استراحت و خواب و خوراک من در ماشین بود
روایت حسین وحدتی از عملیات بیتالمقدس
اسفندماه یک تلگراف از اهواز آمد که من و یکی دیگر از برادران بهداری الیگودرز به اهواز برویم. من به همراه آقای پالیزبان به اهواز رفتیم. آقای عزیز داریوشی مسئول بهداری محورها بود. گفت، شما که به دارخوین آشنا هستی، برای آنجا کسی را نداریم. شما بیا و سرپرستی بهداری محور دارخوین را بعهده بگیرید. از همان اسفند ۶۰ و به مدت ۴ ماه تا پایان عملیات بیت المقدس آنجا بعنوان مسؤل بهداری محور و راه انداز بیمارستان انرژی اتمی(دارخوین) بودم.
جواد عبادی بعنوان مسؤل بهداری منطقه ۸ بعد از عملیات سوسنگرد رفت. آقای دکتر وکیلی آمدند. من ارتباط نزدیکی با ایشان داشتم. تا پایان عملیات بیتالمقدس آقای دکتر وکیلی بود. بعد از ایشان آقای دکتر اعلایی به بهداری منطقه آمدند
۳۱ فروردین یا اول اردیبهشت، آقای دکتر وکیلی پیغام داد که بیا کار دارم. من به اهواز رفتم ایشان گفت که فلانی آنجا(دارخوین) مأموریتی برای شما مشخص کردیم. بیمارستان انرژی اتمی با حداکثر ظرفیت باید فعال شود.
این بیمارستان مدتها خالی بود. من سؤال کردم که خب چقدر فرصت داریم؟ ایشان گفتند ده روز فرصت داریم. هنوز هیچ خبری از عملیات نیست، ولی این ده روز را من جدی گرفتم. یعنی برای ده روز حساب شده عمل کردم. گفتم باشد اشکال ندارد اگر که میخواهید کار در این ده روز انجام بشود یک تکنسین اتاق عمل باید به من معرفی کنید. که همانجا یک نفر به اسم(مرحوم) پیغمبری از بیمارستان نجمیه را معرفی کردند.
(شهیدان) شریفیپور و آسمانی، اینها هر دو، دارویی را وارد بودند و کارهای داروئی آنجا را انجام میدادند، از اینها هم خواستم که برآوردهایشان را انجام بدهند. اطلاعات اورژانس را خودم داشتم. لیستها را تنظیم میکردیم، رابط دارویی هم نداشتیم، بیشتر خودم رفت و آمد داشتم. در این ده روز کمتر لحظهای بوده که من در اتاق استراحت کرده باشم. استراحت و خوراک و خواب من در ماشین بود. من به جای این که استراحت کنم راننده عوض میکردم. آقای دکتر رجائی مسئول دارو تجهیزات پزشکی سه راه گلستان اهواز هم کم نگذاشت. در این ده روز کار ما به این شکل بود، رفت و آمد بین انرژی اتمی و دارو و تجهیزات و همین طور هماهنگی برای نیروی انسانی.
یکی از بحثهای اصلی آنجا تأسیسات بیمارستان بود. تأسیساتی که میبایست آب و برق آنجا را تضمین میکرد.
سایت بیمارستان انرژی اتمی توسط فرانسویها در دو قسمت ساخته شده بود.
یک قسمت عملیاتی بود و یک قسمت سایت استراحتگاهی و شهرکشان بود که این بیمارستان در این قسمت شهرک ساخته شده بود. سازمانی بیمارستان هم که ساختمانی پیش ساخته بود. یعنی برای همه چیز خوب و مفید بود غیر از جنگ، یعنی از نظر تمیزی و شیکی این بیمارستان نظیر نداشت. نیروی انسانی هم همینطوری به مرور میآمد و مستقر میشد. با توجه به گستردگی عملیاتی که به ما گفته بودند، من دیدم این سایت اصلی بیمارستان برای این کاری که در پیش هست خیلی کم هست. لذا با افزایش اطاق عملهای سیار و نقاهتگاه، ظرفیت آن را افزایش دادیم.
🔹🔹🔹🔹
@behdarirazmi
🔹🔹🔹🔹
#بهداری_رزمی_دفاع_مقدس_و_مقاومت
| #دفاع_مقدس | #عملیات_بیت_المقدس | #شهدای_بهداری | #مجروح | #بیمارستان | #انرژی_اتمی
روایت حسین وحدتی از عملیات بیتالمقدس
اسفندماه یک تلگراف از اهواز آمد که من و یکی دیگر از برادران بهداری الیگودرز به اهواز برویم. من به همراه آقای پالیزبان به اهواز رفتیم. آقای عزیز داریوشی مسئول بهداری محورها بود. گفت، شما که به دارخوین آشنا هستی، برای آنجا کسی را نداریم. شما بیا و سرپرستی بهداری محور دارخوین را بعهده بگیرید. از همان اسفند ۶۰ و به مدت ۴ ماه تا پایان عملیات بیت المقدس آنجا بعنوان مسؤل بهداری محور و راه انداز بیمارستان انرژی اتمی(دارخوین) بودم.
جواد عبادی بعنوان مسؤل بهداری منطقه ۸ بعد از عملیات سوسنگرد رفت. آقای دکتر وکیلی آمدند. من ارتباط نزدیکی با ایشان داشتم. تا پایان عملیات بیتالمقدس آقای دکتر وکیلی بود. بعد از ایشان آقای دکتر اعلایی به بهداری منطقه آمدند
۳۱ فروردین یا اول اردیبهشت، آقای دکتر وکیلی پیغام داد که بیا کار دارم. من به اهواز رفتم ایشان گفت که فلانی آنجا(دارخوین) مأموریتی برای شما مشخص کردیم. بیمارستان انرژی اتمی با حداکثر ظرفیت باید فعال شود.
این بیمارستان مدتها خالی بود. من سؤال کردم که خب چقدر فرصت داریم؟ ایشان گفتند ده روز فرصت داریم. هنوز هیچ خبری از عملیات نیست، ولی این ده روز را من جدی گرفتم. یعنی برای ده روز حساب شده عمل کردم. گفتم باشد اشکال ندارد اگر که میخواهید کار در این ده روز انجام بشود یک تکنسین اتاق عمل باید به من معرفی کنید. که همانجا یک نفر به اسم(مرحوم) پیغمبری از بیمارستان نجمیه را معرفی کردند.
(شهیدان) شریفیپور و آسمانی، اینها هر دو، دارویی را وارد بودند و کارهای داروئی آنجا را انجام میدادند، از اینها هم خواستم که برآوردهایشان را انجام بدهند. اطلاعات اورژانس را خودم داشتم. لیستها را تنظیم میکردیم، رابط دارویی هم نداشتیم، بیشتر خودم رفت و آمد داشتم. در این ده روز کمتر لحظهای بوده که من در اتاق استراحت کرده باشم. استراحت و خوراک و خواب من در ماشین بود. من به جای این که استراحت کنم راننده عوض میکردم. آقای دکتر رجائی مسئول دارو تجهیزات پزشکی سه راه گلستان اهواز هم کم نگذاشت. در این ده روز کار ما به این شکل بود، رفت و آمد بین انرژی اتمی و دارو و تجهیزات و همین طور هماهنگی برای نیروی انسانی.
یکی از بحثهای اصلی آنجا تأسیسات بیمارستان بود. تأسیساتی که میبایست آب و برق آنجا را تضمین میکرد.
سایت بیمارستان انرژی اتمی توسط فرانسویها در دو قسمت ساخته شده بود.
یک قسمت عملیاتی بود و یک قسمت سایت استراحتگاهی و شهرکشان بود که این بیمارستان در این قسمت شهرک ساخته شده بود. سازمانی بیمارستان هم که ساختمانی پیش ساخته بود. یعنی برای همه چیز خوب و مفید بود غیر از جنگ، یعنی از نظر تمیزی و شیکی این بیمارستان نظیر نداشت. نیروی انسانی هم همینطوری به مرور میآمد و مستقر میشد. با توجه به گستردگی عملیاتی که به ما گفته بودند، من دیدم این سایت اصلی بیمارستان برای این کاری که در پیش هست خیلی کم هست. لذا با افزایش اطاق عملهای سیار و نقاهتگاه، ظرفیت آن را افزایش دادیم.
🔹🔹🔹🔹
@behdarirazmi
🔹🔹🔹🔹
#بهداری_رزمی_دفاع_مقدس_و_مقاومت
| #دفاع_مقدس | #عملیات_بیت_المقدس | #شهدای_بهداری | #مجروح | #بیمارستان | #انرژی_اتمی