Forwarded from Deleted Account
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چاپ سيلك روي تيشرت
@digitalprintaradin
@digitalprintaradin
حساب بانکی عمر
آقای بران پیرمرد 80 ساله با غرور و بالندگی خاصی پس از اصلاح صورت خود در مقابل آینه ایستاد، برسی بدست گرفته موهایش را به سبکی بسیار زیبا مانند روز ازدواجش شانه کرد، کرواتش را مرتب کرد و رأس ساعت 8 صبح به سمت خانه سالمندان حرکت کرد، او همسر و بینایی اش را در اثر حادثه چند سال پیش از دست داده بود. پس از ورود به خانه سالمندان متوجه شد که کسی در قسمت پذیرش حضور ندارد تا به او خیر مقدم بگوید، به همین خاطر مجبور بود لحظاتی را صبر کند تا مسئول پذیرش متوجه حضور وی شود. در اینجا فرصتی برایش حاصل شد تا به یاد همسر 72 ساله اش که سالیان سال با هم عمر مشترک را گذرانده بودند، بیفتد و خاطرات خوبش با او را در ذهنش مرور کند .
بعد از نیم ساعت من در قسمت پذیرش حاضر شدم و به او گفتم: سلام آقای بران از اینکه تأخیر کردم، پوزش می طلبم. داشتم اتاق شما را مرتب می کردم. اتاق شما هم اکنون حاضر است. اجازه دهید شما را به سمت اتاقتان راهنمایی کنم.
همراه او با پای رنجورش و با واکر به سمت آسانسور پیش رفتیم و در حین راه از خصوصیات اتاق کوچکی که قرار بود تا آخر عمرش در آنجا زندگی کند، حرف زدم. از رنگ دیوارها و سایه روشن های روی پنجره برایش تعریف کردم. بعد از پایان حرفهایم مثل یک بچه شاد 8 ساله که انگار یک سگ کوچولو بهش جایزه داده اند با شادی وصف ناپذیری گفت: که عاشق اینجور جاها هستم.
به او گفتم: اما آقای بران شما که اتاق را نمی توانید ببینید. در جوابم گفت: پسرم خوشی و شادی چیزی است که زودتر از وقوع یک چیز حادث می شود. اینکه من از اتاقم خوشم بیاید یا نه به طرز چیدمان اسباب و اثاثیه درون اتاق ربطی ندارد، بلکه این موضوع به طرز سرو سامان دادن افکار من بستگی دارد.
من در حال حاضر دوست دارم که عاشق اون اتاق باشم. این تصمیمی است که امروز صبح که از خواب برخاستم گرفتم. من هر روز صبح که از خواب برمی خیزم، فقط یک انتخاب می توانم داشته باشم. می توانم تمام روز در رختخوابم دراز بکشم و مشکلات و نواقصی که در اعضای بدنم هست و در ضمن، از کار هم افتاده اند را بشمارم یا اینکه از رختخواب بیرون بیایم و از خدا بخاطر آندسته از اعضای بدنم که سالم هستند شکرگذار بوده و به خاطرات خوشی که قرار است طی روز برایم اتفاق بیفتد فکر می کنم .
پیری مثل یک حساب بانکی یا قلک می ماند. تو از درون آن چیزهایی را بیرون می کشی که در جوانی ذخیره کرده ای. پس نصیحت من به تو این است که در حساب بانکی عمرت خاطرات خوش و لحظات خوب را ذخیره کنی. در ضمن ، از اینکه با توصیف قشنگت از اتاقی که قرار است درونش باشم، به قلک زندگی من، چیزهای زیبا اضافه کردی ممنونم. بگذار پنج قانون ساده خوشحالی را برایت بشمارم.
اول: قلبت را از هر چیز که باعث تنفر می شود آزاد کن.
دوم: ذهنت را از هر نگرانی پاک کن.
سوم: خیلی ساده زندگی کن.
چهارم: به دیگران از نعماتی که داری ببخش .
پنجم: از دیگران هم انتظاری نداشته باش.
و در حالیکه لبخند می زد وارد اتاقش شد و زیر لب شعری را زمزمه کرد و درب را پشت سرش بست.
کتاب " مدیریت فیلسوفانه "
@digitalprintaradin
آقای بران پیرمرد 80 ساله با غرور و بالندگی خاصی پس از اصلاح صورت خود در مقابل آینه ایستاد، برسی بدست گرفته موهایش را به سبکی بسیار زیبا مانند روز ازدواجش شانه کرد، کرواتش را مرتب کرد و رأس ساعت 8 صبح به سمت خانه سالمندان حرکت کرد، او همسر و بینایی اش را در اثر حادثه چند سال پیش از دست داده بود. پس از ورود به خانه سالمندان متوجه شد که کسی در قسمت پذیرش حضور ندارد تا به او خیر مقدم بگوید، به همین خاطر مجبور بود لحظاتی را صبر کند تا مسئول پذیرش متوجه حضور وی شود. در اینجا فرصتی برایش حاصل شد تا به یاد همسر 72 ساله اش که سالیان سال با هم عمر مشترک را گذرانده بودند، بیفتد و خاطرات خوبش با او را در ذهنش مرور کند .
بعد از نیم ساعت من در قسمت پذیرش حاضر شدم و به او گفتم: سلام آقای بران از اینکه تأخیر کردم، پوزش می طلبم. داشتم اتاق شما را مرتب می کردم. اتاق شما هم اکنون حاضر است. اجازه دهید شما را به سمت اتاقتان راهنمایی کنم.
همراه او با پای رنجورش و با واکر به سمت آسانسور پیش رفتیم و در حین راه از خصوصیات اتاق کوچکی که قرار بود تا آخر عمرش در آنجا زندگی کند، حرف زدم. از رنگ دیوارها و سایه روشن های روی پنجره برایش تعریف کردم. بعد از پایان حرفهایم مثل یک بچه شاد 8 ساله که انگار یک سگ کوچولو بهش جایزه داده اند با شادی وصف ناپذیری گفت: که عاشق اینجور جاها هستم.
به او گفتم: اما آقای بران شما که اتاق را نمی توانید ببینید. در جوابم گفت: پسرم خوشی و شادی چیزی است که زودتر از وقوع یک چیز حادث می شود. اینکه من از اتاقم خوشم بیاید یا نه به طرز چیدمان اسباب و اثاثیه درون اتاق ربطی ندارد، بلکه این موضوع به طرز سرو سامان دادن افکار من بستگی دارد.
من در حال حاضر دوست دارم که عاشق اون اتاق باشم. این تصمیمی است که امروز صبح که از خواب برخاستم گرفتم. من هر روز صبح که از خواب برمی خیزم، فقط یک انتخاب می توانم داشته باشم. می توانم تمام روز در رختخوابم دراز بکشم و مشکلات و نواقصی که در اعضای بدنم هست و در ضمن، از کار هم افتاده اند را بشمارم یا اینکه از رختخواب بیرون بیایم و از خدا بخاطر آندسته از اعضای بدنم که سالم هستند شکرگذار بوده و به خاطرات خوشی که قرار است طی روز برایم اتفاق بیفتد فکر می کنم .
پیری مثل یک حساب بانکی یا قلک می ماند. تو از درون آن چیزهایی را بیرون می کشی که در جوانی ذخیره کرده ای. پس نصیحت من به تو این است که در حساب بانکی عمرت خاطرات خوش و لحظات خوب را ذخیره کنی. در ضمن ، از اینکه با توصیف قشنگت از اتاقی که قرار است درونش باشم، به قلک زندگی من، چیزهای زیبا اضافه کردی ممنونم. بگذار پنج قانون ساده خوشحالی را برایت بشمارم.
اول: قلبت را از هر چیز که باعث تنفر می شود آزاد کن.
دوم: ذهنت را از هر نگرانی پاک کن.
سوم: خیلی ساده زندگی کن.
چهارم: به دیگران از نعماتی که داری ببخش .
پنجم: از دیگران هم انتظاری نداشته باش.
و در حالیکه لبخند می زد وارد اتاقش شد و زیر لب شعری را زمزمه کرد و درب را پشت سرش بست.
کتاب " مدیریت فیلسوفانه "
@digitalprintaradin
چرا کاغذ به مرور زمان زرد میشود؟
وقتی به کتابهای قدیمی سر میزنیم متوجه میشویم ورقهای آن زرد شدهاند. البته میزان تغییررنگ در کاغذ بستگی به زمان تولید آنها دارد.
هرچه زمان بیشتری سپری شود، کاغذ زردتر یا حتی به رنگ قهوهای درمیآید بهطوریکه میتوان این تغییررنگها را در کتابهایی که صدها سال از عمرشان میگذرد، بوضوح دید. اما علت این اتفاق چیست و چه عاملی سبب میشود کاغذ به مرورزمان تغییررنگ دهد؟
همانطور که میدانید ماده اصلی درساخت کاغذ، چوب است و در واقع کاغذ از خمیرچوب تهیه میشود که حاوی مادهای به نام لیگنین (Lignin) است.
این ماده در واقع یک پروتئین ساختاری است که وظیفه آن در اکثر چوبها، دوام و استحکام بخشیدن به آنهاست. اکسیدهای لیگنین در مجاورت هوا به آسانی تغییررنگ داده و به رنگ زرد یا قهوهای درمیآید.
در این میان کاغذ روزنامه که از انواع مرغوب کاغذ نیست، زودتر در مجاورت هوا، زرد یا قهوهای میشود، چرا که حاوی مقادیر بالای لیگنین است.
کاغذهای مرغوب، کاغذهایی هستند که توسط فرآیندهای شیمیایی تصفیه میشوند تا هم میزان لیگنین موجود در آن کاهش یابد و هم سفیدتر و شفافتر شوند.
هرچند این نوع کاغذها تصفیه شده هستند، اما همیشه مقدار کمی لیگنین در آن باقی میماند و به طورکامل از بین نمیرود به این ترتیب درمییابیم که این نوع کاغذها هم با اینکه بسیار مرغوب هستند، باز هم به مرور زمان تغییررنگ داده و زرد میشوند اما دیرتر از انواع دیگر کاغذ.
بنابراین برای محافظت بیشتر از کاغذ میتوان آنها را تصفیه کرد یا کمتر در مجاورت هوا قرار داد تا دیرتر دچار آسیب دیدگی شوند.
کانال تخصصی چاپ دیجیتال
@digitalprintaradin
وقتی به کتابهای قدیمی سر میزنیم متوجه میشویم ورقهای آن زرد شدهاند. البته میزان تغییررنگ در کاغذ بستگی به زمان تولید آنها دارد.
هرچه زمان بیشتری سپری شود، کاغذ زردتر یا حتی به رنگ قهوهای درمیآید بهطوریکه میتوان این تغییررنگها را در کتابهایی که صدها سال از عمرشان میگذرد، بوضوح دید. اما علت این اتفاق چیست و چه عاملی سبب میشود کاغذ به مرورزمان تغییررنگ دهد؟
همانطور که میدانید ماده اصلی درساخت کاغذ، چوب است و در واقع کاغذ از خمیرچوب تهیه میشود که حاوی مادهای به نام لیگنین (Lignin) است.
این ماده در واقع یک پروتئین ساختاری است که وظیفه آن در اکثر چوبها، دوام و استحکام بخشیدن به آنهاست. اکسیدهای لیگنین در مجاورت هوا به آسانی تغییررنگ داده و به رنگ زرد یا قهوهای درمیآید.
در این میان کاغذ روزنامه که از انواع مرغوب کاغذ نیست، زودتر در مجاورت هوا، زرد یا قهوهای میشود، چرا که حاوی مقادیر بالای لیگنین است.
کاغذهای مرغوب، کاغذهایی هستند که توسط فرآیندهای شیمیایی تصفیه میشوند تا هم میزان لیگنین موجود در آن کاهش یابد و هم سفیدتر و شفافتر شوند.
هرچند این نوع کاغذها تصفیه شده هستند، اما همیشه مقدار کمی لیگنین در آن باقی میماند و به طورکامل از بین نمیرود به این ترتیب درمییابیم که این نوع کاغذها هم با اینکه بسیار مرغوب هستند، باز هم به مرور زمان تغییررنگ داده و زرد میشوند اما دیرتر از انواع دیگر کاغذ.
بنابراین برای محافظت بیشتر از کاغذ میتوان آنها را تصفیه کرد یا کمتر در مجاورت هوا قرار داد تا دیرتر دچار آسیب دیدگی شوند.
کانال تخصصی چاپ دیجیتال
@digitalprintaradin