@Boroujerdia_94
💠⚜نیایش صبحگاهـــــ‌ے🔱💠
""سلام خدای همه خوبیها""
سرآغاز صبحم را با یاد و نام تو میگشایم
و پنجره های قلبم را خالصانه و عاشقانه
به سویت باز میکنم...
تا نسیم رحمتت برآن بوزد
و نا پاکی ها ی آن را بزداید
و نوری از محبت و عشق
تو به قلبم به ارمغان بیاورد
سلام میکنم ،
سلامی بی پایان و کامل به درگاه با لطف و عظمتت...
که سراسر رحمت است و بنده نوازی
چرا که سلام نام دیگر توست
و این نام مبارک وعزیز
رابطه را دوست داشتنی و صمیمی می کند...
@Boroujerdia_94
سلام صبح همگی به خیر و شادی.....
فرجامتانـــــ نیڪ
@Boroujerdia_94
💠⚜نیایش صبحگاهـــــ‌ے🔱💠
""سلام خدای همه خوبیها""
سرآغاز صبحم را با یاد و نام تو میگشایم
و پنجره های قلبم را خالصانه و عاشقانه
به سویت باز میکنم...
تا نسیم رحمتت برآن بوزد
و نا پاکی ها ی آن را بزداید
و نوری از محبت و عشق
تو به قلبم به ارمغان بیاورد
سلام میکنم ،
سلامی بی پایان و کامل به درگاه با لطف و عظمتت...
که سراسر رحمت است و بنده نوازی
چرا که سلام نام دیگر توست
و این نام مبارک وعزیز
رابطه را دوست داشتنی و صمیمی می کند...
@Boroujerdia_94
سلام صبح همگی به خیر و شادی.....
فرجامتانـــــ نیڪ
@Boroujerdia_94
حکیمی از شخصی پرسید:
روزگار چگونه است؟
@Boroujerdia_94
شخص باناراحتی گفت: چه بگویم
امروز ازگرسنگی مجبورشدم کوزه سفالی که
یادگارسیصدساله اجدادیم بود را بفروشم ونانی تهیه کنم...
حکیم گفت: خداوند روزی ات راسیصدسال پیش کنارگذاشته
واینگونه ناسپاسی می کنی؟...
@Boroujerdia_94
روزگار چگونه است؟
@Boroujerdia_94
شخص باناراحتی گفت: چه بگویم
امروز ازگرسنگی مجبورشدم کوزه سفالی که
یادگارسیصدساله اجدادیم بود را بفروشم ونانی تهیه کنم...
حکیم گفت: خداوند روزی ات راسیصدسال پیش کنارگذاشته
واینگونه ناسپاسی می کنی؟...
@Boroujerdia_94
شادترین مردم لزوما بهترین چیزهارا ندارند، بلکه بهترین استفاده رامیکنند از هرچه که سر راهشان قرار دارد. @Boroujerdia_94
اگردستت ازهمه جاکوتاه شد
صدابزن.....
خدایی را
ک تورا
ناامیدبرنمیگرداند
معجزات خدا هیچوقت دور نیست
@Boroujerdia_94
صدابزن.....
خدایی را
ک تورا
ناامیدبرنمیگرداند
معجزات خدا هیچوقت دور نیست
@Boroujerdia_94
امروز دختر کوچولوی من درس عجیبی داد بهم.
با مداد شمعی نصف مبل کرم رنگ نشیمن رو سیاه کرده بود. وقتی متوجه شدم صداش کردم و با تظاهر به ناراحتی گفتم که"عزیزم من اینجا چیزهای ناراحت کننده ای میبینم. به نظرت باید چکار کنم؟"
خیلی خونسرد سری تکون داد و گفت:"خب پاکش کن. اگه پاک نمیشه چشماتو ببند!"
به همین سادگی! تمام فلسفهء آرامش رو در همین جملهء کوتاه به من مادر پر ادعا و مثلا تحصیلکرده یادآوری کرد و آموخت.
"پاکش کن،اگه پاک نمیشه چشماتو ببند".
و من فکر میکنم به تمام مشکلاتی که با این قاعده ی ساده میشد باهاش مواجه شد ولی به بدترین شکل باهاشون کلنجار رفتم .
و حالا قانون زندگی من این شد
"پاکش کن، اگه پاک نمیشه چشماتو ببند" .
🌺🌺🌺این است رمز آرامش
👇
@Boroujerdia_94
با مداد شمعی نصف مبل کرم رنگ نشیمن رو سیاه کرده بود. وقتی متوجه شدم صداش کردم و با تظاهر به ناراحتی گفتم که"عزیزم من اینجا چیزهای ناراحت کننده ای میبینم. به نظرت باید چکار کنم؟"
خیلی خونسرد سری تکون داد و گفت:"خب پاکش کن. اگه پاک نمیشه چشماتو ببند!"
به همین سادگی! تمام فلسفهء آرامش رو در همین جملهء کوتاه به من مادر پر ادعا و مثلا تحصیلکرده یادآوری کرد و آموخت.
"پاکش کن،اگه پاک نمیشه چشماتو ببند".
و من فکر میکنم به تمام مشکلاتی که با این قاعده ی ساده میشد باهاش مواجه شد ولی به بدترین شکل باهاشون کلنجار رفتم .
و حالا قانون زندگی من این شد
"پاکش کن، اگه پاک نمیشه چشماتو ببند" .
🌺🌺🌺این است رمز آرامش
👇
@Boroujerdia_94
میلادحضرت زینب کبری(س)و روز پرستار رو به همه، بخصوص پرستارای زحمتکش بروجردی تبریک میگیم🌷🌷 @Boroujerdia_94
@Boroujerdia_94
پرستارم،حقوقم بوده بالا
که با آن میخرم انواع کالا
زنی دارم که گوید هر شبانه
چه خوشبختم، من اکنون درزمانه
که باشد شوهرخوبم،پرستار
ندیدم مثل او،مردی فداکار
پرستاری که میمیرد برایم
طلا هرماه میگیرد برا یم
بمن روز تولدداده کادو
دوروزی پیش ماشینی پرادو
که گفته تادهند کارانه ام را
به تجریش میکشانم خانه ام را
بمن قول داده امسال اول عید
اروپا میرویم آنهم به مادرید
خلاصه چونکه نوروز آمد ازراه
عیال را بردم ای مردم فرودگاه
اروپا بردمش آنهم به ساحل
که پشتش جنگل و دریامقابل
دویدم باعیالم سوی شنها
وخوابیدیم راحت روی شنها
که ناگه خورد یک چیزی به بینی
که بود اندازه ی یک سیب زمینی
چوچشم خویشتن رامن گشودم
یقینم شدکه من درخانه بودم
به چشمم چون زدم من عینکم را
که دیدم شصت پای کودکم را
که بیرون مانده از جوراب پاره
به زیر پتویم رفتم دوباره
ز روی طفلکی من شرم کردم
که اورا روز وشب دلگرم کردم
که چون در درس خود ممتازباشد
به پایش جفت کفشی ناز باشد
اگرچه اول اوشد در کلاسش
عوض امانشد کفش و لباسش
به روی همسرم کردم نگاهی
که چشمم رفت،ای مردم،سیاهی
که دیدم موی او نصفش سفیدست
ولی یک روز خوش بامن ندیدست
به بالشتم فروبردم سرم را
چودیدم کودک کوچکترم را
زبس بابای خودرا او ندیدست
پس از دیدار من،رنگش پریدست
زبس بابا کشیک و بچه تنهاست
به مامان گفته آقا دزده،اینجاست برای بچه ها کاری نکردم
از آنها من پرستاری نکردم
پرستارم که خود بیمارم امروز
که کوتاهست بس دیوارم امروز
درستست خالی اکنون جیب وکیف
است
خوشم اما که شغلم بس شریف است خوشم زیرا پرستارم خدایا
که من غمخوار بیمارم خدایا
خوشم آنکس که منرا آفریدست
عنایت کرده روپوشم سفیدست
شعری ناقابل از جواد زرین فر فردوس
تقدیم به همه ی پرستارای مهربون و زحمتکش روزتون مبارک 🌷🌷
باما همراه باشید 👇👇👇 @Boroujerdia_94
پرستارم،حقوقم بوده بالا
که با آن میخرم انواع کالا
زنی دارم که گوید هر شبانه
چه خوشبختم، من اکنون درزمانه
که باشد شوهرخوبم،پرستار
ندیدم مثل او،مردی فداکار
پرستاری که میمیرد برایم
طلا هرماه میگیرد برا یم
بمن روز تولدداده کادو
دوروزی پیش ماشینی پرادو
که گفته تادهند کارانه ام را
به تجریش میکشانم خانه ام را
بمن قول داده امسال اول عید
اروپا میرویم آنهم به مادرید
خلاصه چونکه نوروز آمد ازراه
عیال را بردم ای مردم فرودگاه
اروپا بردمش آنهم به ساحل
که پشتش جنگل و دریامقابل
دویدم باعیالم سوی شنها
وخوابیدیم راحت روی شنها
که ناگه خورد یک چیزی به بینی
که بود اندازه ی یک سیب زمینی
چوچشم خویشتن رامن گشودم
یقینم شدکه من درخانه بودم
به چشمم چون زدم من عینکم را
که دیدم شصت پای کودکم را
که بیرون مانده از جوراب پاره
به زیر پتویم رفتم دوباره
ز روی طفلکی من شرم کردم
که اورا روز وشب دلگرم کردم
که چون در درس خود ممتازباشد
به پایش جفت کفشی ناز باشد
اگرچه اول اوشد در کلاسش
عوض امانشد کفش و لباسش
به روی همسرم کردم نگاهی
که چشمم رفت،ای مردم،سیاهی
که دیدم موی او نصفش سفیدست
ولی یک روز خوش بامن ندیدست
به بالشتم فروبردم سرم را
چودیدم کودک کوچکترم را
زبس بابای خودرا او ندیدست
پس از دیدار من،رنگش پریدست
زبس بابا کشیک و بچه تنهاست
به مامان گفته آقا دزده،اینجاست برای بچه ها کاری نکردم
از آنها من پرستاری نکردم
پرستارم که خود بیمارم امروز
که کوتاهست بس دیوارم امروز
درستست خالی اکنون جیب وکیف
است
خوشم اما که شغلم بس شریف است خوشم زیرا پرستارم خدایا
که من غمخوار بیمارم خدایا
خوشم آنکس که منرا آفریدست
عنایت کرده روپوشم سفیدست
شعری ناقابل از جواد زرین فر فردوس
تقدیم به همه ی پرستارای مهربون و زحمتکش روزتون مبارک 🌷🌷
باما همراه باشید 👇👇👇 @Boroujerdia_94
@Boroujerdia_94
تقدیم به جوانان بروجردی
❤️یه سورپرایز به مناسبت والنتاین❤️
لطفا حتما روی لینک زیر کلیک کنید وبا فرستادن اون واسه عشقتون سورپرایزش کنید👇👇
http://yon.ir/card92
تقدیم به جوانان بروجردی
❤️یه سورپرایز به مناسبت والنتاین❤️
لطفا حتما روی لینک زیر کلیک کنید وبا فرستادن اون واسه عشقتون سورپرایزش کنید👇👇
http://yon.ir/card92
هدیه ی روز پرستار از طرف ادمین های کانال ⭐️ جوانان بروجردی ⭐️ به همه ی تلاشگران این عرصه روزتون مبارک @Boroujerdia_94
پرستاران خوبم عرض تبریک
که بیست وپنج بهمن گشته نزدیک
به همکاران بهیار وپرستار
سلامی ازصمیم قلب "دیندار"
به آنانی که خیلی مهربانند
وخیلی باسواد و کاردانند
میان بخشهای خود شب وروز
شدند ازجان ودل شمعی شب افروز
بیا کز حالشان دریک شبانگاه
شمارا چون خودم گردانم آگاه
شبی من بودم ومنشی فلانی
شروع شد شیفتمان بایک سلامی
خدا خواهی بگویم یاکه ازشانس
ازاول ساکت وخلوت بود اورژانس
کمک بهیارهاخوب ومودب
تمام تخت ها خالی؛مرتب
پرستاران همه خوشحال و خندان
سوپروایزر هم اندربین آنان
در ایستگاه پرستاری که بودند
اچ-آی-اس راتماشا می نمودند
سوپروایزر به من فرمود از آن دور
که ازدیدار من گردیده مسرور
ولی در بخش هاتختی نداریم
مریض کمتر بیاد امیدواریم
من آن شب خود مریض وخسته بودم
هنوز ازخستگی ننشسته بودم
که ناگه یک زمان دیدم مریضان
چنان موروملخ افتان و خیزان
یکی بگرفته دست بچه هایش
یکی دردست خود دفترچه هایش
یکی ازترس آمپول داد می زد
یکی ازدرد خود فریاد می زد
رسیدندوسکوت ماشکستند
سریعا روی نیمکت ها نشستند
نگاه ما همه برهم گره خورد
به زودی خنده هارا ازدهان برد
پرستاری پرید وکرد اشاره
به تریاژ آن زمان کردم نظاره
بدیدم سیلی ازجمعیتی زار
مثال لشکر پایان پیکار
همه خُرد وخمیرودل شکسته
به گرداگردمنشی حلقه بسته
یکی سرتا به پایش غرق خون است
یکی اسهال واستفراغ و چون است
یکی بر روی ویلچر گوید ای وای
زترس اینکه شاید باشدMI
دویدم من سراسیمه هراسان
نشستم پشت میزم سهل و آسان
سرم پشت سرم، ECG، آمپول
گرافی آزمایش؛طبق معمول
سچور و پانسمان های فراوان
نوشتم نسخه کردم بر مریضان
ولیکن از نبود تخت خالی
ندادم برمریضانم مجالی
وآنان را پس از احراز تشخیص
نمودم از دل اورژانس ترخیص
پرستاران به هر سو می دویدند
دویدن که چه گویم می پریدند
بلد بودند جمله کارشان را
سریعا نسخه ی بیمارشان را
زدند و وصل کردندو کشیدند
زآمپول وسرم تا اینکه دیدند
زهمکاران یکی ازحال خود رفت
فشارش راگرفتم هشت رو هفت
زبانش گشته بود الکن ولیکن
فرستادیمش آخرسی تی اسکن
پرستاری که سرشیفت بود آن شب
سرش توی اچ-آی-اس بود اغلب
ولی دائم پتو می داد و لیوان
به آن جمعیت زارو پریشان
گزارش های خود را با مشقت
درون برگ پرونده موقت
به هرنحوی که می شد مثل یک مرد
تمامی را به دقت ثبت می کرد
پرستاری که خود تریاژ میکرد
به کنجی دیدمش سونداژ میکرد
منم باآن همه ده بار رفتم
رگ نوزاد بد رگ را گرفتم
یکی آمد اتاق وگفت دکتر
تمام تخت های ما شده پر
به وی گفتم سخن هایت متین است
ولی درمان بد حالان همین است
بخوابانیدشان توی CPR
و توی رِست ما؛خانم پرستار
اتاق رِست خود را بر گشودیم
به بیمارانمان تقدیم نمودیم
چنان مشغول گشتیم ازدل وجان
نفهمیدیم شب کی شد به پایان
دراین هنگامه و بیگاری مفت
یکی زنگی به این مرکز زد و گفت:
الو ؛ آقا سلام ؛دکتر تو بودی؟
که ازآنجامراترخیص نمودی؟
"میخوام برگردم امشب بستری شم"
بگو یک آمبولانس آید به پیشم..!!
25بهمن روز برستار مبارك
برای حمایت از ما هم اکنون عضو کانال خودتان شوید.💞 👇👇👇👇👇
⭐️ @Boroujerdia_94 ⭐️
پرستاران خوبم عرض تبریک
که بیست وپنج بهمن گشته نزدیک
به همکاران بهیار وپرستار
سلامی ازصمیم قلب "دیندار"
به آنانی که خیلی مهربانند
وخیلی باسواد و کاردانند
میان بخشهای خود شب وروز
شدند ازجان ودل شمعی شب افروز
بیا کز حالشان دریک شبانگاه
شمارا چون خودم گردانم آگاه
شبی من بودم ومنشی فلانی
شروع شد شیفتمان بایک سلامی
خدا خواهی بگویم یاکه ازشانس
ازاول ساکت وخلوت بود اورژانس
کمک بهیارهاخوب ومودب
تمام تخت ها خالی؛مرتب
پرستاران همه خوشحال و خندان
سوپروایزر هم اندربین آنان
در ایستگاه پرستاری که بودند
اچ-آی-اس راتماشا می نمودند
سوپروایزر به من فرمود از آن دور
که ازدیدار من گردیده مسرور
ولی در بخش هاتختی نداریم
مریض کمتر بیاد امیدواریم
من آن شب خود مریض وخسته بودم
هنوز ازخستگی ننشسته بودم
که ناگه یک زمان دیدم مریضان
چنان موروملخ افتان و خیزان
یکی بگرفته دست بچه هایش
یکی دردست خود دفترچه هایش
یکی ازترس آمپول داد می زد
یکی ازدرد خود فریاد می زد
رسیدندوسکوت ماشکستند
سریعا روی نیمکت ها نشستند
نگاه ما همه برهم گره خورد
به زودی خنده هارا ازدهان برد
پرستاری پرید وکرد اشاره
به تریاژ آن زمان کردم نظاره
بدیدم سیلی ازجمعیتی زار
مثال لشکر پایان پیکار
همه خُرد وخمیرودل شکسته
به گرداگردمنشی حلقه بسته
یکی سرتا به پایش غرق خون است
یکی اسهال واستفراغ و چون است
یکی بر روی ویلچر گوید ای وای
زترس اینکه شاید باشدMI
دویدم من سراسیمه هراسان
نشستم پشت میزم سهل و آسان
سرم پشت سرم، ECG، آمپول
گرافی آزمایش؛طبق معمول
سچور و پانسمان های فراوان
نوشتم نسخه کردم بر مریضان
ولیکن از نبود تخت خالی
ندادم برمریضانم مجالی
وآنان را پس از احراز تشخیص
نمودم از دل اورژانس ترخیص
پرستاران به هر سو می دویدند
دویدن که چه گویم می پریدند
بلد بودند جمله کارشان را
سریعا نسخه ی بیمارشان را
زدند و وصل کردندو کشیدند
زآمپول وسرم تا اینکه دیدند
زهمکاران یکی ازحال خود رفت
فشارش راگرفتم هشت رو هفت
زبانش گشته بود الکن ولیکن
فرستادیمش آخرسی تی اسکن
پرستاری که سرشیفت بود آن شب
سرش توی اچ-آی-اس بود اغلب
ولی دائم پتو می داد و لیوان
به آن جمعیت زارو پریشان
گزارش های خود را با مشقت
درون برگ پرونده موقت
به هرنحوی که می شد مثل یک مرد
تمامی را به دقت ثبت می کرد
پرستاری که خود تریاژ میکرد
به کنجی دیدمش سونداژ میکرد
منم باآن همه ده بار رفتم
رگ نوزاد بد رگ را گرفتم
یکی آمد اتاق وگفت دکتر
تمام تخت های ما شده پر
به وی گفتم سخن هایت متین است
ولی درمان بد حالان همین است
بخوابانیدشان توی CPR
و توی رِست ما؛خانم پرستار
اتاق رِست خود را بر گشودیم
به بیمارانمان تقدیم نمودیم
چنان مشغول گشتیم ازدل وجان
نفهمیدیم شب کی شد به پایان
دراین هنگامه و بیگاری مفت
یکی زنگی به این مرکز زد و گفت:
الو ؛ آقا سلام ؛دکتر تو بودی؟
که ازآنجامراترخیص نمودی؟
"میخوام برگردم امشب بستری شم"
بگو یک آمبولانس آید به پیشم..!!
25بهمن روز برستار مبارك
برای حمایت از ما هم اکنون عضو کانال خودتان شوید.💞 👇👇👇👇👇
⭐️ @Boroujerdia_94 ⭐️
پرستارا عزیز، روزتو مارک با.🌹 ايشالا دردو و بلا ازتو وه دوور با ❤️ @Boroujerdia_94
⭐️ @Boroujerdia_94 ⭐️
♦مرغ همسایه دوباره هیبت غاز به خود گرفته است
چند سالی است که ۲۵ بهمن (۱۴ فوریه) روز ولنتاین و خرید گل و عروسک ، شکلات و … در کشورمان باب شده است . اکثر جوان ها بدون اطلاع از اینکه اصلا این ولنتاین خوردنی یا پوشیدنی است، فقط می دانند که در این روز باید برای کسانی که دوست دارند هدیه بخرند.
ولنتاین چیست؟
در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراطوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است به نام کلودیوس دوم . کلودیوس ، عقاید عجیبی داشت، از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد؛ از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند. کلودیوس به قدری بی رحم و فرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس (ولنتاین)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد. کلودیوس دوم از این جریان خبر دار می شود و دستور می دهد که ولنتاین را به زندان بیاندازند. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق با قلبی عاشق اعدام می شود. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می دانند و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق.
اما متاسفانه و با کمال تعجب، ایرانیان ِ امروز، با بیش از چهارهزارو پانصد سال تمدن، برگزاری جشنها و مناسبتهای بیگانه را نشانه ی تمدن و فخر می دانند! همه اسم "ولنتاین" را شنیده اند و مراسم آن را مانند سایر بیگانگان بجا می آورند، ولی تا به حال اسم "سپندارمذگان" به گوششان هم نخورده است .
"سپندارمذگان" چیست؟
در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، یعنی حدودا دوهزار سال پیش از تولد ولنتاین، میان آریائیان روزی موسوم به روز عشق (سپندارمذگان یا اسفندارمذگان) بوده است. این روز در تقویم زرتشتی مصادف است با پنجم اسفند ماه و در تقویم جدید ایرانی، که شش ماه اول سال سی و یک روز حساب میشود، شش روز به جلو آمده و دقیقا مصادف میشود با ۲۹ بهمن، یعنی چهار روز پس از روز ولنتاین فرنگی. زرتشیان جشن سپندارمذ (سپندارمذگان – روز زن و روز زمین) را هرساله در پنجم اسفند ماه برگزار میکنند.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد/وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
روی لینک زیر کلیک کرده و عضو کانال جوانان شوید👇👇👇👇👇👇
✅ @Boroujerdia_94 ✅
♦مرغ همسایه دوباره هیبت غاز به خود گرفته است
چند سالی است که ۲۵ بهمن (۱۴ فوریه) روز ولنتاین و خرید گل و عروسک ، شکلات و … در کشورمان باب شده است . اکثر جوان ها بدون اطلاع از اینکه اصلا این ولنتاین خوردنی یا پوشیدنی است، فقط می دانند که در این روز باید برای کسانی که دوست دارند هدیه بخرند.
ولنتاین چیست؟
در قرن سوم میلادی که مطابق می شود با اوایل امپراطوری ساسانی در ایران، در روم باستان فرمانروایی بوده است به نام کلودیوس دوم . کلودیوس ، عقاید عجیبی داشت، از جمله اینکه سربازی خوب خواهد جنگید که مجرد باشد؛ از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم قدغن می کند. کلودیوس به قدری بی رحم و فرمانش به اندازه ای قاطع بود که هیچ کس جرات کمک به ازدواج سربازان نداشت. اما کشیشی به نام والنتیوس (ولنتاین)، مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد. کلودیوس دوم از این جریان خبر دار می شود و دستور می دهد که ولنتاین را به زندان بیاندازند. سرانجام کشیش به جرم جاری کردن عقد عشاق با قلبی عاشق اعدام می شود. بنابراین او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می دانند و از آن زمان نهاد و سمبلی می شود برای عشق.
اما متاسفانه و با کمال تعجب، ایرانیان ِ امروز، با بیش از چهارهزارو پانصد سال تمدن، برگزاری جشنها و مناسبتهای بیگانه را نشانه ی تمدن و فخر می دانند! همه اسم "ولنتاین" را شنیده اند و مراسم آن را مانند سایر بیگانگان بجا می آورند، ولی تا به حال اسم "سپندارمذگان" به گوششان هم نخورده است .
"سپندارمذگان" چیست؟
در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، یعنی حدودا دوهزار سال پیش از تولد ولنتاین، میان آریائیان روزی موسوم به روز عشق (سپندارمذگان یا اسفندارمذگان) بوده است. این روز در تقویم زرتشتی مصادف است با پنجم اسفند ماه و در تقویم جدید ایرانی، که شش ماه اول سال سی و یک روز حساب میشود، شش روز به جلو آمده و دقیقا مصادف میشود با ۲۹ بهمن، یعنی چهار روز پس از روز ولنتاین فرنگی. زرتشیان جشن سپندارمذ (سپندارمذگان – روز زن و روز زمین) را هرساله در پنجم اسفند ماه برگزار میکنند.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد/وانچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
روی لینک زیر کلیک کرده و عضو کانال جوانان شوید👇👇👇👇👇👇
✅ @Boroujerdia_94 ✅