الکتروپارت
35 subscribers
16 photos
11 videos
8 files
2 links
مجری تاسیسات برق
فروشگاه اینترنتی تجهیزات برق
مهدی کمیجانی
electropart.ir
Download Telegram
Channel created
mahdi komijani:
سلام . سال نو بر شما و خانواده محترم مبارک و فرخنده باشه . امید که سالی سرشار از شادی و سلامتی و کامیابی در پیش رو داشته باشید. هر روزتان نوروز .... نوروزتان پیروز ❤️❤️❤️❤️❤️
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌺🍃🌸 (الکتروپارت )
🌸

فرا رسیدن سال نو همیشه نوید بخش افکار نو، کردار نو و تصمیم های نو برای آینده است. آینده ای که همه امید داریم بهتر از گذشته باشد.

در سال نو، ۳۶۵ روز سلامتی، شادی، پیروزی، مهر و دوستی و عشق را برای شما و خانواده محترمتان آرزومندم.


ارادتمند شما
مهدی کمیجانی
نوروز 1398
🌸
🌺🍃🌸
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
Channel photo updated
امیدوارم با جمع کردن هفت سین نوروزی قرآن همراهتان، دلتان آینه، کسب حلالتان سکه، روزگارتان سبز و پرطراوت باشد . ان شاءا... سال خوبی در انتظارتان باشد ❤️❤️❤️
mahdi komijani:
حواستان به آدمهاى آرامِ زندگيتان باشد!
آدمهايى كه از صبح تا شب
هزار بار خودخورى ميكنند كه
مبادا با يك حال و احوال پرسىِ ساده،
مزاحمِ كارتان شوند!
آدمهايى كه وقتى تنهاترين هستيد،
فرقِ بينِ "ترك كردن" و "درك كردن" را تشخيص ميدهند
آدمهايى كه "دمِ دستى" نيستند،
كه يك روز با شما،
يك روز با دوستِ شما،
و يك روز با دهها نفر مثلِ شما باشند!
آدم هايى كه شما را براى پرُ كردن جاى ِخالى
نمى خواهند
بيشترين انتظارشان ،چند دقيقه وقت ِخاليست
كه برايشان كنار بگذارى،
تا كنارت بنشينند و
ياد آورى كنند يك نفر هست
كه به بودنت نياز دارد...
قدر آدم هاى آرامِ زندگيتان را بدانيد
قبل از آنكه ناگهانى رفتنشان،
شما را به آشوبى هميشگى بكشاند!
سوال : قیمت سکه نسبت به سال ۱۳۵۷ چند برابر شده؟
الف) ۲۰۰ برابر
ب) ۵۰۰ برابر
ج) ۹۰۰ برابر
د) هفت هزار برابر!

[گزینه دال صحیح است] و دقیقا ۷۴۴۲ برابر شده
📚 19 کاری که همیشه بعد از انجامشان پشیمان می شوید :

۱. هر بار کاری را فقط به خاطر پول درآوردن شروع می‌کنید، پشیمان می‌شوید.
۲. هربار از فرصتی استفاده نمی‌کنید، پشیمان می‌شوید.
۳. هربار در عصبانیت به کسی ایمیل یا پیامک می‌زنید، پشیمان می‌شوید.
۴. هربار به همسرتان خیانت می‌کنید یا دل او را می شکنید پشیمان می‌شوید.
۵. هربار به رئیستان می‌گویید می‌خواهید از کار بیرون بیایید، پشیمان می‌شوید.
وقتی برای جایی یا کسی کار می‌کنید، وظیفه دارید که حرفه‌ای برخورد کنید. حتی اگر رئیستان مزخرف‌ترین آدم دنیا باشد، اگر خودتان مزخرف‌تر رفتار کنید، رفتار او را درست نخواهید کرد. بنابراین اگر تصور می‌کنید که باید از آن کار بیرون بیایید، اول به این فکر کنید که چه چیز در آن محیط بیشتر برایتان آزاردهنده است. آن را در یک نامه به هر زبان و لحنی که خواستید بنویسید اما برای کسی نفرستید. یک تا دو روز صبر کنید. اگر هنوز احساس کردید که می‌خواهید با رئیستان درمورد استعفا صحبت کنید، این کار را به دور از احساس و با منطق انجام دهید.

۶. هربار که یکی از علایقتان را کنار می‌گذارید، پشیمان می‌شوید.
۷. هربار که با عزیزانتان وقت نمی‌گذرانید، پشیمان می‌شوید.
۸. هربار که در کاری که به بن‌بست رسیده می‌مانید، پشیمان می‌شوید.
۹. هربار که ترس بر تصمیماتتان اثر می‌گذارد، پشیمان می‌شوید.
در این مورد هم درست مثل ماندن در کاری که به بن‌بست رسیده است، بخاطر ترس از بیکاری یا اینکه فکر می‌کنید بدون حقوق ماهیانه‌تان نخواهید توانست زندگی کنید، وقتی ترس تصمیماتتان را هدایت می‌کند همیشه اشتباه می‌کنید. خیلی از مواردی که در این مقاله به آن اشاره شده است نیازمند ریسک کردن‌های حساب‌شده‌ و استفاده کامل از زندگی‌تان است.

10. هربار که احساساتتان را به عزیزانتان ابراز نمی‌کنید، پشیمان می‌شوید.
۱1. هربار که دوستانتان را از دست می‌دهید، پشیمان می‌شوید.
لازم نیست همیشه حرف خاصی برای گفتن داشته باشید که به دوستتان تلفن کنید. همین که از حال او باخبر شوید باعث می‌شود بتوانید دوستی باارزشتان را برای همیشه حفظ کنید.
۱2. هربار که سر فرزندانتان داد می‌کشید، پشیمان می‌شوید.
۱3. هربار که از روی استرس پرخوری می‌کنید، پشیمان می‌شوید.
۱4. هربار که در حالت غیر طبیعی در شبکه‌های اجتماعی چیزی می‌نویسید، پشیمان می‌شوید.

نیازی به گفتن ندارد اما خیلی از ما اینکار را می‌کنیم. اینکار اصلاً درست نیست. تازمانیکه نمی‌توانید با دیدی منطقی به مسائل نگاه کنید، نوشتن و پست کردن چیزی در شبکه‌های اجتماعی که افراد زیادی از آشنایانتان آن را می‌خوانند به صلاحتان نیست.

۱5. هربار که در شبکه‌های اجتماعی گزافه‌گویی می‌کنید، پشیمان می‌شوید.
۱6. هربار که رازی را که کسی به شما اعتماد کرده و با شما در میان گذاشته را پیش فردی دیگر فاش می‌کنید، پشیمان می‌شوید.
وقتی به اعتماد دوستتان خیانت می‌کنید، به خودتان ثابت می‌کنید که دوستی نالایق هستید. حتی اگر آن فرد را جزء دوستانتان طبقه‌بندی نکنید، خیانت کردن به اعتماد دیگران شخصیت شما را نزد دیگران کوچک می‌کند.

۱7. هربار که تسلیم تاثیر دوستانتان می‌شوید، پشیمان می‌شوید
18. هربار که کسی را دست‌کم می‌گیرید، پشیمان می‌شوید.
یک مرز پهنی بین انتقاد سازنده و دست‌کم گرفتن وجود دارد. خیلی از ما می‌دانیم که قضاوت بد کردن در موردمان چه حسی دارد اما همه ما باید بتوانیم از نظراتی که دیگران درمورد ما می‌دهند به طور سازنده‌ای استفاده کرده و از آنها تشکر کنیم. وقتی کسی را دست‌کم گرفته یا تحقیر می‌کنید، مطمئناً پشیمان خواهید شد زیرا با اینکار هیچ چیز نصبتان نشده که هیچ، در نظر دیگران شخصیت منفی پیدا می‌کنید.

19. هربار که هنگام خوشحالی قول می دهید پشیمان می شوید.

همه ما وقتی خوشحالیم بدون اینکه قابلیت خود را در وفای به عهد بسنجیم و بی آنکه بدانیم آیا از عهده آن قول بر می آییم، به دیگران قول می دهیم. معمولا قول دادن هنگام خوشحالی و بدون در نظر گرفتن محدودیت ها منتهی به پشیمانی خواهد شد.
@electropart_ir
ممكنه فردا بميري
پس، اون تي شرتو بخر. راجع به چيزي كه ميخواي و مهمه حرف بزن. پول خرج كن. بستني بخور.
بهش بگو دوسش داري. اينقد بخواب تا خورشيد بيدارت كنه. زير بارون برقص. دردسر درست كن. دزدكي برو بيرون...


چون فردا، خب فردا، ممكنه آخرين روزت باشه
کایزن_چیست؟


✔️اصول بيست گانه مديريت در كايزن:

1- نگوييد چرا اين كار انجام نمي شود. فكر كنيد چگونه مي توانيد آن را انجام دهيد.

2- در مورد مشكل به وجود آمده نگراني به خود راه ندهيد. همين الان براي رفع آن اقدام نماييد.

3- از وضعيت موجود راضي نباشيد. باور داشته باشيد كه هميشه راه بهتري هم وجود دارد.

4- اگر مرتكب اشتباه شديد ، بلافاصله در صدد رفع اشتباه برآييد.

5- براي تحقق هدف به دنبال كمال مطلوب نگرديد. اگر60%از تحقق هدف اطمينان داريد دست بكار شويد.

6- براي پي بردن به ريشه مشكلات 5 بار بپرسيد چرا؟

7- گمبا محل واقعي رويداد خطاست . سعي نكنيد از دفتر كار خود مشكلات محيط را حل كنيد.

8- هميشه براي حل مشكل از داده و اطلاعات كمي و به روز استفاده كنيد.

9- براي حل مشكل بلافاصله به دنبال هزينه كردن نباشيد. بلكه از خرد خود استفاده كنيد. اگر عقلتان به جايي نمي رسد، آن را در همكارانتان بجوييد و از خرد جمعي استفاده كنيد.

10- هيچ وقت جزئيات و نكات ريز مسئله را فراموش نكنيد. ريشه بسياري از مشكلات در نكات ريز است.

11- حمايت مديريت ارشد منحصر به قول و كلام نيست. مديريت بايد حضور ملموس داشته باشد.

12- براي حل مسائل هر جا كه امكان آن وجود دارد از واگذاري اختيار به زيردستان ابا نكنيد.

13- هيچ وقت به دنبال مقصر نگرديد. هيچ گاه عجولانه قضاوت نكنيد.

14- مديريت ديداري و انتقال اطلاعات بهترين ابزار براي حل مسئله به صورت گروهي است.

15- ارتباط يك طرفه دستوري از بالا به پايين مشكلات سازمان را پيچيده تر ميكند. مديريت ارشدWww بايد با لايه هاي پايين تر سازمان ارتباط دو جانبه داشته باشد.

16- انسانها توانايي هاي فراواني دارند. از الگوهاي چند مهارتي و غني سازي شغلي براي شكوفا شدن آنها استفاده كنيد.

17- تنها فعاليت هايي را انجام دهيد كه براي سازمان شما ارزش افزوده ايجاد مي كنند.

18- فراموش نكنيد كه 5s ، پايه و بنيان ايجاد محصولي با كيفيت است.

19- بر اساس الگوهاي كار گروهي ، مسائل محيط كارتان را حل كنيد.

20- حذف مودا ( اتلاف) فرآيندي پايان ناپذير است. هيچ وقت از اين كار خسته نشويد.
اگه بخوام باهات رو راست باشم باید بگم که زندگی به شکل گریز ناپذیری سخته و این ربطی به جایی که هستی و جوری که زندگی می کنی نداره.

من بهش میگم اصل بقای سختی.
یعنی سختی از شکلی به شکل دیگه تبدیل می شه ولی نابود نمی شه!

برای همین هم توى يک زندگی خیلی خوب و عادی، جایی که هیچ کی به هیچ کی به خاطر عقایدش شلیک نمی کنه و همه چی آرومه؛ آدمهای زیادی مشت مشت قرص ضد افسردگی می‌خورن که بتونن خودشون رو هر روز صبح از توی رختخواب بکشن بیرون. آدم های پف کرده، آدم های بد حال؛ آدم های روی لبه.

خیلی ‌ها معتقدن که پیشرفت تکنولوژی، اینترنت، نخودفرنگیِ غیر ارگانیک و گلوتن، ما‌ ها رو اینجوری کرده و قدیم‌ها مردم خوشبخت‌تر بودن. تو بشنو و باور نکن.
حتی هزار‌ها سال پیش شاهزاده‌ای هندی به نام سیزارتا –یا همون بودا– گفت که زندگی رنجه. رنج، یا به زبون بودا «دوکا».
هایدگر بهش می‌گه «اضطراب وجودی».

این ها رو نگفتم که نا امیدت کنم. چیزهای خوب و دلنشین هم توی دنیا کم نیست. می تونی ازشون توی راه کمک بگیری و هر وقت داشتی توی چاه غم فرو می رفتی مثل "رسن" بهشون چنگ بندازی و بیای بیرون.
یکی از این طناب ها؛ موسیقیه.

اگه تونستی سازی بزن؛ اگه نتونستی بهش گوش کن. وقتهایی که شادی موسیقی گوش کن و وقتهایی که غمگین بودی بیشتر، و اونجا که از هر حرکتی عاجز موندی؛ برقص. رقصیدن بهترین و مفید‌ترین کاریه که می‌تونی برای روحت بکنی. هرجا ریتمی شنیدی که می‌شد باهاش برقصی، خودت رو تکون بده، حتی اگه ریتم چکیدن قطره‌های آب از شیروونی باشه.
(رقص هم ارتعاش شدن با جریان هستی است، بی‌مهار و بدون ترس از دیده شدن برقص، توی جمعیت...)

راستی اگه صدای خوبی داشتی موقع رقصیدن یک کم هم آواز بخون، اما اگه نداشتی هم مهم نیست، همیشه توی حموم و زیر دوش می‌تونی برای خودت بخونی.
چیز دیگه‌ای که می‌تونی بخونی کتابه. خوندن بهت کمک می‌کنه زندگی‌های دیگه‌ای رو که هیچ وقت نمی‌تونستی تجربه کنی رو تجربه کنی. فیلم هم همین کار رو توی یک ابعاد دیگه‌ای می‌کنه اما کتاب همیشه یک سر و گردن بالا‌تر از فیلمه چون قوهٔ تخیلت رو به کار می‌گیره؛ و روند ذهنی‌تر و عمیق تریه.
تا می‌تونی بخون. وسط کتابهات حتما چند صفحه هم در مورد ستاره‌ها و کهکشان‌ها بگذار چون کمکت می‌کنه که ابعاد چیز‌ها رو بهتر درک کنی و یادت نره که توی کل هستی کجا وایسادی. برای همین قدیم‌ها بیشتر فیلسوف‌ها ستاره‌شناس هم بودن. شاید نخوای یا نتونی منجم بشی، ولی همیشه می‌تونی وقتهایی که غمگینی به آسمون نگاه کنی و ببینی که غم‌هات در برابر عظمت کهکشان چقدر کوچیکه.

طناب‌های دیگه‌ای هم هست؛ چیزهایی مثل نقاشی کردن، کاشتن یک درخت؛ آشپزی با ادویه‌های جدید، سفر کردن، حرکت.
ما برای نشستن خلق نشدیم. صندلی یکی از خطرناک‌ترین اختراعات بشریه. به جای نشستن قدم بزن؛ بدو؛ شنا کن. اگر مجبور شدی بشینی؛ برای خودت همنشین‌هایی پیدا کن و از مصاحبتشون لذت ببر. پیدا کردن دوست خوب خیلی هم آسون نیست اما اگه دوست خوبی باشی؛ دیر یا زود چند تا آدم خوب دورت جمع خواهند شد.

در ضمن، دایرهٔ دوستات رو به آدم‌ها محدود نکن. تو می‌تونی تقریباً با همهٔ موجودات زندهٔ دنیا دوست باشی؛ گل‌ها، علف‌ها، ماهی‌ها، پرنده‌ها، و بله حتی گربه‌ها. حیوون‌ها گاهی حتی از آدم‌ها هم دوستهای بهتری هستن.

توی زندگی چاه غم زیاده ولی طناب هم هست؛ سر رسن رو ول نکن. اما مراقب باش که به طناب های پوسیده مثل الکل، دود، پول و حتی موفقیت، آویزون نشی چون از توی چاه بیرونت نمیاره و بدتر ولت می کنه ته چاه.
بگرد و طنابهای خودت رو پیدا کن و اگه نتونستی پیداش کنی؛ «ببافش».

آدمهای انگشت شماری طناب بافی رو بلدن.

دانشمند ها، کاشفها، نويسنده ها، کمدین ها، و هنرمندها همه طناب باف هستن و طنابهایی رو بافتن که آدمهای دیگه هم می تونن سرش رو بگیرن و باهاش از توی چاه بیرون بیان. اگه ما امروز از سیاه سرفه نمی میریم برای اینه که طنابی رو گرفتیم که لویی پاستور سالها پیش بافته، سمفونی شماره پنج طنابیه که بتهوون با نُت ها به هم پیوند زده، صد سال تنهایی طنابیه که مارکز با کلمه و خیال به هم بافته.

بیشتر طناب ها رو یک روزی کسی که شاید ته چاه زندونی بوده بافته...

مولانا در دفتر پنجم میگه:
آه کردم؛ چون رسن شد آه من؛
گشت آویزان رسن در چاه من؛
آن رسن بگرفتم و بیرون شدم؛
چاق و زفت و فربه و گلگون شدم.

کسی چه می دونه؛
شاید یک روز تو هم طناب خودت رو بافتی...
📌دوستی تعریف می کرد:

بابام هر وقت که وارد اتاقم میشد
میدید که لامپ اتاق یا پنکه روشنه و من بیرون اتاق بودم ...
به من میگفت:
📎چرا خاموشش نمیکنی وانرژی رو هدر میدی؟

وقتی وارد حمام میشد و
میدید آب چکه میکنه با صدای بلند فریاد میزد:
📎 چرا قبل رفتن آب رو خوب نبستی و هدر میدی؟

همیشه ازم انتقاد میکرد
و به منفی بافی متهمم میکرد ...

بزرگ وکوچک در امان نبودند
ومورد شماتت قرار میگرفتن...

حتی زمانی که بیمار هم بود ول کن ماجرا نبود.

📌تا روزی که منتظرش بودم فرا رسید و...

🔅روزی که قرار بود در یکی از شرکت های بزرگ برای کار مصاحبه بدم.

به خودم می گفتم
اگر قبول شدم این خونه کسل کننده رو برای همیشه ترک میکنم تا از بابام و توبیخاش برای همیشه راحت بشم.

صبح زود ازخواب بیدار شدم حمام کردم بهترین لباسمو پوشیدم و زدم بیرون.

🔅داشتم با دستم گرده های خاک را رو کتفم دور میکردم که پدرم لبخند زنان بطرفم اومد
باوجود اینکه چشاش ضعیف بود و
چین وچروک چهره اش هم گواهی پاییز رو میداد
بهم چند تا اسکناس داد و
گفت:
⚘مثبت اندیش باش و
⚘خودت رو باور داشته باش ،
⚘از هیچ سوالی تنت نلرزه!

نصیحتشو با اکراه قبول کردم و
لبخندی زدم و تو دلم غرولند میکردم که در بهترین روزای زندگیم هم از نصیحت کردن دست بردار نیست...
مثل اینکه باز می خواد این لحظات شیرینو میخواد زهرمار کنه...

از خونه بسرعت خارج شدم یه ماشینو کرایه کردم و بطرف شرکت رفتم...

به دربانی شرکت رسیدم.
خیلی تعجب کردم...
هیچ دربان ونگهبان و تشریفاتی نداشت
فقط یه سری تابلو راهنما

می خواستم وارد ساختمون بشم که دیدم
دستگیره ازجاش در اومده.
اگه کسی بهش بخوره...
هم امکان داشت لباسش پاره بشه یا بیفته و بشکنه.
📌بیاد پند آخر بابام افتادم که همه چیزو مثبت ببین.
⚘فورا دستگیره روسرجاش محکم بستم تا نیوفته!
همینطوری و تابلوهای راهنمای شرکت رو رد میکردم و از باغچه شرکت رد میشدم که دیدم راهروها پرشده از آب سرریز حوضچه ها
📌بیاد باغچه خونمون و سخت گیری بابم افتادم که آب رو هدر ندم.
⚘شیلنگ آب را از حوضچه پر،
به خالی گذاشتم و
آب رو کم کردم تا سریع پر آب نشه.

درمسیر تابلوهای راهنما
وارد ساختمان اصلی شرکت شدم.
پله ها رابالامیرفتم که
متوجه شدم، چراغک های آویزان در روشنایی روز،
روشن بودن.
📌از ترس داد وفریاد بابا که هنوز توی گوشم زمزمه میشد،
⚘اونارو خاموش کردم!

🔅به محض رسیدن به بخش مرکزی ساختمان متوجه شدم تعداد زیادی جلوتر از من برای این کار آمدن.

اسممو درلیست ثبت نام نوشتم ومنتظر نوبت شدم.
وقتی دور وبرمو نیم نگاهی انداختم چهره ولباس وکلاسشنو دیدم ،احساس حقارت وخجالت کردم ومخصوصا اونایی که ازمدرک دانشگاهای آمریکایی شونو تعریف میکردن..

دیدم که هرکسی که میره داخل کمتر از یک دقیقه تواتاق مصاحبه نمیمونه و میادبیرون.

با خودم میگفتم
اینا با این دک وپوزشون و با اون مدرکاشون رد شدن، من قبول میشم؟

فهمیدم که بهتره محترمانه خودم از این مسابقه که بازنده اش من بودم
سریعتر انصراف بدم تا عذرمو نخواستن!

📌بیاد نصحیت پدرم افتادم:
مثبت اندیش باش و اعتماد بنفس داشته باش.
⚘نشستم ومنتظر نوبتم شدم.
انگار که حرفای بابام انرژی و اعتماد به نفس بهم میداد
و این برام غیر عادی بود.

در این فکر بودم که یهو اسممو صدا زدن که برم داخل.

وارد اتاق مصاحبه(گزینش) شدم،
روی صندلی نشستم و
روبروم سه نفر نشسته بودن که بهم نگاه کرده ولبخند میزدن ...
یکیشون گفت:
🖊کی میخواهی کارتو شروع کنی؟

دچار وحشت واضطراب شدم،
لحظه ای فکر کردم دارن مسخرم میکنن
یا پشت سر این سوال چه سوالاتی دیگه ای خواهد بود؟

📌بیاد نصیحت پدرم درحین خروج از منزل افتادم:
نلرز و اعتماد بنفس داشته باش!

⚘پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم:
ان شاءالله بعد از اینکه مصاحبه رو با موفقیت دادم میام سرکارم.

یکی از سه نفر گفت:
تو در استخدامی پذیرفته شدی.
تمام!

باتعجب گفتم شما که ازم سوالی نپرسیدین؟
سومی گفت:
ما بخوبی میدونیم که با پرسش از داوطلبان نمیشه مهارتهاشونو فهمید،
به همین خاطر گزینش ما عملی بود،
تصمیم گرفتیم یه مجموعه از امتحانات عملی را برای داوطلبان مد نظر داشته باشیم که در صورت مثبت اندیشی داوطلب در طولانی مدت از منافع شرکت دفاع کرده باشد و
🎬 تو تنها کسی بودی که از کنار این ایرادات رد نشدی
و تلاش کردی از درب ورودی تا اینجا نقص ها رو اصلاح کنی و
دوربین های مداربسته موفقیت تو را ثبت کردند.📹

در این لحظه همه چی از ذهنم پاک شد
کار، مصاحبه، شغل و ...
هیچ چیز رو بجز صورت پدرم ندیدم!

🕊پدرم آن انسان بزرگی که ظاهرش سنگدلیست
اما درونش پر از محبت و رحمت و دوستی و آرامش است.
🌺
رفیق!
دلزده نشو از نصایح پدرانه
-حتی اگر الان خودت پدر هستی-
زیرا در ماوراء این پندها محبتی نهفته است که حتما روزی ازروزگاران آن را خواهی فهمید وچه بسا آنها دیگر نباشند.

@electropart_ir