دومین قسمت از سلسله مباحث نقد ادبی:
کتاب از دریچه ی نقد (دفتر دوم)، عبدالعلی دستغیب، خانه کتاب، 1391.
👇👇👇👇
@dastankhallagh
@sedighe_ghane
کتاب از دریچه ی نقد (دفتر دوم)، عبدالعلی دستغیب، خانه کتاب، 1391.
👇👇👇👇
@dastankhallagh
@sedighe_ghane
سومین قسمت از سلسله مباحث نقد ادبی:
کتاب از دریچه ی نقد (دفتر سوم)، عبدالعلی دستغیب، خانه کتاب، 1391.
👇👇👇👇
@dastankhallagh
@sedighe_ghane
کتاب از دریچه ی نقد (دفتر سوم)، عبدالعلی دستغیب، خانه کتاب، 1391.
👇👇👇👇
@dastankhallagh
@sedighe_ghane
چهارمین قسمت از سلسله مباحث نقد ادبی:
کتاب از دریچه ی نقد (دفتر چهارم)، عبدالعلی دستغیب، خانه کتاب، 1391.
👇👇👇👇
@dastankhallagh
@sedighe_ghane
کتاب از دریچه ی نقد (دفتر چهارم)، عبدالعلی دستغیب، خانه کتاب، 1391.
👇👇👇👇
@dastankhallagh
@sedighe_ghane
پنجمین قسمت از سلسله مباحث نقد ادبی:
کتاب از دریچه ی نقد (دفتر پنجم)، عبدالعلی دستغیب، خانه کتاب، 1391.
👇👇👇👇
@dastankhallagh
@sedighe_ghane
کتاب از دریچه ی نقد (دفتر پنجم)، عبدالعلی دستغیب، خانه کتاب، 1391.
👇👇👇👇
@dastankhallagh
@sedighe_ghane
مقاله "بررسی روایت شنو در ادبیات داستانی" پژوهشی از محسن محمدی و شیرین عاشورلو - دوماهنامه جستارهای زبانی - 1393 :
کانال پیشین داستان خلاقانه (با نزدیک به 500 عضو) به دلیل مشکلاتی، در روزهای گذشته حذف شد و این کانال جدید با مباحث جدید و فعالیت های منسجم و منظم تر جایگزین آن خواهد شد.
فعالیت اصلی این کانال در نیمه ی دوم بهمن ماه و همزمان با اعلام فراخوان سومین دوره ی جشنواره سراسری داستان کوتاه خلاقانه ی سال (حیرت) آغاز خواهد شد. تا آن زمان، به تدریج، تقویم برنامه های کانال و شروع مباحث در کانال قرار داده خواهد شد
داستان کوتاه زیبای "بازدم" اثر مریم هومان - خرم آباد (یکی از 50 داستان برگزیده ی دوره ی دوم جشنواره که به جمع 20 داستان نهایی راه نیافت) در سایت جشنواره حیرت منتشر شد. منتظر نقد و نظرات ارزشمند شما هستیم.
http://heyratfestival.ir/?p=1666
http://heyratfestival.ir/?p=1666
تقویم برنامه های کانال داستان خلاقانه:
هر دو ماه یک بار، نقد و بررسی مجموعه داستان یا رمان اعضای کانال.
در این برنامه بعد از معرفی کتاب، 45 روز فرصت تهیه و مطالعه و سپس طی 15 روز نقدها و نظرات اعضای کانال منتشر خواهد شد.
برای در نوبت نقد قرار دادن کتاب خود، با ادمین کانال هماهنگ فرمایید https://t.me/majid_khadem
تنها شرط قرار گرفتن کتاب مورد نظر شما، گمان شما بر خلاقانه و نوگرا بودن اثر، عضو کانال بودن مولف و انتشار آن در دهه ی 90 خواهد بود.
هر دو ماه یک بار، نقد و بررسی مجموعه داستان یا رمان اعضای کانال.
در این برنامه بعد از معرفی کتاب، 45 روز فرصت تهیه و مطالعه و سپس طی 15 روز نقدها و نظرات اعضای کانال منتشر خواهد شد.
برای در نوبت نقد قرار دادن کتاب خود، با ادمین کانال هماهنگ فرمایید https://t.me/majid_khadem
تنها شرط قرار گرفتن کتاب مورد نظر شما، گمان شما بر خلاقانه و نوگرا بودن اثر، عضو کانال بودن مولف و انتشار آن در دهه ی 90 خواهد بود.
کتاب اول از برنامه ی فوق:👆👆👆
"هنگام سقوط عطر بزنید" اثر مجتبی نیک سرشت.
شروع زمان انتشار نقدها و نظرات: از 15 تا 30 بهمن ماه
"هنگام سقوط عطر بزنید" اثر مجتبی نیک سرشت.
شروع زمان انتشار نقدها و نظرات: از 15 تا 30 بهمن ماه
بخش هایی از متن داستان:
حالا که با راوی داستان آشنا شده اید و دلیل روایت را نیز می دانید، پس بهتر است یک بالکن انتخاب کنید. بهتر است بالکن خانه ی خودتان نباشد. شاید شما برداشت اشتباهی کنید. نمی خواهیم مسولیت هر اتفاقی که امکان افتادنش باشد، گردن شما بیافتد. روی صندلی بنشینید. توصیه می کنیم چیزی ننوشید. کتاب را توی دست چپ بگیرید. به طرح روی جلد به مدت 28 ثانیه زل بزنید. حال شما آماده اید که کتاب را بخوانید. غریبه ها! سفر خوشی را برایتان آرزو می کنند....
کلمات مثل خمیر نانوایی توی دست پدر ورز داده می شدند و پرت می شدند توی هوای قلیانی! کمی که کلمات فضایی می شدند، آنها را می بلعیدید. یعنی جمله ای مانند «دستهات را که باز می کنی، بوی بهار، یخ های قطبی ام را استوای چشمانت می کند» به صورت درهم و آشفته در فضای قهوه خانه ی خیابان جهوری 28 پخش می شد و دود سفید، نظم و ترتیبی به آن می داد و انگار با هر نفسی که می کشیدید، جمله¬ای تازه را وارد ریه ها می کرد. شاید دچار تناسخ می شد و برداشت شخصی از کلمات نمودی این گونه داشت: «دودهای استوایی چشمانم را باز می کنند و دستهای قطبی ات، بهار را یخ خواهد کرد.»...
حالا که با راوی داستان آشنا شده اید و دلیل روایت را نیز می دانید، پس بهتر است یک بالکن انتخاب کنید. بهتر است بالکن خانه ی خودتان نباشد. شاید شما برداشت اشتباهی کنید. نمی خواهیم مسولیت هر اتفاقی که امکان افتادنش باشد، گردن شما بیافتد. روی صندلی بنشینید. توصیه می کنیم چیزی ننوشید. کتاب را توی دست چپ بگیرید. به طرح روی جلد به مدت 28 ثانیه زل بزنید. حال شما آماده اید که کتاب را بخوانید. غریبه ها! سفر خوشی را برایتان آرزو می کنند....
کلمات مثل خمیر نانوایی توی دست پدر ورز داده می شدند و پرت می شدند توی هوای قلیانی! کمی که کلمات فضایی می شدند، آنها را می بلعیدید. یعنی جمله ای مانند «دستهات را که باز می کنی، بوی بهار، یخ های قطبی ام را استوای چشمانت می کند» به صورت درهم و آشفته در فضای قهوه خانه ی خیابان جهوری 28 پخش می شد و دود سفید، نظم و ترتیبی به آن می داد و انگار با هر نفسی که می کشیدید، جمله¬ای تازه را وارد ریه ها می کرد. شاید دچار تناسخ می شد و برداشت شخصی از کلمات نمودی این گونه داشت: «دودهای استوایی چشمانم را باز می کنند و دستهای قطبی ات، بهار را یخ خواهد کرد.»...