جوانان بروجرد
52.6K subscribers
65.6K photos
15.8K videos
224 files
57.1K links
@AMAM2014 👈 ارسال سوژه و عکس وتبلیغات
تلفن مدیر : 09160492979 (فرهادی)
آیدی مدیر:
@AMAM2015
اینستاگرام بروجردیا👇
https://instagram.com/_u/Boroujerdia_94
Download Telegram
@Boroujerdia_94. 📸محیامقدسی
از تو حرف میزنم چنان نوبرانه میشوم که بهار هم دهانش آب می افتد......! احمد_شاملو @Boroujerdia_94
@Boroujerdia_94
بسیاری از مشکلات را
نباید حل کرد ،
بلکه باید منحل کرد ؛
چون زاییده ذهن ماست

همیشه با افکار زیبایت زندگی کن
چون زندگی به انداره
فکرهای تو زیبا می شود

بهترینها رانباید دید
وحتی لمس کرد
باید انها را میان قلب خود
احساس کرد
جهت پیوستن به تخصصی ترین کانال بروجردیا روی لینک زیرضربه بزنید👇

@Boroujerdia_94
@Boroujerdia_94
جوان تر که بودم،واسه خرج و مخارج تحصیلم مجبور شدم توی یه رستوران کار کنم،من اون جا گارسون بودم،رستوران ما به مرغ سوخاری هاش معروف بود،البته نمی شد از سیب زمینی سرخ کرده هاش هم گذشت،خلاصه اینکه پاتوق دختر پسرهای جوان بود.صاحب رستوران مرد با انصافی بود،از اون سبیلوهای باحال،خیلی هوای زیردست هاش رو داشت،ما بهش می گفتیم رئیس.
یه روز که می خواستم غذای مشتری ها رو ببرم،رئیس من رو کشید کنار و گفت:میز شماره دو،اون دختر مو بورِ،بدجور دیوونش شدم،هرکاری بخواد واسش می کنم.
گفتم:ببین رئیس،خیلی خوبه ها،ولی فکر نکنم پا بده!
رئیس گفت:اون هر روز با دوست هاش می آد اینجا،می دونی که من خجالتیم،آمارش رو بگیر،جبران می کنم.
چند دقیقه بعد وقتی که غذای اون دخترها رو روی میزشون میذاشتم،شنیدم که داشتن در مورد این حرف میزدن که سبیل چه چیز مزخرفیه،بعد من رو کردم به دختر مو بورِ و گفتم:غذای شما با طراحی مخصوص آقای رئیس سرو شده.
دخترِ هم یه نگاه به رئیس انداخت که دست هاش رو زیر چونه اش زده بود و اون رو دید میزد.
به رئیس گفتم که طرف انگار با سبیل حال نمی کنه،رئیس رو میگی،رفت تو دستشویی و بدون اون سبیل های فابریکش برگشت.
فردای اون روز وقتی باز داشتم غذای دخترها رو روی میز میذاشتم بو بردم که اون ها دانشجوی زبان فرانسه هستن.
رئیس هم بلافاصله دوره فشرده زبان فرانسه ثبت نام کرد و بعدش هم ما منوی رستوران رو فرانسوی کردیم!
اما داستان به همین جا ختم نشد،چون وقتی یه روز رئیس نقاشی 'جیغ' اثر معروف 'ادوارد مونچ' رو تو دست دختر مو بورِ دید،به سرش زد که دیوارهای رستوران رو پر از نقاشی های 'ادوارد مونچ' کنه،رئیس ما از یه سبیلو که فقط بلد بود مرغ سرخ کنه،تبدیل شد به یه دلباخته نقاشی که یه سیگار برگ همیشه گوشه لبش بود.
تا اینکه یه روز من پا پیش گذاشتم و به دخترِ گفتم که مادمازل،رئیس ما بدجور خاطر شما رو می خواد!
دخترِ فقط نگاه کرد و هیچ جوابی نداد.
از اون روز دیگه دختر مو بورِ با دوست هاش به رستوران نیومد و وقتی قضیه رو از دوست هاش جویا شدم،گفتن که اون رژیم گرفته،من هم که فهمیدم جریان از چه قراره،واسه اینکه حال رئیس گرفته نشه،بهش گفتم طرف رژیم گرفته.
رئیس هم منوی رستوران رو عوض کرد و از اون به بعد فقط غذای رژیمی سرو میشد.اوضاع همینطوری ادامه داشت،اما من دیگه درسم تموم شد و از اون شهر رفتم.
وقتی بعد از چند سال به اونجا برگشتم دیدم که جای اون رستوران یه گالری نقاشی دایر کردن و بالاش به فرانسوی نوشتن:
êtes-vous toujours sur l'alimentation?
یعنی، هنوزم رژیم داری؟
@Boroujerdia_94
#کانال_جوانان_بروجردی#
قهوه سرد آقای نویسنده/روزبه معین
یک_کتاب

زیباترین داستانک ها را با ما تجربه کنید
جهت عضویت در تخصصی ترین کانال بروجردیا لینک زیر را لمس کنید👇
@Boroujerdia_94
بهترین انتقام در زندگی اینست
که به راه خود ادامه دهید
واتفاقات بد رافراموش کنید
ب هیچکس اجازه ندهید
ازتماشای رنج شمالذت ببرد
@Boroujerdia_94
عکس ارسالی ازآقای سعیدمقدسی / به جوانان بروجردی بپیوندید👇 @Boroujerdia_94
لحظه ورود ضریح مطهرامام حسین(ع) جاده اراک بروجرد1388/📸 : سعید مقدسی به جوانان بروجردی بپیوندید👇 @Boroujerdia_94
@Boroujerdia_94
💖برای رسیدن به آرامش سه چیز را ترک کن :

اینکه دائم دیگران را کنترل کنی

اینکه بخواهی دائم مورد تأیید دیگران قرار بگیری.

اینکه بخواهی دائم در مورد دیگران پیش داوری کنی یا خود مورد پیش داوری قرار بگیری.

🙏همیشه بگو:
خدایا، کمک کن دیرتر برنجم، زودتر ببخشم، کمتر پیش داوری کنم و بیشتر فرصت دهم.

🌺کانال جوانال بروجردی🌺

به ما بپیوندید👇👇
@Boroujerdia_94
🔺✾═════════
#زود_قضاوت_نكنيم
@Boroujerdia_94
زن جوانی بسته‌ای کلوچه و کتابی خرید و روی نیمکتی در قسمت ویژه فرودگاه نشست که استراحت و مطالعه کند تا نوبت پروازش برسد .
در کنار او مردی نیز نشسته بود که مشغول خواندن مجله بود.
وقتی او اولین کلوچه‌اش را برداشت، مرد نیز یک کلوچه برداشت.
در این هنگام احساس خشمی به زن دست داد، اما هیچ نگفت فقط با خود فکر کرد: عجب رویی داره!
هر بار که او کلوچه‌ای برداشت مرد نیز کلوچه ای برمیداشت. این عمل او را عصبانی تر می کرد، اما از خود واکنشی نشان نداد.
وقتی که فقط یک کلوچه باقی مانده بود، با خود فکر کرد: “حالا این مردک چه خواهد کرد؟”
مرد آخرین کلوچه را نصف کرد و نصف آن را برای او گذاشت!...


زن دیگر نتوانست تحمل کند، کیف و کتابش را برداشت و با عصبانیت به سمت سالن رفت.
وقتی که در صندلی هواپیما قرار گرفت، در کیفش را باز کرد تا عینکش را بردارد، که در نهایت تعجب دید بسته کلوچه‌اش، دست نخورده مانده .
تازه یادش آمد که اصلا بسته کلوچه‌اش را از کیفش درنیاورده بود.
مرد بدون اینکه خشمگین یا عصبانی شود بسته کلوچه‌اش را با او تقسیم کرده بود!


شما هم به جمع خانواده ی 2000 نفری بروجردی ها بپیوندید 👇👇 👇 👇 👇
@Boroujerdia_94
آخرین نتایج خبرگان با جوانان بروجردی 🎯 @Boroujerdia_94
شباهت پاریس کوچولو(بروجرد) با پاریس
جهت عضویت در تخصصی ترین کانال بروجرد،لینک زیر را لمس کنید👇👇👇
@Boroujerdia_94
ترانه زیبا وبه یاد موندنی بارو بارون از گروه رستاک👌😍😍
به مناسبت بارون قشنگ امروز ☔️
مطمئنا توو این هوای بارونی میچسبه😉

جهت عضویت درتخصصی ترین کانال بروجرد 👇
@Boroujerdia_94

جهت انتقال نظرات و پیشنهادات👇
@AMAM2016
Forwarded from Deleted Account
Audio
telegram.me/Takmusic1
@Boroujerdia_94
اولین روز بارانی را بخاطر داری؟

غافلگیر شدیم
چتر نداشتیم
خندیدیم
دویدیم
و
به شالاپ شلوپ های گل آلود عشق ورزیدیم

دومین روز بارانی چطور؟
پیش بینی اش را کرده بودی
چتر آورده بودی
و من غافلگیر شدم
 
سعی می کردی من خیس نشوم
و شانه سمت چپ تو کاملا خیس بود

و سومین روز چطور؟
گفتی سرت درد می کند و حوصله نداری سرما بخوری
چتر را کامل بالای سر خودت گرفتی و شانه راست من کاملا خیس شد
.
و
و
و
و
چند روز پیش را چطور؟
به خاطر داری؟
که با یک چتر اضافه آمدی
و مجبور بودیم برای اینکه پین های چتر توی چش و چالمان نرود دو قدم از هم دورتر راه برویم
.
.
.
فردا دیگر برای قدم زدن نمی آیم
تنها برو!

باما باشید 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
@Boroujerdia_94
تفاوت خرید عید آقایون با
خانم ها😂😜

آقایون بروجردی دم عید😁😭😭 جهت عضویت درکانال بروجردیا👇 @Boroujerdia_94
الا ای چاه یارم راگرفتند،گلم عشقم بهارم را گرفتند،میان کوچه ها باضرب سیلی،همه دارو ندارم راگرفتند،شهادت حضرت فاطمه(س)تسلیت🙏 @Boroujerdia_94
تیمور لنگ#
@Boroujerdia_94
در تمام جنگهایی که با عشایر بزرگ بیرانوند داشتم هیچگاه ندیدم که یک نفر از آنها فرار کند،، میماندند و میمردند!!!؟؟
بعدها فهمیدم که:
⭐️ فرار برای یک بیرانوند ننگ است⭐️


شما هم به خانواده ی 2000 نفری جوانان بروجردی بپیوندید 👇 👇 👇 👇
@Boroujerdia_94
صبحی که خورشیدش چشمان تو باشد، طلوعش زیباترین اتفاق دنیاست. صبحتون پر از عشق و امید @Boroujerdia_94
به شوق آمدن صبح
شب را بیدار ماندم،
تا زودتر از آفتاب
به چشم های تو وارد شوم.
و بی تابانه بگویم؛
امروز بیشتر از دیروز

"دوستت دارم ".



@Boroujerdia_94
دِلْ تنگے اَم را

با فاصلــہ مے نویسَمْـــ …

تا شایدْ فاصلــہ اے

بین دِلَمْـــ و تنگے بیُفـــتدْ …

چــہ خیالــــِ خامے … !

اینْ مَدار فاصلــہ

مُـــوَربْ اَستْ …

چندے کــہ بگذردْ …

دوباره مے شَودْ :

” تَــــــنْـــــــــگے ِ دِلْ…


عاشقانه های زیبا با جوانان بروجردی👇
@Boroujerdia_94