چطوری
سومین نکته که شاید نه کمترین هست .تولید انبوه لباس بیمارستانی هست باز بی اعتنا به این که ما ملتی هستیم که بدلیل مسائل روحی روانی خودمون از بازی "دکتر_مریض " مشعوف میشیم و این هم تبلیغی برای روند بیماریزایی برای پزشک نمایان . و بستری غیر ضروری کشور
و جا داره که خوشحالی خودم رو از گزارش قبلی شما در مورد خانم جوشکاری ( https://t.me/shoma_rasane/657 ) بگم که خیلی با جسارت بودند و بدون تعارف به رقابت برد_باختی همکاران شون اشاره کردند .
اما این گزارش فقط ایجاد کوماى عمیق تر فردی اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی در کشوری است که گرفتار،بحران زايي هاست .
با تشکر یک روان پزشک
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
بی‌تعارف،بامردان،با‌زنان!
روز زن ‌هم فرخنده‌باد،
برهمه زنانی‌که‌اصلاًخبری‌از این‌تبریکات‌ندارند!
فرخنده‌بر زنانِ‌روستاهای‌دور،بر زنانِ کارگر،بر تهمینه‌میلانی‌ها: 👇
t.me/GahFerestGhKeshani/3697
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
روزِ زن هم،بر زنانی فرخنده‌باد
که‌بارِهای مضاعفِ‌‌نان‌آوری، و ستم‌هایِ ‌بی‌قیدیِ‌ مردانِ‌خانواده،‌مردسالاری،سیاسی،‌حقوقی،اقتصادی، جنسی،‌مذهبی،‌قومی‌و...را یک‌تنه‌بر دوش‌دارند. t.me/gahferestghkeshani
Forwarded from گاه‌ فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رفتار با زنان، گامی در آغازِ تغییرِ جهان و خودمان.
زنان، این اولین همسایگانِ مردان:
- مثلاً کدام زنان؟
- مثلاً زنانِ خانواده‌های خود‌مان.

t.me/gahferestghkeshani
t.me/Kare_khanegi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
😢 قضیه زن حاج اسماعیل و سوال از تهیه‌ی گوشت

@s_mm_sadr