Forwarded from مصطفی ملکیان
🍃پیکرتراشان معنویت کیستند؟
🔹 آمریکای قرن 19 شاهد برآمدن چهار اندیشمند برجسته در آن سرزمین بود که به استعلاگرایان شهرت یافتند. اینان میگویند عمل انسانی باید منجر به استعلا و فرا رویِ فرد از سطح فرودین پیشین شود. معتقدند که وجود هر فردی در ابتدا مانند صخرهای است نتراشیده در اختیار پیکرتراشی که جز خود او نیست. این خود فرد است که باید تیشه بردارد و با عمل اخلاقیِ خود، آن قَدَر از زواید این سنک روان-تنی (سایکو-سوماتیک) کم کند تا پیکرهای زیبا و با معنا و معنوی از سنگ نتراشیده باقی بماند و دیگر هیچ، همه ی دور و برش پاک! لذا اخلاق در خدمت استعلای روح از سطح روان -تنانه و جسم-ذهن-شعور است.
🔹هر کس باید بتواند پیکرهی ویژهی معنویِ خود را بتراشد، اما در همه حال، با کمکردن زوائد. زندگی را باید همچون شعری سرود و معنا بخشید و هر کس باید شاعر زندگیِ خود باشد. صریحترین، آزادترین و شریفترین این چهارتن هنری دیوید ثورو شاعر، طبیعیدان، فیلسوف عملی و کنشگر اجتماعی (1817-1862)، درکنار معلم سابق، همدم و پشتیبان همیشگی خود، رالف والدو امرسون حکیم بزرگ (1803-1882)، والت ویتمن شاعر بزرگ ابتدا مطرود (1819-1892) و ناتانیل هاثورن رمان نویس بزرگ (1804-1864) همگی براین باور بودند.
ثورو یکی از معدود کسانی بود که در کنار نظر عملا هم به پیکرتراشیِ معنویای پرداخت که این نِحلهی فکری مدعیاش بود و در نهایت پیکرهای معنوی از خود باقی گذاشت که خود به آن معنا بخشیده بود. او معتقد بود در جریان این معنابخشی است که انسان از رذایل اخلاقی عملا باید با تیشهی رهاییِ هر چه بیشتر از کالا و با ساده زیستی حداکثری (اما غیر مرتاضانه) از رذایل اخلاقی پاک شود.
🔹" و منِ ملکیان [از میان سایر اندیشمندان بزرگ و متفاوت با همهشان] با تمام وجود ازو یاد میکنم."
🌂درسگفتار فلسفه اخلاق ، موسسه پرسش @porseshiha ، ترم 3
@mostafamalekian
🔹 آمریکای قرن 19 شاهد برآمدن چهار اندیشمند برجسته در آن سرزمین بود که به استعلاگرایان شهرت یافتند. اینان میگویند عمل انسانی باید منجر به استعلا و فرا رویِ فرد از سطح فرودین پیشین شود. معتقدند که وجود هر فردی در ابتدا مانند صخرهای است نتراشیده در اختیار پیکرتراشی که جز خود او نیست. این خود فرد است که باید تیشه بردارد و با عمل اخلاقیِ خود، آن قَدَر از زواید این سنک روان-تنی (سایکو-سوماتیک) کم کند تا پیکرهای زیبا و با معنا و معنوی از سنگ نتراشیده باقی بماند و دیگر هیچ، همه ی دور و برش پاک! لذا اخلاق در خدمت استعلای روح از سطح روان -تنانه و جسم-ذهن-شعور است.
🔹هر کس باید بتواند پیکرهی ویژهی معنویِ خود را بتراشد، اما در همه حال، با کمکردن زوائد. زندگی را باید همچون شعری سرود و معنا بخشید و هر کس باید شاعر زندگیِ خود باشد. صریحترین، آزادترین و شریفترین این چهارتن هنری دیوید ثورو شاعر، طبیعیدان، فیلسوف عملی و کنشگر اجتماعی (1817-1862)، درکنار معلم سابق، همدم و پشتیبان همیشگی خود، رالف والدو امرسون حکیم بزرگ (1803-1882)، والت ویتمن شاعر بزرگ ابتدا مطرود (1819-1892) و ناتانیل هاثورن رمان نویس بزرگ (1804-1864) همگی براین باور بودند.
ثورو یکی از معدود کسانی بود که در کنار نظر عملا هم به پیکرتراشیِ معنویای پرداخت که این نِحلهی فکری مدعیاش بود و در نهایت پیکرهای معنوی از خود باقی گذاشت که خود به آن معنا بخشیده بود. او معتقد بود در جریان این معنابخشی است که انسان از رذایل اخلاقی عملا باید با تیشهی رهاییِ هر چه بیشتر از کالا و با ساده زیستی حداکثری (اما غیر مرتاضانه) از رذایل اخلاقی پاک شود.
🔹" و منِ ملکیان [از میان سایر اندیشمندان بزرگ و متفاوت با همهشان] با تمام وجود ازو یاد میکنم."
🌂درسگفتار فلسفه اخلاق ، موسسه پرسش @porseshiha ، ترم 3
@mostafamalekian
Forwarded from مصطفی ملکیان
⭕️ عمل اخلاقی از نگاه دیوید ثورو
🔸مقدمه
🔹تقسیم بندی هانا آرنت از اعمال انسان
هانا آرنت جامعهشناس و فیلسوف آلمانی، سه نوع عمل انسانی مطرح میکند که شبیه تقسیمبندیِ من است.
1- تقلا ( لیْبِر یا تویل) که برای تامین نیازهای اولیه، ضروریترین و پستترین نوع فعالیت است.
2- کار (وُ: ک) مثل تفریح، بازی بیرقابت (پِلِیْ)، هنر (از هر نوع) که به زندگی کیفیت میبخشد.
3- کنش (اَکشن) که ناظر به دیگری است و مشارکت در ساختن جامعه است (اختراع، اکتشاف، تدریس رایگان).
🔹 تقسیم بندی استاد ملکیان از اعمال انسانی:
1⃣ فعالیت های شغلی-حرفه ای
فعالیت شغلی-حرفهای و کسب درآمد برای زندگی و ادامهی آن، که نمیتواند از یک حداقل کمّی پایینتر برود و زندگی در عین حال بیشترین کیفیت را حفظ کند.
استقلال مالی، مقدمهی لازمِ اخلاقی زیستن است و استقلال مالی نیازمند داشتن شغل و حرفه است.
2⃣ فعالیتهای علاقهپردازانه:
با این کارها درآمد کسب نمیکنیم، بلکه از سرریز فعالیت اول، برایش هزینه هم میکنیم. اینها کارشان ازضاء فریادهای کودک درون هر فرد است که یونگ به آن تاکید میکند. هر فعالیت دلخواهانه و دلچسبِ غیر شغلی از این شمار است. تعدادشان در هر فرد معمولا بیش از یکی است و درهر شخصی با شخص دیگر ممکن است همپوشیها و تفاوتةای زیادی دیدهشود.
🔹 اینکه از سرکار برمیگردیم و میگوییم:"آخیش! راحت شدم، حالا دیگه آزادم که ... مثلا رمان خودم را بخوانم یا عبادت کنم یا به کلاس نقاشی یا کوه پیمایی بروم؛ این ها همه فعالیتهای علقهپردازانهاند.
🔹 الیزابت کوبلر راس با 40 سال کار برروی "انسان محتضَر" میگوید اکثر این افراد حس میکنند که به فریاد کودک درونشان بیاعتنا بودهاند و به همینخاطر وحشت از مرگ یا تاسف از ترک زندگی دارند و حسرت کارهای نکردهشان را میخورند.
3⃣رایگان بخشی
ر ایگانبخشیِ بیچشمداشت پاداش فعالیت نوع سوم است؛ ادای دین به کل هستی بابت آن چه که به ما بخشیده، ادای دینی که هر قدر هم که بزرگ باشد، در برابر بخشش هستی به ما بسیار بسیار ناچیز خواهد بود.
از این سه نوع عمل، دو مورد اول و دوم خودگزینانه و مورد سوم دیگر گزینانه است.
🔸عمل اخلاقی از منظر ثورو
ثورو در هر دو تقسیمبندی، فعالیت دوم و سوم را استعلایی و ارتقاء دهندهی روح میشناسد، اما اولی را معاش پردازانه میداند. او فعالیت یکم را فعالیتی افقی، اما دوم و سوم را عمودی میشناسد، یعنی تو را ارتقاء و استعلاء میدهد و رو به بالا دارند.
🔹 بهنظر ثورو این دو فعالیت اخلاقیاند، چون اخلاق یعنی فعالیت استعلاییداشتن.
عمل نوع اول، اصلا مشمول احکام اخلاقی نیست. عمل به اخلاق، درست از نقطهی شروع به علقهپردازی ورایگان بخشی شروع میشود.
🔹اما چرا ما اخلاقی زندگی نمیکنیم؟ چرا عملمان استعلایی نیست؟ رمز پاسخ این پرسش در:
1- شغل و حرفه ایاست که برای معیشت گزیدهایم چون میتواند
2- مانع پاسخ مطلوب به تمنا و فریاد کودک درون و
3- مانع رایگان بخشی شود.
🔹پس بهنظر ثورو، اگر میخواهید اخلاقی زندگی کنی، باید شغل و حرفهات را سنجیده و درست تنظیم کنی. شغل سنجیده نیازی به کاربرد رذائل اخلاقی نمیتواند داشتهباشد؛ پس خودبخود به طرف فضایل اخلاقی نزدیک میشوی.
🌂درسگفتار فلسفه اخلاق ، موسسه پرسش @porseshiha ، ترم 3
🔻
@mostafamalekian
🔸مقدمه
🔹تقسیم بندی هانا آرنت از اعمال انسان
هانا آرنت جامعهشناس و فیلسوف آلمانی، سه نوع عمل انسانی مطرح میکند که شبیه تقسیمبندیِ من است.
1- تقلا ( لیْبِر یا تویل) که برای تامین نیازهای اولیه، ضروریترین و پستترین نوع فعالیت است.
2- کار (وُ: ک) مثل تفریح، بازی بیرقابت (پِلِیْ)، هنر (از هر نوع) که به زندگی کیفیت میبخشد.
3- کنش (اَکشن) که ناظر به دیگری است و مشارکت در ساختن جامعه است (اختراع، اکتشاف، تدریس رایگان).
🔹 تقسیم بندی استاد ملکیان از اعمال انسانی:
1⃣ فعالیت های شغلی-حرفه ای
فعالیت شغلی-حرفهای و کسب درآمد برای زندگی و ادامهی آن، که نمیتواند از یک حداقل کمّی پایینتر برود و زندگی در عین حال بیشترین کیفیت را حفظ کند.
استقلال مالی، مقدمهی لازمِ اخلاقی زیستن است و استقلال مالی نیازمند داشتن شغل و حرفه است.
2⃣ فعالیتهای علاقهپردازانه:
با این کارها درآمد کسب نمیکنیم، بلکه از سرریز فعالیت اول، برایش هزینه هم میکنیم. اینها کارشان ازضاء فریادهای کودک درون هر فرد است که یونگ به آن تاکید میکند. هر فعالیت دلخواهانه و دلچسبِ غیر شغلی از این شمار است. تعدادشان در هر فرد معمولا بیش از یکی است و درهر شخصی با شخص دیگر ممکن است همپوشیها و تفاوتةای زیادی دیدهشود.
🔹 اینکه از سرکار برمیگردیم و میگوییم:"آخیش! راحت شدم، حالا دیگه آزادم که ... مثلا رمان خودم را بخوانم یا عبادت کنم یا به کلاس نقاشی یا کوه پیمایی بروم؛ این ها همه فعالیتهای علقهپردازانهاند.
🔹 الیزابت کوبلر راس با 40 سال کار برروی "انسان محتضَر" میگوید اکثر این افراد حس میکنند که به فریاد کودک درونشان بیاعتنا بودهاند و به همینخاطر وحشت از مرگ یا تاسف از ترک زندگی دارند و حسرت کارهای نکردهشان را میخورند.
3⃣رایگان بخشی
ر ایگانبخشیِ بیچشمداشت پاداش فعالیت نوع سوم است؛ ادای دین به کل هستی بابت آن چه که به ما بخشیده، ادای دینی که هر قدر هم که بزرگ باشد، در برابر بخشش هستی به ما بسیار بسیار ناچیز خواهد بود.
از این سه نوع عمل، دو مورد اول و دوم خودگزینانه و مورد سوم دیگر گزینانه است.
🔸عمل اخلاقی از منظر ثورو
ثورو در هر دو تقسیمبندی، فعالیت دوم و سوم را استعلایی و ارتقاء دهندهی روح میشناسد، اما اولی را معاش پردازانه میداند. او فعالیت یکم را فعالیتی افقی، اما دوم و سوم را عمودی میشناسد، یعنی تو را ارتقاء و استعلاء میدهد و رو به بالا دارند.
🔹 بهنظر ثورو این دو فعالیت اخلاقیاند، چون اخلاق یعنی فعالیت استعلاییداشتن.
عمل نوع اول، اصلا مشمول احکام اخلاقی نیست. عمل به اخلاق، درست از نقطهی شروع به علقهپردازی ورایگان بخشی شروع میشود.
🔹اما چرا ما اخلاقی زندگی نمیکنیم؟ چرا عملمان استعلایی نیست؟ رمز پاسخ این پرسش در:
1- شغل و حرفه ایاست که برای معیشت گزیدهایم چون میتواند
2- مانع پاسخ مطلوب به تمنا و فریاد کودک درون و
3- مانع رایگان بخشی شود.
🔹پس بهنظر ثورو، اگر میخواهید اخلاقی زندگی کنی، باید شغل و حرفهات را سنجیده و درست تنظیم کنی. شغل سنجیده نیازی به کاربرد رذائل اخلاقی نمیتواند داشتهباشد؛ پس خودبخود به طرف فضایل اخلاقی نزدیک میشوی.
🌂درسگفتار فلسفه اخلاق ، موسسه پرسش @porseshiha ، ترم 3
🔻
@mostafamalekian
Forwarded from مصطفی ملکیان
🌱🌱تفکیک خرج و برج:
🔹خرج هزینههای لازم ، و بَرج یعنی هزینههای غیر لازم (یعنی تجمل، یعنی برای همرنگی با دیگران و توجه آنان به خرج کردن و خود را آراستن.
به قول استعلاگرایان که معیشت را زندگیِ افقی، و توجه به علائق آزادانه و رایگان بخشی و معنادهی به خود و زندگی و هستی را زندگیِ عمودی میدانستند، کمیت و کیفیت زندگیِ افقیِ من وابسته به چگونگیِ خرج هاست.
اما تبرج یا همان تجمل و تکلف و آراستن خود برای دیگران، برای کسب منزلت نزد انان است.
🔹بَرج وجهه میآورد و کلید واژهاش سرشکستگی و آبروست.
بَرجها بر سر انسان آوار میشوند، آبشاری اند و پشت سر و پی در پی میآیند. با هردرآمدی حتی درآمد کم هم، میتوان هم خرج داشت و هم برج.
خرج برای خوراک و نوشاک، پوشاک و مسکن و سوخت مصرف میشود که همگی گرمای ضروری زیستیِ بدن را در نهایت تامین و حفظ می کنند. اینها برای بود ضروریاند به اضافه هزینههای ضروریِ زندگیِ مدرن.
اما بَرج برای ایجاد و حفظ وجاهت (حیثیت، جاه و مقام، شهرت، محبوبیت و احترام) مصرف میشود.
🔹 از نگاه ثورو علت اخلاقی نزیستن انسانها وجود ایرادهای اساسی در شغل و حرفهشان است، یعنی ناسنجیده اند. شغلی دارند برای تامین دو کار، هم خرج و هم برج.
به این ترتیب مجبور میشوند در این مسیر به رذایل اخلاقی نزدیک و آلوده شوند. اما اگر بخواهند شغلشان فقط تامین گر خرج ضروریشان باشد، سراغ کاری میروند که به نیازهای کودک درون شان هم جواب بدهد و آن را هم ارضاء کند، یعنی کاری مرتبط با علائق شخصی و در همه حال فرصت رایگان بخشی هم بدست میآورد.
🔹این رایگان بخشی الزاما مالی نیست و کمیتاش هم اهمیتی ندارد. مهم این است که با شغل مطلوب و متناسب تر، حتما فرصت بیشتری برای هر دو نیاز استعلایی فراهم میشود.
🌂درسگفتار فلسفه اخلاق ، موسسه پرسش @porseshiha ، ترم 3
🔻
@mostafamalekian
🔹خرج هزینههای لازم ، و بَرج یعنی هزینههای غیر لازم (یعنی تجمل، یعنی برای همرنگی با دیگران و توجه آنان به خرج کردن و خود را آراستن.
به قول استعلاگرایان که معیشت را زندگیِ افقی، و توجه به علائق آزادانه و رایگان بخشی و معنادهی به خود و زندگی و هستی را زندگیِ عمودی میدانستند، کمیت و کیفیت زندگیِ افقیِ من وابسته به چگونگیِ خرج هاست.
اما تبرج یا همان تجمل و تکلف و آراستن خود برای دیگران، برای کسب منزلت نزد انان است.
🔹بَرج وجهه میآورد و کلید واژهاش سرشکستگی و آبروست.
بَرجها بر سر انسان آوار میشوند، آبشاری اند و پشت سر و پی در پی میآیند. با هردرآمدی حتی درآمد کم هم، میتوان هم خرج داشت و هم برج.
خرج برای خوراک و نوشاک، پوشاک و مسکن و سوخت مصرف میشود که همگی گرمای ضروری زیستیِ بدن را در نهایت تامین و حفظ می کنند. اینها برای بود ضروریاند به اضافه هزینههای ضروریِ زندگیِ مدرن.
اما بَرج برای ایجاد و حفظ وجاهت (حیثیت، جاه و مقام، شهرت، محبوبیت و احترام) مصرف میشود.
🔹 از نگاه ثورو علت اخلاقی نزیستن انسانها وجود ایرادهای اساسی در شغل و حرفهشان است، یعنی ناسنجیده اند. شغلی دارند برای تامین دو کار، هم خرج و هم برج.
به این ترتیب مجبور میشوند در این مسیر به رذایل اخلاقی نزدیک و آلوده شوند. اما اگر بخواهند شغلشان فقط تامین گر خرج ضروریشان باشد، سراغ کاری میروند که به نیازهای کودک درون شان هم جواب بدهد و آن را هم ارضاء کند، یعنی کاری مرتبط با علائق شخصی و در همه حال فرصت رایگان بخشی هم بدست میآورد.
🔹این رایگان بخشی الزاما مالی نیست و کمیتاش هم اهمیتی ندارد. مهم این است که با شغل مطلوب و متناسب تر، حتما فرصت بیشتری برای هر دو نیاز استعلایی فراهم میشود.
🌂درسگفتار فلسفه اخلاق ، موسسه پرسش @porseshiha ، ترم 3
🔻
@mostafamalekian
Forwarded from مصطفی ملکیان
💠علل اخلاقی نزیستن انسانها از منظر دیوید ثورو
پشت کردن به اخلاق، محصول غفلت ازسه واقعیت است:
1⃣ اکتفا نکردن به حداقل ضروریات
او تعبیری دارد شبیه مارکس در مورد کالا: کالا تجسد و تبدیل یافته ی عمر و روح است. قیمت هر کالا (و نیز خدمات رفاهیِ بیشتر از معمول) مقدار عمر و روحی است که می دهی تا آن را بدست آوری. ضرورت گراییِ (یا اسنشیالیزم) ثورویی به ما می گوید عمر و روح ات را تا حداقل ممکن برای تامین جسم و کالای ضروری بفروش، چون مجبوری و گزیری از آن نیست. اما باقی را برای استعلای خود (رسیدگی به فریاد کودک درون از نگاه یونگ و رایگان بخشی) برای خودت باقی بگذار؛ تا هرگز و نیز در دوران ناتوانیِ پیری و احتضار، حسرت از ناکرده ها و پشیمانی از جبران نکردن اشتباهات نداشته باشی. چون حسرت و پشیمانی برای کسی که همه ی روح و عمرش را برای کسب کالای ناضروری داده، حسی است قطعی (مخصوصا با توجه به 40 سال پژوهش الیزابت کوبلر راس بر روی محتضرین).
2⃣عاریتی و بی اصالت شدنِ زندگی مان، به دلیل تجاوز از ضروریات حداقلی
علت اصلیِ رفتن به سراغ ناضروریات (تجملات و بَرج ها)، پشت کردن به خود و روکردن به دیگران است [پارسایانِ روی در مخلوق، پشت بر قبله می کنند نماز! (سعدی)] . "بود" ها را رها می کنیم و به سراغ "نمود" می رویم. بالیدن سرشت مان را فراموش می کنیم و به شخصیت مان یا همان برداشت دیگران از "من" رو می کنیم. مارکس، نیچه، فروید، فوکو و ... در پاسخ به انگیزه ی ریشه ایِ رفتار آدمی، نظرات متفاوتی داشتند. پاسخ ثورو به این پرسش مهم این است: زیباکردن تصویر خود در ذهن دیگران. او می گوید برای این کار باید به خود پشت کنیم، برای تامین هزینه ی تجملات به هر رذالت احتمالی تن دهیم و از آن بالاتر رسیدگی به خود را کاملا فراموش کنیم و نحوه ی زندگی و نمود خود را همرنگ خواسته و "مد" تحمیلیِ دیگران و با "چشم وهم چشمی" تنظیم کنیم. کسب درآمد و زندگی برای خوشامد دیگران، طبعاً چیزی نیست جز زندگیِ عاریتی و بی اصالت.
3⃣بی صداقتی و ناهمخوانی با خود، پیامد پی گیریِ ناضروریات است
غفلت سوم از رویاهایی است که از کودکی با تو بوده اند و همیشه آرزویِ پنهان و آشکارت بوده اند. وقتی دنبال پول بیشتر، برای کسب و حفظ تجملات و نمایش نمود و شخصیت و وجاهت باشی، مجبوری به رویاهایت پشت کنی. رویاها ممکن است عوض شوند، اما نکته ی مهم، هم عنان بودن و وفاق داشتن انسان با آرمان های هر لحظه ی زندگی مان است. اگر زندگی فاقد این وفاق باشد یعنی با خودمان صداقت نداریم؛ درون و بیرون مان هم خوانی ندارند. معلمی را دوست داریم، اما به خاطرماشین مدل بالاتر، شغلی کاملا بی ربط با معلمی را دنبال می کنیم و در آن غرق می شویم. یادمان می رود که پیامد کسب کالای بیش از ضرورت و حتی ابزارهای بیشتر، بی صداقتی و ناهمخوانی با خودمان است. ساحات سرشت مان (باورها، احساسات، عواطف و ادراکات)مان با گفتارها و کردارهای مان نمی خواند.
🔹اگر این سه غفلت را نکنیم، طبعا اخلاقی زیستن و پیکرتراشیِ معنوی مان قطعی می شود؛ و به انسانی تبدیل می شویم که زندگی اش اصیل است، با خود صداقت دارد، به رویاها و سرشت اش پشت نکرده و نه دچار حسرت و پشیمانیِ دمِ مرگ و نه دچار اضطرابِ دل نگرانی، دغدغه ی افسردگی و قبض تنفر از خود، ملال و هرگونه احساس و هیجان منفی می شود و دنیا را دم به دم و هر روز، نو به نو کشف می کند و به معنای واقعی، "زندگی" و "زندگیِ با معنی" می کند.
🌂درسگفتار فلسفه اخلاق ، موسسه پرسش @porseshiha ، ترم 3
🔻
@mostafamalekian
پشت کردن به اخلاق، محصول غفلت ازسه واقعیت است:
1⃣ اکتفا نکردن به حداقل ضروریات
او تعبیری دارد شبیه مارکس در مورد کالا: کالا تجسد و تبدیل یافته ی عمر و روح است. قیمت هر کالا (و نیز خدمات رفاهیِ بیشتر از معمول) مقدار عمر و روحی است که می دهی تا آن را بدست آوری. ضرورت گراییِ (یا اسنشیالیزم) ثورویی به ما می گوید عمر و روح ات را تا حداقل ممکن برای تامین جسم و کالای ضروری بفروش، چون مجبوری و گزیری از آن نیست. اما باقی را برای استعلای خود (رسیدگی به فریاد کودک درون از نگاه یونگ و رایگان بخشی) برای خودت باقی بگذار؛ تا هرگز و نیز در دوران ناتوانیِ پیری و احتضار، حسرت از ناکرده ها و پشیمانی از جبران نکردن اشتباهات نداشته باشی. چون حسرت و پشیمانی برای کسی که همه ی روح و عمرش را برای کسب کالای ناضروری داده، حسی است قطعی (مخصوصا با توجه به 40 سال پژوهش الیزابت کوبلر راس بر روی محتضرین).
2⃣عاریتی و بی اصالت شدنِ زندگی مان، به دلیل تجاوز از ضروریات حداقلی
علت اصلیِ رفتن به سراغ ناضروریات (تجملات و بَرج ها)، پشت کردن به خود و روکردن به دیگران است [پارسایانِ روی در مخلوق، پشت بر قبله می کنند نماز! (سعدی)] . "بود" ها را رها می کنیم و به سراغ "نمود" می رویم. بالیدن سرشت مان را فراموش می کنیم و به شخصیت مان یا همان برداشت دیگران از "من" رو می کنیم. مارکس، نیچه، فروید، فوکو و ... در پاسخ به انگیزه ی ریشه ایِ رفتار آدمی، نظرات متفاوتی داشتند. پاسخ ثورو به این پرسش مهم این است: زیباکردن تصویر خود در ذهن دیگران. او می گوید برای این کار باید به خود پشت کنیم، برای تامین هزینه ی تجملات به هر رذالت احتمالی تن دهیم و از آن بالاتر رسیدگی به خود را کاملا فراموش کنیم و نحوه ی زندگی و نمود خود را همرنگ خواسته و "مد" تحمیلیِ دیگران و با "چشم وهم چشمی" تنظیم کنیم. کسب درآمد و زندگی برای خوشامد دیگران، طبعاً چیزی نیست جز زندگیِ عاریتی و بی اصالت.
3⃣بی صداقتی و ناهمخوانی با خود، پیامد پی گیریِ ناضروریات است
غفلت سوم از رویاهایی است که از کودکی با تو بوده اند و همیشه آرزویِ پنهان و آشکارت بوده اند. وقتی دنبال پول بیشتر، برای کسب و حفظ تجملات و نمایش نمود و شخصیت و وجاهت باشی، مجبوری به رویاهایت پشت کنی. رویاها ممکن است عوض شوند، اما نکته ی مهم، هم عنان بودن و وفاق داشتن انسان با آرمان های هر لحظه ی زندگی مان است. اگر زندگی فاقد این وفاق باشد یعنی با خودمان صداقت نداریم؛ درون و بیرون مان هم خوانی ندارند. معلمی را دوست داریم، اما به خاطرماشین مدل بالاتر، شغلی کاملا بی ربط با معلمی را دنبال می کنیم و در آن غرق می شویم. یادمان می رود که پیامد کسب کالای بیش از ضرورت و حتی ابزارهای بیشتر، بی صداقتی و ناهمخوانی با خودمان است. ساحات سرشت مان (باورها، احساسات، عواطف و ادراکات)مان با گفتارها و کردارهای مان نمی خواند.
🔹اگر این سه غفلت را نکنیم، طبعا اخلاقی زیستن و پیکرتراشیِ معنوی مان قطعی می شود؛ و به انسانی تبدیل می شویم که زندگی اش اصیل است، با خود صداقت دارد، به رویاها و سرشت اش پشت نکرده و نه دچار حسرت و پشیمانیِ دمِ مرگ و نه دچار اضطرابِ دل نگرانی، دغدغه ی افسردگی و قبض تنفر از خود، ملال و هرگونه احساس و هیجان منفی می شود و دنیا را دم به دم و هر روز، نو به نو کشف می کند و به معنای واقعی، "زندگی" و "زندگیِ با معنی" می کند.
🌂درسگفتار فلسفه اخلاق ، موسسه پرسش @porseshiha ، ترم 3
🔻
@mostafamalekian
⭕️گردگیری روح و دیوید ثورو
ثورو تکهی زیبایی از سنگ گچ در کلبهی والدناش داشت. بعد از این که میبیند خاک رویش را گرفته، به فکر گردروبیاش میافتد؛ اما به ناگاه فکری به نظرش می رسد: من مدتهاست که وقت نگذاشتهام که روحم را گردگیری کنم، پس تا آن کار را تمام نکرده ام به سراغ این یکی نخواهم رفت. به همین خاطر سنگ گچ را با تمام قوا از پنجره به بیرون پرت میکند. بهنظر فرزانگان، اولویتدهی نادرست به "باید"های اصلی، ریشهی نابسامانیهاست در زندگی.
🌂فلسفه اخلاق ،موسسه پرسش ،@porseshiha،ترم 3
@mostafamalekian
ثورو تکهی زیبایی از سنگ گچ در کلبهی والدناش داشت. بعد از این که میبیند خاک رویش را گرفته، به فکر گردروبیاش میافتد؛ اما به ناگاه فکری به نظرش می رسد: من مدتهاست که وقت نگذاشتهام که روحم را گردگیری کنم، پس تا آن کار را تمام نکرده ام به سراغ این یکی نخواهم رفت. به همین خاطر سنگ گچ را با تمام قوا از پنجره به بیرون پرت میکند. بهنظر فرزانگان، اولویتدهی نادرست به "باید"های اصلی، ریشهی نابسامانیهاست در زندگی.
🌂فلسفه اخلاق ،موسسه پرسش ،@porseshiha،ترم 3
@mostafamalekian
مصطفی ملکیان یکی از معدود کسانی است در ایران، که توجه خاصی به بحث ساده زیستی و آهستگی توجه خاصی نشان داده است.
پس باز هم مجبوریم ازو بشنویم:
در مورد ساده زیستی و اثرات اش در "زندگیِ اصیل (و نه عاریتی)"، در نمونه ای به اسم هنری دیوید ثورو.
در پنج فرستهی بالا👆👆👆
پس باز هم مجبوریم ازو بشنویم:
در مورد ساده زیستی و اثرات اش در "زندگیِ اصیل (و نه عاریتی)"، در نمونه ای به اسم هنری دیوید ثورو.
در پنج فرستهی بالا👆👆👆
فقط برای اطلاع از بحث های موجود در دنیای اندیشه و عمل و خوشه چینی👇👇👇:
پسا-سرمایهداری: نظراتی مختلف در بارهی جنبههای مختلف زندگیِ آیندهی بشر و نقدِ پسا-توسعه .
و نک.:
goo.gl/bkHNLt I goo.gl/FJR6TV I /
goo.gl/4VAKec
کانال: t.me/AhestegiSadegi
و نک.:
goo.gl/bkHNLt I goo.gl/FJR6TV I /
goo.gl/4VAKec
کانال: t.me/AhestegiSadegi
دو بیانیه ی مختصر در اندیشه ی ساده زیستی در فرهنگ بومی ایران:
- از خیام:
آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی،
معذوری اگر در طلبش می کوشی.
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گران مایه بدان نفروشی!
[خوشبختانه، هنری دیوید ثورو هم بعد از سالیانی (1849) همین استدلال را در بارهی اقتصاد خودِ عمر و فروش آن در ازای کالا و خواستهی بیش از نیازهای ضروری به کار برده. هر دو حکیم توانستهاند معادلهی عمر در ازای کالا و خواسته را کشف کنند. چیزی که کمتر اقتصاددانِ جریان مسلط به آن اشاره میکند.]
- از فردوسی:
همه تلخی از بهرِ بیشی بود،
مبادا که با آز خویشی بود!
[فردوسی هم یک حد متعادل را تصور میکند (تامین نیاز) و تلخی ها را ناشی از خواست بیش از آن حد (حرص و آز) میداند.
بعد هشدار میدهد!]
حرص و آز: بیشخواهی. مثل قانون هر چه بیشتر، بهتر. مثل جنون فراگیر تبلیغشده در دوران ما: بیشترین، بهترین، بزرگترین، سریعترین و همهی ترینهای دیگر.
طمع: چشم دوختن به مال دیگری.
اولی جهانخوار است، و دومی همسایهخوار و تجاوزگر به حقوق بغلدستیِ آشنا.
t.me/ahestegisadegi
- از خیام:
آن مایه ز دنیا که خوری یا پوشی،
معذوری اگر در طلبش می کوشی.
باقی همه رایگان نیرزد هشدار
تا عمر گران مایه بدان نفروشی!
[خوشبختانه، هنری دیوید ثورو هم بعد از سالیانی (1849) همین استدلال را در بارهی اقتصاد خودِ عمر و فروش آن در ازای کالا و خواستهی بیش از نیازهای ضروری به کار برده. هر دو حکیم توانستهاند معادلهی عمر در ازای کالا و خواسته را کشف کنند. چیزی که کمتر اقتصاددانِ جریان مسلط به آن اشاره میکند.]
- از فردوسی:
همه تلخی از بهرِ بیشی بود،
مبادا که با آز خویشی بود!
[فردوسی هم یک حد متعادل را تصور میکند (تامین نیاز) و تلخی ها را ناشی از خواست بیش از آن حد (حرص و آز) میداند.
بعد هشدار میدهد!]
حرص و آز: بیشخواهی. مثل قانون هر چه بیشتر، بهتر. مثل جنون فراگیر تبلیغشده در دوران ما: بیشترین، بهترین، بزرگترین، سریعترین و همهی ترینهای دیگر.
طمع: چشم دوختن به مال دیگری.
اولی جهانخوار است، و دومی همسایهخوار و تجاوزگر به حقوق بغلدستیِ آشنا.
t.me/ahestegisadegi
Simplicity and Integrity in "Society Of Friends"
To be more receptive to revelation, Friends practice simplicity and integrity. For Friends, simplicity is putting God first in one's life. Simplicity requires clear priorities and often inspires plainness and lack of clutter. Simplicity persuades one to affirm, not to flatter or overplay words or emotions, and to avoid extravagance and paraphernalia. Simplicity requires integrity, which is honesty in all dealings, telling the truth on all occasions, and consistent adherence to one's values. Simplicity and integrity have much in common: just as simplicity avoids cluttering one's environment, integrity avoids complicating one's relationships.
The Search for Truth
Simplicity and integrity bring us closer to the truth, and truth is of such importance to us that, originally, our name was "The Religious Society of the Friends of Truth."
======================ه
Our Witness to the World
Despite our diversity, Friends find that we can live in accordance with our common values. When we do, our values become our testimonies, or witness, to the world. Friends' testimonies on peace, equality, simplicity, integrity, truth, community, and diversity have evolved over time and are the outward expressions of Friends' attempts to turn our idealism into action.
Friends value actions which reflect our ideals. Not only do Friends expect that we can live Divinely inspired lives, we expect that, with Divine power and guidance, we can attain social justice and peace on earth.
That we do not always attain the ideal does not mean we will not continue to strive for it. Consequently, in our meetings for worship and business and in our daily lives, Friends try to manifest our common values: life is sacred; God's inward presence is experienced universally; revelation is continuous; simplicity, integrity, community, and diversity are essential in the search for truth; truth and unity are goals for worship and business; and way opens, making the ideal attainable. These values follow from our realization that there is that of God in everyone.
http://www.quaker.org/langleyhill/values.html
To be more receptive to revelation, Friends practice simplicity and integrity. For Friends, simplicity is putting God first in one's life. Simplicity requires clear priorities and often inspires plainness and lack of clutter. Simplicity persuades one to affirm, not to flatter or overplay words or emotions, and to avoid extravagance and paraphernalia. Simplicity requires integrity, which is honesty in all dealings, telling the truth on all occasions, and consistent adherence to one's values. Simplicity and integrity have much in common: just as simplicity avoids cluttering one's environment, integrity avoids complicating one's relationships.
The Search for Truth
Simplicity and integrity bring us closer to the truth, and truth is of such importance to us that, originally, our name was "The Religious Society of the Friends of Truth."
======================ه
Our Witness to the World
Despite our diversity, Friends find that we can live in accordance with our common values. When we do, our values become our testimonies, or witness, to the world. Friends' testimonies on peace, equality, simplicity, integrity, truth, community, and diversity have evolved over time and are the outward expressions of Friends' attempts to turn our idealism into action.
Friends value actions which reflect our ideals. Not only do Friends expect that we can live Divinely inspired lives, we expect that, with Divine power and guidance, we can attain social justice and peace on earth.
That we do not always attain the ideal does not mean we will not continue to strive for it. Consequently, in our meetings for worship and business and in our daily lives, Friends try to manifest our common values: life is sacred; God's inward presence is experienced universally; revelation is continuous; simplicity, integrity, community, and diversity are essential in the search for truth; truth and unity are goals for worship and business; and way opens, making the ideal attainable. These values follow from our realization that there is that of God in everyone.
http://www.quaker.org/langleyhill/values.html
quaker.org
Silent Worship and Quaker Values
Our belief in that of God in every one guides Quaker worship and witness
Forwarded from گاه فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
در باب حرف مفت –کمی از رنجی که از خود میبریم! :
http://telegra.ph/OnBullshit-01-17
t.me/ahestegisadegi
t.me/kargadanpub نشر کرگدن
http://telegra.ph/OnBullshit-01-17
t.me/ahestegisadegi
t.me/kargadanpub نشر کرگدن
Forwarded from گاه فرست غلامعلی کشانی (Gholamali Keshani)
معنای زندگی؟ پرسشی برای تمام فصول!
پرسشیکاملا در چارچوب پرسشهایی که مصطفی ملکیان در انداخته و به آناولویت خاصی دادهاست:
telegra.ph/DurantMeaningOfLife-01-16-2
t.me/gahferestghkeshani
پرسشیکاملا در چارچوب پرسشهایی که مصطفی ملکیان در انداخته و به آناولویت خاصی دادهاست:
telegra.ph/DurantMeaningOfLife-01-16-2
t.me/gahferestghkeshani