🎞سينما ساويز🎬
601 subscribers
592 photos
81 videos
12 files
23 links
اخبار سينمايي

ارتباط با ما
🔊
@alidaghighi1

@saviiz
Download Telegram
#چند_خطی_به_قلم_من

چند روزی هست که سی و ششمین جشنواره فیلم فجر مثل سال های پیش افتتاح شده و فیلم های راه یافته بر روی پرده نقره ای خود نمایی میکنن
و سعی به دل بری از تماشاچیان حاضر در سالن میکنن،و خوب میدانند که تماشاچیانشان اغلب افراد خاص و سخت پسند هستند !
پس خوب میدانند که باید چقدر تلاش کنند تا شاید دیده شوند،
از شروع اکران فیلم ها قصد کرده بودم تا پایان جشنواره مقایسه ای نکنم و در آخر چند خطی برای دوستانم بنویسم...
روزهای اکران یک به یک پشت سر هم تاریخ را ورق زدند و جای خود را به روز دیگر دادند و نوبت به اکران های بعد میرسید
تا *بمب*اکران شد
بمب ساخته پیمان معادی انفجاری در من ایجاد کرد
ومرا به روزهای کودکیم برد روزهایی که نه موبایلی در جیب داشتم با بازی ها و اپلیکیشن های گوناگون و نه ذهن آشفته ای ...
آن روزها را به خوبی به یاد دارم روزهایی که پیمان معادی یک به یک را جلوی چشمان دوباره زنده کرد، کودکی و بهتر بگویم تا پایان مقطع متوسطه را ،
دقیق نمیدانم از کجای آن همه نوستالژیک بنویسم و بگویم
اما
پلانی که
که بعد از چندین روز از اکران در ذهنم جا باز کرده و روی تکرار است آنجایی بود که مرا به دوران کودکیم برد آنقدر دقیق میدانست کجا برود که انگار آدرس دقیقی در دستانش داشت و مرا به سن هفت ساگیم برد آنجا که توپ پلاستیکی که همیشه لاییش میکردم که سوراخ نشود و سنگین تر شود زیر ماشین فیات همسایه گیر کرد و برای بیرون آوردنش تنها راهش روی زمین نشستن و دو پا را دورش قلاب کردن بود و بالاخره بیرون کشیدن...
بعد که توپم را بیرون کشیدم دستم را رها نکرد و صبح زود بیدارم کرد و مرا به مدرسه ام در صف صبحگاه برد آنجا که همیشه آقای ناظم یا گهگاهی مدیر می ایستاد و برایمان از اخلاق میگفت و اگر کسی حرفی میزد و یا تکانی میخورد از پشت بلندگو طوری فریاد میزد که کل همسایه ها متوجه میشدند که فلان دانش آموز امروز سر صف تنبیه شد،
خاطرات ول کن نبودند از این سو به آن سوی تا جایی که دیگر دوست داشتم پرده تاریک نشود و چراغ های سالن به نشانه پایان نمایش روشن نشوند
گذشت تا روزها تاریخ را به اکران به وقت شام رساندند میدانستم ابراهیم حاتمی کیا خالق آژانس شیشه ای شخصی که با خلق این اثرش در ذهنم جاودان شد هیچ گاه با عجله و از روی بی ذوقی فیلمی نمیسازد،با این دیدگاه به سالن رفتم
سالنی که جایی برای نشستن نداشت و در تاریکی و سکوت فرو رفته بود نا گزیر ایستادن بر پاهایم را بر سر اجبار انتخاب کردم و اولین صحنه خود را به پرده رساند
وشروع به دزدیدن نگاه تماشاچیان کرد ...
دقایق و لحظه ها میگذشت صدای تیک تیک ثانیه شمار ساعت مچی ام خبر از گذر زمان میداد زمانیکه دیگر هیچ وقت قابل بازگذشت نیست
من این گذر زمان را متوجه نبودم با ارزش ترین داراییم را چرا که مرا به یاد انسانیت خالی از هر رنگ و نژاد و مذهبی می انداخت مرا به یاد کودکی پناه جو که در کنار مادرش بر روی ساحل جان شیرینشان را تسلیم فقر کردند،
مرا به یاد هشت سال دفاع مردمان استان های جنوبی و غربی انداخت مردمانی که حال که باید در استراحت برای از یاد بردن دردهایشان باشند
غوطه ورند در ریز گردها
و در تلاشنددرجستجوی اکسیژن
برای نفس کشیدن
و همچنان در گیر کم لطفی مسولان هستند...
آنقدر ریز بینانه دوربین میچرخید و سوژه هایش را پیدا میکرد که هر اهل فنی میدانست که این کار یک کارگردان خبره از بدنه حوزه دفاع مقدس است...
با اینکه هر ساله از سطح کیفی فیلم ها کاسته میشود و خالی بودن جای خالی هنرمندان در جشنواره خودنمایی میکند امسال نیز ازین قاعده مستثنا نبوده و ناامیدی تماشاچیان
از صنعت فیلم سازی هر سال بیشتر و بیشتر میشود اما ابراهیم حاتمی کیا ثابت کرد که ما میتوانیم ...

📝*محمد گودرزی ،زمستان 96-جشنواره 36*

🔺کانال سینما ساویز
@cinemasaviz
#چند_خطی_به_قلم_من

#تبلیغات_مضحک_به_وقت_شام

وقتی کسبه مجتمع سینمایی کوروش شاکی از داعشی های ابراهیم حاتمی کیا شکایتشان را به خدا میبرند...

ابراهیم حاتمی کیا پس از تبلیغات گسترده در رسانه ملی و بیلبورد های سطح شهر حتی نتوانست هزینه میلیاردی فیلم به وقت شام را دراورد چه برسد سودی برای سرمایه گذار به وقت شام سازمان سینمایی اوج ...

حال وی با تمام تلاش خود برای جلب مخاطب دیروز در حرکتی نمایشی،تبلیغاتی در اکران مردمی داعشی های خود راسوار بر اسب با چهره هایی ترسناک شمشیر به دست به مجتمع تجاری سینمایی کوروش برد تا به هر طریق که شده است برای فیلم خود کاری کرده باشد و حداقل چند بلیط به فروش برساند.

حاتمی کیا به این حرکت تبلیغاتی فقط اکتفا نکرد و به گزارش صفحه رسمی سینما تیکت جوایزی برای مخاطبانش در زیر صندلی های سینما گذاشته بود....

داعشی های حاتمی کیا با فریاد و حرکات عجیبی که در فضای مجازی قابل دیدن است، منجر به ایجاد رعب و وحشت در این مجتمع شدند تا جایی که عوامل و خود آقای حاتمی کیا مجبوربه عذر خواهی و عدم اطلاع از این نمایش مضحک حاتمی کیا کردند...

حال سوالی در ذهن کسانی که ابراهیم حاتمی کیا به آنان بد و بیراه گفته بود، چون فیلمش را نقد کرده بودند ، نقش بسته و فیلم سازانی که سال هاست منتظر سرمایه ای اندک برای ساخت فیلم خود هستند و فیلم سازانی که فیلم های خود را اکران کرده اند و به رزومه آنان وقتی نگاه میکنیم نه کوچکترین نقطه تاریکی در کارنامه شخصی خود دارند و نه مشکل سانسوری در فیلمشان...

اما رسانه ما حمایتی از فیلم در حال اکرانشان نمیکند...
آقای حاتمی کیای عزیز شما هر مبلغی فکر میکنید نیاز است در اختیارتان میگذارند،شما که سیمرغ میگیرید ، شما که همه سالن ها در تاریخ مد نظرتان فیلم شما را اکران میکنند ....

یک سوال ؟
برادر عزیز جناب آقای ابراهیم حاتمی کیا شما با چه رویی شکایت پیش خدا میخواهید ببرید؟

🔺کانال سینماساویز
@cinemasaviz