ساسی و مربیان تربیتی!
غلامعلی حدادعادل در بارهٔ حاشیههای آهنگ سخیف تازهٔ ساسی مانکن گفته است: "زمانی که معاونت پرورشی را منحل کردند، زمینهساز چنین مشکلاتی شدیم. باید ارزشهای تربیتی و فرهنگی را به مدارس بازگردانیم."
به نظرم آقای حدادعادل معادله را معکوس میبیند.
این در واقع بسیاری از مربیان تربیتی مدارس بودند که با نوع نگاه خرافی و سطحی خود، بچههای ما را بیدین و دینگریز کردند و زمینهساز گرایش به آثار کسانی چون تتلو و ساسیمانکن شدند.
کار بسیاری از این مربیان، ایجاد ترس و وحشت از دنیای پس از مرگ بین بچههای بیگناه این مملکت و ایجاد مشکلات روانی برای آنها بود.
بخش زیادی از وقت خود من، صرف زدودن خرافات و ترسهای موهوم از خداوند در ذهن بچههایم شد، یعنی همهٔ آنچه مربیان تربیتی مدارسشان با انواع ترفندهای وحشتآفرین به آنها القا کرده بودند.
بنابراین، بسیاری از مربیان تربیتی سهمی بزرگ در بیاعتبار کردن آموزشهای اخلاقی و فرهنگی اصیل برای چند نسل این کشور به خود اختصاص دادهاند و نتیجهٔ کارشان رواج آثاری در حد ساسی و تتلو در بین بخشی از جامعه است.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
غلامعلی حدادعادل در بارهٔ حاشیههای آهنگ سخیف تازهٔ ساسی مانکن گفته است: "زمانی که معاونت پرورشی را منحل کردند، زمینهساز چنین مشکلاتی شدیم. باید ارزشهای تربیتی و فرهنگی را به مدارس بازگردانیم."
به نظرم آقای حدادعادل معادله را معکوس میبیند.
این در واقع بسیاری از مربیان تربیتی مدارس بودند که با نوع نگاه خرافی و سطحی خود، بچههای ما را بیدین و دینگریز کردند و زمینهساز گرایش به آثار کسانی چون تتلو و ساسیمانکن شدند.
کار بسیاری از این مربیان، ایجاد ترس و وحشت از دنیای پس از مرگ بین بچههای بیگناه این مملکت و ایجاد مشکلات روانی برای آنها بود.
بخش زیادی از وقت خود من، صرف زدودن خرافات و ترسهای موهوم از خداوند در ذهن بچههایم شد، یعنی همهٔ آنچه مربیان تربیتی مدارسشان با انواع ترفندهای وحشتآفرین به آنها القا کرده بودند.
بنابراین، بسیاری از مربیان تربیتی سهمی بزرگ در بیاعتبار کردن آموزشهای اخلاقی و فرهنگی اصیل برای چند نسل این کشور به خود اختصاص دادهاند و نتیجهٔ کارشان رواج آثاری در حد ساسی و تتلو در بین بخشی از جامعه است.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
اتفاق مبارک
در میان اوضاع آشفتهٔ منطقه و تنگی بیسابقهٔ وضعیت معیشت مردم، خبر رفع حصر شیخ مهدی کروبی، اتفاق مبارک و خوشایندی است که امید است با رفع حصر از میرحسین و خانم رهنورد و آزادی یکایک زندانیان سیاسی و عقیدتی، دایرهٔ رهایی کشورمان از پدیدهٔ شوم حصر و زندانِ سیاسی تکمیل و راه تازهای پیش روی ایران گشوده شود.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
در میان اوضاع آشفتهٔ منطقه و تنگی بیسابقهٔ وضعیت معیشت مردم، خبر رفع حصر شیخ مهدی کروبی، اتفاق مبارک و خوشایندی است که امید است با رفع حصر از میرحسین و خانم رهنورد و آزادی یکایک زندانیان سیاسی و عقیدتی، دایرهٔ رهایی کشورمان از پدیدهٔ شوم حصر و زندانِ سیاسی تکمیل و راه تازهای پیش روی ایران گشوده شود.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
اقتدا به ملا هبتالله؟
برخی از این تندروهایی که بر سر لایحهٔ حجاب همه را به چالش کشیدهاند، ظاهراً هیچ توجه یا آشنایی یا پایبندی به اصلیترین آموزهٔ سیاسی آیتالله خمینی در بارهٔ نسبت اجرای احکام شرع با مصلحت جامعه ندارند.
در تمام این سالها آیا از روی ریاکاری خود را پیرو آیتالله معرفی میکردند؟
در واقع نگاه سیاسی و مذهبی این طیف به ملامحمد عمر و ملا هبتالله آخوندزاده بسیار نزدیکتر است تا به مرحوم آقای خمینی، بنابراین بهتر است ریا را کنار بگذارند و به همان کسی که اقتدا کردهاند، استناد کنند!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
برخی از این تندروهایی که بر سر لایحهٔ حجاب همه را به چالش کشیدهاند، ظاهراً هیچ توجه یا آشنایی یا پایبندی به اصلیترین آموزهٔ سیاسی آیتالله خمینی در بارهٔ نسبت اجرای احکام شرع با مصلحت جامعه ندارند.
در تمام این سالها آیا از روی ریاکاری خود را پیرو آیتالله معرفی میکردند؟
در واقع نگاه سیاسی و مذهبی این طیف به ملامحمد عمر و ملا هبتالله آخوندزاده بسیار نزدیکتر است تا به مرحوم آقای خمینی، بنابراین بهتر است ریا را کنار بگذارند و به همان کسی که اقتدا کردهاند، استناد کنند!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
از دل کوه تا توفان!
از دل جناح شرقی سلسله جبال البرز گذر کردم و اکنون در حاشیهٔ کویر مرکزی ایران به سمت جنوب شرقی کشور میروم و از خبرهای دنیا اطلاع محدودی دارم.
همان اطلاعات محدود اما نشان میدهد که شرایط توفانی است.
به نظر میرسد آمریکا و اسرائیل از قبل نقشهای را برای اجرای آن در ایام عید و تعطیلی ایرانیان طراحی کردهاند.
خطر یک درگیری نظامی بیش از هر زمانی است و چه بسا مصالحهای غیرمنتظره!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
از دل جناح شرقی سلسله جبال البرز گذر کردم و اکنون در حاشیهٔ کویر مرکزی ایران به سمت جنوب شرقی کشور میروم و از خبرهای دنیا اطلاع محدودی دارم.
همان اطلاعات محدود اما نشان میدهد که شرایط توفانی است.
به نظر میرسد آمریکا و اسرائیل از قبل نقشهای را برای اجرای آن در ایام عید و تعطیلی ایرانیان طراحی کردهاند.
خطر یک درگیری نظامی بیش از هر زمانی است و چه بسا مصالحهای غیرمنتظره!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
در بارهٔ کمپین نه به تصادف!
گویا نرخ تصادفات جادهای در ایران 20 برابر میانگین تصادفات در سطح جهان است که سالانه 28 هزار کشته و 300 هزار معلول و مصدوم به جا میگذارد.
این میزان تلفات، بیش از تلفاتِ جنگ ایران و عراق است. در طول 8 سال جنگ، 190هزار ایرانی شهید و 672 هزا تن معلول و مجروح شدند.
بنابراین، فقط در جادههای ایران، به اندازهٔ یک جنگ خونین و مرگبار افراد کشته و زخمی و معلول میشوند، حالا بماند که در قتل و اعدام و خودکشی و مرگ و میر ناشی از بیماریهای لاعلاج بخصوص سرطان هم ایران یا رکوردار و یا در بالای جدول جهانی است!
با این حساب، مشغول جنگ علیه خود یا دیگرانیم. زندگی نداریم. سوگواریها بیپایان و ذائقهها تلخ است. دلهرهها دائمی و ترسآور است.
در این میان، هر کمپینی مثل نه به تصادف، نه به قتل، نه به اعدام، نه به خودکشی، در هر حال بهتر از هیچ است و حداقل مصداق کوشش بیهوده به از خفتگی است!
در بارهٔ دلیل آمار بالای تصادفات و تلفات جانی و مالی ناشی از آن در ایران بحث بسیار است. بیاعصابی، خشمگینی، ناهنجاری رفتاری، کیفیت پایین خودروهای تولیدی و وضعیت جادهها در این باره مؤثر است. کنترل برخی از این عوامل، برنامهٔ همه جانبه و بلندمدت میطلبد که فعلاً گویی از دستور کار سیاست کشور خارج است! اما برخی دیگر بخصوص بهبود وضعیت جادههای کشور امری به نسبت کمهزینه و ساده و در کوتاه مدت ممکن است، با این حال، حتی دریغ از همین!
به نظر من جادههای هر کشور شاخصترین معیار و بلکه آینهٔ تمامنمای سطح توسعه و رفاه یک کشور و میزان لیاقت و شایستگی مسئولان آن است.
با در نظر داشتن این معیار و ملاک، کافی است در جادههای کشور سفر کنیم تا سطح توسعه و رفاه مردم از یک طرف و میزان صلاحیت صاحبمنصبان از طرف دیگر به دست آید!
در بهترین حالت، اکنون وضعیت اغلب جادههای ایران، وحشتناک است! در مسافت بین دو شهر معمولاً بعد از چند کیلومتر آسفالت معمولی، خودرو ناگهان گویی وارد سنگلاخی مهیب میشود! چنان لرزه و تکانی به جان خودرو و سرنشینانش میافتد که هفت جد خود را یاد میکنند! خودروهای فرسوده و بیکیفیت در چنین سنگلاخی، ساختارشان از هم فرومیپاشد. خراب میشوند و به خرج میافتند و در راه میمانند و راننده و خانوادهاش را به چنان مرحلهای از خشم و استیصال میرسانند که با خود میگویند؛ اگر تصادف کنیم و بمیریم از این اعصابخردی بهتر است! آخر اسم این بدبختی هم شد زندگی؟
حکومتی که به هر دلیلی قادر نباشد سالانه چندهزار تن آسفالت را تهیه و روی کف جادهها و خیابان شهرها بکشد، دیگر با چه ابزاری میتواند در چشم شهروندان به عنوان حکومتی لایق و شایسته مورد احترام و اعتماد قرار گیرد؟ نه، واقعاً چطور میتواند؟
آن شرکتی که عوارض اتوبان قم-اصفهان را دریافت میکند، چطور وضعیت افتضاح این جاده را نمیبیند؟ و اگر میبیند چطور توان مرمت آن را ندارد؟ و اگر توان آن را دارد چطور تا این اندازه بیتفاوت است؟ حقا که عوارض دریافتی حرامش باشد!....
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
گویا نرخ تصادفات جادهای در ایران 20 برابر میانگین تصادفات در سطح جهان است که سالانه 28 هزار کشته و 300 هزار معلول و مصدوم به جا میگذارد.
این میزان تلفات، بیش از تلفاتِ جنگ ایران و عراق است. در طول 8 سال جنگ، 190هزار ایرانی شهید و 672 هزا تن معلول و مجروح شدند.
بنابراین، فقط در جادههای ایران، به اندازهٔ یک جنگ خونین و مرگبار افراد کشته و زخمی و معلول میشوند، حالا بماند که در قتل و اعدام و خودکشی و مرگ و میر ناشی از بیماریهای لاعلاج بخصوص سرطان هم ایران یا رکوردار و یا در بالای جدول جهانی است!
با این حساب، مشغول جنگ علیه خود یا دیگرانیم. زندگی نداریم. سوگواریها بیپایان و ذائقهها تلخ است. دلهرهها دائمی و ترسآور است.
در این میان، هر کمپینی مثل نه به تصادف، نه به قتل، نه به اعدام، نه به خودکشی، در هر حال بهتر از هیچ است و حداقل مصداق کوشش بیهوده به از خفتگی است!
در بارهٔ دلیل آمار بالای تصادفات و تلفات جانی و مالی ناشی از آن در ایران بحث بسیار است. بیاعصابی، خشمگینی، ناهنجاری رفتاری، کیفیت پایین خودروهای تولیدی و وضعیت جادهها در این باره مؤثر است. کنترل برخی از این عوامل، برنامهٔ همه جانبه و بلندمدت میطلبد که فعلاً گویی از دستور کار سیاست کشور خارج است! اما برخی دیگر بخصوص بهبود وضعیت جادههای کشور امری به نسبت کمهزینه و ساده و در کوتاه مدت ممکن است، با این حال، حتی دریغ از همین!
به نظر من جادههای هر کشور شاخصترین معیار و بلکه آینهٔ تمامنمای سطح توسعه و رفاه یک کشور و میزان لیاقت و شایستگی مسئولان آن است.
با در نظر داشتن این معیار و ملاک، کافی است در جادههای کشور سفر کنیم تا سطح توسعه و رفاه مردم از یک طرف و میزان صلاحیت صاحبمنصبان از طرف دیگر به دست آید!
در بهترین حالت، اکنون وضعیت اغلب جادههای ایران، وحشتناک است! در مسافت بین دو شهر معمولاً بعد از چند کیلومتر آسفالت معمولی، خودرو ناگهان گویی وارد سنگلاخی مهیب میشود! چنان لرزه و تکانی به جان خودرو و سرنشینانش میافتد که هفت جد خود را یاد میکنند! خودروهای فرسوده و بیکیفیت در چنین سنگلاخی، ساختارشان از هم فرومیپاشد. خراب میشوند و به خرج میافتند و در راه میمانند و راننده و خانوادهاش را به چنان مرحلهای از خشم و استیصال میرسانند که با خود میگویند؛ اگر تصادف کنیم و بمیریم از این اعصابخردی بهتر است! آخر اسم این بدبختی هم شد زندگی؟
حکومتی که به هر دلیلی قادر نباشد سالانه چندهزار تن آسفالت را تهیه و روی کف جادهها و خیابان شهرها بکشد، دیگر با چه ابزاری میتواند در چشم شهروندان به عنوان حکومتی لایق و شایسته مورد احترام و اعتماد قرار گیرد؟ نه، واقعاً چطور میتواند؟
آن شرکتی که عوارض اتوبان قم-اصفهان را دریافت میکند، چطور وضعیت افتضاح این جاده را نمیبیند؟ و اگر میبیند چطور توان مرمت آن را ندارد؟ و اگر توان آن را دارد چطور تا این اندازه بیتفاوت است؟ حقا که عوارض دریافتی حرامش باشد!....
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
همهپرسی راه نجات از این مخمصه است
در دو ماه آینده از ورود کشور به جنگ یا توافق گریزی نیست. به ناچار باید بین یکی از این دو انتخاب کرد.
تصمیمگیران کشور آمادگی انتخاب هیچکدام از این دو گزینه را ندارند. توافق را ذلت و جنگ را ویرانگر میدانند. بلاتکلیفی، بیتصمیمی، تعلیق و تعلل آشکارا خود را نشان میدهد. شاید برخی از آنها به راه سومی میاندیشند، اما چنین راهی نه تعریف و تبیین شده و نه واقعبینانه به نظر میرسد.
بلاتکلیفی بدترین وضعيت است چون نهایتاً خوردن چوب و پیاز را توأمان با دنبال دارد.
برای نخستین بار پس از انقلاب سیاست تراژیکترین چهرهٔ خود را به مسئولان جمهوری اسلامی نشان داده است. این وضعیت قابل پیشبینی و پیشگیری بود، اما گوش شنوایی برای شنیدن هشدارها پیدا نشد و به تقاص آن، سیاست با تمام وجود، بیرحمی خود را به نمایش گذاشت! این هم بخشی از سرشت سیاست در همهٔ دورانهاست.
حال چه میتوان کرد؟ از سران کشور خواست که در مقابل سیاست "قلدرمآبانهٔ" ترامپ کوتاه بیایند و به آنچه "ذلت" میدانند تن در دهند؟ یا اینکه آمادهٔ جنگ شوند و کشور را در معرض نابودی قرار دهند؟
در صورت بروز چنین معضلی در دموکراسیهای نهادینه شده، دولتها معمولاً با انحلال نهادهای قانونی، انتخابات زودهنگام برگزار میکنند تا گرایش عمومی مردم ظاهر شود و گزینهٔ مورد نظر آنان و حزبی که حامی آن گزینه است، زمام قدرت را به دست گیرد.
در جمهوری اسلامی چنین سازوکاری نه تعریف و پیشبینی شده و نه به آن تن داده میشود.
با این حال، در قانون اساسی اصلی وجود دارد که ظاهراً برای همین موقعیتهای بغرنج و تراژیک در نظر گرفته شده است. طبق اصل 59 قانون اساسی: "در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همهپرسی و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد."
چرا این اصل در قانون اساسی گنجانده شده است؟ به قصد تفنن؟ یا برای استفاده به وقت ضرورت؟
مهمل بودن این اصل را نمیتوان پذیرفت هر چند که ظاهراً برخی نهادها و محافل آن را لغو و بیهوده میشمارند و حتی توصیه به اجرای آن را هم مستوجب توبیخ ميدانند!
به هر صورت، این اصل اکنون میتواند تصمیمگیران کشور را از بلاتکلیفی نجات دهد و بار انتخاب بین دو گزینهٔ دشوار را از دوششان بردارد.
در عین حال این حق مردم است در بارهٔ سیاستی که آیندهٔ کشور و سرنوشت تک تک آنان را رقم میزند، به طور مستقیم نظر دهند. مهمتر از انتخاب بین جنگ و توافق هم مگر مسئلهای وجود دارد؟
اینک زمان همهپرسی برای دریافت نظر عموم مردم در مورد انتخاب بین دو گزینهٔ سرنوشتساز است. راه نجات از مخمصهٔ کنونی همین است.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
در دو ماه آینده از ورود کشور به جنگ یا توافق گریزی نیست. به ناچار باید بین یکی از این دو انتخاب کرد.
تصمیمگیران کشور آمادگی انتخاب هیچکدام از این دو گزینه را ندارند. توافق را ذلت و جنگ را ویرانگر میدانند. بلاتکلیفی، بیتصمیمی، تعلیق و تعلل آشکارا خود را نشان میدهد. شاید برخی از آنها به راه سومی میاندیشند، اما چنین راهی نه تعریف و تبیین شده و نه واقعبینانه به نظر میرسد.
بلاتکلیفی بدترین وضعيت است چون نهایتاً خوردن چوب و پیاز را توأمان با دنبال دارد.
برای نخستین بار پس از انقلاب سیاست تراژیکترین چهرهٔ خود را به مسئولان جمهوری اسلامی نشان داده است. این وضعیت قابل پیشبینی و پیشگیری بود، اما گوش شنوایی برای شنیدن هشدارها پیدا نشد و به تقاص آن، سیاست با تمام وجود، بیرحمی خود را به نمایش گذاشت! این هم بخشی از سرشت سیاست در همهٔ دورانهاست.
حال چه میتوان کرد؟ از سران کشور خواست که در مقابل سیاست "قلدرمآبانهٔ" ترامپ کوتاه بیایند و به آنچه "ذلت" میدانند تن در دهند؟ یا اینکه آمادهٔ جنگ شوند و کشور را در معرض نابودی قرار دهند؟
در صورت بروز چنین معضلی در دموکراسیهای نهادینه شده، دولتها معمولاً با انحلال نهادهای قانونی، انتخابات زودهنگام برگزار میکنند تا گرایش عمومی مردم ظاهر شود و گزینهٔ مورد نظر آنان و حزبی که حامی آن گزینه است، زمام قدرت را به دست گیرد.
در جمهوری اسلامی چنین سازوکاری نه تعریف و پیشبینی شده و نه به آن تن داده میشود.
با این حال، در قانون اساسی اصلی وجود دارد که ظاهراً برای همین موقعیتهای بغرنج و تراژیک در نظر گرفته شده است. طبق اصل 59 قانون اساسی: "در مسائل بسیار مهم اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ممکن است اعمال قوه مقننه از راه همهپرسی و مراجعه مستقیم به آراء مردم صورت گیرد. درخواست مراجعه به آراء عمومی باید به تصویب دو سوم مجموع نمایندگان مجلس برسد."
چرا این اصل در قانون اساسی گنجانده شده است؟ به قصد تفنن؟ یا برای استفاده به وقت ضرورت؟
مهمل بودن این اصل را نمیتوان پذیرفت هر چند که ظاهراً برخی نهادها و محافل آن را لغو و بیهوده میشمارند و حتی توصیه به اجرای آن را هم مستوجب توبیخ ميدانند!
به هر صورت، این اصل اکنون میتواند تصمیمگیران کشور را از بلاتکلیفی نجات دهد و بار انتخاب بین دو گزینهٔ دشوار را از دوششان بردارد.
در عین حال این حق مردم است در بارهٔ سیاستی که آیندهٔ کشور و سرنوشت تک تک آنان را رقم میزند، به طور مستقیم نظر دهند. مهمتر از انتخاب بین جنگ و توافق هم مگر مسئلهای وجود دارد؟
اینک زمان همهپرسی برای دریافت نظر عموم مردم در مورد انتخاب بین دو گزینهٔ سرنوشتساز است. راه نجات از مخمصهٔ کنونی همین است.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
باشد که نجات یابیم
پیام نوروزی دکتر مسعود پزشکیان خوشفرم و خوشمحتوا بود و سلیس و بلیغ نیز ارائه شد.
باشد که این پیام در سال نو مصداق عینی یابد و ایرانیان با گذر از رنجهای کنونی، راه عافیت و سلامت و شادکامی و بهروزی در پیش گیرند.
بهاری پربارش و لطیف و سالی سرشار از سلامتی و توفیق برای همهٔ هموطنان آرزو میکنم.
گر چه بسیاری از ما خدا را فراموش کردهایم و یا با ریاکاری و تظاهر، آیینش را به سخره گرفتهایم، اما خدا هنوز کشور ما را فراموش نکرده و درهای رحمتش را به رویمان نبسته است.
باشد که نجات یابیم. آمین!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
پیام نوروزی دکتر مسعود پزشکیان خوشفرم و خوشمحتوا بود و سلیس و بلیغ نیز ارائه شد.
باشد که این پیام در سال نو مصداق عینی یابد و ایرانیان با گذر از رنجهای کنونی، راه عافیت و سلامت و شادکامی و بهروزی در پیش گیرند.
بهاری پربارش و لطیف و سالی سرشار از سلامتی و توفیق برای همهٔ هموطنان آرزو میکنم.
گر چه بسیاری از ما خدا را فراموش کردهایم و یا با ریاکاری و تظاهر، آیینش را به سخره گرفتهایم، اما خدا هنوز کشور ما را فراموش نکرده و درهای رحمتش را به رویمان نبسته است.
باشد که نجات یابیم. آمین!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
کمپینی برای بهسازی جادهها!
جادههای کشور جا به جا ویران و به شدت تصادفآفرین است. بهسازی جادهها نیاز به راهاندازی کمپین عمومی دارد.
ظاهراً مسئولان محلی و کشوری، ترددی در راههای زمینی کشور ندارند که این همه ویرانی را احساس نمیکنند!
چند هفته پیش که آقای پزشکیان به سیرجان سفر کرده بود، آیا در مسیر رفتن به معدن گلگهر خودرو حامل وی از روی پل نزدیک کوه کویز عبور نکرد؟ و اگر کرد آیا متوجه ویرانی خطرخیز آسفالت روی پل نشد؟
واقعاً این چه وضع افتضاحی است؟ کمربندی سیرجان از بندرعباس به یزد، کارش از فضاحت هم گذشته است. کامیونهای عبوری از شدت تخریب جاده پنچر و خراب میشوند و ترجیحشان این است که از کمربندی قدیمیِ داخل شهر عبور کنند و حادثه بیافرینند.
سرعتگیرها هم در اغلب شهرها که قوز بالاقوزند. استاندارد لازم را ندارند و در تاریکی شب و حتی در روشنایی روز دیده نمیشوند.
انتظار میرود حداقل در هر ایستگاه پلیس راه ، ضوابط سرعتگیر رعایت شده باشد، اما در آنجاها وضع به مراتب وخیمتر است.
در دو روز گذشته تا از گرگان خود را به سیرجان رساندیم، جان به لب شدیم! کاپرای پیر به خِر خِر افتاده و از نفس هم افتاده است!
تقریباٍ هر عید در این باره نوشتهام. فایدهای نداشته و ندارد!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
جادههای کشور جا به جا ویران و به شدت تصادفآفرین است. بهسازی جادهها نیاز به راهاندازی کمپین عمومی دارد.
ظاهراً مسئولان محلی و کشوری، ترددی در راههای زمینی کشور ندارند که این همه ویرانی را احساس نمیکنند!
چند هفته پیش که آقای پزشکیان به سیرجان سفر کرده بود، آیا در مسیر رفتن به معدن گلگهر خودرو حامل وی از روی پل نزدیک کوه کویز عبور نکرد؟ و اگر کرد آیا متوجه ویرانی خطرخیز آسفالت روی پل نشد؟
واقعاً این چه وضع افتضاحی است؟ کمربندی سیرجان از بندرعباس به یزد، کارش از فضاحت هم گذشته است. کامیونهای عبوری از شدت تخریب جاده پنچر و خراب میشوند و ترجیحشان این است که از کمربندی قدیمیِ داخل شهر عبور کنند و حادثه بیافرینند.
سرعتگیرها هم در اغلب شهرها که قوز بالاقوزند. استاندارد لازم را ندارند و در تاریکی شب و حتی در روشنایی روز دیده نمیشوند.
انتظار میرود حداقل در هر ایستگاه پلیس راه ، ضوابط سرعتگیر رعایت شده باشد، اما در آنجاها وضع به مراتب وخیمتر است.
در دو روز گذشته تا از گرگان خود را به سیرجان رساندیم، جان به لب شدیم! کاپرای پیر به خِر خِر افتاده و از نفس هم افتاده است!
تقریباٍ هر عید در این باره نوشتهام. فایدهای نداشته و ندارد!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
وقتی پای "ناموس" وسط کشیده میشود!
حسامالدین آشنا در بارهٔ ارجحیت مذاکره قبل یا بعد از جنگ نظرخواهی کرده و سید محمود نبویان به او پاسخ داده است: "آقای آشنا! معنای جمله شما این است که آیا قبل از جنگ، ناموس ملت ایران و خاک این کشور را تحویل دشمنان بدهیم یا بعد از جنگ؟ ملت شجاع ایران، هیچوقت ناموس و عزت و خاک خودش را مورد معامله قرار نمیدهد."
اولاً در مسائل سیاسی پای "ناموس" را وسط کشیدن نشانهٔ آشکار ضعف منطق و استدلال است. معمولاً آدمهای سست رأی و ناتوان به چنین واژههایی متوسل میشوند.
ثانیاً هیچ طرفی بخشی از خاک ایران را طلب نکرده که لازم باشد نسبت به آن غیرت به خرج داده شود آن هم از طرف افرادی که اصولاً یا اصالتی برای خاک قائل نیستند و یا اگر هم ادعای آن را دارند، به لوازم و پیامدهای آن، پایبندی ندارند.
ثالثاً معنای دیگر سخن آقای نبویان این است که از نظر وی تحریم اقتصادی به صورت "ناموس" مردم ایران در آمده و هرگونه ابتکار و اقدام و تلاش برای لغو آن به منزلهٔ به باد دادن این باصطلاح ناموس است!
این چه ناموسی است که بنیهٔ اقتصاد کشور را سست کرده، بهانهٔ ثروتاندوزی نامشروع و فساد مالی یک عده شده، مردم را به فقر و فلاکت رسانده، بخشی از جامعه را به دلیل فقر به دزدی و فحشا کشانده و دهها عارضهٔ مخرب و بنیانسوز دیگر برای جامعه به همراه داشته است؟
رابعاً اگر مردم ما واقعاً در چشم آقای نبویان "ملت شجاع ایران" هستند، چرا او و دوستانش اجازه نمیدهند که همین ملت شجاع طی یک رفراندوم عمومی، خودشان در بارهٔ مذاکره و توافق تصمیم بگیرند تا جای هیچ نوع انقلتی نسبت به نظر مردم باقی نماند؟
اکنون که اکثریت مجلس در اختیار طیف آنهاست و رفراندوم هم منوط به رأی اکثریت دو-سوم نمایندگان است، پس چرا راه برگزاری رفراندوم در این باره را نمیگشایند؟
پس از موضع به نسبت معقول آقای نبویان در مورد لایحهٔ حجاب و عفاف، همراهانش او را به شدت تحت فشار گذاشتند.
شاید واکنش او به حرف آقای آشنا، به منظور خنثیکردن آن فشارها و یا اقدامی در جهت کم کردن روی دوستانش باشد با این پیام که من همچنان از همهٔ شما تندترم!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
حسامالدین آشنا در بارهٔ ارجحیت مذاکره قبل یا بعد از جنگ نظرخواهی کرده و سید محمود نبویان به او پاسخ داده است: "آقای آشنا! معنای جمله شما این است که آیا قبل از جنگ، ناموس ملت ایران و خاک این کشور را تحویل دشمنان بدهیم یا بعد از جنگ؟ ملت شجاع ایران، هیچوقت ناموس و عزت و خاک خودش را مورد معامله قرار نمیدهد."
اولاً در مسائل سیاسی پای "ناموس" را وسط کشیدن نشانهٔ آشکار ضعف منطق و استدلال است. معمولاً آدمهای سست رأی و ناتوان به چنین واژههایی متوسل میشوند.
ثانیاً هیچ طرفی بخشی از خاک ایران را طلب نکرده که لازم باشد نسبت به آن غیرت به خرج داده شود آن هم از طرف افرادی که اصولاً یا اصالتی برای خاک قائل نیستند و یا اگر هم ادعای آن را دارند، به لوازم و پیامدهای آن، پایبندی ندارند.
ثالثاً معنای دیگر سخن آقای نبویان این است که از نظر وی تحریم اقتصادی به صورت "ناموس" مردم ایران در آمده و هرگونه ابتکار و اقدام و تلاش برای لغو آن به منزلهٔ به باد دادن این باصطلاح ناموس است!
این چه ناموسی است که بنیهٔ اقتصاد کشور را سست کرده، بهانهٔ ثروتاندوزی نامشروع و فساد مالی یک عده شده، مردم را به فقر و فلاکت رسانده، بخشی از جامعه را به دلیل فقر به دزدی و فحشا کشانده و دهها عارضهٔ مخرب و بنیانسوز دیگر برای جامعه به همراه داشته است؟
رابعاً اگر مردم ما واقعاً در چشم آقای نبویان "ملت شجاع ایران" هستند، چرا او و دوستانش اجازه نمیدهند که همین ملت شجاع طی یک رفراندوم عمومی، خودشان در بارهٔ مذاکره و توافق تصمیم بگیرند تا جای هیچ نوع انقلتی نسبت به نظر مردم باقی نماند؟
اکنون که اکثریت مجلس در اختیار طیف آنهاست و رفراندوم هم منوط به رأی اکثریت دو-سوم نمایندگان است، پس چرا راه برگزاری رفراندوم در این باره را نمیگشایند؟
پس از موضع به نسبت معقول آقای نبویان در مورد لایحهٔ حجاب و عفاف، همراهانش او را به شدت تحت فشار گذاشتند.
شاید واکنش او به حرف آقای آشنا، به منظور خنثیکردن آن فشارها و یا اقدامی در جهت کم کردن روی دوستانش باشد با این پیام که من همچنان از همهٔ شما تندترم!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
علی؛ حاکمی که مدافع حقوق دشمنانش بود
برخی از مدعیان خشکاندیش پیروی از علی در چند دههٔ اخیر به قصد توجیه خشونت خویش تمام زندگی سیاسی او را در ماجرای طلحه و زبیر خلاصه کردهاند و اصل ماجرا را نیز وارونه نشان دادهاند!
علی در مقابل شورش مسلحانهٔ طلحه و زبیر نهایت مدارا و خویشتنداری را از خود نشان داد و تمام توانش را به کار گرفت تا مانع جنگ شود، اما رفقایش نهایت یکدندگی و لجاجت را به خرج دادند و کار را به جنگ کشاندند.
وقتی که علی در مقام خلافت، سنت عمر و سپس عثمان در توزیع بیتالمال را که طبق آن به رزمندگان و مجاهدان باسابقه سهمی فزونتر داده میشد، ابطال و لغو کرد و این امتیاز را از آنان گرفت، طلحه و زبیر از او به سختی رنجیدند. گویا معاویه هم وقتی از این رنجش آگاه شد محرمانه به آنها پیام فرستاد که با همدستی یکدیگر کار رفیقشان را بسازند.
از این رو، طلحه و زبیر از مدینه خارج شدند. علی میدانست که قصد آن دو از ترک مدینه چیست، اما به رغم توصیهٔ برخی از یارانش حاضر به بازداشت آنها نشد زیرا معتقد بود که تا فردی دست به عملی مجرمانه نزده باشد، نمیتوان با او برخورد کرد و با تکیه بر نیت و قصد افراد هیچ مجازات و محدودیتی علیه آنها عادلانه و مشروع نیست.
در بیرون از مدینه امالمؤمنین عایشه که در سفر مکه بود به طلحه و زبیر پیوست. به تدریج لشکری گرد آمد و به سمت بصره رفت و با کمک جنگجویان محلی، شهر را با زور از عثمانبن حنیف حاکم منصوب علی گرفت. شورشیان برای تصرف بصره رفتار خشونتآمیزی از خود نشان دادند به طوری که صورت عثمانبن حنیف را مثله کردند.
علی پس از دریافت این خبرها به سوی بصره لشکر کشید. او پیش از آغاز جنگ، رفقای شورشی خود را به مصالحه و پذیرش حکمیت کتاب خدا فراخواند، اما آنها با سرسختی پیشنهادش را پس زدند.
با آغاز جنگ، علی بارها آنان را به ترک جنگ و پایان مقاتله ترغیب و تشویق کرد، اما شورشيان سرسختانه جنگیدند تا آنکه طلحه کشته شد و زبیر فرار کرد. پس از فرونشستن گرد و غبار جنگ، علی امالمؤمنین عایشه را به برادرش محمدبن ابوبکر سپرد تا با کمال احترام به مدینه برگرداند.
علی آنگاه در میان کشتهشدگان جنگ وقتی به جنازهٔ طلحه برخورد تأثر خود را از اینکه "ابامحمد بر خاک خفته است" پنهان نکرد. علی از فرار زبیر از صحنهٔ جنگ بسیار خشنود شده بود، اما چون خبر قتل او را توسط فردی نادان شنید، به قدری خشمگین و دژم و بیتاب و اندوهناک شد که قاتل او را به تلخی لعن کرد.
علی معیارهای تعریفشده و مشخصی برای رعایت حقوق مخالفان و دشمنان و شورشیانِ مقابل خود داشت که هرگز از آنها تخطی نکرد. توصیههای مکرر او به رعایت حقوق قاتل خود، بسیار درسآموز و افشاگر است.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
برخی از مدعیان خشکاندیش پیروی از علی در چند دههٔ اخیر به قصد توجیه خشونت خویش تمام زندگی سیاسی او را در ماجرای طلحه و زبیر خلاصه کردهاند و اصل ماجرا را نیز وارونه نشان دادهاند!
علی در مقابل شورش مسلحانهٔ طلحه و زبیر نهایت مدارا و خویشتنداری را از خود نشان داد و تمام توانش را به کار گرفت تا مانع جنگ شود، اما رفقایش نهایت یکدندگی و لجاجت را به خرج دادند و کار را به جنگ کشاندند.
وقتی که علی در مقام خلافت، سنت عمر و سپس عثمان در توزیع بیتالمال را که طبق آن به رزمندگان و مجاهدان باسابقه سهمی فزونتر داده میشد، ابطال و لغو کرد و این امتیاز را از آنان گرفت، طلحه و زبیر از او به سختی رنجیدند. گویا معاویه هم وقتی از این رنجش آگاه شد محرمانه به آنها پیام فرستاد که با همدستی یکدیگر کار رفیقشان را بسازند.
از این رو، طلحه و زبیر از مدینه خارج شدند. علی میدانست که قصد آن دو از ترک مدینه چیست، اما به رغم توصیهٔ برخی از یارانش حاضر به بازداشت آنها نشد زیرا معتقد بود که تا فردی دست به عملی مجرمانه نزده باشد، نمیتوان با او برخورد کرد و با تکیه بر نیت و قصد افراد هیچ مجازات و محدودیتی علیه آنها عادلانه و مشروع نیست.
در بیرون از مدینه امالمؤمنین عایشه که در سفر مکه بود به طلحه و زبیر پیوست. به تدریج لشکری گرد آمد و به سمت بصره رفت و با کمک جنگجویان محلی، شهر را با زور از عثمانبن حنیف حاکم منصوب علی گرفت. شورشیان برای تصرف بصره رفتار خشونتآمیزی از خود نشان دادند به طوری که صورت عثمانبن حنیف را مثله کردند.
علی پس از دریافت این خبرها به سوی بصره لشکر کشید. او پیش از آغاز جنگ، رفقای شورشی خود را به مصالحه و پذیرش حکمیت کتاب خدا فراخواند، اما آنها با سرسختی پیشنهادش را پس زدند.
با آغاز جنگ، علی بارها آنان را به ترک جنگ و پایان مقاتله ترغیب و تشویق کرد، اما شورشيان سرسختانه جنگیدند تا آنکه طلحه کشته شد و زبیر فرار کرد. پس از فرونشستن گرد و غبار جنگ، علی امالمؤمنین عایشه را به برادرش محمدبن ابوبکر سپرد تا با کمال احترام به مدینه برگرداند.
علی آنگاه در میان کشتهشدگان جنگ وقتی به جنازهٔ طلحه برخورد تأثر خود را از اینکه "ابامحمد بر خاک خفته است" پنهان نکرد. علی از فرار زبیر از صحنهٔ جنگ بسیار خشنود شده بود، اما چون خبر قتل او را توسط فردی نادان شنید، به قدری خشمگین و دژم و بیتاب و اندوهناک شد که قاتل او را به تلخی لعن کرد.
علی معیارهای تعریفشده و مشخصی برای رعایت حقوق مخالفان و دشمنان و شورشیانِ مقابل خود داشت که هرگز از آنها تخطی نکرد. توصیههای مکرر او به رعایت حقوق قاتل خود، بسیار درسآموز و افشاگر است.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
حماس به چه دلخوش است؟
استراتژی دولت نتانیاهو محو مسئلهٔ فلسطین است، استراتژی حماس چیست؟
نابودی اسرائیل؟ حفظ فلسطین؟ نجات خود؟ یا چیزی دیگر؟
این درست همان پرسشی است که رهبران باقیماندهٔ حماس باید به صراحت و با تکیه بر فکتهای عینی به آن پاسخ دهند که متأسفانه نمیدهند.
آنچه اکنون عملاً در روی زمین جریان دارد، نابودی غزه، تعمیق اشغال کرانهٔ باختری، کشتار و گرسنگی مردم فلسطین و شکار پی در پی رهبران حماس توسط ارتش اسرائیل است.
با این وضعیت دل حماسیان به چه خوش است؟
متأسفانه برخی گروههای سیاسی یا نظامی با مطلقانگاری یک شیوهٔ واحد و خاص از "مبارزه" یا "مقاومت" و تقدیس آن به عنوان ارزشی دائمی و همیشگی، دست خود را برای انعطافپذیری لازم به وقت ضرورت میبندند و به نوعی تصلبِ رفتاری میرسند که استفادهاش به دشمن میرسد و دودش به چشم خود و بخصوص ملتشان میرود!
اقتضای وضعیت بشری به وقت بروز بحران و خطر عمومی، آمادگی حرفهای برای انعطاف در جهت حفظ و تأمین مصالح جمع است.
حتی فلزات هم در مقابل فشارهای فیزیکی به شرطی پایدار میمانند که به اندازهٔ لازم انعطافپذیر باشند، اگر نباشند خواه ناخواه میشکنند. این قانون طبیعت و بنا به تعبیر دیگر سنت خداوند است و تغییر و تبدیلپذیر هم نیست.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
استراتژی دولت نتانیاهو محو مسئلهٔ فلسطین است، استراتژی حماس چیست؟
نابودی اسرائیل؟ حفظ فلسطین؟ نجات خود؟ یا چیزی دیگر؟
این درست همان پرسشی است که رهبران باقیماندهٔ حماس باید به صراحت و با تکیه بر فکتهای عینی به آن پاسخ دهند که متأسفانه نمیدهند.
آنچه اکنون عملاً در روی زمین جریان دارد، نابودی غزه، تعمیق اشغال کرانهٔ باختری، کشتار و گرسنگی مردم فلسطین و شکار پی در پی رهبران حماس توسط ارتش اسرائیل است.
با این وضعیت دل حماسیان به چه خوش است؟
متأسفانه برخی گروههای سیاسی یا نظامی با مطلقانگاری یک شیوهٔ واحد و خاص از "مبارزه" یا "مقاومت" و تقدیس آن به عنوان ارزشی دائمی و همیشگی، دست خود را برای انعطافپذیری لازم به وقت ضرورت میبندند و به نوعی تصلبِ رفتاری میرسند که استفادهاش به دشمن میرسد و دودش به چشم خود و بخصوص ملتشان میرود!
اقتضای وضعیت بشری به وقت بروز بحران و خطر عمومی، آمادگی حرفهای برای انعطاف در جهت حفظ و تأمین مصالح جمع است.
حتی فلزات هم در مقابل فشارهای فیزیکی به شرطی پایدار میمانند که به اندازهٔ لازم انعطافپذیر باشند، اگر نباشند خواه ناخواه میشکنند. این قانون طبیعت و بنا به تعبیر دیگر سنت خداوند است و تغییر و تبدیلپذیر هم نیست.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
ترویج استالینیسم جدید!
اصلِ دیانت تاریخی هر ملت، بخشی از هویت ملی آن ملت است. در همه جای کرهٔ زمین همین است و ایران نیز استثناء نیست.
فقط کسانی مثل استالین که خود را "خدا" میدانستند، کوشیدهاند تا دیانت ملت خود را به چالش بکشند و آن را از عرصهٔ فرهنگ و جامعهٔ خود حذف کنند، اما بعد از چند دهه فاجعهآفرینی فرهنگی، کوشش آنها خنثی شده است، چنانکه اکنون مسیحیت ارتدوکس همچنان به عنوان یکی از شاخصههای اصلی هویت روسی زنده شده است.
همانطور که ایدئولوژیسازی از دین، هویت ملی را سست و مخاطرهآمیز میکند، ایدئولوژیهای ضددینی نیز به هویت ملی کشورها به شدت آسیب میرسانند و با ایجاد گسست فرهنگی، ملتها را از هویتشان تهی میکنند و در معرض نابودی قرار میدهند.
متأسفانه نوعی ایدئولوژی ضددینی با ماهیت استالینیستی ولی شعار "ملیگرایی" در کشور ما در حال ترویج است و جمعی از روی جهالت یا خشم یا توهم به آن دامن میزنند.
شعارشان اعتلای ایران است، اما عملاً تبر به دست گرفته و به جان ریشههای حیات فرهنگی ایران افتادهاند.
آنچه زمینهساز فعالیت این طیف شده، همانا ایدئولوژیسازی از دین است که جان و توانی برای ملیت و اعتبار چندانی برای دیانت باقی نگذاشته است!
از آنجا که هر پدیدهٔ افراطی، ضد خود را در دامن خود میپرورد، اینک کشور ما با خطر ظهور پدیدهٔ افراطی متقابلی مواجه است که اگر گسترش یابد، در بهترین حالت برای چندین دهه ایران را درگیر وضعیتی استالینیستی میکند.
منظور از استالینیسم، ارائهٔ یک تفسیر پیشپاافتادهٔ واحد از همهٔ امور جهان به عنوان تنها حقیقت علمی و فلسفیِ روی زمین و تحمیل آن به همهٔ اتباع و اقشار کشور از طریق اعمال زور و کشتار است.
استالین آنچه را "رئالیسم سوسیالیستی" مینامید به عنوان تنها حقیقت جهان هستی، در همهٔ عرصهها از فلسفه و علم و هنر گرفته تا سیاست و اجتماع و فرهنگ بر مردم روس تحمیل کرد و برجستهترین چهرههای هنری و فکری روسیه را به دلیل عدم تمکینشان به این ایدئولوژی یا به سکوت و انزوا کشاند و یا راهی اردوگاههای کار اجباری کرد تا بر اثر فشار کار و سرما و گرسنگی جان دهند!
استالینیسم میتواند چپ یا راست، ملیگرا یا ضدملی، دینی یا ضددینی باشد!
شعارش مهم نیست، ماهیتش خطرناک و خانمانسوز است!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
اصلِ دیانت تاریخی هر ملت، بخشی از هویت ملی آن ملت است. در همه جای کرهٔ زمین همین است و ایران نیز استثناء نیست.
فقط کسانی مثل استالین که خود را "خدا" میدانستند، کوشیدهاند تا دیانت ملت خود را به چالش بکشند و آن را از عرصهٔ فرهنگ و جامعهٔ خود حذف کنند، اما بعد از چند دهه فاجعهآفرینی فرهنگی، کوشش آنها خنثی شده است، چنانکه اکنون مسیحیت ارتدوکس همچنان به عنوان یکی از شاخصههای اصلی هویت روسی زنده شده است.
همانطور که ایدئولوژیسازی از دین، هویت ملی را سست و مخاطرهآمیز میکند، ایدئولوژیهای ضددینی نیز به هویت ملی کشورها به شدت آسیب میرسانند و با ایجاد گسست فرهنگی، ملتها را از هویتشان تهی میکنند و در معرض نابودی قرار میدهند.
متأسفانه نوعی ایدئولوژی ضددینی با ماهیت استالینیستی ولی شعار "ملیگرایی" در کشور ما در حال ترویج است و جمعی از روی جهالت یا خشم یا توهم به آن دامن میزنند.
شعارشان اعتلای ایران است، اما عملاً تبر به دست گرفته و به جان ریشههای حیات فرهنگی ایران افتادهاند.
آنچه زمینهساز فعالیت این طیف شده، همانا ایدئولوژیسازی از دین است که جان و توانی برای ملیت و اعتبار چندانی برای دیانت باقی نگذاشته است!
از آنجا که هر پدیدهٔ افراطی، ضد خود را در دامن خود میپرورد، اینک کشور ما با خطر ظهور پدیدهٔ افراطی متقابلی مواجه است که اگر گسترش یابد، در بهترین حالت برای چندین دهه ایران را درگیر وضعیتی استالینیستی میکند.
منظور از استالینیسم، ارائهٔ یک تفسیر پیشپاافتادهٔ واحد از همهٔ امور جهان به عنوان تنها حقیقت علمی و فلسفیِ روی زمین و تحمیل آن به همهٔ اتباع و اقشار کشور از طریق اعمال زور و کشتار است.
استالین آنچه را "رئالیسم سوسیالیستی" مینامید به عنوان تنها حقیقت جهان هستی، در همهٔ عرصهها از فلسفه و علم و هنر گرفته تا سیاست و اجتماع و فرهنگ بر مردم روس تحمیل کرد و برجستهترین چهرههای هنری و فکری روسیه را به دلیل عدم تمکینشان به این ایدئولوژی یا به سکوت و انزوا کشاند و یا راهی اردوگاههای کار اجباری کرد تا بر اثر فشار کار و سرما و گرسنگی جان دهند!
استالینیسم میتواند چپ یا راست، ملیگرا یا ضدملی، دینی یا ضددینی باشد!
شعارش مهم نیست، ماهیتش خطرناک و خانمانسوز است!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
خروج از چرخهٔ معیوب!
رضاشاه یکسره بد نکرد، اما در به کارگیری زور و خشونت بسیار زیادهروی کرد و یکی از نتایج این زیادهروی، تأثیرش بر به قدرت رسیدن جناحی از روحانیت در سال 57 بود.
اگر میخواهیم ایران به ثبات سیاسی و توسعهٔ لازم برسد، باید از دایرهٔ حذفها و سرکوبهای نوبه به نوبه خارج شویم و ایران را برای تمام ایرانیان بخواهیم. غلبه یک نیرو بر نیروی دیگر از راه زور و سرکوب، فقط تداوم بیثباتی و توسعهنیافتگی کشور را به دنبال دارد.
راه نجات، خروج از این چرخهٔ معیوب است. آنها که به ادامهٔ این چرخه در قالبی دیگر میاندیشند، در خوشبینانهترین حالت، درک درستی از تاریخ و فرهنگ ایران ندارند.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
رضاشاه یکسره بد نکرد، اما در به کارگیری زور و خشونت بسیار زیادهروی کرد و یکی از نتایج این زیادهروی، تأثیرش بر به قدرت رسیدن جناحی از روحانیت در سال 57 بود.
اگر میخواهیم ایران به ثبات سیاسی و توسعهٔ لازم برسد، باید از دایرهٔ حذفها و سرکوبهای نوبه به نوبه خارج شویم و ایران را برای تمام ایرانیان بخواهیم. غلبه یک نیرو بر نیروی دیگر از راه زور و سرکوب، فقط تداوم بیثباتی و توسعهنیافتگی کشور را به دنبال دارد.
راه نجات، خروج از این چرخهٔ معیوب است. آنها که به ادامهٔ این چرخه در قالبی دیگر میاندیشند، در خوشبینانهترین حالت، درک درستی از تاریخ و فرهنگ ایران ندارند.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
تصمیم اصلی
جمهوری اسلامی اگر بخواهد تحریم اقتصادی کشور را از طریق یک توافقنامه لغو کند، طیف متصلب هواداران خود را از دست میدهد، اما در عوض، حمایت طیف عظیمی از اقشار مختلف جامعه را به دست میآورد.
برای چنین تصمیمی فرصت بسیار کمی وجود دارد. سرعت واگرایی اقشار گوناگون از وضع موجود بیسابقه است.
در واقع الان پرسش اصلی این است که آیا جمهوری اسلامی قادر است از یک طیف کمشمار و متصلب به سمت طیفی وسیع از نیروهای میانهٔ جامعه تغییر پایگاه دهد؟
اگر بتواند، عملاً در راه اصلاح و تحول معنادار و پایدار گام گذاشته است و اگر نتواند، حسابش با کرامالکاتبین است.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
جمهوری اسلامی اگر بخواهد تحریم اقتصادی کشور را از طریق یک توافقنامه لغو کند، طیف متصلب هواداران خود را از دست میدهد، اما در عوض، حمایت طیف عظیمی از اقشار مختلف جامعه را به دست میآورد.
برای چنین تصمیمی فرصت بسیار کمی وجود دارد. سرعت واگرایی اقشار گوناگون از وضع موجود بیسابقه است.
در واقع الان پرسش اصلی این است که آیا جمهوری اسلامی قادر است از یک طیف کمشمار و متصلب به سمت طیفی وسیع از نیروهای میانهٔ جامعه تغییر پایگاه دهد؟
اگر بتواند، عملاً در راه اصلاح و تحول معنادار و پایدار گام گذاشته است و اگر نتواند، حسابش با کرامالکاتبین است.
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
سزای نادان!
برخی از این تبلیغاتچیهایی که در زمان دولت بایدن از امکانات رسانهها و شبکههای خبری مورد حمایت مالی آمریکا استفاده میکردند و کارشان هم توهین به اوباما و بایدن و حزب دمکرات و دفاع از سیاستهای حزب جمهوریخواه و استقبال از پیروزی ترامپ بود، حالا در بد مخمصهای گرفتار شدهاند!
ترامپ بودجهٔ این رسانهها را قطع و آنها را بیکار کرده است. جرأت حمله و توهین به او و دولتش را هم ندارند چون با خطر محدودیت و اخراج روبرو میشوند!
سزای نادانی همین است.
کسانی که حتی در تشخیص منفعت شخصی خود اینطور به کاهدون زدند، سطح درکشان از منافع ایران هم مشخص است!
این تازه اول کار است. اگر جمهوری اسلامی و دولت ترامپ به توافق برسند، تمام این بساطی که کارش نفرتپراکنی و ترویج فرهنگ دشنامگویی و وهمپراکنی و فرهنگسوزی و چهرهسازی از افراد بیمقدار و حیثیتزدایی از مخالفان سیاسیشان شده است، یکشبه جمع میشود!
ترامپ یک سنت را بدون دریافت سود و فایدهٔ عینی و مادی آن، خرج کسی نمیکند!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
برخی از این تبلیغاتچیهایی که در زمان دولت بایدن از امکانات رسانهها و شبکههای خبری مورد حمایت مالی آمریکا استفاده میکردند و کارشان هم توهین به اوباما و بایدن و حزب دمکرات و دفاع از سیاستهای حزب جمهوریخواه و استقبال از پیروزی ترامپ بود، حالا در بد مخمصهای گرفتار شدهاند!
ترامپ بودجهٔ این رسانهها را قطع و آنها را بیکار کرده است. جرأت حمله و توهین به او و دولتش را هم ندارند چون با خطر محدودیت و اخراج روبرو میشوند!
سزای نادانی همین است.
کسانی که حتی در تشخیص منفعت شخصی خود اینطور به کاهدون زدند، سطح درکشان از منافع ایران هم مشخص است!
این تازه اول کار است. اگر جمهوری اسلامی و دولت ترامپ به توافق برسند، تمام این بساطی که کارش نفرتپراکنی و ترویج فرهنگ دشنامگویی و وهمپراکنی و فرهنگسوزی و چهرهسازی از افراد بیمقدار و حیثیتزدایی از مخالفان سیاسیشان شده است، یکشبه جمع میشود!
ترامپ یک سنت را بدون دریافت سود و فایدهٔ عینی و مادی آن، خرج کسی نمیکند!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
مزاحمت در سواحل!
در اغلب بندرهای جنوبی کشور مثل بندرعباس، بندر لنگه، بندر چارک،....، امکانات، تسهیلات و آمادهسازیهایی در نوار ساحلی شهر برای استراحت مردم و اسکان موقت مسافران فراهم آمده است، اما تردد موتورسواران، امنیت و آسایش افراد را به هم میزند.
موتورسواران که به نظر میرسد هدف بسیاری از آنها چشمچرانی است، بدون هرگونه محدودیتی از میان عابران و بر روی سنگفرشها عبور میکنند و چون تذکر به آنها ممکن است به جر و بحث و دعوا منجر شود، کسی متعرض آنها نمیشود!
قاعدتاً جلوگیری از حضور این مزاحمان وظیفهٔ پلیس است، اما مردم آزاردیده، از پلیس نیز کمک نمیخواهند، زیرا تصورشان این است که اگر پلیس در صحنه حاضر شود، به جای برخورد با مزاحمان، ممکن است به حجاب زن و دختر آنها گیر دهد!
به همین دلیل در این سواحل مردم آزار میبینند، مزاحمان احساس آزادی و اقتدار میکنند و از پلیس هم خبری نیست!
ظاهراً بسیاری از ایرانیان، این وضعیت را "وضعیت طبیعی" میدانند که بیشباهت به وضعیت طبیعی مورد نظر توماس هابز هم نیست!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
در اغلب بندرهای جنوبی کشور مثل بندرعباس، بندر لنگه، بندر چارک،....، امکانات، تسهیلات و آمادهسازیهایی در نوار ساحلی شهر برای استراحت مردم و اسکان موقت مسافران فراهم آمده است، اما تردد موتورسواران، امنیت و آسایش افراد را به هم میزند.
موتورسواران که به نظر میرسد هدف بسیاری از آنها چشمچرانی است، بدون هرگونه محدودیتی از میان عابران و بر روی سنگفرشها عبور میکنند و چون تذکر به آنها ممکن است به جر و بحث و دعوا منجر شود، کسی متعرض آنها نمیشود!
قاعدتاً جلوگیری از حضور این مزاحمان وظیفهٔ پلیس است، اما مردم آزاردیده، از پلیس نیز کمک نمیخواهند، زیرا تصورشان این است که اگر پلیس در صحنه حاضر شود، به جای برخورد با مزاحمان، ممکن است به حجاب زن و دختر آنها گیر دهد!
به همین دلیل در این سواحل مردم آزار میبینند، مزاحمان احساس آزادی و اقتدار میکنند و از پلیس هم خبری نیست!
ظاهراً بسیاری از ایرانیان، این وضعیت را "وضعیت طبیعی" میدانند که بیشباهت به وضعیت طبیعی مورد نظر توماس هابز هم نیست!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
توسعهنیافتگی سواحل جنوب!
مثل همهٔ مردم دنیا، ایرانیها هم عاشق سواحل دریایند تا تنی به آب بزنند.
از بند گوادر در مرز پاکستان تا خرمشهر در منتهیالیه غرب خلیج فارس، جا به جا بندر و جزیره است، که اغلب آنها فاقد امکانات لازم و توسعهیافتگی هستند، اما هجوم اقشار مختلف مردم به آنها بخصوص در ایام نوروز بینظیر است.
اسکلهٔ بندرمقام در سنگلاخی پر از زباله، روزانه پذیرای هزاران شهروندی است که سوار بر قایقهای موتوری خود را به جزیرهٔ لاوان یا مارو میرسانند تا در آبهای زلال و لاجورد خلیج فارس، فارغ از مزاحمتهای معمول در سواحل دریای خزر تفریح و آبتنی کنند.
عقبماندگی و عدم توسعهٔ بسیاری از بنادر جنوبی و جزایر خلیج فارس واقعاً تأسفآور است. هر کدام از این بنادر و جزایر مستعد تبدیل شدن به جذابترین مناطق توریستی و تفریحی منطقه هستند، اما دریغ که به حال خود رها شدهاند!
انگار قرار است در سایهٔ بیلیاقتیها و سختگیریهای بیهوده، سواحل ایران متروک و فراموش و به جایش سواحل ترکیه و تایلند و امارات و.... با پول ایرانیان آباد شوند!
باز هنوز خوش به غیرت مردمی که رنج توسعهنیافتگی را به جان میخرند و بنادر و جزایر خلیجفارس را فراموش نمیکنند!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad
مثل همهٔ مردم دنیا، ایرانیها هم عاشق سواحل دریایند تا تنی به آب بزنند.
از بند گوادر در مرز پاکستان تا خرمشهر در منتهیالیه غرب خلیج فارس، جا به جا بندر و جزیره است، که اغلب آنها فاقد امکانات لازم و توسعهیافتگی هستند، اما هجوم اقشار مختلف مردم به آنها بخصوص در ایام نوروز بینظیر است.
اسکلهٔ بندرمقام در سنگلاخی پر از زباله، روزانه پذیرای هزاران شهروندی است که سوار بر قایقهای موتوری خود را به جزیرهٔ لاوان یا مارو میرسانند تا در آبهای زلال و لاجورد خلیج فارس، فارغ از مزاحمتهای معمول در سواحل دریای خزر تفریح و آبتنی کنند.
عقبماندگی و عدم توسعهٔ بسیاری از بنادر جنوبی و جزایر خلیج فارس واقعاً تأسفآور است. هر کدام از این بنادر و جزایر مستعد تبدیل شدن به جذابترین مناطق توریستی و تفریحی منطقه هستند، اما دریغ که به حال خود رها شدهاند!
انگار قرار است در سایهٔ بیلیاقتیها و سختگیریهای بیهوده، سواحل ایران متروک و فراموش و به جایش سواحل ترکیه و تایلند و امارات و.... با پول ایرانیان آباد شوند!
باز هنوز خوش به غیرت مردمی که رنج توسعهنیافتگی را به جان میخرند و بنادر و جزایر خلیجفارس را فراموش نمیکنند!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad