✍فیال و خاطراتش با قلم دکتر...
1⃣قسمت اول / تولد
💫بسم الله الرحمن الرحیم
اذان صبح روز یکشنبه ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۵۰
کوچه سبز پوشها ...محله بحرالعلوم .
🍃چقدر باید هوا لطیف باشد .
تصور آن هم خوشایند است ، چه برسد به تجربه آن .
سحر حدود نیمه اردیبهشت .
آسمان آبی در شفافترین حالت خود قرار داشته و لکه های سفید ابری بر روی سینه آن درست مثل گل سینه خانمها و یا دستمال سفیدی که اقایان در جیب سینه ای کت خود می گذارند ؛ خودنمایی می کنند .
گلها به مستانه ترین شکل در آن صبح زیبا ،عطر و رایحه خود را در فضای رویایی منتشر می نمایند .
درختان سر به فلک کشیده سپیدار ، شکوفه های گیلاس ، گلدانهایی شمعدانی با گلهای قرمز و صورتی که در اطراف حوض وسیع و نسبتا کم عمقی که با رنگ آبی وسط آن رنگ شده ، درخت تاکی که سر شاخه های افشانش مانند گیسوهای شوریده ای بی قرار بر روی داربستی چوبی به هر سوی درآویخته ، درخت بید مجنونی که در مقابل این همه عشق تعظیم کرده و زلفهای چلیپای خود را به ناز دستان نرم نسیم سپرده ، گلهای رز زیبا و خوش قد و بالایی که با افسونگری همه را شیفته خود نموده و پرندگان خوش صدایی که عاشقانه آواز می خوانند .
📿صدای اذان فضا را روحانیتی خاص بخشیده است .
محله ای قدیمی که خانه های بزرگ و کاهگلی دارد . درب چوبی با کلون قوی و یک راهروی بلند که به حیاط ختم می شود . حیاط بزرگی که همه این بهشت را که گفتم در خود جای داده است .
و اینگونه بود که من مهمان این ساعت و روز و محله و خانه شدم...
🔻ادامه مطلب در آدرس زیر👇
🌐 : http://www.fialborujerd.blogfa.com/post/545
#خاطرات_شما_از_فیال_بروجرد
1⃣قسمت اول / تولد
💫بسم الله الرحمن الرحیم
اذان صبح روز یکشنبه ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۵۰
کوچه سبز پوشها ...محله بحرالعلوم .
🍃چقدر باید هوا لطیف باشد .
تصور آن هم خوشایند است ، چه برسد به تجربه آن .
سحر حدود نیمه اردیبهشت .
آسمان آبی در شفافترین حالت خود قرار داشته و لکه های سفید ابری بر روی سینه آن درست مثل گل سینه خانمها و یا دستمال سفیدی که اقایان در جیب سینه ای کت خود می گذارند ؛ خودنمایی می کنند .
گلها به مستانه ترین شکل در آن صبح زیبا ،عطر و رایحه خود را در فضای رویایی منتشر می نمایند .
درختان سر به فلک کشیده سپیدار ، شکوفه های گیلاس ، گلدانهایی شمعدانی با گلهای قرمز و صورتی که در اطراف حوض وسیع و نسبتا کم عمقی که با رنگ آبی وسط آن رنگ شده ، درخت تاکی که سر شاخه های افشانش مانند گیسوهای شوریده ای بی قرار بر روی داربستی چوبی به هر سوی درآویخته ، درخت بید مجنونی که در مقابل این همه عشق تعظیم کرده و زلفهای چلیپای خود را به ناز دستان نرم نسیم سپرده ، گلهای رز زیبا و خوش قد و بالایی که با افسونگری همه را شیفته خود نموده و پرندگان خوش صدایی که عاشقانه آواز می خوانند .
📿صدای اذان فضا را روحانیتی خاص بخشیده است .
محله ای قدیمی که خانه های بزرگ و کاهگلی دارد . درب چوبی با کلون قوی و یک راهروی بلند که به حیاط ختم می شود . حیاط بزرگی که همه این بهشت را که گفتم در خود جای داده است .
و اینگونه بود که من مهمان این ساعت و روز و محله و خانه شدم...
🔻ادامه مطلب در آدرس زیر👇
🌐 : http://www.fialborujerd.blogfa.com/post/545
#خاطرات_شما_از_فیال_بروجرد
فیال
فیال - فیال و خاطراتش با قلم دکتر ... / قسمت اول
فیال - فیال و خاطراتش با قلم دکتر ... / قسمت اول | فیال بروجرد