کلینیک تخصصی روانشناسی بینش نوین
3.51K subscribers
4.37K photos
603 videos
167 files
3.76K links
https://zil.ink/bineshnovin1383
🌐 www.bineshnovin.com
☎️ 021-22915385-6
📍Iran,Tehran,SHariati,Zafar,Sabr
کلينيک روانشناسی و مشاوره بینش نوین
Download Telegram
#از_شما

" *اصل بقای سختی* در زندگی "

برقصید تا میتوانید برقصید و برقصید...💃🏻

هایدگر فیلسوف آلمانی می‌گوید:
اگر بخواهم با شما رو راست باشم باید بگویم، که زندگی به شکل گُریزناپذیری سخت است و این ربطی به جایی که، هستید و جوری که زندگی می‌کنید، ندارد.

من به آن می‌گویم: *“اصل بقای سختی”*.
یعنی
*سختی از شکلی به شکل دیگر تبدیل می‌شود ولی نابود نمی‌شود.*

برای همین هم در يک زندگیِ خیلی خوب و عادی، جایی‌که، هیچ کسی به هیچ کسی به خاطر عقایدش شلیک نمی‌کند و همه چیز آرام است؛ آدم‌های زیادی مشت مشت قرص ضد افسردگی می‌خورند، که بتوانند خودشان را هر روز صبح از داخل رختخواب بیرون بکشند.

خیلی‌‌ها معتقدند، که پیشرفت تکنولوژی، اینترنت، نخودفرنگیِ غیر ارگانیک و گِلوتِن، ما‌ها را اینجوری کرده و قدیم‌ها مردم خوشبخت‌تر بودند. شما بشنوید و باور نکنید.

حتی هزار‌ها سال پیش شاهزاده‌ای هندی به نام سیزارتا یا همان *"بودا"* گفت:
*“زندگی رنج است”*.
رنج، یا به زبان بودا “دوکا”.
هایدگر به این می‌گوید:
*“اضطراب وجودی”*.

این‌ها را نگفتم، که نا امیدتان کنم. چیزهای خوب و دلنشین هم در دنیا کم نیست. می‌توانید از آنها در راه کمک بگیرید و هر وقت داشتید در چاه غم فرو می‌رفتید مثل “رَسَن” به آن چنگ بیندازید و بیایید بیرون.
یکی از این طناب‌ها؛ موسیقی است.

اگر توانستید سازی بزنید؛
اگر نتوانستید به آن گوش کنید.
وقت‌هایی که شاد هستید، موسیقی گوش کنید
و وقت‌هایی که غمگین بودید بیشتر موسیقی گوش کنید.

آنجا که از هر حرکتی عاجز ماندید؛
برقصید
هر جا ریتمی شنیدید،
که می‌شد، با آن رقصید، 💃🏻
خودتان را تکان بدهید، 🕺🏻
حتی اگر ریتم چکیدن قطره‌های آب
از شیروانی باشد.
این کار از نظر علمی،
هم ارتعاش شدن با جریان هستی است،
بی‌مهار و بدون ترس
از دیده شدن برقصید🕺🏻💃🏻

راستی اگر صدای خوبی داشتید
گاهی یک کم هم آواز بخوانید،
اما اگر نداشتید هم مهم نیست.

چیز دیگری که می‌توانید بخوانید
کتاب است.
خواندن کتاب به شما کمک می‌کند
زندگی‌های دیگری را که
هیچ وقت نمی‌توانستید تجربه کنید را
تجربه کنید.

فیلم هم همین کار را
در یک ابعاد دیگری می‌کند.
اما کتاب همیشه یک سر و گردن بالا‌تر از فیلم است،
چون قوه تخیلتان رو به کار می‌گیرد؛
و روند ذهنی‌تر و عمیق تری است.
تا می‌تونید کتاب بخوانید.
وسط کتاب‌ها حتما چند صفحه هم برای مطالعه در مورد ستاره‌ها و کهکشان‌ها وقت بگذارید،
چون کمکتان می‌کند، که ابعاد چیز‌ها را بهتر درک کنید
و یادتان نرود، که در کل هستی کجا ایستاده‌اید.
برای همین، قدیم‌ها بیشتر فیلسوف‌ها ستاره‌شناس هم بودند.
شاید نخواهید یا نتوانید منجّم بشوید،
ولی همیشه می‌توانید وقت‌هایی، که غمگین هستید،
به آسمان نگاه کنید و ببینید،
که غم‌هایتان در برابر عظمت کهکشان چقدر کوچک است…

طناب‌های دیگری هم هست؛
چیزهایی مثل
نقاشی کردن،
عکاسی،
کاشتن یک درخت؛
آشپزی با ادویه‌های جدید،
سفر کردن،
حرکت…

ما برای نشستن خلق نشده‌ایم.
*صندلی یکی از خطرناک‌ترین اختراعات بشریست.*
به جای نشستن
قدم بزنید؛
بدوید،
شنا کنید،
اگر مجبور شدید بنشینید؛
برای خودتان، همنشین‌هایی پیدا کنید
و از مصاحبتشان لذت ببرید.
پیدا کردن دوست خوب خیلی هم آسان نیست.
اما اگر دوست خوبی باشید؛
دیر یا زود چند تا آدم خوب
دورتان جمع خواهند شد.
در ضمن،
دایره دوستهایتان را به آدم‌ها محدود نکنید.
شما می‌توانید تقریباً با همه موجودات زنده دنیا دوست باشید؛
گل‌ها،
علف‌ها،
ماهی‌ها،
پرنده‌ها،
و ... بله
حتی گربه‌ها. حیوان‌ها گاهی حتی از آدم‌ها هم دوست‌های بهتری هستند.

در زندگی چاه غم زیاد است
ولی طناب هم هست.
سَرِ رَسَن را رها نکنید. اما مراقب باشید،
که به طناب‌های پوسیده مثل
الکل،
دود،
پول
و پست مدیریتی
و حتی غرور و موفقیت آویزان نشوید،
چون از داخل چاه بیرونتان نمی‌آورد
و بدتر رهايتان می‌کند ته چاه…

بگردید
و طناب‌های خودتان را پیدا کنید
و اگر نتوانستید پیدایش کنید؛
“ببافیدش”.

آدم‌های انگشت شماری طناب بافی بلدند.
دانشمندها،
کاشف‌ها،
مربی‌های فوتبال،
کمدین‌ها
و هنرمندها
همه طناب باف هستند
و طناب‌هایی را بافتند، که آدم‌های دیگر هم می‌توانند، سرش را بگیرند و با آن از داخل چاه بیرون بیایند.

اگر ما امروز از سیاه سرفه نمی‌میریم
برای این است،
که طنابی را گرفتیم،
که لویی پاستور سال‌ها پیش بافته است.

“سمفونی شماره پنج” طنابی است،
که بتهوون با نُت‌ها به هم پیوند زده است.

“صد سال تنهایی” طنابی است،
که مارکِز با کلمه و خیال به هم بافته است.

بیشتر طناب‌ها را یک روزی کسی، که شاید ته چاه زندانی بوده بافته است.
🆔https://t.me/binesh_novin
#از_شما


*فرزندان ما ناجی ما نیستند*"!

اغلب مي‌پنداريم فرزندی که خیلی به والدینش توجه دارد فرزندی نمونه و وفادار است ولی چنین نیست، واقعیت این است که وقتی فرزندی همیشه نگران شماست یعنی خودش یک آسیب دیدهٔ واقعی است که مسئول آسیبش شمایید!
یک والد خوب والدی است که ذهن فرزندش از او آسوده باشد و به فرزند توانایی و قدرت آسوده فاصله‌گرفتنِ را بدهد. وقتی فرزندتان از شما دور نمیشود وقتی همیشه نگران شماست وقتی تمام برنامه‌هایش را با شما تنظیم میکند نه نشانه وفاداری او بلکه نشانه آسیب‌خوردگی اوست. توجه کنید وقتی مرتب با فرزندتان صحبت میکنید و در گفتگوها گوشزد میکنید که در این زندگی، چقدر سختی و عذاب کشیده‌اید چقدر رنج دیده‌اید و در واقع مرتب به فرزندتان القا میکنید که من قربانی این زندگی هستم و تو تنها چشم امید و ناجی من هستی. حالا او خودش را نجات دهنده شما تصور میکند و هیچ لحظه‌ای را برای نجات شما از دست نمیدهد، غافل از اینکه خودش تمام زندگیش را با نگرانی برای شما از دست میدهد. در قبال رسیدگی و عشقی که به فرزندانمان میدهیم آنها را مدیون و بدهکار و ناامن نکنیم، به آنها کمک کنیم زندگی‌های مستقل و ذهن‌های آرام داشته باشند.
فرزندان ما ناجیان ما نیستند.

🔻جبران خليل جبران در كتاب پيامبر ميگويد: "فرزندان شما به حقيقت فرزندان شما نيستند؛ آنها دختران و پسران زندگي‌اند در سوداي خويش آنها از كوچه وجود شما گذر مي‌کنند اما از شما نيستند، اگرچه با شمايند، به شما تعلق ندارند. عشق خود را بر آنها نثار كنيد، اما انديشه‌هايتان را براي خود نگه‌داريد. زيرا آنها را نيز براي خود انديشه‌اي ديگر است. جسم آنها را در خانهٔ خود مسكن دهيد اما روح آنان را آزاد گذاريد زيرا روح آنان در خانهٔ فردا زيست خواهد كرد كه شما حتي در رويا نمي توانيد به ديدار آن فردا برويد، ممكن است تلاش كنيد كه شبيه آنها باشيد اما مكوشيد كه آنان را مانند خود بار بياوريد زيرا زمان به عقب باز نخواهد گشت و با ديروز درنگ نخواهد كرد.
#از_شما

هرکس باید کودکیش را پشت سر بگذارد ، این بخشی از روند رشد است ، بخشی از روند بلوغ است . اما این کودکی را دوباره باید بازیافت؛ کودکی بازیافته، هرگز همان کودکی از دست‌رفته نیست.
کودکی بازیافته غنی‌تر و سرشارتر است .
یک کودک، فقط معصوم نیست، بلکه غافل نیز هست.
اما هنگامی که کسی از آزمون‌های گوناگون عبور می کند؛ طعم اشک‌های شور و لبخندهای شیرین را می‌چشد، شکست و پیروزی را تجربه می‌کند ، نوازش‌های خوبی و خراش‌های بدی بر پوست خود لمس می‌کند ، گرمای تابستان و سرمای زمستان را از سر می‌گذارند ؛ هنگامی که کسی تمامی تجربه‌های در دسترس زندگی را می‌آزماید و جلوه‌های گوناگون زندگی را تماشا می‌کند و در دوزخ زندگی می‌سوزد و پخته می‌شود و در بهشت زندگی می‌شکفد ؛
هنگامی که چنین کسی به عالم کودکی باز می‌گردد، از کودکی خود صرفا معصومیت آن را برمی‌گیرد، نه غفلت آن را .
او فرزانه‌ایی‌ست با صمیمت و پاکی و معصومیت کودک .
کودک، آمیزه‌ایی‌ست از معصومیت و غفلت ، اما فرزانه آمیزه‌ایی ست از معصومیت و بصیرت.

🆔https://t.me/binesh_novin