Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Avaha V Navaha
Faribaolumi Yazdi Panouye Sokhan Pars
می گویند اولین غزلی را كه جناب خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی رحمة الله سروده است ، غزل ذیل بوده است :
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب،آب حیاتم دادند
بی خود از شعشعه ی پرتو ذاتم كردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارك سحری بود و چه فرخنده شبی!
آن شب قدر، كه این تازه براتم دادند
چون من از عشق رخش بی خود و حیران گشتم
خبر از واقعه ی لات و مَناتم دادند
من اگر كامروا گشتم و خوشدل، چه عجب؟
مستحق بودم و اینها به زكاتم دادند
بعد از این روی من و آینه ی حسن نگار
كه در آنجا خبر از جلوه ی ذاتم دادند
این همه شهد و شكر كز سخنم میریزد
اجر صبری است كز آن شاخ نباتم دادند
هاتف آن روز به من مژده ی این دولت داد
كه بر آن جور و جفا صبر و ثباتم دادند
كیمیایی است عجب بندگی پیر مغان
خاك او گشتم و چندین درجاتم دادند
همت پیر مغان و نفس رندان بود
كه ز بند غم ایام نجاتم دادند
شِكَرِ شُكْر به شكرانه بیفشان حافظ!
كه نگار خوش شیرین حركاتم دادند
🤲 یا حضرت حافظ
🧲 @danagem
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
و اندر آن ظلمت شب،آب حیاتم دادند
بی خود از شعشعه ی پرتو ذاتم كردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارك سحری بود و چه فرخنده شبی!
آن شب قدر، كه این تازه براتم دادند
چون من از عشق رخش بی خود و حیران گشتم
خبر از واقعه ی لات و مَناتم دادند
من اگر كامروا گشتم و خوشدل، چه عجب؟
مستحق بودم و اینها به زكاتم دادند
بعد از این روی من و آینه ی حسن نگار
كه در آنجا خبر از جلوه ی ذاتم دادند
این همه شهد و شكر كز سخنم میریزد
اجر صبری است كز آن شاخ نباتم دادند
هاتف آن روز به من مژده ی این دولت داد
كه بر آن جور و جفا صبر و ثباتم دادند
كیمیایی است عجب بندگی پیر مغان
خاك او گشتم و چندین درجاتم دادند
همت پیر مغان و نفس رندان بود
كه ز بند غم ایام نجاتم دادند
شِكَرِ شُكْر به شكرانه بیفشان حافظ!
كه نگار خوش شیرین حركاتم دادند
🤲 یا حضرت حافظ
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آن یار پری چهره که دوش از بَرِ ما رفت
آیا چه خطا دید که از راهِ خطا رفت؟
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کارِ دعا رفت ..
..
یـا حضـرت حـافـظ
@danagem
آیا چه خطا دید که از راهِ خطا رفت؟
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمریست که عمرم همه در کارِ دعا رفت ..
..
یـا حضـرت حـافـظ
@danagem
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM