همانگونه که ملاحظه فرمودید، ماسون ها صرفاً افراد عضو لژ را به عنوان اعضای جامعه ی ماسونی نمی شناسند، بلکه هر فرد یا جامعه ای که پیرو آن ها باشد را نیز جزء جامعه ی ماسونی می دانند. با این اوصاف، تعداد زیادی از کشورهای خاورمیانه که از فرامین جوامع ماسونی همچون آمریکا و انگلیس تبعیت می کنند و تلاش می نمایند تا به اهداف جوامع ماسونی، جامه ی عمل بپوشانند، مطابق توصیفات خود فراماسون ها جزء جامعه ی بزرگ « فراماسونری جهانی » به حساب می آیند.
بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که متاسفانه « فراماسونری جهانی : بر بخش اعظم منطقه ی خاورمیانه بجز « ایران » و بخش های کوچکی همچون « جنوب لبنان » تسلط یافته است، که در پایان مقاله به آن ها اشاره خواهد گردید.
@alvadossadegh
بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که متاسفانه « فراماسونری جهانی : بر بخش اعظم منطقه ی خاورمیانه بجز « ایران » و بخش های کوچکی همچون « جنوب لبنان » تسلط یافته است، که در پایان مقاله به آن ها اشاره خواهد گردید.
@alvadossadegh
سایر نقاط دنیا
خوانندگان محترم وبسایت تاکنون با نفوذ و سیطره ی فراماسونری بر کشورهای بزرگ، نهادهای تاثیر گذار و ادیان و فرق جعلی نوظهور آشنا شده اند. در سایر نقاط دنیا نیز می توان آثار تسلط فراماسونری را مشاهده کرد. کلیپ ویدیویی زیر، بناهای حاوی علایم ماسونی را در نقاط مختلف دنیا نشان می دهد:
@alvadossadegh
خوانندگان محترم وبسایت تاکنون با نفوذ و سیطره ی فراماسونری بر کشورهای بزرگ، نهادهای تاثیر گذار و ادیان و فرق جعلی نوظهور آشنا شده اند. در سایر نقاط دنیا نیز می توان آثار تسلط فراماسونری را مشاهده کرد. کلیپ ویدیویی زیر، بناهای حاوی علایم ماسونی را در نقاط مختلف دنیا نشان می دهد:
@alvadossadegh
علاوه بر مطالبی که بیان شد، ذکر این نکته ضروری است که اکثر کشورهای جهان نیز دنباله رو قدرت های ماسونی هستند و حتی اگر فراماسون بودن رهبران بسیاری از کشورها را نیز نادیده بگیریم، مطابق تعریف خود ماسون ها، به دلیل پیروی کشورهای مذکور از قدرت های ماسونی همچون آمریکا، انگلیس، فرانسه و …، این کشورها نیز به عنوان عضوی از جامعه ی جهانی فراماسونری تلقی می گردند.
متاسفانه تعدادی از کشورها در دنیا به عنوان کشورهای انقلابی و مقاوم تلقی می گردند که این عناوین برازنده ی آن ها نیست و انقلاب های صورت گرفته در آن ها نیز یا تحت هدایت فراماسون ها برپا شده و یا توسط فراماسون ها از مسیر اصلی خود و اهداف مورد نظر مردم، منحرف شده است. برای روشن شدن این مسئله، به بررسی برخی از این کشورهای به اصطلاح انقلابی می پردازیم:
@alvadossadegh
متاسفانه تعدادی از کشورها در دنیا به عنوان کشورهای انقلابی و مقاوم تلقی می گردند که این عناوین برازنده ی آن ها نیست و انقلاب های صورت گرفته در آن ها نیز یا تحت هدایت فراماسون ها برپا شده و یا توسط فراماسون ها از مسیر اصلی خود و اهداف مورد نظر مردم، منحرف شده است. برای روشن شدن این مسئله، به بررسی برخی از این کشورهای به اصطلاح انقلابی می پردازیم:
@alvadossadegh
انقلاب فرانسه و استقلال آمریکا
قبلاً و در طی مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » اشاره گردید که « انقلاب کبیر فرانسه » و « استقلال آمریکا » جنبش هایی کاملاً ماسونی بودند و رهبران آن ها همگی فراماسون بودند. در مورد ماسونی بودن « انقلاب کبیر فرانسه » و « استقلال آمریکا » هیچ شکی وجود ندارد و محققان در این زمینه با یکدیگر هم عقیده اند.(109) به همین دلیل از توضیح بیشتر در این زمینه خودداری می نماییم و خوانندگان محترم را به مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » و سایر مقالات مشابه در این زمینه، ارجاع می دهیم.(110)
@alvadossadegh
قبلاً و در طی مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » اشاره گردید که « انقلاب کبیر فرانسه » و « استقلال آمریکا » جنبش هایی کاملاً ماسونی بودند و رهبران آن ها همگی فراماسون بودند. در مورد ماسونی بودن « انقلاب کبیر فرانسه » و « استقلال آمریکا » هیچ شکی وجود ندارد و محققان در این زمینه با یکدیگر هم عقیده اند.(109) به همین دلیل از توضیح بیشتر در این زمینه خودداری می نماییم و خوانندگان محترم را به مقاله ی « فراماسونری: دجال آخرالزمان » و سایر مقالات مشابه در این زمینه، ارجاع می دهیم.(110)
@alvadossadegh
تحرکات آزادیبخش آمریکای لاتین
یکی از سیاست های گردانندگان اصلی « سازمان فراماسونری جهانی » در برخورد با تحرکات انقلابی ملل رنجدیده و زحمتکش سراسر جهان، این بوده است که در هنگامی که از مقابله با سیل خروشان مردم ناامید می شدند، تعدادی از مهره های خود را در صفوف رهبران انقلاب های مذکور وارد می نمودند تا سرانجام انقلاب های مذکور را نیز منحرف نمایند و تلاش های مردم رنجدیده را عقیم گذاشته و مجدداً کشورهای مورد نظر را در دست گیرند. در این بین گرچه ظاهر حکومت ها تغییر می کردند، اما در باطن باز هم یکی دیگر از مهره های فراماسونری بر رأس کار آمده و پیروزی دیگری برای فراماسونری جهانی رقم می خورد. البته در برخی موارد نیز اختلاف هایی بین « Order های » مختلف ماسونی پدید می آمد و این امر نیز موجب بروز درگیری ها، کودتاها و بعضاً انقلاب هایی می شد که در این میان برخی از « Order ها » رهبری کشور را از دست « سایر Order های ماسونی » خارج می ساختند. البته ذکر این نکته حائز اهمیت است که همه ی این « Order ها » در اهداف جهانی و کلی خود که همان « نابودی ادیان توحیدی »، « ایجاد حکومت جهانی شیطانی در اورشلیم (بیت المقدس) » و حکومتی بر پایه ی « اومانیسم »، « ماتریالیسم »، و « سکولاریسم » است، با یکدیگر مشترکند؛ اما در رهبری این جریان و ریاست بر جهان با یکدیگر اختلاف دارند و این که کدامیک از آن ها باید نبض اصلی قدرت را در امپراطوری جهانی بر عهده بگیرد، یک عامل اختلاف جدی بین آن ها است. همین تشنگی برای رهبری جهان است که « هیتلر » و « نازی های آلمانی » عضور گروه ماسونی « Thule Society »(111) را در مقابل فراماسون هایی همچون « وینستون چرچیل انگلیسی »(112) « فرانکلین روزولت » عضو لژ های « Holland Lodge » و « Architect’s Lodge »(113) و « ژوزف استالین » فراماسون(114) قرار می دهد. زیرا دولت های ماسونی آمریکا، انگلستان و شوروی، حرکت بزرگ « هیتلر » را در تصرف کل جهان در آن مقطع زمانی و قبل از تشکیل دولتی در « اورشلیم (بیت المقدس) » مناسب نمی دانستند و از سوی دیگر با رهبری « Thule Society » بر جهان موافق نبودند.
@alvadossadegh
یکی از سیاست های گردانندگان اصلی « سازمان فراماسونری جهانی » در برخورد با تحرکات انقلابی ملل رنجدیده و زحمتکش سراسر جهان، این بوده است که در هنگامی که از مقابله با سیل خروشان مردم ناامید می شدند، تعدادی از مهره های خود را در صفوف رهبران انقلاب های مذکور وارد می نمودند تا سرانجام انقلاب های مذکور را نیز منحرف نمایند و تلاش های مردم رنجدیده را عقیم گذاشته و مجدداً کشورهای مورد نظر را در دست گیرند. در این بین گرچه ظاهر حکومت ها تغییر می کردند، اما در باطن باز هم یکی دیگر از مهره های فراماسونری بر رأس کار آمده و پیروزی دیگری برای فراماسونری جهانی رقم می خورد. البته در برخی موارد نیز اختلاف هایی بین « Order های » مختلف ماسونی پدید می آمد و این امر نیز موجب بروز درگیری ها، کودتاها و بعضاً انقلاب هایی می شد که در این میان برخی از « Order ها » رهبری کشور را از دست « سایر Order های ماسونی » خارج می ساختند. البته ذکر این نکته حائز اهمیت است که همه ی این « Order ها » در اهداف جهانی و کلی خود که همان « نابودی ادیان توحیدی »، « ایجاد حکومت جهانی شیطانی در اورشلیم (بیت المقدس) » و حکومتی بر پایه ی « اومانیسم »، « ماتریالیسم »، و « سکولاریسم » است، با یکدیگر مشترکند؛ اما در رهبری این جریان و ریاست بر جهان با یکدیگر اختلاف دارند و این که کدامیک از آن ها باید نبض اصلی قدرت را در امپراطوری جهانی بر عهده بگیرد، یک عامل اختلاف جدی بین آن ها است. همین تشنگی برای رهبری جهان است که « هیتلر » و « نازی های آلمانی » عضور گروه ماسونی « Thule Society »(111) را در مقابل فراماسون هایی همچون « وینستون چرچیل انگلیسی »(112) « فرانکلین روزولت » عضو لژ های « Holland Lodge » و « Architect’s Lodge »(113) و « ژوزف استالین » فراماسون(114) قرار می دهد. زیرا دولت های ماسونی آمریکا، انگلستان و شوروی، حرکت بزرگ « هیتلر » را در تصرف کل جهان در آن مقطع زمانی و قبل از تشکیل دولتی در « اورشلیم (بیت المقدس) » مناسب نمی دانستند و از سوی دیگر با رهبری « Thule Society » بر جهان موافق نبودند.
@alvadossadegh
اختلاف های ذکر شده بین فراماسون ها کاملاً قابل انتظار است؛ زیرا متاسفانه پیروان ادیان الهی از جمله مسلمانان که به خداوند متعال و پیامبران الهی اعتقاد دارند، باز هم با یکدیگر درگیری های قومی و مذهبی دارند، حال چه برسد به ماسون ها که به خداوند متعال و پیامبران الهی معتقد نیستند و خود را در مقابل خداوند و وجدان خود، مسئول نمی بینند. بدین ترتیب بروز اختلاف در بین فراماسون ها و حتی بروز جنگ بین آنان منطقی و قابل انتظار است، اما هیچ یک از آن ها در هدف نهایی خود که همان تشکیل حکومت جهانی و بین المللی در « اورشلیم (بیت المقدس) » است، با هم اختلافی ندارند و موضع آنان در این خصوص، کاملاً همسان و همسو می باشد.
@alvadossadegh
@alvadossadegh
با این مقدمه به نقش فراماسونری در برخی تحرکات به اصطلاح آزادیبخش آمریکای جنوبی می پردازیم:
@alvadossadegh
@alvadossadegh
« سیمون بولیوار » چهره ای است که به عنوان « ناجی آزادیبخش آمریکای لاتین » شناخته می شود.(115) در هنگامی که مردم آمریکای لاتین از ظلم اسپانیایی های حاکم بر منطقه به تنگ آمده بودند و آماده ی تدارک انقلابی برای بیرون راندن دولت ماسونی اسپانیا شده بودند، وی در حرکتی زیرکانه و در قالب مأموریتی از جانب « لژ آمریکا » در لندن، رهبری قیام مردم ونزوئلا و سایر مناطق آمریکای جنوبی را در دست گرفت و با حمایت فراماسون های دیگر توانست این قیام را به پیروزی برساند و مجدداً حکومت را در دست فراماسون ها قرار دهد.(116) در این میان باز هم کلاهی بزرگ بر سر مردم گذاشته شد و آن ها تصور کردند که از یوغ استعمار ماسونی آزاد شده اند، حال آنکه رهبر آنان یعنی « سیمون بولیوار » خود فراماسون بوده و حکومت را مجدداً به دامن فراماسونری برگرداند:
@alvadossadegh
@alvadossadegh
« سیمون بولیوار » به اصطلاح « ناجی آزادیبخش آمریکای لاتین » در « لژ ماسونی » (تصویر وسط) و در حال نشان دادن « نظام درجه ی 1 ماسونی » (طرفین).
@alvadossadegh
@alvadossadegh
یک نقاشی در موزه ی کاراکاس (پایتخت ونزوئلا) که « سیمون بولیوار » را در بین مردم استقبال کننده از وی نشان می دهد.(117) جالب اینکه این ناجی! آمریکای لاتین عضو « لژ آمریکایی لندن »، پرچم انگلیس را با خود حمل کند! و نشان می دهد که وی به لژ انگلیسی خود وفادار است!!!
@alvadossadegh
@alvadossadegh
بدین ترتیب همانگونه که ملاحظه فرمودید، حرکت آزادیبخش آمریکای جنوبی نیز چیزی بجز دسیسه ی ماسون ها برای فریب مردم رنجدیده ی مناطق مذکور نبوده است. بعد از حرکت بزرگ « سیمون بولیوار » در آمریکای لاتین، مناطق مذکور کماکان در دست فراماسون ها باقی ماندند و امروزه این مناطق در اصطلاح سیاسی به عنوان « حیاط خلوت آمریکا » که قدرتمندترین کشور ماسونی است، نامیده می شوند!!!(118) هر چند که اخیراً به دلیل تضعیف آمریکا، این مسئله کمرنگ تر شده است.
@alvadossadegh
@alvadossadegh
البته علاوه بر موارد ذکر شده، امروز یک گروه ماسونی در آمریکای لاتین فعال است که با عنوان « Order of Jose Marti » شناخته می شود و بیش از همه در کوبا فعالیت دارد؛(119) چرا که منسوب به « خوزه مارتی »، انقلابی به اصطلاح آزادیخواه!!! کوبایی است. « خوزه مارتی » بدون هیچ شکی فراماسون بوده و در جهت اهداف این سازمان شیطانی فعالیت داشته است:(120)
@alvadossadegh
@alvadossadegh