کلینیک تخصصی روانشناسی بینش نوین
3.5K subscribers
4.35K photos
603 videos
167 files
3.75K links
🟣 Dr.Zahra Heydari
🆔️ 📸
https://zil.ink/bineshnovin1383
https://www.instagram.com/binesh_novin
🌐 www.bineshnovin.com
🌐 https://www.aparat.com/v/B42Z6
☎️ 021-22915385-6
📍Iran,Tehran,SHariati,Zafar,Sabr
کلينيک روانشناسی و مشاوره بینش نوین
Download Telegram
مهرطلبی(بیماری راضی کردن دیگران)

مهرطلب ها صرفا آدم های خوبی نیستند که می خواهند همه را راضی و خشنود نگه دارند، بلکه کسانی هستند که وقتی می خواهند به کسی جواب «نه» بدهند جواب «آری» را انتخاب می کنند.
مهرطلب ها به تأیید و تصدیق دیگران اعتیاد دارند. ترس آن ها از این که مبادا کسی را از خود ناراحت و خشمگین سازند سببی است تا پیوسته و به هر قیمت که شده در مقام راضی کردن دیگران باشند.

مهر طلب ها استاد ایجاد حس تقصیر هستند!

مهر طلب ها حس گناه، جلاد بودن و عذاب وجدان به طرف مقابل میدهند.

نمونه اي از یک مادر مهرطلب : وقتی پسرش در حال تماشای برنامه مورد علاقه اش است و غرق در آن است از او می خواهد که در جا به جا کردن میز او را کمک کند، اما هنگامی که با اعتراض پسرش رو به رو می شود، می گوید : باشه مادر جان، خودم تنهایی جا به جا می کنم! شروع به کشیدن می کند، صدای کشیده شدن میز همراه با صدای آه و ناله مادر، حس گناه و تقصیر شدیدی را در پسر ایجاد می کند.

همیشه در حال معذرت خواهی است ( در واقع معذرت خواهی می کند تا مسئولیت را قبول نکند).
آگاه باشید و در مواجهه با این عذرخواهی ها، مثلا بگویید : بسیار خب، عذرخواهی ات را قبول کردم اما تا آخر این هفته باید پروژه را تحویل دهی...!

👈(در مقابل مهرطلب ها، بالغ برخورد کنید).

https://www.aparat.com/v/B42Z6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#موسیقی_خوب_گوش_بدیم

I hope you dance

ترانه #امیدوارم_برقصی🎼

Lee Ann Womack

خواننده #لی_آن_ومک🎤

امیدوارم هیچ وقت حس شگفت انگیز خودت را از دست ندهی
از خوردن سیر بشی اما همیشه این گرسنگی را حفظ کنی
باشد که هرگز یک نفس را هم بیهوده از دست ندهی
خدا کنه ،عشق، هیچوقت دست تو رو خالی نگذاره
امیدوارم وقتی کنار اقیانوس می ایستی هنوز احساس کوچک بودن کنی
هر وقت یک در بسته شد، امیدوارم در دیگری باز شود
به من قول بده که به ایمان فرصت مبارزه میدی،
و زمانی که انتخاب خودت را کردی برو بیرون بنشین یا برقص
امیدوارم برقصی..امیدوارم برقصی..
امیدوارم هرگز از آن کوه های دوردست نترسی،
هرگز به راههای کم‌ترین قانع نشو و مقاومت کن،
زندگی کردن ممکن است به معنای استفاده از فرصت ها باشد، اما آنها ارزش گرفتن رو دارند،
دوست داشتن هم ممکن است یک اشتباه باشد، اما ارزشش را دارد،
اجازه نده زندگی تو رو تلخ کنه و قلبی مصمم داشته باش
وقتی نزدیک به فروش شدی (پایان شدی) ، تجدید نظر کن
به آسمان های بالا، بیشتر از یک نگاه گذرا نگاه کن
و زمانی که انتخابت رو کردی برو بیرون بنشین یا برقص
امیدوارم برقصی... امیدوارم برقصی....
.
LEE ANN WOMACK - I Hope You Dance [2004]
<unknown>
#موسیقی_خوب_گوش_بدیم

تذکر⛔️ترجمه بخشی از شعر در بالا آمده است این ترانه را لی آن ومک خواننده سبک کانتری در سال ۲۰۰۰ منتشر کرد و در رتبه ی یک جدول موسیقی کانتری و شماره پانزده جدول کلی شد .


https://t.me/binesh_novin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👓 رابطه کم‌بینایی با افسردگی و اضطراب 👓

براساس یک مطالعه مروری سیستماتیک و متاآنالیز، کودکان کم‌بینا نمرات بیشتری از افسردگی و اضطراب را نسبت به کودکان با بینایی عادی تجربه می‌کنند.

و به طور خاص، کودکان نزدیک‌بین نمرات بالاتری از افسردگی را نسبت به کودکان با بینایی طبیعی تجربه کرده‌اند.

براساس همین مطالعه، جراحی Strabismus به طور قابل‌توجهی علائم افسردگی و اضطراب را در کودکان بهبود بخشید.


منبع:
https://doi.org/10.1016/j.ophtha.2022.05.020

🍃
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔰به دلیل انگ بیماری روانی و تصورات نادرست در مورد روانپزشکی، بیمار ممکن است به ویژه نگران مراجعه به روانپزشک یا حتی ترسیده باشد.

🔸روانپزشک ماهر از این مسائل بالقوه آگاه است و به گونه ای تعامل می کند تا پریشانی را کاهش دهد یا حداقل افزایش ندهد.

🔹 موفقیت مصاحبه اولیه اغلب به توانایی پزشک در کاهش اضطراب بیش از حد بستگی دارد. ارتباط / همدلی.

🔸احترام به بیمار و توجه به او به ایجاد رابطه کمک می کند. در محیط بالینی، ارتباط را می توان به عنوان پاسخگویی هماهنگ پزشک به بیمار و بیمار به پزشک تعریف کرد.

🔸 بسیار مهم است که بیماران به طور فزاینده ای احساس کنند که ارزیابی یک تلاش مشترک است و روانپزشک واقعاً به داستان آنها علاقه مند است. مداخلات همدلانه ("این باید برای شما خیلی سخت بوده باشد" یا "دارم درک می کنم چقدر این احساس وحشتناک است") این رابطه را بیشتر می کند.

🔹اغلب یک پاسخ غیرکلامی (ابروهای بالا انداختن یا خم شدن به سمت بیمار) یا یک پاسخ بسیار کوتاه ("وای") به همین ترتیب موثر خواهد بود. همدلی درک آنچه که بیمار در حال فکر و احساس است.

🔸زمانی اتفاق می افتد که روانپزشک بتواند خود را به جای بیمار بگذارد و در عین حال عینیت خود را حفظ کند.


(کاپلان و سادوک)

.
https://www.aparat.com/v/B42Z6
#یک_فنجان_تفکر ☕️

۴ راه برای پیشگیری از تخیل‌های فاجعه‌پردازانه – بی‌جهت تصور نکنید که بدترین احتمال ممکن، پیش روی شماست

تصور کنید فردا برای یک کار جدید مصاحبه دارید. برخی از افراد ممکن است به این فکر کنند که چه نوع سؤالاتی از آن‌ها پرسیده می‌شود تا بتوانند آماده شوند، یا تصور کنند که مصاحبه به خوبی پیش می‌رود.

در دیگران، فکر مصاحبه باعث می‌شود که تمام شب به بدترین سناریو‌های ممکن فکر کنند
حتی چیزهای عجیب و غریبی که احتمال رخ دادن آنها اندک است.

اگر شما فردی هستید که تمایل به انجام دومی دارید، مستعد تصور فاجعه‌بار هستید.

فاجعه‌پردازی تمایل به این است که تصور کنید بدترین اتفاق در هنگام تصور موقعیتی در آینده رخ خواهد داد، حتی اگر شواهدی وجود داشته باشد که این محتمل‌ترین نتیجه نیست.

فاجعه‌پردازی مکرر ممکن است عاملی در ایجاد برخی مشکلات سلامت روان باشد.

اگر شما فردی هستید که در هنگام استرس یا اضطرب به فاجعه می‌پردازید، چند کار وجود دارد که می‌توانید برای کمک به آن‌ها انجام دهید:

۱. در صبح تصمیم بگیرید
ما اغلب در شب نگران آینده هستیم. هنگامی که ما خواب هستیم، فعالیت در بخش منطقی مغز کاهش می‌یابد و فعالیت در بخش احساسی‌تر مغز ما افزایش می‌یابد. در نتیجه، وقتی شب بیدار هستیم، تمایل داریم از مغز احساسی خود برای تصویرسازی آینده استفاده کنیم. کمبود خواب همچنین می‌تواند ما را نسبت به چیز‌هایی که تهدید‌کننده تصور می‌کنیم، حساس‌تر کند.
وقتی بیدار هستید و دراز کشیده‌اید و نگران فردا شده‌اید، به خود یادآوری کنید که منطقی فکر نمی‌کنید. منتظر ماندن تا صبح برای تصمیم‌گیری، می‌تواند مفید باشد.

۲. به منتقد درونی خود بیاموزید که دلسوزتر باشد
سعی کنید به تدریج یاد بگیرید که خودانتقادی منصفانه‌تری داشته باشید و لحت فکر کردنتان ملایم‌تر شود. تصور کنید که قضاوت‌گر درونی شما شخص دیگری است که منطقی‌تر فکر می‌کند و از چند جهت به یک مشکل می‌نگرد.

۳. داستان بهتری بسازید

حتی اگر همه چیز در گذشته اشتباه پیش رفته باشد، بعید است در آینده هم این امر تکرار شود. اگر تمایل به فاجعه‌پردازی در مورد رویداد‌های آینده دارید، سعی کنید به جای آن به راه‌هایی فکر کنید که این رویداد ممکن است به خوبی پیش برود و این طوری کمتر مضطرب می‌شوید.

مثلا بسیاری از ما در هنگام آماده شدن برای یک امتحان جامع و دشوار به صورت غیرمنطقی تصور می‌کنند که طراح دقیقا از جاهایی از کتاب که ما خوب نخوانده‌ایم یا درک نکرده‌ایم، سوال می‌دهد، در صورتی که طراحان سوالات در درون ما نیستند و چه بسا سوال‌هایی هم مطرح شود که ما خیلی پیش پا افتاده و بدیهی و ساده می‌دانیم، اما در نظر آنها این سوالات دشوار به نظر می‌رسند.

استراتژی دیگر این است که نه تنها یک، بلکه تعدادی داستان قابل قبول در مورد آنچه ممکن است اتفاق بیفتد، بسازید.

۴. با خود مهربان باشید

متاسفانه حتی ادم‌هایی که با دیگران دلسوز هستند، راه مهربانی با خودشان را نمی‌دانند. برخی که بسیار مضطرب هستند و می‌خواهند مثلا در یک شرایط دشوار اقتصادی همه چیز را درست کنند، تصور می‌کنند که خیلی باید به خودشان سخت بگیرند و مثلا کوچک‌ترین ولخرجی یا ناتوانی در جور کردن یک قرار کاری را فاجعه می‌دانند و خودشان را بابت آن ملامت می‌کنند.

در صورتی که کمی استراحت یا خرید یک هدیه کوچک برای خود، چیزی را عوض نمی‌کند.

کمی با خودتان مهربان‌تر بشوید و این را در برنامه‌ریزی خود هم بگنجانید.

.
https://www.aparat.com/v/B42Z6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
چرا بهتر است تصمیمات مهم را در پایان روز نگیریم…

هر روز صبح، با مقدار خاصی از اراده و انرژی از خواب بیدار می‌شویم.
با هر تصمیمی که در طول روز می‌گیریم، و با استرس‌هایی که با آن‌ها مواجه می‌شویم، این اراده و انرژی ذره ذره تحلیل می‌رود. این اتفاق "ego depletion" نامیده می‌شود. ‌

زمانی که به عصر می رسیم، به خصوص اگر روز بسیار پر استرسی بوده باشد، یا اینکه مجبور بوده‌ایم تصمیمات پیچیده زیادی بگیریم، ظرف روانی ما معمولاً تقریباً خالی است، که می‌تواند منجر به:
- مشکل در تصمیم‌گیری صحیح،
- سخت تصمیم گرفتن بین انتخاب دو یا چند گزینه،
– خریدهای آنی یا
- رفتارهای اجتنابی ‌می‌شود.

با این توضیحات اکنون می‌توانید بهتر درک کنید که چرا می‌توانید تصمیمات پیچیده‌ای را در محل کار بگیرید، اما در تصمیم‌گیری برای اینکه چه چیزی برای شام بخورید مجبور هستید خیلی فکر کنید.

پس، در صورت امکان، تصمیمات پیچیده و مهم را به صبح روز بعد که ظرف انرژی و اراده شما (به اصطلاح ‘active self’ شما) دوباره بازیابی شده، موکول کنید. ‌

🍃https://t.me/binesh_novin
‎هایدگر فیلسوف آلمانی می گوید:

‎اگر بخواهم با شما رو راست باشم باید بگویم که زندگی به شکل گُریز ناپذیری سخت است و این ربطی به جایی که هستید و جوری که زندگی می کنید ندارد.
‎من به آن میگویم: "اصل بقای سختی"

‎یعنی سختی از شکلی به شکل دیگر تبدیل می شود ولی نابود نمی شود...
‎برای همین هم در يک زندگیِ خیلی خوب و عادی، جایی که هیچ کسی به هیچ کسی به خاطر عقایدش شلیک نمی کند و همه چیز آرام است؛ آدمهای زیادی مشت مشت قرص ضد افسردگی می‌خورند که بتوانند خودشان را هر روز صبح از داخل رختخواب بکشند بیرون.
‎ آدم های پُف کرده، آدم های بد حال، آدم های روی لبه...
‎خیلی ‌ها معتقدند که پیشرفت تکنولوژی، اینترنت، نخودفرنگیِ غیر ارگانیک و گِلوتِن، ما‌ها را اینجوری کرده و قدیم‌ها مردم خوشبخت‌تر بودند.
‎شما بشنوید و باور نکنید
‎حتی هزار‌ها سال پیش شاهزاده‌ای هندی به نام سیزارتا یا همان بودا گفت که "زندگی رنج است".
‎ رنج، یا به زبان بودا «دوکا».

‎هایدگر به این می‌گوید:
‎ «اضطراب وجودی»
‎این ها را نگفتم که نا امیدتان کنم. چیزهای خوب و دلنشین هم در دنیا کم نیست.
‎می توانید از آنها در راه کمک بگیرید و هر وقت داشتید در چاه غم فرو می رفتید مثل "رَسَن" به آن چنگ بیندازید و بیایید بیرون.
‎یکی از این طناب ها؛ موسیقی است
‎اگر توانستید سازی بزنید؛ اگر نتوانستید به آن گوش کنید.
‎وقتهایی که شاد هستید، موسیقی گوش کنید و وقتهایی که غمگین بودید بیشتر موسیقی گوش کنید.
‎ آنجا که از هر حرکتی عاجز ماندید؛ برقصید.
‎ رقصیدن بهترین و مفید‌ترین کاری است که می‌توانید برای روحتان بکنید.
‎هرجا ریتمی شنیدید که می‌شد با آن رقصید، خودتان را تکان بدهید، حتی اگر ریتم چکیدن قطره‌های آب از شیروانی باشد.
‎ (رقص از نظر علمی، هم ارتعاش شدن با جریان هستی است، بی‌مهار و بدون ترس از دیده شدن برقصید.)
‎راستی اگر صدای خوبی داشتید موقع رقصیدن یک کم هم آواز بخوانید، اما اگر نداشتید هم مهم نیست.

‎چیز دیگری که می‌توانید بخوانید کتاب است.
‎خواندن کتاب به شما کمک می‌کند زندگی‌های دیگری را که هیچ وقت نمی‌توانستید تجربه کنید را تجربه کنید.
‎فیلم هم همین کار را در یک ابعاد دیگری می‌کند اما کتاب همیشه یک سر و گردن بالا‌تر از فیلم است، چون قوهٔ تخیلتان رو به کار می‌گیرد؛ و روند ذهنی‌تر و عمیق تری است. تا می‌تونید کتاب بخوانید. وسط کتابها حتما چند صفحه هم برای مطالعه در مورد ستاره‌ها و کهکشان‌ها وقت بگذارید، چون کمکتان می‌کند که ابعاد چیز‌ها را بهتر درک کنید و یادتان نرود که در کل هستی کجا ایستاده اید.
‎برای همین، قدیم‌ها بیشتر فیلسوف‌ها ستاره‌شناس هم بودند. شاید نخواهید یا نتوانید منجم بشوید، ولی همیشه می‌توانید وقتهایی که غمگین هستید به آسمان نگاه کنید و ببینید که غم‌هایتان در برابر عظمت کهکشان چقدر کوچک است...
‎طناب‌های دیگری هم هست؛ چیزهایی مثل نقاشی کردن، عکاسی، کاشتن یک درخت؛ آشپزی با ادویه‌های جدید، سفر کردن، حرکت...
‎ما برای نشستن خلق نشده ایم. صندلی یکی از خطرناک‌ترین اختراعات بشریست.
‎به جای نشستن قدم بزنید؛ بدوید، شنا کنید،
‎اگر مجبور شدید بنشینید؛ برای خودتان، همنشین‌هایی پیدا کنید و از مصاحبتشان لذت ببرید.
‎پیدا کردن دوست خوب خیلی هم آسان نیست. اما اگر دوست خوبی باشید؛ دیر یا زود چند تا آدم خوب دورتان جمع خواهند شد.
‎در ضمن، دایرهٔ دوستهایتان را به آدم‌ها محدود نکنید. شما می‌توانید تقریباً با همهٔ موجودات زندهٔ دنیا دوست باشید؛
‎گل‌ها، علف‌ها، ماهی‌ها، پرنده‌ها، و بله حتی گربه‌ها.
‎حیوان‌ها گاهی حتی از آدم‌ها هم دوستهای بهتری هستند.
‎در زندگی چاه غم زیاد است ولی طناب هم هست؛ سَرِ رَسَن را ول نکنید.
‎اما مراقب باشید که به طناب های پوسیده مثل الکل، دود، پول و حتی غرور و موفقیت آویزان نشوید، چون از داخل چاه بیرونتان نمی آورد و بدتر ولتان می کند ته چاه...
‎بگردید و طنابهای خودتان را پیدا کنید و اگر نتوانستید پیدایش کنید؛ «ببافیدش».
‎آدمهای انگشت شماری طناب بافی بلدند.
‎دانشمند ها، کاشفها، مربی های فوتبال، کمدین ها، و هنرمندها همه طناب باف هستند و طنابهایی را بافتند که آدمهای دیگر هم می توانند سرش را بگیرند و با آن از داخل چاه بیرون بیایند.
‎اگر ما امروز از سیاه سرفه نمی میریم برای این است که طنابی را گرفتیم که لویی پاستور سالها پیش بافته است.
‎"سمفونی شماره پنج" طنابیست که بتهوون با نُت ها به هم پیوند زده است.
‎"صد سال تنهایی" طنابیست که مارکز با کلمه و خیال به هم بافته است.
‎بیشتر طناب ها را یک روزی کسی که شاید ته چاه زندانی بوده بافته است...
‎حتما طناب کرونا هم روزی توسط کسی بافته میشود.
‎ مقاوم باشید و صبور

‎ آه کردم؛ چون رَسَن شد آهِ من؛
‎گشت آویزان رَسَن در چاهِ من؛
‎آن رَسَن بگرفتم و بیرون شدم؛
‎چاق و زَفت و فَربِه و گُلگون شدم



.
‎"مولانا”
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از موسیقی می‌ترسم!
چون نمی‌دانم می‌خواهد مرا
به کجای خاطراتم ببرد...

#فرانتس_کافکا

📀https://t.me/binesh_novin