باشگاه کوهنوردی چکاد
8.2K subscribers
20.9K photos
7.31K videos
48 files
6.6K links
🏔🍃مجری رسمی برنامه های کوهنوردی، طبیعتگردی، آموزشی و...

#چکاد_مشهد

🔵وبسایت باشگاه:
Chakadclub.ir

🔴پرتال برنامه ها:
Portal.chakadclub.ir

🔖اینستاگرام:
instagram.com/chakadclub

مدیریت:
@Firouze_Hasannezhad
📞 09153164188

روابط عمومی:
@chakadinfo
Download Telegram
امسال یلدا مصادف شده با روز پرستار ...
اتفاقی که اگرچه تصادفیه ولی خیلی قابل تأمل و تفکره ...
یادمون باشه ما خیلی به این عزیزان بدهکاریم ...
این تقارن بهترین فرصت هست که در ازای این همه ایثار و از خود گذشتگی، قدمی هرچند کوچک برداریم و از دورهمی شب یلدا خودداری کنیم ...
✍️ شهاب جعفرنژاد
🎨 #روزنامه_ایران

🍉 یلداتون مبارک؛

#روز_پرستار #ایثار #شب_یلدا #شب_چله #یلدا_99 #در_خانه_بمانیم #ماسک_بزنیم
#یلدا نام یک فرشته است.
یلدا نام فرشته ای است ، بالا بلند ، با تن پوشی از شب و دامنی از ستاره
یلدا نرم نرمک با مهر آمده بود ، با اولین شب پاییز و هر شب ردای سیاهش را قدری بیشتر بر سر آسمان می کشید تا آدم ها زیر گنبد کبود آرام تر بخوابند .

یلدا هر شب بر بام آسمان و در حیاط خلوت خدا راه می رفت و لا به لای خواب های زمین لالایی اش را زمزمه می کرد . گیسوانش در باد می وزید و شب به بوی او آغشته می شد .
یلدا شبی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت .
آتش که می دانی ، همان عشق است .
یلدا آتش را در دلش پنهان کرد تا شیطان آن را ندزدد . آتش در یلدا بارور شد

فرشته ها به هم می گفتند :
- یلدا آبستن است ، آبستن خورشید . و هر شب قطره قطره خونش را به خورشید می بخشد و شبی که آخرین قطره را ببخشد ، دیگر زنده نخواهد ماند
فرشته ها گفتند :
- فردا که خورشید به دنیا بیاید ، یلدا خواهد مرد
یلدا همیشه همین کار را می کند ؛ می میرد و به دنیا می آورد . یلدا آفرینش را تکرار می کند

راستی
فردا که خورشید را دیدی
به یاد بیاور که او دختر یلدا ست و یلدا نام همان فرشته ای است که روزی از خدا پاره ای آتش قرض گرفت

#عرفان_نظرآهاری
MOTAMEDI-YALDA
Mohammad Motamedi
یلدا
آهنگ و آواز: #محمدمعتمدی
سنتور: #مسعودآرایش
شعر #بهمن_محمدزاده



کلک رقّاصم به دام افتاده امشب نابگاه
در میان لشکری مشکین ازآن خیل سپاه
باز #یلدا آمد آن ابریشمین گیسوی مست
طرّه افشان کرده بر دوش از پرندی راه راه
دام گیسویی سیاه و، سینه ریزی از انار
می فریبد دم به دم دیوانه وارم تا پگاه
#چلّه آمد ساقی از صحرای خشکم درگذر
تا شرابی سرخ و گیرا گیرم از لبهای ماه
بزم امشب را دوصد پیمانه می باید رسید
تا که بنوازم به مستی تار و دف، این شامگاه
مه رُخا پیمانه ای بیشم ده شبگیرم مکن
شب گذشت از نیمه می آید سحرگاهم ز راه
با کویر از شب نوشتن جز عبث گفتن نبود
کو به عمری چون اسیری مانده در دامی سیاه