Forwarded from اتچ بات
یادداشت- پروین کریمی
وکیل دادگستری
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهرهی تو حجت موجه ماست
به علت ابتلا به ویروس کرونا در قرنطینه به سرمی برم ولی رنج جفا و بی مهری به وکیل و وکالت بیش از رنج سرفه و تب و بدن درد آزارم میدهد چرا که دوره بیماری کوتاه است ولیکن گویا جفا به نهاد وکالت را پایانی نیست .
تعویق مکرر و مشکوک آزمون وکالت ،ارائه لوایح و طرح های مغایر با استقلال وکالت ،ریشه در این توهم دارد که میتوان نهاد وکالت را با حذف نام «وکیل »ضعیف و منفعل کرد .چرا اسم «وکیل »برده نمیشود و هرجا هم که گریزی از مراجعه به وکیل ِعالم و متخصص نیست از کلمه «حقوقدان »استفاده میشود ؟
در اوایل سال جاری شبکه اول سیما در برنامه پایش از تجارب احد از وکلای کانون مرکز بهره می برد در حالی که درمصاحبه با ایشان و زیرنویس برنامه ،حقوقدان معرفی و خطاب میشد .
با همین دیدگاه از اختصاص روز هفتم اسفند در تقویم کشور به نام روز وکیل ،تاکنون امتناع شده و خیابان هفتم وزرا نیز به نام «بهمن کشاورز حقوقدان »نام گذاری شده در حالی که او «اسطوره وکالت و آقای وکیل »بود .
نگاهی به کف جامعه بیندازیم وقتی فرد محبوس از زندان یا کانون اصلاح و تربیت با کسان خود تماس میگیرد میگوید «من وکیل میخواهم »نمیگوید من حقوقدان میخواهم یا وقتی قاضی با سوالات پی در پی اصحاب دعوا مواجه میشود میگوید «برو وکیل بگیر ».
این روزها که به علت شیوع کرونا همه جا تعطیل است ولی دادگستری تعطیل نیست تعداد وکلای متوفی به علت کرونا را که به حق شهدای حق دفاع هستند ،نمیتوان نادیده گرفت .وقتی هیچ امکاناتی برای ملاقات و مصاحبه مجازی با زندانیان و یا مراجعین نیازمند وجود ندارد قطعا آمار شهدای حق دفاع بالاتر هم خواهد رفت .
بنابراین «وکیل »در هر شرایطی حاضراست وبیش از نود سال است که دیده میشود. تصور تضعیف و حذف وکالت و وکیل از طریق نبردن اسمشان ،ساده اندیشی است .
پروین کریمی-وکیل دادگستری
به تاریخ - فروردین یکهزار و چهارصد
@Tannver
وکیل دادگستری
به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهرهی تو حجت موجه ماست
به علت ابتلا به ویروس کرونا در قرنطینه به سرمی برم ولی رنج جفا و بی مهری به وکیل و وکالت بیش از رنج سرفه و تب و بدن درد آزارم میدهد چرا که دوره بیماری کوتاه است ولیکن گویا جفا به نهاد وکالت را پایانی نیست .
تعویق مکرر و مشکوک آزمون وکالت ،ارائه لوایح و طرح های مغایر با استقلال وکالت ،ریشه در این توهم دارد که میتوان نهاد وکالت را با حذف نام «وکیل »ضعیف و منفعل کرد .چرا اسم «وکیل »برده نمیشود و هرجا هم که گریزی از مراجعه به وکیل ِعالم و متخصص نیست از کلمه «حقوقدان »استفاده میشود ؟
در اوایل سال جاری شبکه اول سیما در برنامه پایش از تجارب احد از وکلای کانون مرکز بهره می برد در حالی که درمصاحبه با ایشان و زیرنویس برنامه ،حقوقدان معرفی و خطاب میشد .
با همین دیدگاه از اختصاص روز هفتم اسفند در تقویم کشور به نام روز وکیل ،تاکنون امتناع شده و خیابان هفتم وزرا نیز به نام «بهمن کشاورز حقوقدان »نام گذاری شده در حالی که او «اسطوره وکالت و آقای وکیل »بود .
نگاهی به کف جامعه بیندازیم وقتی فرد محبوس از زندان یا کانون اصلاح و تربیت با کسان خود تماس میگیرد میگوید «من وکیل میخواهم »نمیگوید من حقوقدان میخواهم یا وقتی قاضی با سوالات پی در پی اصحاب دعوا مواجه میشود میگوید «برو وکیل بگیر ».
این روزها که به علت شیوع کرونا همه جا تعطیل است ولی دادگستری تعطیل نیست تعداد وکلای متوفی به علت کرونا را که به حق شهدای حق دفاع هستند ،نمیتوان نادیده گرفت .وقتی هیچ امکاناتی برای ملاقات و مصاحبه مجازی با زندانیان و یا مراجعین نیازمند وجود ندارد قطعا آمار شهدای حق دفاع بالاتر هم خواهد رفت .
بنابراین «وکیل »در هر شرایطی حاضراست وبیش از نود سال است که دیده میشود. تصور تضعیف و حذف وکالت و وکیل از طریق نبردن اسمشان ،ساده اندیشی است .
پروین کریمی-وکیل دادگستری
به تاریخ - فروردین یکهزار و چهارصد
@Tannver
Telegram
attach 📎
مهدی طغیانی سخنگوی کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی در گفت وگو با خبرنگار اقتصادی خبرگزاری درباره لغو انحصار از برخی مشاغل :
شکستن انحصار حاکم بر جذب و پذیرش وکیل، انحصار حاکم بر صدور مجوزهای دفاتر ثبت اسناد و املاک و دفاتر پیشخوان خدمات دولت در دستور بررسی مجلس شورای اسلامی است و در کمیسیون جهش تولید مجلس با جدیت دنبال می شود.
وی ادامه داد: اهمیت مقابله با انحصار در کسب وکارها بسیار زیاد است. متاسفانه به علت سهل انگاریهای صورت گرفته با ایجاد انحصار از افزایش اشتغال و رقابتی شدن شدن برخی کسب وکارها جلوگیری کرده ایم.
طغیانی ضمن انتقاد از قوانین قدیمی مربوط به صدور مجوزهای کسب وکارهای خدماتی گفت: انحصارهای موجود در کشور، ریشه در بعضی از قوانین قدیمی دارد که در دنیا منسوخ شده اند ولی در ایران همچنان پابرجا است. توانایی و صلاحیت علمی باید مبنای صدور مجوز وکالت و سایر کسب وکارهای خدماتی همچون سردفترداری، دفاتر پیشخوان، داروخانه داری و … باشد.
وی در پایان تصریح کرد: امیدواریم با طرحی که در مجلس درحال پیگیری می باشد، انحصار برخی کسب وکارها برداشته شود و فضای رقابتی و با کیفیت ایجاد شود-فارس.
@Tannver
شکستن انحصار حاکم بر جذب و پذیرش وکیل، انحصار حاکم بر صدور مجوزهای دفاتر ثبت اسناد و املاک و دفاتر پیشخوان خدمات دولت در دستور بررسی مجلس شورای اسلامی است و در کمیسیون جهش تولید مجلس با جدیت دنبال می شود.
وی ادامه داد: اهمیت مقابله با انحصار در کسب وکارها بسیار زیاد است. متاسفانه به علت سهل انگاریهای صورت گرفته با ایجاد انحصار از افزایش اشتغال و رقابتی شدن شدن برخی کسب وکارها جلوگیری کرده ایم.
طغیانی ضمن انتقاد از قوانین قدیمی مربوط به صدور مجوزهای کسب وکارهای خدماتی گفت: انحصارهای موجود در کشور، ریشه در بعضی از قوانین قدیمی دارد که در دنیا منسوخ شده اند ولی در ایران همچنان پابرجا است. توانایی و صلاحیت علمی باید مبنای صدور مجوز وکالت و سایر کسب وکارهای خدماتی همچون سردفترداری، دفاتر پیشخوان، داروخانه داری و … باشد.
وی در پایان تصریح کرد: امیدواریم با طرحی که در مجلس درحال پیگیری می باشد، انحصار برخی کسب وکارها برداشته شود و فضای رقابتی و با کیفیت ایجاد شود-فارس.
@Tannver
Forwarded from اتچ بات
رئیس کانون وکلای مرکز: انتساب و القای انحصارگری به کانونهای وکلا غیرواقعی است/ وکیل بیکار به سوگند پایبند نمیماند-تسنیم
القای شبهه انحصار به کانونهای وکلای دادگستری که هر سال و منطبق با قانون مبادرت به جذب کارآموز وکالت میکند صحیح نیست. چنانکه بارها و کراراً گفته شده است از سال 1376 و به موجب تبصره زیر ماده 1 قانون کیفیت اخذ پروانه وکالت، سرنوشت جذب کارآموز وکالت با کمیسیونی است که اکثریت آن را مقامات عالی رتبه قضائی تشکیل میدهند و کانونهای وکلا در این کمیسیون نقش اقلیت را دارند
ما هم این اعتقاد را داریم اماریاست محترم قوه قضائیه و نمایندگان محترم مجلس باید توجه داشته باشند که راهحل اشتغال فارغالتحصیلان بیکار، جذب بیرویه آنها و رفع محدودیتهای قانونی نیست، بلکه فراهم کردن زیرساختهای افزایش وکیل از جمله الزامی شدن وکالت دادگستری، اعاده ظرفیتهای غصب شده وکالتی به نهاد وکالت، ترویج وکالت خانواده، فرهنگسازی وکالت و تأسیس و ترویج بیمه خدمات وکالتی در کشور است که در این صورت مسلماً بدون نیاز به هرگونه قانونگذاری همان کمیسیون تعیین ظرفیت ماده 1 قانون کیفیت نسبت به افزایش پذیرش وکیل متناسب با نیاز مردم و کشور اقدام خواهد کرد.-تسنیم
@tannver
القای شبهه انحصار به کانونهای وکلای دادگستری که هر سال و منطبق با قانون مبادرت به جذب کارآموز وکالت میکند صحیح نیست. چنانکه بارها و کراراً گفته شده است از سال 1376 و به موجب تبصره زیر ماده 1 قانون کیفیت اخذ پروانه وکالت، سرنوشت جذب کارآموز وکالت با کمیسیونی است که اکثریت آن را مقامات عالی رتبه قضائی تشکیل میدهند و کانونهای وکلا در این کمیسیون نقش اقلیت را دارند
ما هم این اعتقاد را داریم اماریاست محترم قوه قضائیه و نمایندگان محترم مجلس باید توجه داشته باشند که راهحل اشتغال فارغالتحصیلان بیکار، جذب بیرویه آنها و رفع محدودیتهای قانونی نیست، بلکه فراهم کردن زیرساختهای افزایش وکیل از جمله الزامی شدن وکالت دادگستری، اعاده ظرفیتهای غصب شده وکالتی به نهاد وکالت، ترویج وکالت خانواده، فرهنگسازی وکالت و تأسیس و ترویج بیمه خدمات وکالتی در کشور است که در این صورت مسلماً بدون نیاز به هرگونه قانونگذاری همان کمیسیون تعیین ظرفیت ماده 1 قانون کیفیت نسبت به افزایش پذیرش وکیل متناسب با نیاز مردم و کشور اقدام خواهد کرد.-تسنیم
@tannver
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
جناب وکیل دکتر علیرضا آذربایجانی با خاطره ای از جناب استاد بهمن کشاورز می نویسد
ذکری از زنده یاد بهمن کشاورز: در سال شصت و پنج و بعد از تعطیلی حدود سه ساله دانشگاهها که مراجع رسمی آن را انقلاب فرهنگی می نامند،اولین آزمون کارشناسی ارشد در ایران در رشته حقوق و فقط در گرایش حقوق خصوصی به صورت مستقل در دانشگاه شهید بهشتی ایران برگزار شد،از مجموعه دارندگان کارشناسی ارشد قبل و بعد انقلاب فرهنگی ،پانزده نفر از آزمون علمی و گزینش سخت آن دوران گذر و پذیرفته شدند،اکثریت پذیرفته شدگان از قضات دادگستری و بنده نیز کار قضایی را شروع و تجربه می کردم .شاید اقتضای زمان ( سال ۶۵) ،یااقتضای شغل قضایی و ...باعث شده بود ،همه در کنار هم با احتیاط و تردید باشند،چهره ها اقتضای حداقل ته ریش را بلاشک داشت و کمی هم عبوس. شلوار اطو کشیده که قابل تصور نبود و.... ،برای درک آن دوران، به قول تولستوی درکتاب( کفشهای تولستوی) ،باید کفشهای نویسنده را به پا کنید و به همان زمان برگردید و در همان کوچه ها گذر کنید. یکنفر در بین ما متمایز بود. شیکپوش، با صورت تراشیده و سبیلی زیبا،صدایی گرم و پر طنین ،لبخندی دائم بر لب و دستمالی به گردن و مملو از انرژی مثبت .در این سال با زنده یاد بهمن کشاورز آشنا و دوستی جاودان پیدا کردم . این وصف روز اول بود از کلاس .
آن روزها با توجه به این که بعد از چندین سال تعطیلی این اولین دوره ای در مقطع ارشد بود که تشکیل شد،اساتید تمام انرژیهای علمی جمع شده در این سالها را با انگیزه زیاد در کلاس مبادله می کردند. بحثهای علمی آن زنده یاد ( و البته بحاث دیگر، جناب دکتر قاسمی حامد) با اساتید، نشان از اندوخته ای بسیار ایشان و بیش از من که دانشجویی جدید بودم، باعث شد در کنار حس هم کلاسی ،او را در همه زمینه ها فراتر ببینم ،چندین سال گذشت و در دوره بیست و دوم هیات مدیره کانون مرکز به اتفاق حضور یافتیم ،او در کسوت ریاست و من هم منشی هیات مدیره و این رفاقت ادامه داشت تا بهار سال گذشته که به ناگهان خزان شد.در بیش از سی و سه سال ارتباط مستمر دریغ از یک دلگیری ساده ، نمی دانم چه می توانم بگویم به جز این که:زنده یاد بهمن کشاورز ،بهمن کشاورز بود و بس .
آذربایجانی
@Tannver
ذکری از زنده یاد بهمن کشاورز: در سال شصت و پنج و بعد از تعطیلی حدود سه ساله دانشگاهها که مراجع رسمی آن را انقلاب فرهنگی می نامند،اولین آزمون کارشناسی ارشد در ایران در رشته حقوق و فقط در گرایش حقوق خصوصی به صورت مستقل در دانشگاه شهید بهشتی ایران برگزار شد،از مجموعه دارندگان کارشناسی ارشد قبل و بعد انقلاب فرهنگی ،پانزده نفر از آزمون علمی و گزینش سخت آن دوران گذر و پذیرفته شدند،اکثریت پذیرفته شدگان از قضات دادگستری و بنده نیز کار قضایی را شروع و تجربه می کردم .شاید اقتضای زمان ( سال ۶۵) ،یااقتضای شغل قضایی و ...باعث شده بود ،همه در کنار هم با احتیاط و تردید باشند،چهره ها اقتضای حداقل ته ریش را بلاشک داشت و کمی هم عبوس. شلوار اطو کشیده که قابل تصور نبود و.... ،برای درک آن دوران، به قول تولستوی درکتاب( کفشهای تولستوی) ،باید کفشهای نویسنده را به پا کنید و به همان زمان برگردید و در همان کوچه ها گذر کنید. یکنفر در بین ما متمایز بود. شیکپوش، با صورت تراشیده و سبیلی زیبا،صدایی گرم و پر طنین ،لبخندی دائم بر لب و دستمالی به گردن و مملو از انرژی مثبت .در این سال با زنده یاد بهمن کشاورز آشنا و دوستی جاودان پیدا کردم . این وصف روز اول بود از کلاس .
آن روزها با توجه به این که بعد از چندین سال تعطیلی این اولین دوره ای در مقطع ارشد بود که تشکیل شد،اساتید تمام انرژیهای علمی جمع شده در این سالها را با انگیزه زیاد در کلاس مبادله می کردند. بحثهای علمی آن زنده یاد ( و البته بحاث دیگر، جناب دکتر قاسمی حامد) با اساتید، نشان از اندوخته ای بسیار ایشان و بیش از من که دانشجویی جدید بودم، باعث شد در کنار حس هم کلاسی ،او را در همه زمینه ها فراتر ببینم ،چندین سال گذشت و در دوره بیست و دوم هیات مدیره کانون مرکز به اتفاق حضور یافتیم ،او در کسوت ریاست و من هم منشی هیات مدیره و این رفاقت ادامه داشت تا بهار سال گذشته که به ناگهان خزان شد.در بیش از سی و سه سال ارتباط مستمر دریغ از یک دلگیری ساده ، نمی دانم چه می توانم بگویم به جز این که:زنده یاد بهمن کشاورز ،بهمن کشاورز بود و بس .
آذربایجانی
@Tannver
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
وکیل بانو فریده غیرت برای جناب استاد بهمن کشاورز می نویسد:
در آستانه ورود به اولین سال رحلت زنده یاد بهمن کشاورز هستیم .سالی که با ناباوری آغاز وباغم از دست دادن انسانی والا وشریف وبا همه خصایل ارزشمندش سپری شد .ارادت من به این بزرگمرداز زمانی آغاز شد که در حوزه وکالت با ایشان آشنا شدم.قبل از آنکه به خصوصیات اخلاقی ایشان پی ببرم ادب وتواضع وفروتنی بیش از اندازه ایشان توجه مرا بخود جلب نمود .وبعدها که با تفکر و عملکرد ایشان آشنا شدم ارادتم نیز افزون شد.ماحصل همه سالهای اشناییم با این بزرگمرد ،پر است ازخاطرات بیشمار که همه آنهانشان ازرفتار ومنش و کردار ارزنده ایشان داشت.بهمن کشاورز نمونه کامل انسانی فهیم وآزاده ومتعهد ووکیلی باسواد ودلسوز بود وحقا نمونه کامل والگوی مناسبی برای اخلاق حرفه ای برای وکلا بود.حتی در نبودش ، همه کسانی که اورا میشناختند با افتخار از او یاد میکردند .جمله ای که درزمان حیاتش گفتم وبه آن اعتقاد داشتم این بود که اقای کشاورز به وکلا وکانونها اعتبار دادوهرگز اعتباری از کانونها برای خود مطالبه نکرد .آن بزرگوار به اتحاد ویکدلی وکلا اعتقاد زیاد داشت .تلاشهای او برای ایجاد وتاسیس اتحادیه کانونهای وکلافراموش ناشدنی است.حتی زمانی که دارای سمتی هم نبود دوستان وهمفکران را برای اتحاد بیشتر ،دعوت میکرد که من هم افتخار شرکت در این جلسات را داشتم.وبعد از نبود ایشان به احترامشان وبرای ادامه راهشان ،تشکیل جلسات را ادامه دادیم. دین من به علت ارادت با این بزرگمرد، با همکاری وهمفکری با بنیاد کشاورز که به یاد و نام ایشان تاسیس گردیده ،ادامه دارد یادش گرامی وروحش شاد .
فریده غیرت
@Tannver
در آستانه ورود به اولین سال رحلت زنده یاد بهمن کشاورز هستیم .سالی که با ناباوری آغاز وباغم از دست دادن انسانی والا وشریف وبا همه خصایل ارزشمندش سپری شد .ارادت من به این بزرگمرداز زمانی آغاز شد که در حوزه وکالت با ایشان آشنا شدم.قبل از آنکه به خصوصیات اخلاقی ایشان پی ببرم ادب وتواضع وفروتنی بیش از اندازه ایشان توجه مرا بخود جلب نمود .وبعدها که با تفکر و عملکرد ایشان آشنا شدم ارادتم نیز افزون شد.ماحصل همه سالهای اشناییم با این بزرگمرد ،پر است ازخاطرات بیشمار که همه آنهانشان ازرفتار ومنش و کردار ارزنده ایشان داشت.بهمن کشاورز نمونه کامل انسانی فهیم وآزاده ومتعهد ووکیلی باسواد ودلسوز بود وحقا نمونه کامل والگوی مناسبی برای اخلاق حرفه ای برای وکلا بود.حتی در نبودش ، همه کسانی که اورا میشناختند با افتخار از او یاد میکردند .جمله ای که درزمان حیاتش گفتم وبه آن اعتقاد داشتم این بود که اقای کشاورز به وکلا وکانونها اعتبار دادوهرگز اعتباری از کانونها برای خود مطالبه نکرد .آن بزرگوار به اتحاد ویکدلی وکلا اعتقاد زیاد داشت .تلاشهای او برای ایجاد وتاسیس اتحادیه کانونهای وکلافراموش ناشدنی است.حتی زمانی که دارای سمتی هم نبود دوستان وهمفکران را برای اتحاد بیشتر ،دعوت میکرد که من هم افتخار شرکت در این جلسات را داشتم.وبعد از نبود ایشان به احترامشان وبرای ادامه راهشان ،تشکیل جلسات را ادامه دادیم. دین من به علت ارادت با این بزرگمرد، با همکاری وهمفکری با بنیاد کشاورز که به یاد و نام ایشان تاسیس گردیده ،ادامه دارد یادش گرامی وروحش شاد .
فریده غیرت
@Tannver
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
جناب وکیل دکتر امیر حسین آبادی از خاطره ای با جناب استاد بهمن کشاورز می نویسد
آشنایی من با مرحوم آقای آکشاورز از سال ۵۲ که سال ورود من به کار قضایی و سالهای ابتدایی وکالت آن مرحوم بود برمیگردد و از طریق پدر همسر ایشان که بعدا به طریقی با من دوست و آشنا شد،ارتباط با مرحوم کشاورز بیشتر شد.
اما بیشترین ارتباط و نزدیکی در دوره ۲۲ هیات مدیره از سال ۸۰ تا ۸۲ است که مرتب هفته ای ۲ روز در هیات مدیره باهم بودیم و اوقات فوق العاده ای هم جدای از هیات مدیره باهم راجع به کانون داشتیم.
خاطره ای که برای من جالب است و مربوط به همان دوره ۲۲هیات مدیره است.
این دوره به تایید همه کسانیکه آن را به یاد دارند جزء بهترین های هیات مدیره بعد از پیروزی انقلاب است.
در جلسه اول مرحوم مصباح و مرحوم کشاورز هر دو داوطلب ریاست بودند،بعد از دو دور رای گیری آقای کشاورز رای بیشتری آورد،
رییس سنی که در آن زمان مرحوم طیرانیان بود به ایشان تبریک گفت،قبل از اینکه آقای کشاورز در جایگاه ریاست قرار گیرد یکی از اعضای هیات مدیره در رای گیری تشکیکی کرد که بحث حقوقی مفصلی درگرفت،حتی کمی به مشاجره لفظی هم کشید،آنچنان جلسه طولانی شد که ناگزیر نهار هم در کانون صرف شد.
هنگام نهار من که کنار مرحوم کشاورز بودم گفتم که با این وضعیت چه پیش خواهد آمد.
ایشان گفتند به نظر من این دوره بهترین و درخشان ترین دوره هیات مدیره خواهد بود،من گفتم مگر شما نمیدانید که سالی که نکوست از بهارش پیداست،ایشان گفتند نخیر،جنگ و اختلاف اول مسلما صلح به همراه دارد.
و همینگونه هم شد.
بعد از این بالاخره ساعت حدود ۴ بعد از ظهر که از ساعت ۹ صبح جلسه شروع شده بود ،قضیه تمام شد و ریاست آقای کشاورز پذیرفتند.
مطلب ایشان دقیقا تحقق پیدا کرد که دوره ۲۲ بهترین و کارامدترین دوره های هیات مدیره بود.
اعضای هیات مدیره افراد شاخصی بودند که از جمله مرحوم آقای کشاورز به عنوان رییس ،مرحوم آقای مصباح نایب رییس،آقای مدرس گیلانی نایب رییس دیگر،مرحوم نور بها و نوبخت،آقای دکتر نصیری،آقای دکتر کاشانی،مرحوم دکتر طیرانیان،دکتر آذربایجانی و سرکار خانم غیرت و سرکار خانم مینو افشاری بودند.
به هر حال گفته ایشان تحقق پیدا کرد.
@Tannver
آشنایی من با مرحوم آقای آکشاورز از سال ۵۲ که سال ورود من به کار قضایی و سالهای ابتدایی وکالت آن مرحوم بود برمیگردد و از طریق پدر همسر ایشان که بعدا به طریقی با من دوست و آشنا شد،ارتباط با مرحوم کشاورز بیشتر شد.
اما بیشترین ارتباط و نزدیکی در دوره ۲۲ هیات مدیره از سال ۸۰ تا ۸۲ است که مرتب هفته ای ۲ روز در هیات مدیره باهم بودیم و اوقات فوق العاده ای هم جدای از هیات مدیره باهم راجع به کانون داشتیم.
خاطره ای که برای من جالب است و مربوط به همان دوره ۲۲هیات مدیره است.
این دوره به تایید همه کسانیکه آن را به یاد دارند جزء بهترین های هیات مدیره بعد از پیروزی انقلاب است.
در جلسه اول مرحوم مصباح و مرحوم کشاورز هر دو داوطلب ریاست بودند،بعد از دو دور رای گیری آقای کشاورز رای بیشتری آورد،
رییس سنی که در آن زمان مرحوم طیرانیان بود به ایشان تبریک گفت،قبل از اینکه آقای کشاورز در جایگاه ریاست قرار گیرد یکی از اعضای هیات مدیره در رای گیری تشکیکی کرد که بحث حقوقی مفصلی درگرفت،حتی کمی به مشاجره لفظی هم کشید،آنچنان جلسه طولانی شد که ناگزیر نهار هم در کانون صرف شد.
هنگام نهار من که کنار مرحوم کشاورز بودم گفتم که با این وضعیت چه پیش خواهد آمد.
ایشان گفتند به نظر من این دوره بهترین و درخشان ترین دوره هیات مدیره خواهد بود،من گفتم مگر شما نمیدانید که سالی که نکوست از بهارش پیداست،ایشان گفتند نخیر،جنگ و اختلاف اول مسلما صلح به همراه دارد.
و همینگونه هم شد.
بعد از این بالاخره ساعت حدود ۴ بعد از ظهر که از ساعت ۹ صبح جلسه شروع شده بود ،قضیه تمام شد و ریاست آقای کشاورز پذیرفتند.
مطلب ایشان دقیقا تحقق پیدا کرد که دوره ۲۲ بهترین و کارامدترین دوره های هیات مدیره بود.
اعضای هیات مدیره افراد شاخصی بودند که از جمله مرحوم آقای کشاورز به عنوان رییس ،مرحوم آقای مصباح نایب رییس،آقای مدرس گیلانی نایب رییس دیگر،مرحوم نور بها و نوبخت،آقای دکتر نصیری،آقای دکتر کاشانی،مرحوم دکتر طیرانیان،دکتر آذربایجانی و سرکار خانم غیرت و سرکار خانم مینو افشاری بودند.
به هر حال گفته ایشان تحقق پیدا کرد.
@Tannver
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
جناب وکیل دکتر تهمورث بشیریه با خاطره ای از جناب استاد بهمن کشاورز می نویسد:
برای سالروز کوچ ابدی استادم زنده یاد بهمن کشاورز
تهمورث بشیریه، کارآموز استاد
چند روزی است حالم دگرگون است؛ با خود می اندیشم که ناهمواری های این روزها از بیش از دو ماه پیش شروع شده اما من، هرگز مثل این چند روز، بی قرار نبوده ام. آینه را می نگرم، خبر از ناآرامی عمیقی می دهد چشمانم؛ آرامبخش ها آرامم نمی کند، بیشترشان می کنم؛ گیج می شوم اما گیجی ناآرام! تقویم جلوی میز آشپزخانه را بر می دارم تا ببینم چه خبر است و ناگهان، گویی ساعت کوک شده بدنم زنگ می زند؛ من کوکش نکرده بودم اما زنگ می زند و این روزها مدام زنگ می زند....
این روزها، روزهای اردیبهشت است؛ اردیبهشتی که از سال پیش دیگر برای من "اردیجهنم" است!!
...
بعداز ظهر عازم کیش بودم. به رضا (یزدی) زنگ زدم که بیا قدمی بزنیم و نهار را با هم بخوریم و قرار شد که بیاید. تا آمدن او تلفنم زنگ خورد. دوستی بود که مطلبی گفت که "شنیده ام "استاد" رفته است"! گفتم لابد با مرحوم مصباح اشتباه گرفته ای چون من همین دیروز عصر با ایشان در مورد مطلبی به تفصیل صحبت کردم و سرحال بودند و مثل همیشه شوخ. قبول کرد که اشتباه کرده و من هم سعی کردم حتی به آن نیندیشم. اما دلشوره امان نداد، تماس گرفتم، زنگ و زنگ و زنگ بی جواب...
حتما چند دقیقه دیگر خودش زنگ می زند چون از اینهایی نبود که تماسی یا پیامی را از غریبه و آشنا، کوچک و بزرگ، ببیند و زنگ نزند...
رضا رسید و موضوع را گفتم؛ همدیگر را حسابی متقاعد کردیم که غیر ممکن است! اما نمی دانم با آن همه اعتقاد به اشتباه بودن خبر، چرا جرات نمی کردیم به خانه شان زنگ بزنیم یا از کریم و بهارک چیزی بپرسیم...
تلفنم همچون همیشه مدام زنگ می خورد و هر بار با اضطراب و اشتیاق نگاه می کردم که او "کال بک" کرده باشد اما هیچ کدام او نبود. با رضا شروع به پیاده روی کردیم. به ظاهر آرام بودیم و هر دو پوشیده از هم دلنگران...
ناگهان تماس از خانم تجعفری مدیر داخلی اتحادیه...
نمی دانم چرا هراسناک تلفن را جواب دادم. بعد از سلام گفت: از خبر مطلع شدی؟ بی مقدمه و وحشتزده گفتم خبر مربوط به استاد؟ و بغض آلوده گفت بله!
دیگر یادم نیست که پرسیدم چه خبری یا نه! فقط یادم می آید همه جا سیاه شد و اردیبهشت داغی بر دلم گذاشت که با صد فروردین هم از دلم نمی رود!
نمی دانم تلفن را قطع کرده بودم یا نه و چگونه به رضا گفتم یا خودش فهمید...
و حالا ما بودیم که همچون دو آتش گرفته، مانده بودیم که به کدام سمت بدویم و هر سو که می رفتیم آتش شعله ورتر می شد...
...
یکسال گذشت و ما هنوز می سوزیم و تنها گاهی خاکستری بر آتشمان می نشید تا آتش درونمان، برای سرکشی های بیشتر، اندکی بیارامد...
و این روزها دریغناک با خود زمزمه می کنم که کاش خجالت را کنار می گذاشتم و او را هر بار که می دیدم عمیقتر در آغوش می کشیدم...
و مدام این دو بیت از غزلم در ذهنم بالا و پایین می شود که:
"قسمت نبود تا که در آغوش گیرمت
باید هزار سال فراموش گیرمت
آغوش تو ز لحظه رفتن خبر نکرد
تا چشم بر تو دوزم و تا گوش گیرمت..."
تهمورث بشیریه،
کارآموز استاد
دوم اردیبهشت ۱۳۹۹
@Tannver
برای سالروز کوچ ابدی استادم زنده یاد بهمن کشاورز
تهمورث بشیریه، کارآموز استاد
چند روزی است حالم دگرگون است؛ با خود می اندیشم که ناهمواری های این روزها از بیش از دو ماه پیش شروع شده اما من، هرگز مثل این چند روز، بی قرار نبوده ام. آینه را می نگرم، خبر از ناآرامی عمیقی می دهد چشمانم؛ آرامبخش ها آرامم نمی کند، بیشترشان می کنم؛ گیج می شوم اما گیجی ناآرام! تقویم جلوی میز آشپزخانه را بر می دارم تا ببینم چه خبر است و ناگهان، گویی ساعت کوک شده بدنم زنگ می زند؛ من کوکش نکرده بودم اما زنگ می زند و این روزها مدام زنگ می زند....
این روزها، روزهای اردیبهشت است؛ اردیبهشتی که از سال پیش دیگر برای من "اردیجهنم" است!!
...
بعداز ظهر عازم کیش بودم. به رضا (یزدی) زنگ زدم که بیا قدمی بزنیم و نهار را با هم بخوریم و قرار شد که بیاید. تا آمدن او تلفنم زنگ خورد. دوستی بود که مطلبی گفت که "شنیده ام "استاد" رفته است"! گفتم لابد با مرحوم مصباح اشتباه گرفته ای چون من همین دیروز عصر با ایشان در مورد مطلبی به تفصیل صحبت کردم و سرحال بودند و مثل همیشه شوخ. قبول کرد که اشتباه کرده و من هم سعی کردم حتی به آن نیندیشم. اما دلشوره امان نداد، تماس گرفتم، زنگ و زنگ و زنگ بی جواب...
حتما چند دقیقه دیگر خودش زنگ می زند چون از اینهایی نبود که تماسی یا پیامی را از غریبه و آشنا، کوچک و بزرگ، ببیند و زنگ نزند...
رضا رسید و موضوع را گفتم؛ همدیگر را حسابی متقاعد کردیم که غیر ممکن است! اما نمی دانم با آن همه اعتقاد به اشتباه بودن خبر، چرا جرات نمی کردیم به خانه شان زنگ بزنیم یا از کریم و بهارک چیزی بپرسیم...
تلفنم همچون همیشه مدام زنگ می خورد و هر بار با اضطراب و اشتیاق نگاه می کردم که او "کال بک" کرده باشد اما هیچ کدام او نبود. با رضا شروع به پیاده روی کردیم. به ظاهر آرام بودیم و هر دو پوشیده از هم دلنگران...
ناگهان تماس از خانم تجعفری مدیر داخلی اتحادیه...
نمی دانم چرا هراسناک تلفن را جواب دادم. بعد از سلام گفت: از خبر مطلع شدی؟ بی مقدمه و وحشتزده گفتم خبر مربوط به استاد؟ و بغض آلوده گفت بله!
دیگر یادم نیست که پرسیدم چه خبری یا نه! فقط یادم می آید همه جا سیاه شد و اردیبهشت داغی بر دلم گذاشت که با صد فروردین هم از دلم نمی رود!
نمی دانم تلفن را قطع کرده بودم یا نه و چگونه به رضا گفتم یا خودش فهمید...
و حالا ما بودیم که همچون دو آتش گرفته، مانده بودیم که به کدام سمت بدویم و هر سو که می رفتیم آتش شعله ورتر می شد...
...
یکسال گذشت و ما هنوز می سوزیم و تنها گاهی خاکستری بر آتشمان می نشید تا آتش درونمان، برای سرکشی های بیشتر، اندکی بیارامد...
و این روزها دریغناک با خود زمزمه می کنم که کاش خجالت را کنار می گذاشتم و او را هر بار که می دیدم عمیقتر در آغوش می کشیدم...
و مدام این دو بیت از غزلم در ذهنم بالا و پایین می شود که:
"قسمت نبود تا که در آغوش گیرمت
باید هزار سال فراموش گیرمت
آغوش تو ز لحظه رفتن خبر نکرد
تا چشم بر تو دوزم و تا گوش گیرمت..."
تهمورث بشیریه،
کارآموز استاد
دوم اردیبهشت ۱۳۹۹
@Tannver
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
جناب وکیل دکتر رضا یزدی از خاطره ای با جناب استاد بهمن کشاورز می نویسد
یک سال گذشت و هنوز عدم حضور حضرت استاد را باور نداریم. ما هنوز با ایشان زندگی می کنیم و کلام زیبا و مهربانی هایشان با زندگی ما عجین شده است. خاطره ای از استاد نقل می کنم که در حال حاضر در شرایط زمانی مشابهی قرار داریم:
در زمان رياست حضرت استاد در اتحادیه سراسری کانون های وکلای ایران، سال ١٣٨٨ آيين نامه ای در خصوص وکالت از طرف قوه قضائيه به كانون وكلا ابلاغ شد كه در جلسه ای در سالن اقبال کانون وکلای مرکز با حضور روسا و اعضاي هيات مديره هاي همه كانون های وكلاي آن زمان بنا بر اين شد كه اتحادیه و كانون ها اعلام نمايند كه تهيه آيين نامه از طرف قوه قضائيه غير قانوني است و آن را اجرا نخواهند كرد. در خدمت جناب استاد بوديم در کانون، بهمراه بعضی از روسای محترم کانون ها و سرکار خانم موسوی عزیز، جناب استاد سبیل مبارک را تیز کردند و با لبخند جدی فرمودند با دفتر قوه قضائيه تماس گرفته شود و گفته شود كه كانون های وکلا، آيين نامه خلاف قانون آنها را اجرا نمي كنند و شمشيرها از رو. نتیجتا آیین نامه قوه قضاییه عملا مطرود شد.
روح حضرت استاد شاد
@Tannver
یک سال گذشت و هنوز عدم حضور حضرت استاد را باور نداریم. ما هنوز با ایشان زندگی می کنیم و کلام زیبا و مهربانی هایشان با زندگی ما عجین شده است. خاطره ای از استاد نقل می کنم که در حال حاضر در شرایط زمانی مشابهی قرار داریم:
در زمان رياست حضرت استاد در اتحادیه سراسری کانون های وکلای ایران، سال ١٣٨٨ آيين نامه ای در خصوص وکالت از طرف قوه قضائيه به كانون وكلا ابلاغ شد كه در جلسه ای در سالن اقبال کانون وکلای مرکز با حضور روسا و اعضاي هيات مديره هاي همه كانون های وكلاي آن زمان بنا بر اين شد كه اتحادیه و كانون ها اعلام نمايند كه تهيه آيين نامه از طرف قوه قضائيه غير قانوني است و آن را اجرا نخواهند كرد. در خدمت جناب استاد بوديم در کانون، بهمراه بعضی از روسای محترم کانون ها و سرکار خانم موسوی عزیز، جناب استاد سبیل مبارک را تیز کردند و با لبخند جدی فرمودند با دفتر قوه قضائيه تماس گرفته شود و گفته شود كه كانون های وکلا، آيين نامه خلاف قانون آنها را اجرا نمي كنند و شمشيرها از رو. نتیجتا آیین نامه قوه قضاییه عملا مطرود شد.
روح حضرت استاد شاد
@Tannver
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
جناب وکیل محمد شیوایی کجوری با خاطره ای از جناب استاد بهمن کشاورز می نویسد
استاد بهمن كشاورز
پدر اخلاق و ستون اقتدار نهاد وكالت بودند ...
به ندرت پيش مى آيد كسى چنين باشد كه اخلاق ، مهربانى و گذشت در وجودش نهادينه بوده و همراه اين خصايص ارزشمند مقتدر و هميشه استوار باشد ...
اگر كسى حتى مدت كوتاه افتخار هم نشينى با چنين بزرگى را مى داشت خاطرات زيبا و متعدد بدون ترديد برايش رقم مى خورد .
افتخار تلمذ و شاگردى محضر استاد عزيز را از همان سال ١٣٧٦ كه وكيل و وكالت به معناى خاصش در جعبه رنگارنگ آنتن سيما سراسر كشور نقش بست، داشتم و همزمان با تحصيل در رشته حقوق نيز شد كه بسيارى از ما در آنزمان به حقوق ، وكيل و وكالت و كانون وكلاى دادگسترى باليديم .
قصه پر غصه وكالت ادامه داشت و هر لحظه آموزه اى جديد از استاد عزيز آموختم كه در اين مجال با توجه به تشديد مجدد هجمه ها به نهاد وكالت ياد خاطره اى مربوط به سال ١٣٩٠ افتادم كه پس از آزمون ورودى آن سال اعتراضاتى چيدمان شده عليه نهاد وكالت آغاز شد و حتى حمله هاى فيزيكى به اتحاديه و كانون وكلا هم صورت گرفت !
سال ١٣٩١ شكايات متعدد عليه كانون وكلا و اتحاديه سراسرى كانون هاى وكلا مطرح شد و در ادامه بازپرسى بى درايت مغاير قانون ،دستورات محير العقولى صادر كرد - شنيدم مدتى پيش وكيل هم شدند ...- پلمپ اسكودا همچنين منع برگزارى آزمون سال ٩١ را در تصميم خود آوردند و ابلاغ كردند و دلسوختگانى نيز اين دستور را منتشر كردند ...
اين ماجرا مفصل است و تفصيلش در اين مجال نميگنجد اما در همان ايام ،شكايت هايى عليه رئيس وقت اسكودا ، جناب آقاى دكتر مندنى پور ، و رياست پيشين اسكودا ، جناب استاد كشاورز مطرح شد و احضار ايشان ابلاغ و بازهم توسط برخى منتشر شد ...
آن زمان نمونه يكى از موارد متعدد بود كه صلابت و اقتداراستاد كشاورز همچنين دفاع مستحكم ايشان از نهاد وكالت نمايان شد .
پس از انتشار خبر احضار روساى اسكودا، استاد فقيدمان به فوريت مصاحبه اى داشتند و ضمن طرح ايرادات جدى شكايات مطروحه همچنين اشاره به اقدامات و تصميمات خلاف قانون ، با جسارت تمام اعلام فرمودند : " برابر قانون و به موجب احضاريه در دادسرا حاضر خواهيم شد اما متخلفان به فكر عواقب اين اقدامات هم باشند "
روز موعود فرا رسيد و در معيت برادر و همكار گرانقدر جناب مهرداد قربانى سرابى و دوست و برادر عزيز جناب كريم كشاورز در خدمت استاد به دادسرا مراجعه كرديم و حسب نظر استاد ابتدا به دفتر سرپرست محترم دادسرا رفتيم ، استاد كشاورز همچون هميشه در كمال ادب و احترام دق الباب فرمودند و درب را باز كردند ، جلوى درب ايستادند و پس از سلام فرمودند اجازه مى فرماييد ، مقام ذيربط در حالت نشسته و خسته گفتند بفرماييد ... استاد كلاه از سر برداشتند و با صداى رسا و قامتى با ابهت فرمودند : " پوزش كه مصدع شديم ، ، بهمن كشاورز" ...
سرپرست محترم دادسرا به كسرى از ثانيه از جاى برخواستند ... با روى گشاده استاد و همراهان را دعوت به جلوس كردند و آغاز فرمايشات استاد و اقدامات بعدى پايان وقايع بود ...
در مدت كوتاه ، بازپرس مورد اشاره به دادسراى كاركنان دولت و دادسرا انتظامى دعوت شدند و همان وقت بود كه از آن شعبه خلع شدند و ... در محضر سرور عزيزم جناب قربانى بوكالت از كانون وكلا عليه معترضين خاص هم شكايتى مطرح كرديم و با ارشادات و رهنمودهاى استاد پيش رفتيم و ...نتايج گوياى دفاع مقتدرانه استاد كشاورز از استقلال كانون وكلا و حيثيت نهاد وكالت در فواصل زمانى مختلف است
آرى فقط يك كلام كافى بود : " بهمن كشاورز "...
حال يكسال گذشت ...
يكسال از سوم ارديبهشت ٩٨ - كه چه زيبا گفته بود دوست همكار عزيز امير حسين سهرابى ،" آقاى وكيل " و حال هم نوشت "داغ وكالت "- يكسال از پرواز آقاى وكيل كه داغ وكالت را رقم زد گذشت ...
زبان قاصر است از بيان ...
به اميد :حفظ استقلال كانون وكلا ،
پيروزى مجاهدتهاى مديران متعصب نهاد وكالت
و سلامتى و شادمانى همه وكلاى دادگسترى به ويژه اساتيد و پيشكسوتان اين نهاد ملى
محمد شيوايى
٩٩/٢/٣
@Tannver
استاد بهمن كشاورز
پدر اخلاق و ستون اقتدار نهاد وكالت بودند ...
به ندرت پيش مى آيد كسى چنين باشد كه اخلاق ، مهربانى و گذشت در وجودش نهادينه بوده و همراه اين خصايص ارزشمند مقتدر و هميشه استوار باشد ...
اگر كسى حتى مدت كوتاه افتخار هم نشينى با چنين بزرگى را مى داشت خاطرات زيبا و متعدد بدون ترديد برايش رقم مى خورد .
افتخار تلمذ و شاگردى محضر استاد عزيز را از همان سال ١٣٧٦ كه وكيل و وكالت به معناى خاصش در جعبه رنگارنگ آنتن سيما سراسر كشور نقش بست، داشتم و همزمان با تحصيل در رشته حقوق نيز شد كه بسيارى از ما در آنزمان به حقوق ، وكيل و وكالت و كانون وكلاى دادگسترى باليديم .
قصه پر غصه وكالت ادامه داشت و هر لحظه آموزه اى جديد از استاد عزيز آموختم كه در اين مجال با توجه به تشديد مجدد هجمه ها به نهاد وكالت ياد خاطره اى مربوط به سال ١٣٩٠ افتادم كه پس از آزمون ورودى آن سال اعتراضاتى چيدمان شده عليه نهاد وكالت آغاز شد و حتى حمله هاى فيزيكى به اتحاديه و كانون وكلا هم صورت گرفت !
سال ١٣٩١ شكايات متعدد عليه كانون وكلا و اتحاديه سراسرى كانون هاى وكلا مطرح شد و در ادامه بازپرسى بى درايت مغاير قانون ،دستورات محير العقولى صادر كرد - شنيدم مدتى پيش وكيل هم شدند ...- پلمپ اسكودا همچنين منع برگزارى آزمون سال ٩١ را در تصميم خود آوردند و ابلاغ كردند و دلسوختگانى نيز اين دستور را منتشر كردند ...
اين ماجرا مفصل است و تفصيلش در اين مجال نميگنجد اما در همان ايام ،شكايت هايى عليه رئيس وقت اسكودا ، جناب آقاى دكتر مندنى پور ، و رياست پيشين اسكودا ، جناب استاد كشاورز مطرح شد و احضار ايشان ابلاغ و بازهم توسط برخى منتشر شد ...
آن زمان نمونه يكى از موارد متعدد بود كه صلابت و اقتداراستاد كشاورز همچنين دفاع مستحكم ايشان از نهاد وكالت نمايان شد .
پس از انتشار خبر احضار روساى اسكودا، استاد فقيدمان به فوريت مصاحبه اى داشتند و ضمن طرح ايرادات جدى شكايات مطروحه همچنين اشاره به اقدامات و تصميمات خلاف قانون ، با جسارت تمام اعلام فرمودند : " برابر قانون و به موجب احضاريه در دادسرا حاضر خواهيم شد اما متخلفان به فكر عواقب اين اقدامات هم باشند "
روز موعود فرا رسيد و در معيت برادر و همكار گرانقدر جناب مهرداد قربانى سرابى و دوست و برادر عزيز جناب كريم كشاورز در خدمت استاد به دادسرا مراجعه كرديم و حسب نظر استاد ابتدا به دفتر سرپرست محترم دادسرا رفتيم ، استاد كشاورز همچون هميشه در كمال ادب و احترام دق الباب فرمودند و درب را باز كردند ، جلوى درب ايستادند و پس از سلام فرمودند اجازه مى فرماييد ، مقام ذيربط در حالت نشسته و خسته گفتند بفرماييد ... استاد كلاه از سر برداشتند و با صداى رسا و قامتى با ابهت فرمودند : " پوزش كه مصدع شديم ، ، بهمن كشاورز" ...
سرپرست محترم دادسرا به كسرى از ثانيه از جاى برخواستند ... با روى گشاده استاد و همراهان را دعوت به جلوس كردند و آغاز فرمايشات استاد و اقدامات بعدى پايان وقايع بود ...
در مدت كوتاه ، بازپرس مورد اشاره به دادسراى كاركنان دولت و دادسرا انتظامى دعوت شدند و همان وقت بود كه از آن شعبه خلع شدند و ... در محضر سرور عزيزم جناب قربانى بوكالت از كانون وكلا عليه معترضين خاص هم شكايتى مطرح كرديم و با ارشادات و رهنمودهاى استاد پيش رفتيم و ...نتايج گوياى دفاع مقتدرانه استاد كشاورز از استقلال كانون وكلا و حيثيت نهاد وكالت در فواصل زمانى مختلف است
آرى فقط يك كلام كافى بود : " بهمن كشاورز "...
حال يكسال گذشت ...
يكسال از سوم ارديبهشت ٩٨ - كه چه زيبا گفته بود دوست همكار عزيز امير حسين سهرابى ،" آقاى وكيل " و حال هم نوشت "داغ وكالت "- يكسال از پرواز آقاى وكيل كه داغ وكالت را رقم زد گذشت ...
زبان قاصر است از بيان ...
به اميد :حفظ استقلال كانون وكلا ،
پيروزى مجاهدتهاى مديران متعصب نهاد وكالت
و سلامتى و شادمانى همه وكلاى دادگسترى به ويژه اساتيد و پيشكسوتان اين نهاد ملى
محمد شيوايى
٩٩/٢/٣
@Tannver
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
جناب وکیل محمد تقی غفاری فردویی از خاطره ای با جناب استاد بهمن کشاورز می نویسد
بزرگ بود و از اهالى امروز بود
يك سال از پرواز استاد بهمن كشاورز گذشت.
در سالروز وفاتِ ايشان، هر يك از همكاران به ذكر خصائل نيكوى ايشان پرداختند و ياد ايشان را گرامى داشتند.
به خواست يكى از همكاران، خاطره اى از استاد را براى يادآورىِ يكى از بى شمار اوصافِ نيكوىِ اخلاقىِ ايشان نقل مى كنم.
در سال ٩٤، به انتخابات مجلس شوراىِ اسلامى نزديك مى شديم.
با تلاشِ يكى از دوستان، جلسه اى در وزارت كشور ترتيب داده شد و با يكى از مسئولانِ برگزارىِ انتخابات در خصوصِ همكارىِ وكلاىِ كشور با نامزدهاىِ انتخابات، به منظور اجراىِ دقيق قانون و پيشگيرى از تخلفاتِ احتمالى و حضورِ وكلا در امورِ مهمه ى كشورى، تبادل نظر گرديد.
در آن جلسه اين موضوع مطرح شد كه كسى بايد براىِ اين اقدام ورود كند كه امكانِ برقرارى ارتباط و هماهنگى با وكلاى كشور را داشته باشد.
طبيعتاً اولين و تنها شخصى كه اين امكان را دارا بود، رئيس اتحاديه سراسرى كانونهاى وكلاى دادگسترى، جناب استاد كشاورز بودند.
هرچند هميشه و همواره به تواضعِ استاد اعتقاد داشتم، اما اينكه ايشان از جلسه اى كه اساساً در حوزه ى وظايفشان نبود با مسئولى جوان، آن هم خارج از اتحاديه چه ميزان استقبال خواهد كرد، سوالى بود كه فكرم را مشغول كرده بود.
فراموش نمى كنم، پس از طرحِ موضوع، بدون اندك تأملى فرمودند: حتماً برويم.
و در عصرى بارانى در كنارِ بزرگمردى متواضع، مسيرى را طى كردم كه تماماً آموزشِ متانت و فروتنى بود.
روحشان شاد و نامشان جاودان.
@Tannver
بزرگ بود و از اهالى امروز بود
يك سال از پرواز استاد بهمن كشاورز گذشت.
در سالروز وفاتِ ايشان، هر يك از همكاران به ذكر خصائل نيكوى ايشان پرداختند و ياد ايشان را گرامى داشتند.
به خواست يكى از همكاران، خاطره اى از استاد را براى يادآورىِ يكى از بى شمار اوصافِ نيكوىِ اخلاقىِ ايشان نقل مى كنم.
در سال ٩٤، به انتخابات مجلس شوراىِ اسلامى نزديك مى شديم.
با تلاشِ يكى از دوستان، جلسه اى در وزارت كشور ترتيب داده شد و با يكى از مسئولانِ برگزارىِ انتخابات در خصوصِ همكارىِ وكلاىِ كشور با نامزدهاىِ انتخابات، به منظور اجراىِ دقيق قانون و پيشگيرى از تخلفاتِ احتمالى و حضورِ وكلا در امورِ مهمه ى كشورى، تبادل نظر گرديد.
در آن جلسه اين موضوع مطرح شد كه كسى بايد براىِ اين اقدام ورود كند كه امكانِ برقرارى ارتباط و هماهنگى با وكلاى كشور را داشته باشد.
طبيعتاً اولين و تنها شخصى كه اين امكان را دارا بود، رئيس اتحاديه سراسرى كانونهاى وكلاى دادگسترى، جناب استاد كشاورز بودند.
هرچند هميشه و همواره به تواضعِ استاد اعتقاد داشتم، اما اينكه ايشان از جلسه اى كه اساساً در حوزه ى وظايفشان نبود با مسئولى جوان، آن هم خارج از اتحاديه چه ميزان استقبال خواهد كرد، سوالى بود كه فكرم را مشغول كرده بود.
فراموش نمى كنم، پس از طرحِ موضوع، بدون اندك تأملى فرمودند: حتماً برويم.
و در عصرى بارانى در كنارِ بزرگمردى متواضع، مسيرى را طى كردم كه تماماً آموزشِ متانت و فروتنى بود.
روحشان شاد و نامشان جاودان.
@Tannver
Telegram
attach 📎