⭕️یادم هست کلاس چهارم٬ توی کتاب فارسیمون یک پسری بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه.
"پطروس"قهرمانی که با اسم و خا طره اش بزرگ شدیم
توی کتاب، عکسی از #پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم.
همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود
سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده
تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود
بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند
خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم
شاید آن وقتها اگر میفهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم
اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر از قهرمان بود
قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون
شهید #ابراهیم_هادی:
جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛
کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد
شهید #حسین_فهمیده:
نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد
شهید حاج #محمد_ابراهیم_همت:
سرداری که سرش را خمپاره برد
شهیدان علی، مهدی و حمید #باکری:
سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت
شهیدان مهدی و مجید #زین_الدین:
دو برادر شهیدی که در یک زمان به شهادت رسیدند
شهید #حسن_باقری:
کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت
شهید #مصطفی_چمران:
دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید
و...
کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی خودمان را هم یادمان میدادند
ما که خودمان قهرمان داشتیم
يادشان گرامي
👉 @Alamdarkomeil 👈
⭕️یادم هست کلاس چهارم٬ توی کتاب فارسیمون یک پسری بود که انگشتش رو گذاشته بود توی سوراخ سد تا سد خراب نشه.
"پطروس"قهرمانی که با اسم و خا طره اش بزرگ شدیم
توی کتاب، عکسی از #پطروس نبود و هیچ وقت تصویرش را ندیدیم.
همین باعث شد که هر کدام از ما یک جوری تصورش کنیم و برای سالها توی ذهنمان ماندگار شود
سالها بعد فهمیدیم که اسم واقعی پطروس٬ هانس بوده
تازه هانس هم یک شخصیت تخیلی بوده که یک نویسنده آمریکایی به نام "مری میپ داچ" آن را نوشته بود
بعدها، هلندیها از این قهرمان خیالی که خودشان هم نمیشناختنش، یک مجسمه ساختند
خود هلندیها خبر نداشتند که ما نسل در نسل با خاطره پطروس بزرگ شدیم
شاید آن وقتها اگر میفهمیدیم که پطروسی در کار نبوده، ناراحت میشدیم
اما توی همان روزها٬ سرزمین من پر از قهرمان بود
قهرمانهایی که هم اسمهاشون واقعی بود و هم داستانهاشون
شهید #ابراهیم_هادی:
جوانی که با لب تشنه و تا آخرین نفس توی کانال کمیل ماند و برای همیشه ستاره آنجا شد؛
کسی که پوست و گوشتش، بخشی از خاک کانال کمیل شد
شهید #حسین_فهمیده:
نوجوان سیزده ساله ای که با نارنجک، زیر تانک رفت و تکه تکه شد
شهید حاج #محمد_ابراهیم_همت:
سرداری که سرش را خمپاره برد
شهیدان علی، مهدی و حمید #باکری:
سه برادر شهیدی که جنازه هیچکدامشان برنگشت
شهیدان مهدی و مجید #زین_الدین:
دو برادر شهیدی که در یک زمان به شهادت رسیدند
شهید #حسن_باقری:
کسی که صدام برای سرش جایزه گذاشت
شهید #مصطفی_چمران:
دکترای فیزیک پلاسما از دانشگاه برکلی آمریکا، بی ادعا آمد و لباس خاکی پوشید تا اینکه در جبهه دهلاویه به شهادت رسید
و...
کاشکی زمان بچگیمان لااقل همراه با داستانهای تخیلی، داستانهای واقعی خودمان را هم یادمان میدادند
ما که خودمان قهرمان داشتیم
يادشان گرامي
👉 @Alamdarkomeil 👈
✅ می خواستم بروم کربلا
🔺همسرم سه ماهه باردار بود. آن قدر اصرار کرد که به بردنش راضی شدم. سختی سفر و دوری راه مریضش کرد.
وقتی رسیدیم کربلا ، اول رفتیم دکتر معاینه که کرد گفت: احتمالا جنین مرده. اگر هم زنده باشه ، امیدی نیست. برگشتیم مسافرخانه.
خانم گفت: من این دارو ها رو نمی خورم . بریم حرم . هر جوری که می تونی من رو برسون به ضریح آقا .
زیر بغل هایش را گرفتم و بردمش کنار ضریح. حال و هوایی پیدا کرده بود. زیارت کردیم و برگشتیم صبح که برای نماز بیدارش کردم با خوش حالی بلند شد و گفت :چه خواب شیرینی بود.
🔻خانمی که نقاب به صورتش داشت یه پسر بچه خوشگل رو گذاشت تو بغلم. دوباره رفتیم پیش همان دکتر.
بیست دقیقه ای معاینه کرد. بعد با تعجب گفت : موضوع چیه ؟ دیروز این بچه مرده بود ، ولی امروز کاملا زنده و سالمه. کجا بردیش ؟ کی معالجه ش کرده؟
وقتی جریان را برایش تعریف کردیم ، ساکت شد و رفت توی فکر . بچه که به دنیا آمد، اسمش را گذاشتیم محمد ابراهیم ؛ #محمد_ابراهیم_همت
🎙 راوی پدر شهید
👉 @Alamdarkomeil 👈
🔺همسرم سه ماهه باردار بود. آن قدر اصرار کرد که به بردنش راضی شدم. سختی سفر و دوری راه مریضش کرد.
وقتی رسیدیم کربلا ، اول رفتیم دکتر معاینه که کرد گفت: احتمالا جنین مرده. اگر هم زنده باشه ، امیدی نیست. برگشتیم مسافرخانه.
خانم گفت: من این دارو ها رو نمی خورم . بریم حرم . هر جوری که می تونی من رو برسون به ضریح آقا .
زیر بغل هایش را گرفتم و بردمش کنار ضریح. حال و هوایی پیدا کرده بود. زیارت کردیم و برگشتیم صبح که برای نماز بیدارش کردم با خوش حالی بلند شد و گفت :چه خواب شیرینی بود.
🔻خانمی که نقاب به صورتش داشت یه پسر بچه خوشگل رو گذاشت تو بغلم. دوباره رفتیم پیش همان دکتر.
بیست دقیقه ای معاینه کرد. بعد با تعجب گفت : موضوع چیه ؟ دیروز این بچه مرده بود ، ولی امروز کاملا زنده و سالمه. کجا بردیش ؟ کی معالجه ش کرده؟
وقتی جریان را برایش تعریف کردیم ، ساکت شد و رفت توی فکر . بچه که به دنیا آمد، اسمش را گذاشتیم محمد ابراهیم ؛ #محمد_ابراهیم_همت
🎙 راوی پدر شهید
👉 @Alamdarkomeil 👈
شهید ابراهیم هادی
WWW.BARGAH.BLOG.IR
🎵آهنگ زیبای علمدار کمیل
🎤با صدای حامد زمانی برای
🎧 شهید#محمد_ابراهیم_همت
و شهید #ابراهیم_هادی
👉 @Alamdarkomeil 👈
🎤با صدای حامد زمانی برای
🎧 شهید#محمد_ابراهیم_همت
و شهید #ابراهیم_هادی
👉 @Alamdarkomeil 👈