🌹🌹🌹🌹🌹
دیار مردم اهل صفاست کرمانشاه
گرش بهشت بخوانی،رواست کرمانشاه
پر از مناظر زیبای چشم دل پرداز
نمود و مظهر لطف خداست کرمانشاه
ز روزگار نیاکان پاک نیک اندیش
چو یادگار عزیزی بجاست کرمانشاه
شکوه و طنطنه ی باستانی آثارش
نشان قدمت فرهنگ ماست کرمانشاه
به ((بیستون))سرافراز و ((طاق بستانش))
برای مردم دهر، آشناست کرمانشاه
به پهلوانی و مردی و دست و دل بازی
حسابش از همه عالم جداست کرمانشاه
دیار غیرت و فضل و غرور و آزادی
هوا و آب خوشش دلگشاست کرمانشاه
دیار مردم نامی، که پهلوانی هاش
گواه صادق این مدعاست کرمانشاه
بیا به گشت ((سراب)) و ((سراب نیلوفر))
به ((خضر زنده)) که آبش شفاست کرمانشاه
به ترکتازی دشمن نداده هیچ بها
که همچو کوه((پراو))پا به جاست کرمانشاه
اگر چه دشمن بعثی بسی هجوم آورد
جوی ز صبر و ثباتش نکاست کرمانشاه
ز لطف ایزد و مردی مرزبانانش
همیشه دور ز درد و بلاست کرمانشاه
به چشم کوری بدخواه، چشم (تندر) را
همیشه خاک رهش توتیاست کرمانشاه
دیار مردم اهل صفاست کرمانشاه
گرش بهشت بخوانی،رواست کرمانشاه
پر از مناظر زیبای چشم دل پرداز
نمود و مظهر لطف خداست کرمانشاه
ز روزگار نیاکان پاک نیک اندیش
چو یادگار عزیزی بجاست کرمانشاه
شکوه و طنطنه ی باستانی آثارش
نشان قدمت فرهنگ ماست کرمانشاه
به ((بیستون))سرافراز و ((طاق بستانش))
برای مردم دهر، آشناست کرمانشاه
به پهلوانی و مردی و دست و دل بازی
حسابش از همه عالم جداست کرمانشاه
دیار غیرت و فضل و غرور و آزادی
هوا و آب خوشش دلگشاست کرمانشاه
دیار مردم نامی، که پهلوانی هاش
گواه صادق این مدعاست کرمانشاه
بیا به گشت ((سراب)) و ((سراب نیلوفر))
به ((خضر زنده)) که آبش شفاست کرمانشاه
به ترکتازی دشمن نداده هیچ بها
که همچو کوه((پراو))پا به جاست کرمانشاه
اگر چه دشمن بعثی بسی هجوم آورد
جوی ز صبر و ثباتش نکاست کرمانشاه
ز لطف ایزد و مردی مرزبانانش
همیشه دور ز درد و بلاست کرمانشاه
به چشم کوری بدخواه، چشم (تندر) را
همیشه خاک رهش توتیاست کرمانشاه
قلمم حوصله کن ، شعر به نام پدر است
کاغذ و دفتر و دیوان، همه ، رام پدر است
واژه ها در سر من با هیجان می رقصند
شعرهم مست شده،تشنه ی جام پدر است
امشب انگار که شب جلوه ی دیگر دارد
روشنی بخش شبم ، ماه تمام پدر است
می کنم سجده به پایش ، قدم لرزانش
قبله ام کج شده و ، سمت مقام پدر است
می زنم بوسه به دستان پر از احساسش
بوسه هایم همگی بوسه ز کام پدر است
در هوای نفسش شوق پریدن دارم
همچنان مرغ دلم بر لب بام پدر است
پند و اندرز پدر حک شده در ریشه ی من
چونکه یک معجزه در متن کلام پدر است
روز و شب زجر کشیده که من آرام شوم
جان نثاری ز خودش خط مرام پدر است
باز هم نام پدر آمد و خون جوش آمد
قلم آرام نشو ، شعر به نام پدر است....
کاغذ و دفتر و دیوان، همه ، رام پدر است
واژه ها در سر من با هیجان می رقصند
شعرهم مست شده،تشنه ی جام پدر است
امشب انگار که شب جلوه ی دیگر دارد
روشنی بخش شبم ، ماه تمام پدر است
می کنم سجده به پایش ، قدم لرزانش
قبله ام کج شده و ، سمت مقام پدر است
می زنم بوسه به دستان پر از احساسش
بوسه هایم همگی بوسه ز کام پدر است
در هوای نفسش شوق پریدن دارم
همچنان مرغ دلم بر لب بام پدر است
پند و اندرز پدر حک شده در ریشه ی من
چونکه یک معجزه در متن کلام پدر است
روز و شب زجر کشیده که من آرام شوم
جان نثاری ز خودش خط مرام پدر است
باز هم نام پدر آمد و خون جوش آمد
قلم آرام نشو ، شعر به نام پدر است....
شاﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪر
ﻟﺮﺯﺵ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
بعدتو پرواز هرگز لحظه ی خوبی نبود
شانه های خسته ات را دیر فهمیدم پدر
ﮐﻮﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻗﺎﻣﺖ ﺑﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻮﺳﯿﺪﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺍﻡ
ﭘﯿﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻋﺰﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﮔﺮ
ﻋﺸﻖ ﺁﻥ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﺻﺤﻦ ﺍﻏﻮﺷﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺒﺨﺶ
ﺗﺎﺑﺶ ﮔﻠﺪﺳﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﻧﺦ ﺑﻪ ﻧﺦ ﭘﺎﮐﺖ ﺑﻪ ﭘﺎﮐﺖ ﻏﺼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ
ﻧﺎﻟﻪ ﯼ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﻣﻦ ﮐﺠﺎﯼ ﻗﺼﻪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ ﮐﺠﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ!!!
ﺑﺎﻭﺭ ﻭﺍﺭﺳﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ ....
تقديم به روح همه پدران اسماني
ﻟﺮﺯﺵ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
بعدتو پرواز هرگز لحظه ی خوبی نبود
شانه های خسته ات را دیر فهمیدم پدر
ﮐﻮﻩ ﺑﻮﺩﻥ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﺑﺎﻭﺭﻡ ﻣﻌﻨﺎ ﻧﺪﺍﺷﺖ
ﻗﺎﻣﺖ ﺑﺸﮑﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﺩﺳﺖ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﻮﺳﯿﺪﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﺮﻣﻨﺪﻩ ﺍﻡ
ﭘﯿﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺩﺭ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻋﺰﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﮔﺮ
ﻋﺸﻖ ﺁﻥ ﺩﻟﺒﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﺻﺤﻦ ﺍﻏﻮﺷﺖ ﻧﺸﺎﻥ ﺍﺯ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﺒﺨﺶ
ﺗﺎﺑﺶ ﮔﻠﺪﺳﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﻧﺦ ﺑﻪ ﻧﺦ ﭘﺎﮐﺖ ﺑﻪ ﭘﺎﮐﺖ ﻏﺼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺭﺩﯼ ﻭ ﻣﻦ
ﻧﺎﻟﻪ ﯼ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ
ﻣﻦ ﮐﺠﺎﯼ ﻗﺼﻪ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻡ ﮐﺠﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ!!!
ﺑﺎﻭﺭ ﻭﺍﺭﺳﺘﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺮ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﭘﺪﺭ ....
تقديم به روح همه پدران اسماني