This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
باید همیشه مست بود.
همه چیز در این است.
یگانه مطلب این است، تا بار هولناک زمان را که شانههای شما را درهم میشکند و پشت شما را خم میکند، احساس نکنید، باید همواره مست باشید.
از چه؟
از شراب، از شعر، از تقوی، هرگونه دلخواه شماست. اما مست شوید...
و اگر گاهی، بر پلکان قصری، یا بر علف سبز گودالی، یا در غربت اندوه بار اتاق تان، بیدار شدید و دیدید که مستی کاهش یافته یا از سرتان پریده، بپرسید؛ از باد، از موج، از ستاره، از پرنده، از ساعت، از هرچه می گریزد، از هرچه می نالد، از هرچه میچرخد، از هرچه سرود می خواند، از هرچه سخن می گوید، بپرسید چه وقت است؟
و باد، موج، ستاره، پرنده، ساعت به شما پاسخ خواهند داد:
«وقت آن است که مست شوید! برای آن که بردهٔ ذلیل زمان نباشید مست شوید، پیوسته مست باشید! از شراب، از شعر، یا از تقوی، هرگونه دلخواه شماست.»
ملال پاریس و برگزیدهای از گل های بدی
شارل بودلر
#سلام
#نگاهتان خندان
#دلتان سرمست
#لحظاتتان مستانه
#تكرارهاي تان فقط عاشقانه
#هرچند همه يكباره محال است
#اما آرزويم صادقانه است
همه چیز در این است.
یگانه مطلب این است، تا بار هولناک زمان را که شانههای شما را درهم میشکند و پشت شما را خم میکند، احساس نکنید، باید همواره مست باشید.
از چه؟
از شراب، از شعر، از تقوی، هرگونه دلخواه شماست. اما مست شوید...
و اگر گاهی، بر پلکان قصری، یا بر علف سبز گودالی، یا در غربت اندوه بار اتاق تان، بیدار شدید و دیدید که مستی کاهش یافته یا از سرتان پریده، بپرسید؛ از باد، از موج، از ستاره، از پرنده، از ساعت، از هرچه می گریزد، از هرچه می نالد، از هرچه میچرخد، از هرچه سرود می خواند، از هرچه سخن می گوید، بپرسید چه وقت است؟
و باد، موج، ستاره، پرنده، ساعت به شما پاسخ خواهند داد:
«وقت آن است که مست شوید! برای آن که بردهٔ ذلیل زمان نباشید مست شوید، پیوسته مست باشید! از شراب، از شعر، یا از تقوی، هرگونه دلخواه شماست.»
ملال پاریس و برگزیدهای از گل های بدی
شارل بودلر
#سلام
#نگاهتان خندان
#دلتان سرمست
#لحظاتتان مستانه
#تكرارهاي تان فقط عاشقانه
#هرچند همه يكباره محال است
#اما آرزويم صادقانه است
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سرشارم
از شعرهای نچیده
روزهای نیامده
اتوبوس هایی مملو آدمیانی که به تعطیلی میروند؛
قلبی که روی دست بهار مانده است،
کفهای پر کشیده بر پر مرغانی که به سمت شمال می روند.
سرشارم از
شکایت سنگها وقتی که در ترنم رودخانه ترک می خورند،
سرشارم از برف، از ترنم انگور، نور
"شمس_لنگرودی
#سلام
#نگاهتان_خندان
#دلتان_سرمست
#لحظاتتان_مستانه
#تكرارهاي_تان_فقط_عاشقانه
#هرچند_همه_يكباره_محال_است
#اما_آرزويم_صادقانه_است
سرشارم
از شعرهای نچیده
روزهای نیامده
اتوبوس هایی مملو آدمیانی که به تعطیلی میروند؛
قلبی که روی دست بهار مانده است،
کفهای پر کشیده بر پر مرغانی که به سمت شمال می روند.
سرشارم از
شکایت سنگها وقتی که در ترنم رودخانه ترک می خورند،
سرشارم از برف، از ترنم انگور، نور
"شمس_لنگرودی
#سلام
#نگاهتان_خندان
#دلتان_سرمست
#لحظاتتان_مستانه
#تكرارهاي_تان_فقط_عاشقانه
#هرچند_همه_يكباره_محال_است
#اما_آرزويم_صادقانه_است
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
الهی این بنده چه داند که چه می باید
داننده تویی ، هر آنچه دانی ، آن ده ،،،
خط الراس شیرباد به قله زشک در اولین برف پائیزی .
سرپرست ؛ آقای مهدی سیف
11 آبان 1403
ساکت و صبور در پناه باد
چون گون
در میان پیچ و تاب جویبار
از درون کوچه های سرد و برف
در گریز از افتاب
چون نسیم سرد فصل برگریز
با دلی لبالب از دلهره
جاده ها پر ز بوی دود و اضطراب
روبه سوی قله های برفگیر و پر ز باد
در پناه سنگ های یخزده
در هجوم فلسفه
در کشاکش طلوع بیرمق
و ز درون حریق سرخ اشتیاق
سرخ از تلالو امید
سرخ از غریو کوهسار
پشت سر تمام زندگی
روبرو تمام زندگی
هر قدم قصیده ای سفید
هر نفس مهی
باد میبرد مرا
تا سرزمین دور
باد سرد که میکشد قدم قدم
هر قدم قصیده ایست
که میزند قلم قدم ،بر ستبر برف و سنگ
وز میان ابر و باد روزگار
#درودتان_باد_همنوردان
#آغازین_روز_هفته_آراسته_به_مهر_و_مهربانی
#نگاهتان_مملو_از_دوستداشتنهای_صمیمی
داننده تویی ، هر آنچه دانی ، آن ده ،،،
خط الراس شیرباد به قله زشک در اولین برف پائیزی .
سرپرست ؛ آقای مهدی سیف
11 آبان 1403
ساکت و صبور در پناه باد
چون گون
در میان پیچ و تاب جویبار
از درون کوچه های سرد و برف
در گریز از افتاب
چون نسیم سرد فصل برگریز
با دلی لبالب از دلهره
جاده ها پر ز بوی دود و اضطراب
روبه سوی قله های برفگیر و پر ز باد
در پناه سنگ های یخزده
در هجوم فلسفه
در کشاکش طلوع بیرمق
و ز درون حریق سرخ اشتیاق
سرخ از تلالو امید
سرخ از غریو کوهسار
پشت سر تمام زندگی
روبرو تمام زندگی
هر قدم قصیده ای سفید
هر نفس مهی
باد میبرد مرا
تا سرزمین دور
باد سرد که میکشد قدم قدم
هر قدم قصیده ایست
که میزند قلم قدم ،بر ستبر برف و سنگ
وز میان ابر و باد روزگار
#درودتان_باد_همنوردان
#آغازین_روز_هفته_آراسته_به_مهر_و_مهربانی
#نگاهتان_مملو_از_دوستداشتنهای_صمیمی