داستان خلاقانه
187 subscribers
99 photos
3 videos
75 files
105 links
ایستایی رفتار مردگان است و تقلید چیزی جز ایستایی نیست. شیوه‌ی بخش بزرگی از داستان‌نویسان امروز ما چیزی جز تکرار کامل شیوه گذشتگان نیست. این آثار حتی در صورت موفقیت، چیزی به گستره ی جهان هنر اضافه نخواهند کرد و همچنان از آنِ دیگری و دیگران باقی خواهند ماند
Download Telegram
نه کمال در میان است و نه اطمینان، وگرنه گفتاری در میان نبود. در آن کس که خود را بیان می کند چیزی اساسی کم است. نفی همزاد زبان است... آرمان ادبیات این است: هیچ نگوییم، حرف بزنیم تا چیزی نگفته باشیم.
موریس بلانشو
@dastankhallagh
بخشی از مقاله "ادغام نوشتار و تصویر در متون ادبی براساس نظریه‌ی ادغام مفهومی"
نوشته : "لیلا صادقی"
میان نوشتار و تصویر به باور رولان بارت دو نوع رابطه هست: در رابطه‌ی نوع اول (لنگر)، نوشتار دامنه‌ی باز تصویر را محدود می‌کند و در رابطه‌ی نوع دوم (بازپخش)، نوشتار و تصویر مکمل یکدیگرند. کرس و لیون، رابطه‌ی دیگری را به نام “یک تصویر- چند کلام“ مطرح می‌کنند که در آن تصویر برای ساخت معنا دارای استقلال است. اما انواع دیگری از ارتباط میان تصویر و نوشتار هست که بارت، کرس، لیون و دیگران نیز به آن اشاره‌ای نکرده‌اند. در این نوع رابطه، تصویر باعث تغییر معنای نوشتار می‌شود که برای نشان دادن چگونگی شکل‌گیری چنین رابطه‌ای در این پژوهش از نظریه‌ی ادغام مفهومی فوکونیه و ترنر استفاده می‌شود که البته خود ایشان این الگو را برای تبیین چگونگی کارکرد زبان مطرح کرده‌اند. در این پژوهش، براساس چهار فضایی که در تولید معنا دخیل هستند و چهار نوع ادغام مختلفی که انواع روابط تصویر و نوشتار را نشان می‌دهند، به بررسی چگونگی شکل‌گیری و خوانش آثار ادبی دیداری که از تلفیق تصویر و نوشتار ایجاد می‌شوند، پرداخته می‌شود و همچنین نوع جدیدی از درک رابطه‌ی میان تصویر و نوشتار معرفی می‌شود.
پرسش این پژوهش این است که ادبیات برای باز کردن دامنه‌ی نوشتار مرتبط به تصویر از چه ابزارهایی استفاده می‌کند و خواننده در این نوع ادبیات دیداری چگونه به درک معنا نائل می‌شود. همچنین، رابطه‌ای که در آن معنای نوشتار تحت تأثیر تصویر تغییر کند، از لحاظ شناختی چگونه شکل می‌گیرد؟ نتیجه‌ی حاصله نشان می‌دهد که فضای تصویر (درونداد 1) با نگاشت ویژگی‌های خود بر فضای نوشتار (درونداد2) می‌تواند باعث حرکت معنی از سطح معناهای نزدیک به معنای استعاری و همچنین گسترش معنای متن به‌واسطه‌ی فرافکنی دو فضای درونداد بر فضای ادغام بشود و نقش فعال خواننده در فضای نشانه‌ای، در تفسیر متن تصویری در این نوع رابطه باعث شناور بودن مدلول‌ها می‌شود.
https://t.me/dastankhallagh
مقاله "ادغام نوشتار و تصویر در متون ادبی
براساس نظریه‌ی ادغام مفهومی

نوشته "لیلا صادقی" @dastankhallagh
سی امین قسمت از سلسله مباحث نقد ادبی:

مقاله ی موتیف و گونه ها و کارکردهای آن در داستان های صادق هدایت، الهام دهقان، محمد تقوی، نقد ادبی ، س 4، ش 13، بهار 1390.


@dastankhallagh
@sedighe_ghane

👇 👇 👇 👇
با سلام به همه ی دوستان
اسامی 40 داستان منتخب دوره ی سوم جشنواره ی "داستان کوتاه خلاقانه ی سال(حیرت)" که به مرحله ی نهایی راه پیدا کرده اند، طی هفته ی جاری اعلام خواهند شد.
چیزی در سر آبهوم، اندیشه نه، چیزی در سرش بود. می شد که او تا همین جا هم نیامده باشد; شهری کوچک در پیاده رو خیابانی جلو یک گلفروشی که رو به رویش میدان نبود و کنار پیاده رو هم نرده ای نبود و چشم به آمدن کسی داشت که در آن جا نبود و نمی آمد. می دانست پیش نمی آید که او را بیابد، زیرا زن در «شیگلستان بزرگ» جلو گلفروشی دیگری که رو به رویش میدان بود در جای همیشگی پشت به نرده ها ایستاده بود و در آن ساعت همدیگر را نمی دیدند. «آبهوم» او را در شهر بزرگ ایستانده بود، کسی را که بسیار پیش از آن نمی دانست که هست یا نیست و اگر هست کیست و در کجاست و کی او را خواهد دید، و پس از آن همه دیدن، امروز که زن آمده است در جایی بسیار دور از او چشم به راهش مانده است یا دارد می رود که در جای همیشگی بایستد، «آبهوم» دلش می کشد که زن دیدار آید از ته خیابان زیر دزختان بی برگ سر به هم آورده که هنوز شب نشده، به رنگ سرب در می آیند و جنبشی ندارند.

برشی از داستان کوتاه دوبلدرچین، محمد رضا صفدری
@dastankhallagh
اخبار دوره ی سوم جشنواره حیرت(4) نتایج مر حله ی نیمه نهایی سومین دوره ی جشنواره ی حیرت در سایت رسمی جشنواره اعلام شد.
http://heyratfestival.ir/?p=1758
با سلام
مرحله ی سوم داوری آثار به پایان رسید و داستان های برگزیده ی نهایی مشخص شده اند. در مرحله ی چهارم رتبه ی داستان ها مشخص می شوند و در نهایت در مراسم اختتامیه ی جشنواره این برگزیدگان معرفی خواهند شد.
اختتامیه ی سومین دوره ی جشنواره در اصفهان برگزار خواهد شد که به زودی زمان و مکان دقیق آن اعلام خواهد شد
زیبایی شناسی از نظر افلاطون

در نظر افلاطون زیبایی ویژگی عرضی نیست. اصلا زیبایی عرضی نیست. زیبایی جوهر است. ذات است. و در میان مثل ها جا دارد. یعنی در عالم مثال. و هر چه که زیباست از مثل زیبا بهره مند است. افلاطون معتقد است هر آنچه که در این جهان هست برداشت یا ایده ای است از عالم مثال. عالم مثال افلاطون عالمی فرا جهانی است مفهومی کاملا غیر مادی است. در عین حال که کاملا زمانمند و مکانمند است. این جهان کپی از جهان مثال هاست. عالم مثل ها در واقع عالم ایده آل است.
با چنین تصوری چیزهایی که به چشم و گوش ما لذت می دهند، چون در ذات خودشان دنیوی و مادی هستند، نمی توانند ارتباطی با زیبایی مطلق داشته باشند چون زیبایی مثلی است.
هر چیزی که زیبا به نظر برسد بواسطه بهره مندی آن چیز از زیبایی مطلق زیبا به نظر می رسد. به نسبت بهره مندی خودش از مفهوم خودش از مفهوم زیبایی زیباتر و زیباتر به نظر می آید. نمی توان تصور کرد چیزی هم زشت باشد هم زیبا.
زیبایی اعلا چون مطلق است نمی تواند ویژگی خاص چیزی خاص باشد. عالم مثال جهان ایده آل هاست.
در این درجه بندی امور زیبا، افلاطون هنر و ادبیات را در پله پایینی قرار می دهد. چون مادی هستند.

از نظر افلاطون یک پنجره ساخته شده تقلیدی یا سایه ای از پنجره ای است که در عالم مثال وجود دارد. و نقاشی این پنجره تقلید تقلید پنجره است. این دو پله از واقعیت دور است. پس نقاشی تقلید تقلید است. به هنرمندان تقلیدگر می گفته و هیچ گاه واژه هنرمند را به مفهوم معمول برای هنرمندان به کار نمی برده.
افلاطون در رساله جمهور می گوید اگر قرار است جهان را باز نمایی کنیم یک آینه در دست می گیریم تا تمام جهان اطرف بیفتد در آینه. و خیلی هم دقیق است.
پنجره ای که نقاش نقاشی می کند کار پنجره را هم نمی کند و کاربرد پنجره را هم ندارد
در رابطه با شعرا هم همین نظر را دارد.

موسیقی و نمایش را هم تقلیدی می داند. برای پذیرفتن این امر باید تقلید را نماد گرایی و تمثیل گسترده تصور کنیم. موسیقی را تقلید احساسات آدمی می داند. و این انتزاعی است. چون احساسات دیده نمی شوند و صرفا مفاهیم انتزاعی هستند. نمادی از احساسات.
https://t.me/dastankhallagh
مقاله "بررسی زیبایی شناختی عنصر مکان در داستان" نوشته: دکتر جواد اصغری @dastankhallagh
اگر من این جمله، این قصه، یا این کلمه را با لذت می خوانم از آن رو است که این همه با لذت به نوشتار در آمده اند (و این لذت البته منافاتی با مشقت های نویسنده ندارد). اما خلاف آن چه? آیا با لذت نوشتن (برای من نویسنده) لذت خواننده ام را لزوما ضمانت خواهد کرد? به هیچ رو. من باید این خواننده را بجویم (باید او را دنبال کنم), بی آن که بدانم کجا است. این جا است که عرصه ی سرخوشی خلق می شود. این شخص خواننده تیست که وجودش برای من ضرورت دارد، آن چه ضرورت دارد همان عرصه است: پیش بینی ناپذیری سرخوشی: قول و قرارها قطعی نیست، و این یعنی که هنوز مجال بازی هست.

لذت متن، رولان بارت
@dastankhallagh
مقاله "زمان، هویت و روایت" نوشته ی "سینا جهاندیده" فصلنامه ی ادب پژوهی1391: