Atomic habits

》The 4th law: Make it satisfying《
● The Cardinal Rule of Behavior Change
• The 4th Law of Behavior Change is make it satisfying.
• We are more likely to repeat a behavior when the experience is satisfying.
• The human brain evolved to prioritize immediate rewards over delayed rewards.
• The Cardinal Rule of Behavior Change: What is immediately re warded is repeated. What is immediately punished is avoided.
• To get a habit to stick you need to feel immediately successful even if it's in a small way.
• The first three laws of behavior change-make it obvious, make it attractive, and make it easy-increase the odds that a behavior will be performed this time. The fourth law of behavior change make it satisfying-increases the odds that a behavior will be re peated next time.

● How to stick with good habits every day
• One of the most satisfying feelings is the feeling of making progress.
• A habit tracker is a simple way to measure whether you did a habit-like marking an X on a calendar.
• Habit trackers and other visual forms of measurement can make your habits satisfying by providing clear evidence of your progress.
• Don't break the chain. Try to keep your habit streak alive.
• Never miss twice. If you miss one day, try to get back on track as quickly as possible.
• Just because you can measure something doesn't mean it's the most important thing.

● How an Accountability Partner Can Change Everything
• The inversion of the 4th Law of Behavior Change is make it unsat isfying.
• We are less likely to repeat a bad habit if it is painful or unsatisfying.
• An accountability partner can create an immediate cost to inac tion. We care deeply about what others think of us, and we do not want others to have a lesser opinion of us.
• A habit contract can be used to add a social cost to any behavior. It makes the costs of violating your promises public and painful.
• Knowing that someone else is watching you can be a powerful motivator.

Atomic habits

》Advanced tactics《
》Appendix《

https://youtu.be/hqKafI7Amd8

• طرز تفکر یه هکر که چجوری میتونه تو مسائل مختلف بهشون حمله کنه.

https://youtu.be/dtBtov2f7e4

• ما خودمون حاصل desire های والدین و دوستامون هستیم. برا اینکه بفهمیم از زندگیمون چی میخوایم هم باید بدونیم desire هامون چیا هستن.
• دو مدل desire داریم: thin که میشه چیزای ساده ای که میان و میرن مث نیاز به پارتی و اینا - thick که میشه چیزایی که خیلی دیپ و عمیق ان و به پرسونالیتی مون گره خوردن
• خیلی سخته که desire هامون رو بفهمیم بعضی وقت ها بخصوص موقعی که درمورد اینکه از زندگی چی میخوایم. یه راهش اینکه ببینیم تو زندگیمون چیا اتفاق افتاده که احساس fulfillment بهمون داده. با دنبال کردن اونا به یه پترن هایی میرسیم که هی تکرار میشن. اونا اون چیزایی ان که میخوایم.

Ocean (big five)

MBTI (16 personality)

MMPI

● اپیزود ۲۴ کتاب احساسات چگونه ایجاد میشوند
• نظریه قدیمی: هر احساسی یه جایی از مغز رو داره و وقتی عاملی باعث برانگیختگی میشه اون قسمت از مغز مثل یه مدار عمل میکنه و خروجیش میشه احساس ما. همچنین احساس های مختلف مثل ترس و ... برای همه ی آدم ها یکیه و حتی از حالت چهرشون میشه فهمید.
• نظریه جدید که کتاب معرفی میکنه: مغز مثل یک مدل ماشین لرنینگ عمل میکنه. اول دیتا رو از دنیای اطراف میگیره بعد با اون مدلش رو تمرین میده و بعد باهاش پیشبینی میکنه. بعد از پیشبینی چیزی که بهش رسیده رو به یه کلمه ای که قرار داد کردیم ربط میده. (مثلن ترس) هر حسی یک مدل نداره و ما مدل های مختلفی برای خشم داریم مثلن یکی قرمز میشه یکی بلند میخنده یکی گریه میکنه و ... و این مدل ها خیلی وقت ها مرزشون با یه حس دیگه مثلن (خشم و ترس) مشخص نیست. احساسات برای قسمت خاصی از مغز نیست. اینکه چه رفتاری رو از خودمون نشون بدیم موقع هر احساسی به خیلی چیزا ربط داره جامعه و فرهنگ و ... ولی به طور کلی بستگی داره مدلمون رو چجوری تمرین داده باشیم. بخش بزرگی از چیزی که از بیرون درک میکنیم به این ربط داره که مدلمون چجوری تمرین داده شده. اینکه نشون میدیم مغز و احساسات باهم درتقابل ان مسخرس چون جفتشون یه چیزه.
• وقتی یه اتفاقی بیرون یا درونمون میفته بدن سریع مدل درست میکنه و تمرینش میده و پیشبینی میکنه آینده رو. بعد با دیتاهای جدید که دریافت میکنه پیوسته مدلش رو اصلاح میکنه و پیشبینی میکنه.

https://youtu.be/DMK1MMjIm7I

• تایم ترول! سفر در آینده اینجوری ممکنه که طبق نسبیت وقتی تو با سرعت زیاد حرکت کنی زمان برای شخص بیرونی سریع تر میگذره و مثلن موقعی که برا تو یه سال گذشته برا اون چند سال گذشته. یه کار دیگه هم که میشه کرد رفتن به افق رویداد ه که اگه اشتباه نکنم زمان اونجا نباید بگذره. حرکت رو به عقب در زمان رو ادعا میکنه که با خمیدگی زمان (مث خمیدگی مکان) میشه بدستش آورد! بعد میگه که خب برگشت به قبل ممکنه پارادوکس بوجود بیاره و پارادوکس تو علم قابل قبول نیست(یعنی مدلمون درست کار نمیکنه). میگه چنتا جواب ممکنه وجود داشته باشه برا این پارادوکس: بازگشت در زمان امکان پذیر نیست - قوانین فیزیک نزارن گذشته رو تغییر بدی - رفتن به یه دنیای موازی - شما همیشه قرار بوده به زمان برگردی و یه تایم لوپ همیشه وجود داشته و چیزی تغییر نکرده

صفحه ۶ به بعدش تقریبن همون نظریه قدیمیه که تو اپیزود ۲۴ هی ازش صحبت میشد.

● اپیزود ۶ کتاب قوی سیاه
• قوی سیاه یعنی اون حالتی که شما مطمئنی یه جیزی اتفاق نمیفته ولی یه دفعه اتفاق میفته. مردم فکر میکردن قو همیشه سفیده تا اینکه یه روزی یه قوی سیاه پیدا شد. مثالش میشه رکود اقتصادی بزرگ، جنگ جهانی اول، ادعای کوپرنیک مبنی بر اینکه جهان دور خورشید میچرخه و ... (یا مثلن بخودت میگی امکان نداره بیتکوین بیاد زیر فلان قیمت بعد فرداش پامیشی میبینی ۴۰ درصد رفته پایین :) )
• هر چی اطلاعات بیشتر داشته باشیم احتمال اینکه دچار قوی سیاه بشیم کمتره.
• چجوری در دام نیفتیم: بدونیم که چجوری اشتباه میکنیم. بدونیم که نمیدونیم و ریسک رو کم کنیم. انواع اشتباه ها:
۱. عادت فکری غلط: پیشبینی آینده براساس دیتا گذشته ولی واقعیت یه چیزی اتفاق میفته که در گذشته اتفاق نیفتاده - برای چیزایی که قبلن دیدیم درستن دنبال شواهد برای تایید میگردیم ولی وقتی شواهدی هستن که تاییدش نمیکنن سعی میکنیم ازون شواهد چشم پوشی کنیم
۲. شکل دسته بندی کردن اطلاعات در مغز: روایت خطی که مغزمون درست میکنه و فقط اطلاعات مهم رو روایت میکنه با سیر منطقی [صرفن با نگاه به گذشته س و خیلی از اطلاعات که کوچیک بوده ولی مهم بوده رو چشم پوشی میکنیم] => پیشبینی آینده برای ما مشکله بخاطر این شکل دسته بندی
۳. مدیریت ریسک: آسیب کمتر درمقابل عواقب اتفاق بد => خیلی فکر میکنیم که انگار همه چیو میدونیم و میتونیم حدس بزنیم ولی ریسک رو هیچوقت نمیشه درست حدس زد

https://youtu.be/8yBfAeadqjI

• هندل کردن ریجکشن خیلی سخته تو زندگی و میتونه سیاه ترین دوره های زندگیمون رو به وجود بیاره. ریجکشن میتونه از سمت دوست، رئیس، زندگی و حتی عشق باشه. اگه ما بلد باشیم که بدونیم ریجکشن به چه دلایلی هست و تبدیلش کنیم به یه چیز دیگه هندل کردنش راحت تره و حتی باعث میشه آدم بهتری بشیم.
• ریجکشن بعنوان پروجکشن: خیلی وقتا بقیه آدما شما رو ریجکت میکنن چون ترس های و اینسکیوریتی های خودشون رو دارن روی شما پروجکت میکنن. استی ترو تو یورسلف اند دونت چنج یورسلف فور آدرز.
• ریجکشن بعنوان پروتکشن: خیلی وقتا زندگی شما رو برای این ریجکت میکنه که از شما محافظت کنه از چیزی که شاید براتون مناسب نباشه. از یه رابطه بد، از یه شغل بد و حتی از یه مسیر اشتباه. ممکنه آسیب فیزیکی ببینید که نتونید تا آخر عمرتون دیگه ورزش رو حرفه ای دنبال کنید. شاید اون مسیر براتون اشتباه بوده و زندگی از شما درمقابلش داره حفاظت میکنه.
• همه ی آدمای موفق زیاد ریجکت شدن تو زندگیشون و یادگرفتن ازون ریجکشن استفاده بکنن تا یه چیز بهتر بوجود بیارن. واقعن هندل کردن ریجکشن قدرت زیادی میاره. اگه استیو جابز از شرکتش ریجکت نمیشد هیچوقت اپل رو بوجود نمیاورد. امین اگه تو آدمای سمی تو زندگیت ریجکتت نمیکردن هیچوقت انقد آدم فوق العاده تو زندگیت نمیدیدی و حتی رو خودت کار نمیکردی که آدم امروز بشی!

https://youtu.be/NX2ep5fCJZ8

• مسئولیت مقابل حق. اگه تو حقی داشته باشی یه نفر دیگه در قبالش مسئوله.
• هروقت حس کردی نمیدونی از زندگی چی میخوای و گم هستی به خودت مسئولیت انجام یه کاری رو بده.
• این مشکل گم بودن تو مرد ها خیلی بیشتر از زن هاست، بخاطر تفاوت بیولوژیکی.

https://youtu.be/fDek6cYijxI

• سیستم آشوبناک سیستمیه که یه تغییر خیلی خیلی کوچیک تو شرایط اولیه باعث میشه اون سیستم نتونه یه نتیجه رو دوباره تکرار کنه. دلیلش بخاطر اینکه اون تغییرات کوچیک امپلیفای میشن طی مسیر و به یه چیز بزرگ تبدیل میشن. این اتفاق حتی تو زندگی عادی خودمون هم میتونه بیفته. تغییر کوچیک تو سیستم آشوبناک باعث شه نتیجه کاملن متفاوت داشته باشیم.
• ما نمیتونیم آینده ی یه سیستم آشوبناک مث ابر های آسمون یا دو پاندول رو درست پیشبینی کنیم ولی میتونیم آینده ی یه مجموعه ای از سیستم های آشوبناک با شرایط مرزی اولیه رو پیش بینی کنیم. برای مثال حل معادلات لورنز برای شرایط اولیه متفاوت، یه نمودار فازی شبیه به پروانه میشه. برا همینم بهش میگن باترفلای افکت.

● تجربه روان درمانی اگزیستانسیالیسم فردی:

کتاب نیچه گریست که توش دیدم چقد این نیچه بخاطر اگزیستانسیالیسم بودنش سمج بود و سخت قانع میشد. دکتر برویر هم برای اینکه بتونه یه طرز تفکر جدید تو مغز نیچه جاگذاری کنه بجای بحث کردن ازش سوال های کریتیکال میپرسید که خود نیچه با فکر کردن به نتیجه برسه و اون تفکر جدید ها رو جایگزین قدیمی ها بکنه. نکته جالب دیگه این بود که چجوری این دو نفر تو درمانشون به هم دیگه کمک میکنن.

● تجربه روان درمانی اگزیستانسیالیسم گروهی:

کتاب درمان شوپنهاور که نخوندم ولی کتاب صوتیش ه. 👇