خادمین عینعلی و زینعلی🇮🇷
32 subscribers
3.03K photos
194 videos
18 files
116 links
@Mohammad_235sadegi
ادمین ۱
@Sadegh69barari
ادمین ۲
@SeyedAmirhoseinpajoh
ادمین۳
Download Telegram
www.karballa.ir
شاه خراسانی ام
🔻 #نماهنگ

🎼شاه پناهم بده، خسته راه آمدم
آه نگاهم مکن غرق گناه آمدم

🎤 با صدای «دولتمند خُلف»

🍃 پیشنهاد ویژه برای دانلود

💠التماس دعا🙏❤️

ڪانـال ڪــღــربــلا؛

💯 @karballa_ir
🌹 تقوای ظاهر و باطن 🌹

اگر کسي شعارهای الهی يعنی نشانه های دين را احترام بگذارد و بزرگ بشمارد ، اين نشان می دهد که تقوای قلب و پاکي باطن دارد . يعني هر کس خداترس است و در باطنش از خدا حساب مي برد ، به نشانه هاي ديني احترام مي گذارد و اينها را آشکار مي کند . درست خلاف حرف است که بعضي ها مي گويند : باطن تو پاک باشد ظاهر را براي چه مي خواهي .

مي گويند مگر دين داري اين است که موقع عزا پرچم سياه بزني يا ريش بگذاري يا حجاب داشته باشي يا اسم ائمه را روي بچه ات بگذاري . دينداري ظواهري دارد . باطن کسي که از خدا حساب مي برد بايد ظاهرش هم نشانه هايي داشته باشد . اگر شما تمام ظواهر را کنار بگذاريد محتوا هم از دست مي رود. پس کسي که دين دار است بايد ظواهر دين خودش را آشکار بکند و اين معنايش تظاهر نيست بلکه مي خواهد نشانه هاي خدا را حفظ بکند و در ظاهر زندگي اش داشته باشد . مثل اينکه ما اول غذا بلند مي گوييم بسم الله ارحمن الرحيم . و هنگام آمدن اسم پيامبر صلوات مي فرستيم .بايد اين شعائر را پاس داشت .

@eynali_zynali_canal
🌙 #داستان_شب

معرفت پشه‌های آنوفل بيشتر از ماست

برای دیدن یکی از دوست های جانبازم، رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است.
فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد. که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبودش، فرصتی شد به اتاق ها سری بزنم.
اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از دو دست. و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها...
جانبازی که 35 سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای عکس بگیری؟" گفتم نه!
ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم.
می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات!
همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته!
نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد.
خیلی زود رفیق شدیم. وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده من هم بوده ام.
پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد!
توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع دیگر بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟
شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست.
یاد دوست شهیدم اسماعیل فرجوانی افتادم. دستش که عملیات والفجر هشت قطع شده بود نگران هزینه های بیمارستانی بود، نکند زیاد شوند! گفتم: بی حرکت دست و پا خیلی سخت است، نه؟
با خنده می گفت نه! نکته تکان دهنده و جالبی برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است...
پشه های آنوفل را می گفت.
"نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست است دیگر!" می گفت خودشان رعایت می کنند و بلند می شوند، نگاهم را که می بینند! شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند.
نوجوان بوده، 16 ساله که ترکش به پشت سرش خورده و الان نزدیک 50 سالش شده بود.
و سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم تختش را تا بیرون سالن بیاوریم، تا باران نرمی که باریدن گرفته بود را ببیند.
چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده.
خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و خفگی داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت.
به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی که انگار اروپایی بودند. می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، بسیاری از این ساختمان ها بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست.
نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم.
می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند.
خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی سابقش را نداشت. بعد از اینکه حرف مرگ را زد.
انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود.
کاش حرف تندی می زد!
کاش شکایتی می کرد!
کاش فریادی می کشید و سبک می شد!
و مرا هم سبک می کرد!
یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف قدم می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد. از تظاهر بدم می آمد. از فراموش کاری ها بدم می آمد. از جنگ بدم می آمد. از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر هم. از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم
همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند. و این روزها هم، نه جانبازها را می بینند
نه پدران و مادران پیر شهدا را...
بدم می آمد از کسانی که نمی دانند ستون های خانه های پر زرق و برقشان چطور بالا رفته!
از کسانی که جانبازها را هم پله ترقی خودشان می خواهند!
کاش بعضی به اندازه پشه های آنافل معرفت داشتند
وقتی که می خوردند، می گفتند کافیست!
و بس می کردند و می رفتند...
ما چه می دانیم جانبازی چیست!

🆔 @eynali_zynali_canal
Forwarded from S. Bolandraftar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عید است و هوا شمیم جنت دارد
نام خوش مصطفی حلاوت دارد
با عطر گل محمدی و صلوات
این محفل ما عجب طراوت دارد

🌺عید سعیدغدیر خم مبارک 🌸🌸
✔️@karballa_ir
نماهنگ کربلا
#سفر_به_کربلا

🎼 نماهنگ بسیار زیبای "نکنه می خوای بگی که برات نوکر نمی شم"

🔻 #نماهنگ

🍃 پیشنهاد ویژه برای دانلود
🏴🏴بوی محرم

🔻خدا را شکر که امانمان داد تا باز بوی محرم به مشاممان برسد که دوباره امانمان داد تا رخت سیاه عزای حسین (علیه السلام) بر تن کنیم و بر سر و سینه بزنیم…




🔻و باز هم امانمان داد تا سلام بگوییم بر محرم و بر حسین (علیه السلام):

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ ی اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ

سلام بر تو ای ابا عبداللّه و بر روانهائی که فرود آمدند به آستانت ، بر تو از جانب من سلام خدا باد همیشه تا من زنده ام و برپا است شب و روز و قرار ندهد این زیارت را خداوند آخرین بار زیارت من از شما

اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

سلام بر حسین و بر علی بن الحسین و بر فرزندان حسین و بر اصحاب و یاران حسین

و باز هم خدا را شکر و صدها بار خدا را شکر…

خدا را شکر برای محرم برای اشک حسین (علیه السلام) برای روضه برای شعر عاشورا برای شعر محتشم

برای زمزمه های باز این چه شور است برای زمزمه های یا حسین برای خیمه برای پرچم یا حسین

برای همه نوحه های آشنا

برای شب های محرم برای صورت های خیس و خاکی برای چشم های منتظر چشم های منتظر منتقم خون حسین…

برای زمزمه ای که زمزمه روز اول محرممان شده برای زمزمه:

گرد و غبار غم ارباب رو صورت ماه اومده

لباس مشکیم و بیارید محرم از راه اومده…

🏴🏴▪️▪️▪️▪️🏴🏴

@eynali_zynali_canal
مراسم شب اول محرم بقعه عینعلی و زینعلی
@eynali_zynali_canal
مراسم شب اول محرم بقعه عینعلی و زینعلی

@eynali_zynali_canal
مراسم شب اول محرم بقعه عینعلی و زینعلی سخنران حاج آقا قربانی

@eynali_zynali_canal
تلاش برای آماده کردن شام شب دوم محرم،توسط جوانان هیئت.بقعه عینعلی و زینعلی
@eynali_zynali_canal
سینه زنی عزاداران حسینی ومداحی برادر کنعانی شب سوم محرم بقعه متبرکه عینعلی و زینعلی
@eynali_zynali_canal
پذیرایی از عزاداران حسینی شب سوم محرم بقعه متبرکه عینعلی و زینعلی
@eynali_zynali_canal
مداحی برادر کنعانی شب سوم محرم بقعه متبرکه عینعلی و زینعلی
@eynali_zynali_canal
خواندن زیارت عاشورا در شب سوم محرم بقعه متبرکه عینعلی و زینعلی
@eynali_zynali_canal
مداحی برادر الیاس براری در شب سوم محرم بقعه متبرکه عینعلی و زینعلی
@eynali_zynali_canal
پخت غذای شب سوم محرم توسط سجاد ساکت بقعه متبرکه عینعلی و زینعلی
@eynali_zynali_canal
جوانان هیئتی آماده پذیرایی از عزاداران حسینی شب چهارم محرم۹۸ بقعه متبرکه عینعلی و زینعلی
@eynali_zynali_canal