This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بهاران فردا
چو آمد ز ره
از این باغ بی برگ و بَر
سلامی ، دعایی رسان ای صبا !
بگو سالیانی دراز ،
همه دیده بر راه تو بوده ایم
دریغ از نگاهی به پائیز ما
و آغوش سردِ
زمستان سخت ،
و گوشی که نشنید
آوای اندوه این سینه را
بگو ای صبا
باغ و بستان فردای تو شادمان
دلت خوش
لبان تو پُرخنده چون غنچه ها
سرت گرم و مستانه از
موج پیمانه ها
بگو
یادی از ما در آن روزگار
بگو
جامی از ما لب جویبار
#برایتان_در_این_ساعات_پایانی_سال
#لحظه_هایی_میخواهم_سرشار_عشق
#که_چراغ_جانتان_را_روشن_نگاه_دارد_تا_ابدیت
چو آمد ز ره
از این باغ بی برگ و بَر
سلامی ، دعایی رسان ای صبا !
بگو سالیانی دراز ،
همه دیده بر راه تو بوده ایم
دریغ از نگاهی به پائیز ما
و آغوش سردِ
زمستان سخت ،
و گوشی که نشنید
آوای اندوه این سینه را
بگو ای صبا
باغ و بستان فردای تو شادمان
دلت خوش
لبان تو پُرخنده چون غنچه ها
سرت گرم و مستانه از
موج پیمانه ها
بگو
یادی از ما در آن روزگار
بگو
جامی از ما لب جویبار
#برایتان_در_این_ساعات_پایانی_سال
#لحظه_هایی_میخواهم_سرشار_عشق
#که_چراغ_جانتان_را_روشن_نگاه_دارد_تا_ابدیت