انسان اشتباه میکند
واین خطاست
اشتباهش را جایز میداند
واین حماقت است
به اشتباهش عادت میکند
واین جهالت است
عادتش را باورمیداند
واین خیانت است
باورش را بردیگران حکم میکند
واین جنایت است
┄┄❅✾❅┄┄
@footbal_sh_khatirkooh
واین خطاست
اشتباهش را جایز میداند
واین حماقت است
به اشتباهش عادت میکند
واین جهالت است
عادتش را باورمیداند
واین خیانت است
باورش را بردیگران حکم میکند
واین جنایت است
┄┄❅✾❅┄┄
@footbal_sh_khatirkooh
Forwarded from 🦴●▬▬๑۩۩๑Yaserعلیزاده๑۩۩๑▬▬●
Forwarded from باشگاه فرهنگی ورزشی شهدای خطیرکوه
با خودت #تکرار کن؛
همواره تلاش می کنم
حتی اگر به خواسته ام نرسم ناامید
نمی شوم و راه های دیگر را امتحان میکنم .
(خداوندا سپاسگزارم)
@footbal_sh_khatirkooh
همواره تلاش می کنم
حتی اگر به خواسته ام نرسم ناامید
نمی شوم و راه های دیگر را امتحان میکنم .
(خداوندا سپاسگزارم)
@footbal_sh_khatirkooh
باشگاه فرهنگی ورزشی شهدای خطیرکوه
مدرسه فوتبال و فوتسال شهدای خطیرکوه
https://eitaa.com/footbal_sh_khatirkooh
مدرسه فوتبال و فوتسال شهدای خطیرکوه
https://eitaa.com/footbal_sh_khatirkooh
Forwarded from 🦴●▬▬๑۩۩๑Yaserعلیزاده๑۩۩๑▬▬●
✨تا خوشبختی راهی نیست...
فقط باید راه درست رو رفت...
در هر خیابانی بنبست وجود دارد...💝
@footbal_sh_khatirkooh
فقط باید راه درست رو رفت...
در هر خیابانی بنبست وجود دارد...💝
@footbal_sh_khatirkooh
Forwarded from 🦴●▬▬๑۩۩๑Yaserعلیزاده๑۩۩๑▬▬●
✍ همه چیز به خواست خودت بستگی دارد، باید مسیری که انتخاب کردی را بپیمایی ودر این راه تحمل همه چیز را داشته باشی!
⚡️ راه موفقیت
@footbal_sh_khatirkooh
⚡️ راه موفقیت
@footbal_sh_khatirkooh
داستان شب ⚽️⚽️⚽️⚽️
یک روز آفتابی، خرگوش بیرون از لانه اش غرق در تایپ بود. در همین حین، روباهی او را دید. پرسید خرگوش به چه مشغولی؟
خرگوش گفت پایان نامه مینویسم.
-جالبه، موضوع پایان نامت چی هست؟
+در مورد اینکه یک خرگوش چطور میتونه یک روباه رو بخوره، کار میکنم.
-احمقانه است، همه میدونند که خرگوش، روباه نمیخورد.
+مطمئن باش که میتونند، من میتونم اینو بهت ثابت کنم، دنبال من بیا.
خرگوش و روباه با هم داخل لانه رفتند و بعد از مدتی خرگوش به تنهایی از لانه خارج شده و به نوشتن خود مشغول شد. در همین حال، گرگی از آنجا رد میشد.
گرگ پرسید:خرگوش چی مینویسی؟
خرگوش گفت دارم روی پایان نامم که یک خرگوش چطور میتونه یک گرگ رو بخوره، کار میکنم میخوای ثابت کنم؟
گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند و باز خرگوش پس از مدتی به تنهایی برگشت و به کار خود ادامه داد.
اما در لانه خرگوش چه خبر بود؟ در گوشه ای از لانه خرگوش، پوست و استخوان روباه و در سوی دیگر مو و استخوان گرگ ریخته بود و در وسط لانه، شیر قوی پیکری دهان خود را تمیز میکرد.
نتیجه: مهم نیست، قدرتتان چقدر است،
⚽️⚽️ مهم اینست که پشتیبان شما کیست؟!⚽️⚽️
@footbal_sh_khatirkooh
یک روز آفتابی، خرگوش بیرون از لانه اش غرق در تایپ بود. در همین حین، روباهی او را دید. پرسید خرگوش به چه مشغولی؟
خرگوش گفت پایان نامه مینویسم.
-جالبه، موضوع پایان نامت چی هست؟
+در مورد اینکه یک خرگوش چطور میتونه یک روباه رو بخوره، کار میکنم.
-احمقانه است، همه میدونند که خرگوش، روباه نمیخورد.
+مطمئن باش که میتونند، من میتونم اینو بهت ثابت کنم، دنبال من بیا.
خرگوش و روباه با هم داخل لانه رفتند و بعد از مدتی خرگوش به تنهایی از لانه خارج شده و به نوشتن خود مشغول شد. در همین حال، گرگی از آنجا رد میشد.
گرگ پرسید:خرگوش چی مینویسی؟
خرگوش گفت دارم روی پایان نامم که یک خرگوش چطور میتونه یک گرگ رو بخوره، کار میکنم میخوای ثابت کنم؟
گرگ و خرگوش وارد لانه خرگوش شدند و باز خرگوش پس از مدتی به تنهایی برگشت و به کار خود ادامه داد.
اما در لانه خرگوش چه خبر بود؟ در گوشه ای از لانه خرگوش، پوست و استخوان روباه و در سوی دیگر مو و استخوان گرگ ریخته بود و در وسط لانه، شیر قوی پیکری دهان خود را تمیز میکرد.
نتیجه: مهم نیست، قدرتتان چقدر است،
⚽️⚽️ مهم اینست که پشتیبان شما کیست؟!⚽️⚽️
@footbal_sh_khatirkooh
اولین جلسه تمرین زیر ۱۲سال امروز یکشنبه ساعت ۴/۳۰ الی ۶ عصر چمن مصنوعی بلوار ۱۷ شهریور روبروی فنی و حرفه ای جنب بانک کشاورزی
تمرینات سالن شهید واوودی طالب اباد مهدیشهر روزهای شنبه و سه شنبه ساعت ۴/۳۰ الی ۶ عصر
با عضویت در کانال باشگاه فرهنگی ورزشی شهدای خطیرکوه از اخرین و اخبار و اطلاعات تمرینی با خبر شوید
@footbal_sh_khatirkooh
با عضویت در کانال باشگاه فرهنگی ورزشی شهدای خطیرکوه از اخرین و اخبار و اطلاعات تمرینی با خبر شوید
@footbal_sh_khatirkooh
باخودت تکرارکن؛
«امروز برمی خیزم و خدایم را صدا
می زنم و بهترین روز زندگی را از او
می خواهم و اینچنین شکوه امیدوار بودن را لمس می کنم.
خداوندا سپاسگزارم»
@footbal_sh_khatirkooh
«امروز برمی خیزم و خدایم را صدا
می زنم و بهترین روز زندگی را از او
می خواهم و اینچنین شکوه امیدوار بودن را لمس می کنم.
خداوندا سپاسگزارم»
@footbal_sh_khatirkooh
سلام و عرض ادب و خوش آمد به همه دوستانی که به تازگی به جمع کانال باشگاه فرهنگی ورزشی شهدای خطیرکوه پیوستند
دوستان عزیز کانال باشگاه را به دوستان و همشهریان سمنانی معرفی بفرمایید .
با تقدیم ارادت و عرض ادب
@footbal_sh_khatirkooh
دوستان عزیز کانال باشگاه را به دوستان و همشهریان سمنانی معرفی بفرمایید .
با تقدیم ارادت و عرض ادب
@footbal_sh_khatirkooh
خوشرنگ ترین عصر دنیا را
با لحظه هایی پر از شادی و زیبایی
براتون آرزو می کنم
عصرتون بخیر🌸
کانال باشگاه فرهنگی ورزشی شهدای خطیرکوه
@footbal_sh_khatirkooh
با لحظه هایی پر از شادی و زیبایی
براتون آرزو می کنم
عصرتون بخیر🌸
کانال باشگاه فرهنگی ورزشی شهدای خطیرکوه
@footbal_sh_khatirkooh
Forwarded from 🦴●▬▬๑۩۩๑Yaserعلیزاده๑۩۩๑▬▬●
⬅️ آنچه خداوند می دهد
پایانی ندارد ...
⬅️ و آنچه آدمی می دهد
دوامی ندارد ...
⏹ زندگیتان
پر از داده های خداوند مهربان
@footbal_sh_khatirkooh
پایانی ندارد ...
⬅️ و آنچه آدمی می دهد
دوامی ندارد ...
⏹ زندگیتان
پر از داده های خداوند مهربان
@footbal_sh_khatirkooh
بہ داشتہهایت🌸
ڪَ بیندیشي دیڪَر
چشم نخواهي داشت
بہ دست دیڪَرے🌸
آرامش در دوست داشتن
داشتہهاست🌸
در بخشش بي منت
و در دعا براے دیڪَران
@footbal_sh_khatirkooh
ڪَ بیندیشي دیڪَر
چشم نخواهي داشت
بہ دست دیڪَرے🌸
آرامش در دوست داشتن
داشتہهاست🌸
در بخشش بي منت
و در دعا براے دیڪَران
@footbal_sh_khatirkooh
داستان شب
✅ چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
۱-از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟!
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند،
چگونه فرشته روزی اش مرا گم میکند.
۲-پسری بااخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری میرود،
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم!
پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود،
پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
ان شاءالله خدا او را هدایت میکند!
دخترگفت: پدرجان مگر خدایی که هدایت میکند با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟!
۳-از حاتم طایی پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت: آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود، یکی را شب برایم ذبح کرد. از طعم جگرش تعریف کردم، صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد.
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم.
گفتند: پس تو بخشنده تری؟
گفت: نه!
چون او هرچه داشت به من داد اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم.
۴-عارفی را گفتند: خداوند را چگونه میبینی؟
گفت: آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد اما دستم را میگیرد
@footbal_sh_khatirkooh
✅ چهار حکایت کوتاه اما تاثیر گذار:
۱-از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر کسب روزی میکنی؟!
گفت: آن خدایی که فرشته مرگش مرا در هر سوراخی که باشم پیدا میکند،
چگونه فرشته روزی اش مرا گم میکند.
۲-پسری بااخلاق و نیک سیرت اما فقیر به خواستگاری دختری میرود،
پدر دختر گفت:
تو فقیری و دخترم طاقت رنج و سختی ندارد، پس من به تو دختر نمیدهم!
پسری پولدار اما بدکردار به خواستگاری همان دختر میرود،
پدر دختر با ازدواج موافقت میکند و در مورد اخلاق پسر میگوید:
ان شاءالله خدا او را هدایت میکند!
دخترگفت: پدرجان مگر خدایی که هدایت میکند با خدایی که روزی میدهد فرق دارد؟!
۳-از حاتم طایی پرسیدند: بخشنده تر از خود دیده ای؟
گفت: آری مردی که دارایی اش تنها دو گوسفند بود، یکی را شب برایم ذبح کرد. از طعم جگرش تعریف کردم، صبح فردا جگر گوسفند دوم را نیز برایم کباب کرد.
گفتند: تو چه کردی؟
گفت: پانصد گوسفند به او هدیه دادم.
گفتند: پس تو بخشنده تری؟
گفت: نه!
چون او هرچه داشت به من داد اما من اندکی از آنچه داشتم به او دادم.
۴-عارفی را گفتند: خداوند را چگونه میبینی؟
گفت: آنگونه که همیشه میتواند مچم را بگیرد اما دستم را میگیرد
@footbal_sh_khatirkooh
اگر اطرافیان به رویاهای
شما نمی خندند؛
پس رویاهایتان به اندازه
کافی بزرگ نیست..
@footbal_sh_khatirkooh
شما نمی خندند؛
پس رویاهایتان به اندازه
کافی بزرگ نیست..
@footbal_sh_khatirkooh
تمرینات سالن شهید واوودی طالب اباد مهدیشهر روزهای شنبه و سه شنبه ساعت ۴/۳۰ الی ۶ عصر
با عضویت در کانال باشگاه فرهنگی ورزشی شهدای خطیرکوه از اخرین اطلاعات تمرینی با خبر شوید
@footbal_sh_khatirkooh
با عضویت در کانال باشگاه فرهنگی ورزشی شهدای خطیرکوه از اخرین اطلاعات تمرینی با خبر شوید
@footbal_sh_khatirkooh