فلک امشب مگر ماهی دگر زاد
ز ماه خویش ماهی خوبتر زاد
غلط گفتم ، که خورشیدی درخشان
که مه یابد ز نورش زیب و فر ، زاد
شهنشاهی ، بزرگی ، نامداری
که شاهان بر رهش سایند سر ، زاد
صدف آسا ، جهان آفرینش
درخشان گوهری والاگهر زاد
ز بعد قرن ها ، گیتی هنر کرد
که اینسان قهرمانانی با هنر زاد
پدرها بعد ازین هرگز نبینند
که مادر چون علی دیگر پسر زاد
فری بر مادر نیکوسرشتش
غزال ماده ، گفتی ، شیر نر زاد
بشر بود و به خلق و خو خدا بود
خدا بود و به صورت چون بشر زاد
#سیمین_بهبهانی
#صدها شاخه گل مریم تقدیم شما باشد
#كه در جهان بهترین هستید.
#روز پدر
#روز مرد
#مبارك
ز ماه خویش ماهی خوبتر زاد
غلط گفتم ، که خورشیدی درخشان
که مه یابد ز نورش زیب و فر ، زاد
شهنشاهی ، بزرگی ، نامداری
که شاهان بر رهش سایند سر ، زاد
صدف آسا ، جهان آفرینش
درخشان گوهری والاگهر زاد
ز بعد قرن ها ، گیتی هنر کرد
که اینسان قهرمانانی با هنر زاد
پدرها بعد ازین هرگز نبینند
که مادر چون علی دیگر پسر زاد
فری بر مادر نیکوسرشتش
غزال ماده ، گفتی ، شیر نر زاد
بشر بود و به خلق و خو خدا بود
خدا بود و به صورت چون بشر زاد
#سیمین_بهبهانی
#صدها شاخه گل مریم تقدیم شما باشد
#كه در جهان بهترین هستید.
#روز پدر
#روز مرد
#مبارك
باشگاه کوهنوردی چکاد
Simin Behbahani, Morteza Yasouri, Siamak Jahangiri – دوباره میسازمت وطن _سیمین بهبهانی
که چی ؟ که بمانم دویست سال
به ظلم و تباهی نظر کنم
که هی همه روزم به شب رسد
که هی همه شب را سحر کنم
که هی سحر از پشت شیشه ها
دهن کجی ی آفتاب را
ببینم و با نفرتی غلیظ
نگاه به روزی دگر کنم
نبرده به لب چای تلخ را
دوباره کلنجار پیچ و موج
که قصه ی دیوان بلخ را
دوباره مرور از خبر کنم
قفس ، همه دنیا قفس ، قفس
هوای گریزم به سر زند
دوباره قبا را به تن کشم
دوباره لچک را به سر کنم
کجا ؟ به خیابان نکجا
میان فساد و جمود و دود
که در غم هر بود یا نبود
ز دست ستم شکوه سر کنم
اگر چه مرا خوانده اید باز
ولی همه یاران به محنتند
گذارمشان در بلای سخت
که چی ؟ که نشاطی دگر کنم
که چی ؟ که پزشکان خوبتان
دوباره مرا چارهای کنند
خطر کنم و جامه دان به دست
دوباره هوای سفر کنم
بیایم و این قلب نو شود
بیایم و این چشم بی غبار
بیایم و در جمعتان ز شعر
دوباره به پا شور و شرکنم
ولی نه چنان در غبار برف
فرو شده ام تا برون شوم
گمان نکنم زین بلای ژرف
سری به سلامت به در کنم
رفیق قدیمم ، عزیز من
به خواب زمستان رهام کن
مگر به مدارای غفلتی
روان و تن آسوده تر کنم
اگر به عصب های خشک من
نسیم بهاری گذر کند
به رویش سبز جوانه ها
بود که تنی بارور کنم
#سیمین_بهبهانی
به ظلم و تباهی نظر کنم
که هی همه روزم به شب رسد
که هی همه شب را سحر کنم
که هی سحر از پشت شیشه ها
دهن کجی ی آفتاب را
ببینم و با نفرتی غلیظ
نگاه به روزی دگر کنم
نبرده به لب چای تلخ را
دوباره کلنجار پیچ و موج
که قصه ی دیوان بلخ را
دوباره مرور از خبر کنم
قفس ، همه دنیا قفس ، قفس
هوای گریزم به سر زند
دوباره قبا را به تن کشم
دوباره لچک را به سر کنم
کجا ؟ به خیابان نکجا
میان فساد و جمود و دود
که در غم هر بود یا نبود
ز دست ستم شکوه سر کنم
اگر چه مرا خوانده اید باز
ولی همه یاران به محنتند
گذارمشان در بلای سخت
که چی ؟ که نشاطی دگر کنم
که چی ؟ که پزشکان خوبتان
دوباره مرا چارهای کنند
خطر کنم و جامه دان به دست
دوباره هوای سفر کنم
بیایم و این قلب نو شود
بیایم و این چشم بی غبار
بیایم و در جمعتان ز شعر
دوباره به پا شور و شرکنم
ولی نه چنان در غبار برف
فرو شده ام تا برون شوم
گمان نکنم زین بلای ژرف
سری به سلامت به در کنم
رفیق قدیمم ، عزیز من
به خواب زمستان رهام کن
مگر به مدارای غفلتی
روان و تن آسوده تر کنم
اگر به عصب های خشک من
نسیم بهاری گذر کند
به رویش سبز جوانه ها
بود که تنی بارور کنم
#سیمین_بهبهانی
سیامک شجریان طبیب دل
🎶 طبیب دل
#سیمین_بهبهانی
باصداى: #سیامک_شجریان
آهنگساز : #محمدجوادضرابیان
دستگاه:شور
#بشنوید_لذت_ببرید 👌👌👌
♻️پزشکان ؛ دستان سبز و شفابخشِ خدا هستند ای کاش روزی برسد، که این دستان سبز فقط برای پیشگیری باشد، روزی که همه ی آدم ها حال شان خوب باشد !
#سیمین_بهبهانی
باصداى: #سیامک_شجریان
آهنگساز : #محمدجوادضرابیان
دستگاه:شور
#بشنوید_لذت_ببرید 👌👌👌
♻️پزشکان ؛ دستان سبز و شفابخشِ خدا هستند ای کاش روزی برسد، که این دستان سبز فقط برای پیشگیری باشد، روزی که همه ی آدم ها حال شان خوب باشد !