جوانان بروجرد
52.5K subscribers
65.7K photos
15.8K videos
229 files
57.2K links
@AMAM2014 👈 ارسال سوژه و عکس وتبلیغات
تلفن مدیر : 09160492979 (فرهادی)
آیدی مدیر:
@AMAM2015
اینستاگرام بروجردیا👇
https://instagram.com/_u/Boroujerdia_94
Download Telegram
چرخ توو کوچه پس کوچه های شهر😉

📍کوچه دکتر تاج

عکس ومطلب : محمدصناعی

به جوانان بروجردی بپیوندید👇

@Boroujerdia_94
چرخ تو کوچه پس کوچه های شهر 😉😍

📍 کوچه دکتر تاج

عکس و مطلب : محمد صنایی

نام امروز این کوچه " کاوند " است و در خیابان صفا واقع شده است ، همانطور که قبلآ عرض کردم حدود 50 الی 60 سال پیش این کوچه بنام " کوچه دکتر تاج " معروف بود که این نام بخاطر وجود مطب دکتر تاج در آن بود . اما این کوچه قدمتی بیشتر از اینها دارد و نام قدیمی تر آن " کوچه چنار سوخته " است که هنوز افراد مسن شهر آنرا میشناسند.

بروجرد را باما قدم بزنید👇👇

@Boroujerdia_94
چرخ توو کوچه پس کوچه های شهر😉

📍کوچه غلام چهارشنبه

عکس ومطلب : محمدصناعی

به جوانان بروجردی بپیوندید👇

@Boroujerdia_94
چرخ تو کوچه پس کوچه های شهر 😉😍
____
📍 کوچه غلام چهارشنبه
____
عکس و مطلب : محمد صنایی
____

کوچه " غلام چهار شنبه "، این کوچه در خیابان شریعتی واقع شده است و نام فعلی آن کوچه " داریوش گودرزی " میباشد.
سالها پیش در این کوچه خانواده ای زندگی میکرد که نام پدر خانواده " غلام " بود و نام پدر ایشان هم " چهارشنبه " بود و باین مناسبت باو غلام چهارشنبه می گفتند و این کوچه بواسطه سکونت آن خانواده به کوچه " غلام چهار شنبه " معروف بود .
چند درخت که در وسط کوچه مشاهده میشود ، تنها یادگاری است که از خانه مرحوم " غلام چهارشنبه " باقی مانده است.

بروجرد را باما قدم بزنید 👇👇

@Boroujerdia_94
@Boroujerdia_94
#کانال_جوانان_بروجردی

نامه یک عروس به خانواده شوهرش:
خانواده عزیز من،متشکرم از اینکه منو به جمع خانواده خودتون راه دادید،اول باید بگم که حضور من در این خانواده نباید زندگی روتین شما رو تغییر بده،کسانی که لباسهارو میشستند به کارشون ادامه دهند ،کسانی که غذا درست میکردند نباید کارشون رو ترک کنند،کسی که خانه رو تمیز میکردهم به کارش ادامه بده،من این موضوع رو درک میکنم و نمیخوام هیچکس زندگی روتین خودشو تغییر بده،من اینجام تا بخورم ،شاد باشم و پسرتون رو کنترل کنم
سوالی دارید؟؟
😂
عروس مدرن
😁😂😜

به ما بپیوندید👇

@Boroujerdia_94
يک داستان مديريتي:
@Boroujerdia_94
در بازگشت از كليسا، جك از دوستش ماكس مي پرسد: «فكر مي كني آيا مي شود هنگام دعا كردن سيگار كشيد؟

ماكس جواب مي دهد: «چرا از كشيش نمي پرسي؟

جك نزد كشيش مي رود و مي پرسد: جناب كشيش، مي توانم زمانیکه در حال دعا كردن هستم، سيگار بكشم.

كشيش پاسخ مي دهد: «نه، پسرم، نمي شود. اين بي ادبي به مذهب است.

جك نتيجه را براي دوستش ماكس بازگو مي كند.

ماكس مي گويد: تعجبي نداره. تو پرسش را درست مطرح نكردي. بگذار من بپرسم.
ماكس نزد كشيش مي رود و مي پرسد: «آيا زمانیکه در حال سيگار كشيدن هستم مي توانم دعا كنم؟»

كشيش مشتاقانه پاسخ مي دهد: مطمئنن، پسرم. مطمئنن.

یاداوری:

پاسخي كه دريافت مي كنيد به شدت بستگي به پرسشي دارد كه پرسيده ايد...



💞همینک عضو خانواده ی چند هزار نفری #جوانان_بروجردی شوید.👇
@Boroujerdia_94
گرچه سپاهان بهشت روی زمین است لیک نی ارزد به یک بهار بروجرد. 📸یکتا بروجردیا👇 @Boroujerdia_94
@Boroujerdia_94

سه واقعیت محض:

۱- هیچ وقت با کسی بیشتر از جنبه اش شوخی نکن... حرمتها "شکسته" میشود.

۲- هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش خوبی نکن... تبدیل به "وظیفه" میشود.

۳ - هیچ وقت به کسی بیشتر از جنبه اش عشق نورز..."بی ارزش" میشه...

🌺کانال جوانان بروجردی🌺

با ما همراه شوید👇👇
@Boroujerdia_94
بروجرد/گلدشت😍🍀

📸 :حمید گودرزی

به ما بپیوندید👇👇👇
@Boroujerdia_94
بزرگترین سفره هفت سین در دامنه کوه بیستون
@Boroujerdia_94
🌺🌺🌺🌺

حتماً بخوانيد (( ارسالی از مهندس مجتبی شیرویه ))

عشق در جهنم
داستانی از پائولوکوئیلو:

شخصی بود که تمام زندگی اش را با عشق و محبت پشت سر گذاشته بود و وقتی ازدنیا رفت همه می گفتند به بهشت رفته است . آدم مهربانی مثل او حتما به بهشت می رفت . در آن زمان بهشت هنوز به مرحله کیفیت فراگیر نرسیده بود.استقبال از او باتشریفات مناسب انجام نشد.دختری که باید او را راه می داد نگاه سریعی به لیست انداخت و وقتی نام او را نیافت او را به دوزخ فرستاد . در دوزخ هیچ کس از آدم دعوت نامه یا کارت شناسایی نمی خواهد هر کس به آنجا برسد می تواند وارد شود .آن شخص وارد شد و آنجا ماند.چند روز بعد ابلیس با خشم به دروازه بهشت رفت و یقه پطرس قدیس را گرفت پطرس که نمی دانست ماجرا از چه قرار است پرسید چه شده است؟ابلیس که از خشم قرمز شده بود گفت:آن شخص را که به دوزخ فرستاده اید آمده و کار و زندگی ما را به هم زده.از وقتی که رسیده نشسته وبه حرفهای دیگران گوش می دهد...در چشم هایشان نگاه می کند..به درد و دلشان می رسد حالا همه دارند در دوزخ با هم گفت وگو می کنند..یکدیگر را در آغوش می کشند و می بوسند.دوزخ جای این کارهانیست!!!بیایید و این مرد را پس بگیریدوقتی راوی قصه اش را تمام کرد با مهربانی به من نگریست و گفت?: با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف به دوزخ افتادی ...خودشیطان تو را به بهشت بازگرداند))
پائولو کوئلیو

* شريف ترين دلها دلي است كه انديشه ي آزار كسان درآن نباشد👌👍 @boroujerdia_94
تقدیم به خاص ترین مخاطبم که مادر❤️نوشته می شودو فرشته خوانده می شود👈زندگی برسه اصل استواراست*نگاه مادر*لبخند مادر*دعای مادر @boroujerdia_94
همشهریان بروجردی ، از فرزندان خود در این ایام بیش از پیش مراقبت کنید 👨‍👨‍👧‍👦 @boroujerdia_94
@Boroujerdia_94

🎯 رابطه ﺑﯿﻦ واژگان ﻭ احتمال ﻣﻮﻓﻖ ﺷﺪﻥ:

1 ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻡ 0%
2 ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧﻢ % 10
3 ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﻢ ﭼﺠﻮﺭﯼ 20%
4 ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﺴﺘﻢ 30%
5 ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ % 40
6 ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﭘﺬﯾﺮﻩ % 50
7 ﺍﻣﮑﺎﻥ ﭘﺬﯾﺮﻩ % 60
8 ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻢ % 70
9 ﻣﯽ ﺗﻮﻧﻢ % 80
10 ﺍﻧﺠﺎﻣﺶ ﻣﯿﺪﻡ % 90
11 ﺑﺎﯾﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺑﺸﻪ % 100

یه فنجان قهوه به طعم روانشناسی ☕️

🌺کانال جوانان بروجردی🌺

با ما همراه شوید👇👇👇👇

@Boroujerdia_94
ڪاشــ می شد لحظه ها را پســ گرفتــ
عشقــ هایــ بی صدا را پســ گرفتــ

يا ورقــ زد ڪودڪی را باز همـ
روزهایــ با صفا را پســ گرفتــ

رویــ بودنـ يا نبودنـ خط ڪشيد
لطفــ بی حدّ خدا را پســ گرفتــ

بار ديگر يڪــ غزل را كوڪــ ڪرد
قصه هایــ آشنا را پســ گرفتــ

انتهایــ عشقـ را ول ڪرد و رفتــ
ابتدایــ ماجرا را پســ گرفتــ

پرسه زد در ڪوچہ ی ديروزها
باز آن حال و هوا را پس گرفت


زیباترین ها با جوانان بروجردی👇
@Boroujerdia_94
مردی مشغول تمیز کردن ماشین نوی خودش بود.ناگهان پسر ۴ ساله اش سنگی برداشت وبا آن چند خط روی بدنه ماشین کشید.مرد با عصبانیت دست پسرش را گرفت و چندین بار به آن ضربه زد. او بدون اینکه متوجه باشد، با آچار فرانسه ای که دردستش داشت، این کار را می کرد!در بیمارستان، پسرک به دلیل شکستگی های متعدد، انگشتانش را ازدست داد. وقتی پسرک پدرش را دید، با نگاهی دردناک پرسید: بابا!! کی انگشتانم دوباره رشد میکنند؟ مرد بسیار غمگین شد و هیچ سخنی برزبان نیاورد.. او به سمت ماشینش برگشت و از روی عصبانیت چندین بار با لگد به آن ضربه زد. در حالی که ازکرده خود بسیار ناراحت و پشیمان
بود، جلوی ماشین نشست و به خط هایی که پسرش کشیده بود نگاه کرد. پسرش نوشته بود:

«« دوستت دارم بابا >>

زیباترین داستانها باجوانان بروجردی👇
@Boroujerdia_94
@Boroujerdia_94
وقتِ خواب آمد عزیزِمهربانم، شب بخیر
خسته ای، باید بخوابی هم زبانم، شب بخیر

شب شد و ماه آمده تا دلربایی ها کند
نوبتِ ماه است ای ماهِ جهانم، شب بخیر

صبحِ فردا چهچهِ مستِ تو را خواهم شنید
ای خرامان مرغکِ آوازخوانم، شب بخیر

چشمهایت را ببند و دست در دستم گذار
تا برایت قصّه ای زیبا بخوانم، شب بخیر

قصّه ی فردا و فرداهای روشن نازنین
دلبر زیبای من، آرام ِجانم، شب بخیر

خوب یا بد، دفترِ امروزِ خود را بسته ای
فکرِ فردای قشنگت باش جانم،
شب بخیر.!


شما هم به جمع چندین هزار جوان بروجردی بپیوندید👇👇👇👇👇👇👇
@Boroujerdia_94
یک استکان عطر گلهای تازه دم 🌸 یک لقمه آفتاب، ناشتای تو. صبح بخیر👈 @Boroujerdia_94
@Boroujerdia_94
تاجری در روستایی، مقدار زیادی محصول کشاورزی خرید و می‌خواست با آنها را با ماشین به انبار منتقل کند. در راه از پسری پرسید: تا جاده چقدر راه است؟ پسر جواب داد: اگر آرام بروید حدود ده دقیقه کافی است. اما اگر با سرعت بروید نیم ساعت و یا شاید بیشتر. تاجر از این تضاد در جواب پسر ناراحت شد و به او بد و بیراه گفت و به سرعت خودرو را به جلو راند. اما پنجاه متر بیشتر نرفته بود که چرخ ماشین به سنگی برخورد کرد و با تکان خوردن ماشین، همه محصول‌ها به زمین ریخت. تاجر وقت زیادی برای جمع کردن محصول ریخته شده صرف کرد و هنگامی که خسته و کوفته به سمت خودرواش بر می‌گشت یاد حرف‌های پسر افتاد و وقتی منظور او را فهمید بقیه راه را آرام و بااحتیاط طی کرد. شاید گاهی باید آرام تر قدم برداریم تا به مقصد برسیم.

🌺کانال جوانان بروجردی🌺

داستانهای آموزنده را با ما دنبال کنید👇

@Boroujerdia_94
بروجرد/ زمستان 94/بلوار شهید بهشتی
📸 : هستی

با ما همراه شوید👇👇👇
@Boroujerdia_94