Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation 💬👇
👇💬 جلسه چهارم دوره اول ۱۰ خرداد ۱۳۸۰
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
غایت آمال گفتار اربابی ساختن انسانهای ماشینی است. انسانهایی بسیار فرمانبردار و بسیار با کفایت efficient
که هرگز از خود سؤالی نمیکنند و وضع موجود را همواره بهترین وضع میدانند. کار کردن آنها بر اساس یک برنامه تنظیم شده است. تفریح کردن آنها برنامه ریزی شده است. تولید مثل کردنشان با مجوز است و قس علیهذا. خلاصه در یک کلام انسانهای نرمال و جامعه برتر. روانکاوی فاصله گرفته از فروید یعنی منطبق کردن ایدهآل روانکاوی با ایدهآل فاشیستی انسان بهتر ـ جامعه برتر، ولی با فرم و شکل مقبولتر و با ابزار و وسایل ملایمتر. اینجاست که لکان صحبت از اخلاق روانکاوی میکند و مسؤولیتی که بر عهده گفتار روانکاوی است. در زمانهای که گفتار علمی چهارنعل به طرف تحقق بخشیدن این ایدهآل میرود. آنجایی که بالاترین هدف و برگزیدهترین دستاورد علمی شبیهسازی انسان تلقی میشود، مسؤولیت بزرگی به گردن گفتار روانکاوی است. به وجود آوردن انسان بهتر همیشه یکی از آرزوهای بشر بوده است. اما در اعصار مختلف تعریفهای متفاوتی از این انسان بهتر ارائه شده است. تعریفهایی که گاه در نقطه مقابل یکدیگر بودهاند. یک مقایسه سرسری بین حکمت گلستان و تستهای روانشناسی مورد استفاده در بنگاههای کارپردازی آمریکایی این مطلب را به خوبی نشان میدهد. راههایی را که سعدی برای بهتر زیستن پیشنهاد میکند بنگرید و آنها را با
American way of life
مقایسه کنید. فریادهای اعتراضآمیزی را از هر طرف میشنوم که میگویند: «اما دوره و زمانه سعدی سپری شده است. دیگر نمیتوان بر طبق حکمت او زیست». جواب من به این فریادها این است: «شمایی که فریاد میزنید فقط کمی بیشتر گفتار اربابی زمانه خود را باور کردهاید و با آن منطبق شدهاید». در عین حال اضافه میکنم که مطمئناً در رسیدن به ایدهآلهای گفتار اربابی و بهشت موعودش نیز با شکست مواجه شدهاید و گرنه اصلاً گوشتان به حرفهای من بدهکار نبود که بعداً بخواهید اعتراض کنید. اما در واقع شما اصل قضیه را ملتفت نشدهاید. اصل قضیه این است که روانکاو هیچ راه از پیش تعیین شدهای را تجویز نمیکند، حتی اگر این راه از آن سعدی باشد..
نکته اینجاست که هیچ مقصد از پیش تعیین شدهای جز اشتیاق سوژه وجود ندارد و این نکته اساس عملکرد اخلاق روانکاو است.
.
منبع: برگرفته از وب سایت #انجمن_فرویدی
Animator: Gwenole Jaffredou
ساخت ویدئو و انتخاب متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی @doostdaran_freudianassociation
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
غایت آمال گفتار اربابی ساختن انسانهای ماشینی است. انسانهایی بسیار فرمانبردار و بسیار با کفایت efficient
که هرگز از خود سؤالی نمیکنند و وضع موجود را همواره بهترین وضع میدانند. کار کردن آنها بر اساس یک برنامه تنظیم شده است. تفریح کردن آنها برنامه ریزی شده است. تولید مثل کردنشان با مجوز است و قس علیهذا. خلاصه در یک کلام انسانهای نرمال و جامعه برتر. روانکاوی فاصله گرفته از فروید یعنی منطبق کردن ایدهآل روانکاوی با ایدهآل فاشیستی انسان بهتر ـ جامعه برتر، ولی با فرم و شکل مقبولتر و با ابزار و وسایل ملایمتر. اینجاست که لکان صحبت از اخلاق روانکاوی میکند و مسؤولیتی که بر عهده گفتار روانکاوی است. در زمانهای که گفتار علمی چهارنعل به طرف تحقق بخشیدن این ایدهآل میرود. آنجایی که بالاترین هدف و برگزیدهترین دستاورد علمی شبیهسازی انسان تلقی میشود، مسؤولیت بزرگی به گردن گفتار روانکاوی است. به وجود آوردن انسان بهتر همیشه یکی از آرزوهای بشر بوده است. اما در اعصار مختلف تعریفهای متفاوتی از این انسان بهتر ارائه شده است. تعریفهایی که گاه در نقطه مقابل یکدیگر بودهاند. یک مقایسه سرسری بین حکمت گلستان و تستهای روانشناسی مورد استفاده در بنگاههای کارپردازی آمریکایی این مطلب را به خوبی نشان میدهد. راههایی را که سعدی برای بهتر زیستن پیشنهاد میکند بنگرید و آنها را با
American way of life
مقایسه کنید. فریادهای اعتراضآمیزی را از هر طرف میشنوم که میگویند: «اما دوره و زمانه سعدی سپری شده است. دیگر نمیتوان بر طبق حکمت او زیست». جواب من به این فریادها این است: «شمایی که فریاد میزنید فقط کمی بیشتر گفتار اربابی زمانه خود را باور کردهاید و با آن منطبق شدهاید». در عین حال اضافه میکنم که مطمئناً در رسیدن به ایدهآلهای گفتار اربابی و بهشت موعودش نیز با شکست مواجه شدهاید و گرنه اصلاً گوشتان به حرفهای من بدهکار نبود که بعداً بخواهید اعتراض کنید. اما در واقع شما اصل قضیه را ملتفت نشدهاید. اصل قضیه این است که روانکاو هیچ راه از پیش تعیین شدهای را تجویز نمیکند، حتی اگر این راه از آن سعدی باشد..
نکته اینجاست که هیچ مقصد از پیش تعیین شدهای جز اشتیاق سوژه وجود ندارد و این نکته اساس عملکرد اخلاق روانکاو است.
.
منبع: برگرفته از وب سایت #انجمن_فرویدی
Animator: Gwenole Jaffredou
ساخت ویدئو و انتخاب متن: فاطمه حُسنی ابراهیمی @doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation 💬👇
......
👇💬 هر تعبیری ناتمام است مگر این که به بعد [واقع]
Real ختم شود.
قبل از پایان روانکاوی سوژه به حالتی می رسد که مشابه stupor
پسیکوتیک است. هر چه مقدس، غیر قابل تردید و قابل احترام بوده و تمام [هویت سازی ها]
identification ها
فرو پاشیده است و این فروپاشی باعث می شود سوژه در بیابانی بیکران قرار گیرد، تجربه ای در وراء که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست، فقط یک نقطه امید باقی می ماند، فقط یقینی که طی سال ها به روانکاوش پیدا کرده مبنی بر این که او که مرا به اینجا رسانده به جاهای دیگری هم می تواند برساند. در عرفان هم سالک می تواند نهایتاً به منبع نوری وصل شود. تازه اینجا آنالیزان متوجه منبعی می شود که آنالیست از آن نور می گیرد و به آن منبع می پیوندد چون تنها در این مرحله است و بدین وسیله است که از بیابان نجات پیدا می کند.
......
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
جلسه اول دوره دوم
(۲۷ شهریور ۱۳۸۰)
انتخاب متن و تصویر: مریم رحمتی @doostdaran_freudianassociation
👇💬 هر تعبیری ناتمام است مگر این که به بعد [واقع]
Real ختم شود.
قبل از پایان روانکاوی سوژه به حالتی می رسد که مشابه stupor
پسیکوتیک است. هر چه مقدس، غیر قابل تردید و قابل احترام بوده و تمام [هویت سازی ها]
identification ها
فرو پاشیده است و این فروپاشی باعث می شود سوژه در بیابانی بیکران قرار گیرد، تجربه ای در وراء که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست، فقط یک نقطه امید باقی می ماند، فقط یقینی که طی سال ها به روانکاوش پیدا کرده مبنی بر این که او که مرا به اینجا رسانده به جاهای دیگری هم می تواند برساند. در عرفان هم سالک می تواند نهایتاً به منبع نوری وصل شود. تازه اینجا آنالیزان متوجه منبعی می شود که آنالیست از آن نور می گیرد و به آن منبع می پیوندد چون تنها در این مرحله است و بدین وسیله است که از بیابان نجات پیدا می کند.
......
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
جلسه اول دوره دوم
(۲۷ شهریور ۱۳۸۰)
انتخاب متن و تصویر: مریم رحمتی @doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation 💬👇
👇💬 جلسه پنجم دوره اول ۲۴ خرداد ۱۳۸۰
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
........
هدف از روانکاوی تولید یک مشت افراد تک رو و خود محور نیست که همه ارزشها را با دیده تحقیر بنگرند و هر تلاشی را بیهوده بینگارند.
هدف روانکاوی نه تولید انسانهای استاندارد و چوخ بختیار است و نه مشتی افراد تک رو و خود محور و در نهایت اتیستیک و بدون هیچ گونه رابطه اجتماعی. قبلاً گفتیم که به عقیده لکان روانکاوی دستیابی به تفاوت مطلق است و این تفاوت مطلق خود را در نوع خاص ارتباطی که سوژه با سوژههای دیگر برقرار میکند به ظهور میرساند و نه در قطع ارتباط با آنها که این آخری راه معتکفین و عزلت نشینان است. در حقیقت یکی از معیارهایی که پایان روانکاوی را تعیین میکند همین مقوله رابطه اجتماعی است و این همان چیزی است که وجه پلتیک روانکاوی بر آن استوار است و روانکاوی در اکستانسیون را رقم میزند.
قرار بر این نیست که از بطن رابطه خصوصی، دو نفره، نزدیک و در هم پیچیده آنالیست و آنالیزان سوژهای سر برآورد که دنیا و هر چه را در آن است نفی کند. گوشه عزلت اختیار کند و بقیه عمر را به قول ولتر صرف گلکاری در باغچهاش کند و یا این که حداکثر خودش را در پشت مشتی روابط دو نفره دیگر مخفی کند و بقیه عمر خود را در دفتر روانکاویاش مخفی کند.
روانکاوی قبل از هر چیز و بالاتر از هر چیز، یک گفتار است و تنها گفتاری است که این صلابت را دارد که در مقابل گفتار اربابی قد علم کند.
گفتاری است که در مقابل گفتار اربابی است، نه ناتوانی گفتار هیستریک را دارد و نه چاکری گفتار دانشگاهی را .....
منبع : برگرفته از وبسایت #انجمن_فرویدی
Animator: Gustavo Torres
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده @doostdaran_freudianassociation
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
........
هدف از روانکاوی تولید یک مشت افراد تک رو و خود محور نیست که همه ارزشها را با دیده تحقیر بنگرند و هر تلاشی را بیهوده بینگارند.
هدف روانکاوی نه تولید انسانهای استاندارد و چوخ بختیار است و نه مشتی افراد تک رو و خود محور و در نهایت اتیستیک و بدون هیچ گونه رابطه اجتماعی. قبلاً گفتیم که به عقیده لکان روانکاوی دستیابی به تفاوت مطلق است و این تفاوت مطلق خود را در نوع خاص ارتباطی که سوژه با سوژههای دیگر برقرار میکند به ظهور میرساند و نه در قطع ارتباط با آنها که این آخری راه معتکفین و عزلت نشینان است. در حقیقت یکی از معیارهایی که پایان روانکاوی را تعیین میکند همین مقوله رابطه اجتماعی است و این همان چیزی است که وجه پلتیک روانکاوی بر آن استوار است و روانکاوی در اکستانسیون را رقم میزند.
قرار بر این نیست که از بطن رابطه خصوصی، دو نفره، نزدیک و در هم پیچیده آنالیست و آنالیزان سوژهای سر برآورد که دنیا و هر چه را در آن است نفی کند. گوشه عزلت اختیار کند و بقیه عمر را به قول ولتر صرف گلکاری در باغچهاش کند و یا این که حداکثر خودش را در پشت مشتی روابط دو نفره دیگر مخفی کند و بقیه عمر خود را در دفتر روانکاویاش مخفی کند.
روانکاوی قبل از هر چیز و بالاتر از هر چیز، یک گفتار است و تنها گفتاری است که این صلابت را دارد که در مقابل گفتار اربابی قد علم کند.
گفتاری است که در مقابل گفتار اربابی است، نه ناتوانی گفتار هیستریک را دارد و نه چاکری گفتار دانشگاهی را .....
منبع : برگرفته از وبسایت #انجمن_فرویدی
Animator: Gustavo Torres
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده @doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation 💬👇
👇💬 جلسه چهارم دوره اول ۱۰ خرداد ۱۳۸۰
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
....
آنچه که برای فروید اهمیت دارد، متحول شدن موضع گیری سوبژکتیو سوژه است و جهت گیری آن در راستای اشتیاق.
آنچه که به روند روانکاوی سمت و سو میدهد منطق ناخودآگاه است.
او فرمولی، دستورالعملی، نسخهای برای روانکاوی ندارد، فروید در جستجوی فرمول خاص سوژه است که لاینقطع به صورت پدیده تکرار بروز میکند و دانش ناخودآگاهی را میسازد که سوژه بنده آن است.
.....
منبع : برگرفته از وبسایت #انجمن_فرویدی @doostdaran_freudianassociation
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
....
آنچه که برای فروید اهمیت دارد، متحول شدن موضع گیری سوبژکتیو سوژه است و جهت گیری آن در راستای اشتیاق.
آنچه که به روند روانکاوی سمت و سو میدهد منطق ناخودآگاه است.
او فرمولی، دستورالعملی، نسخهای برای روانکاوی ندارد، فروید در جستجوی فرمول خاص سوژه است که لاینقطع به صورت پدیده تکرار بروز میکند و دانش ناخودآگاهی را میسازد که سوژه بنده آن است.
.....
منبع : برگرفته از وبسایت #انجمن_فرویدی @doostdaran_freudianassociation
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation 💬👇
👇💬 پشت پرده مکتب اسلوونی
ترجمه: پرهام زرگر
نگارش و تنظیم؛ فاطمه حسنی ابراهیمی @doostdaran_freudianassociation
ترجمه: پرهام زرگر
نگارش و تنظیم؛ فاطمه حسنی ابراهیمی @doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation 💬👇
👇💬 جلسه پنجم دوره اول ۲۴ خرداد ۱۳۸۰
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
.....
لکان زمانی پایان روانکاوی را مصادف با به تحقق رسیدن «وجودی برای مرگ» میدانست
etre pour la mort
یعنی که سوژه با تمام وجودش مرگ را باور کند و زندگی خودش را بر این حقیقت استوار کند که مرگ آرام و با جبروت در انتظارش است و این چیزی است که واقعاً در یک روانکاوی اتفاق میافتد.
سوژه بالاخره باور میکند که میراست که زمانی محدود برای زیستن در اختیار دارد که تعلل کردن و منتظر فرداهای بهتر نشستن، چیزی جز بزدلی نیست و این حقیقت که همهاش همین است، همین زندگی کوتاه. فروید معتقد است ناخودآگاه دانشی را در مورد مرگ خود سوژه در بر نمیگیرد در نتیجه این دانشی است که باید به دست بیاید هیچ سوژه انسانی مرگ خودش را باور ندارد.
همچون انسانهای گوسفندوار رمان ماشین زمان اچ. جی. ولز که هر روز شاهد آن هستند که یک چندتایی از همقطارانشان ناپدید میشوند اما هرگز از خودشان سؤال نمیکنند که آنها کجا رفتند و چه بر سرشان آمد، تا روزی که نوبت خودشان میرسد و به مسلخ برده میشوند.
آدمها همین جوری هستند، فقط باور مرگ است که به زندگی معنا میبخشد اما وجودی برای مرگ با وجودی در جستجوی مرگ کاملاً متفاوت است.
نوروتیک گاه برای پایان دادن به زندگی خالی از معنای خودش، به جستجوی مرگ میرود و یک بزدلی را با یک بزدلی دیگر لاپوشانی میکند. گاه بدون هیچ گونه صحنه سازی اقدام به خودکشی میکند. گاه هر روز مرگ خودش را آرزو میکند و گاهی هم اقدام به یک خودکشی در لباس مبدل یک عمل قهرمانانه یا یک عمل ماجراجویانه میکند.
......
منبع : برگرفته از وبسایت #انجمن_فرویدی
Animator: Gustavo Torres
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده @doostdaran_freudianassociation
از کلاسهای عرصه فرویدی ـ مکتب لکان
.....
لکان زمانی پایان روانکاوی را مصادف با به تحقق رسیدن «وجودی برای مرگ» میدانست
etre pour la mort
یعنی که سوژه با تمام وجودش مرگ را باور کند و زندگی خودش را بر این حقیقت استوار کند که مرگ آرام و با جبروت در انتظارش است و این چیزی است که واقعاً در یک روانکاوی اتفاق میافتد.
سوژه بالاخره باور میکند که میراست که زمانی محدود برای زیستن در اختیار دارد که تعلل کردن و منتظر فرداهای بهتر نشستن، چیزی جز بزدلی نیست و این حقیقت که همهاش همین است، همین زندگی کوتاه. فروید معتقد است ناخودآگاه دانشی را در مورد مرگ خود سوژه در بر نمیگیرد در نتیجه این دانشی است که باید به دست بیاید هیچ سوژه انسانی مرگ خودش را باور ندارد.
همچون انسانهای گوسفندوار رمان ماشین زمان اچ. جی. ولز که هر روز شاهد آن هستند که یک چندتایی از همقطارانشان ناپدید میشوند اما هرگز از خودشان سؤال نمیکنند که آنها کجا رفتند و چه بر سرشان آمد، تا روزی که نوبت خودشان میرسد و به مسلخ برده میشوند.
آدمها همین جوری هستند، فقط باور مرگ است که به زندگی معنا میبخشد اما وجودی برای مرگ با وجودی در جستجوی مرگ کاملاً متفاوت است.
نوروتیک گاه برای پایان دادن به زندگی خالی از معنای خودش، به جستجوی مرگ میرود و یک بزدلی را با یک بزدلی دیگر لاپوشانی میکند. گاه بدون هیچ گونه صحنه سازی اقدام به خودکشی میکند. گاه هر روز مرگ خودش را آرزو میکند و گاهی هم اقدام به یک خودکشی در لباس مبدل یک عمل قهرمانانه یا یک عمل ماجراجویانه میکند.
......
منبع : برگرفته از وبسایت #انجمن_فرویدی
Animator: Gustavo Torres
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده @doostdaran_freudianassociation
Doostdaran_freudianassociation
@doostdaran_freudianassociation 💬👇
.......
👇💬 سرگیجه هیچکاک، حکایت دیگرى از زنى که غیب مىشود، و فیلمى که قهرمانش مسحور تصویرى والا شده است، گویى به منظور نمایش این تز لاکانى ساخته شده است که والایش یا تصعید، در حالى که هیچ ربطى به «جنسیتزدایى» ندارد، کاملاً با مرگ مرتبط است: قدرت مسحورکنندهاى که از سوى یک تصویر والا اِعمال مىشود همواره مبشّر حضور بُعدى مرگبار است.
......
ظرافت هیچکاک در نحوه موفقیت او در پرهیز از یک این یا آنِ ساده خلاصه مىشود: یا حکایت رومانتیکِ یک عشق «ناممکن» یا پردهدرى و افشاگرىاى که توطئه مبتذل نهفته در پس ظاهر والا را آشکار مىکند. این شکل از عیان ساختنِ راز نهفته در پس نقاب، قدرت سحرکننده اِعمال شده از سوى خود نقاب را دستنخورده باقى مى گذارد .
.....
موجود انسانى همین شب است، همین نیستىِ تهى، که در بساطت خود همهچیز را در بر مىگیرد ـ گنجینهاى تمامنشدنى از نمایشها و تصاویر، که هیچ کدام از آنها بر او رخ نمىدهد یا حاضر نیست. این شب ـ این نفس ناب ـ این شب درونى طبیعتى که اینجا در قالب تصاویر خیالى و موهوم وجود دارد… اینجا سرى خونین، آنجا پیکرى سپید… آدمى زمانى که چشم در چشم انسانها مىدوزد قادر به رؤیت این شب مىشود ـ این شب که خوفناک مىشود در رابطهاى مبتنى بر تخالفْ شب جهان را تعلیق مىکند.
منبع : برگرفته از وبسایت #انجمن_فرویدی
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده @doostdaran_freudianassociation
👇💬 سرگیجه هیچکاک، حکایت دیگرى از زنى که غیب مىشود، و فیلمى که قهرمانش مسحور تصویرى والا شده است، گویى به منظور نمایش این تز لاکانى ساخته شده است که والایش یا تصعید، در حالى که هیچ ربطى به «جنسیتزدایى» ندارد، کاملاً با مرگ مرتبط است: قدرت مسحورکنندهاى که از سوى یک تصویر والا اِعمال مىشود همواره مبشّر حضور بُعدى مرگبار است.
......
ظرافت هیچکاک در نحوه موفقیت او در پرهیز از یک این یا آنِ ساده خلاصه مىشود: یا حکایت رومانتیکِ یک عشق «ناممکن» یا پردهدرى و افشاگرىاى که توطئه مبتذل نهفته در پس ظاهر والا را آشکار مىکند. این شکل از عیان ساختنِ راز نهفته در پس نقاب، قدرت سحرکننده اِعمال شده از سوى خود نقاب را دستنخورده باقى مى گذارد .
.....
موجود انسانى همین شب است، همین نیستىِ تهى، که در بساطت خود همهچیز را در بر مىگیرد ـ گنجینهاى تمامنشدنى از نمایشها و تصاویر، که هیچ کدام از آنها بر او رخ نمىدهد یا حاضر نیست. این شب ـ این نفس ناب ـ این شب درونى طبیعتى که اینجا در قالب تصاویر خیالى و موهوم وجود دارد… اینجا سرى خونین، آنجا پیکرى سپید… آدمى زمانى که چشم در چشم انسانها مىدوزد قادر به رؤیت این شب مىشود ـ این شب که خوفناک مىشود در رابطهاى مبتنى بر تخالفْ شب جهان را تعلیق مىکند.
منبع : برگرفته از وبسایت #انجمن_فرویدی
انتخاب ویدئو و متن : ربابه ايلخانی زاده @doostdaran_freudianassociation