ز اولين روز زمستان را پرانرژي #استارت بزنيد. اميدواريم يلداي خوب و پرانرژي را استارت زده باشيد و زمستان خوبي را در پيش داشته باشين
Mis.Movahed_Yalda97
<unknown>
پادكست امروز را از يلدايي كه گذشت و زمستاني كه پيش روست خواهيم شنيد
كاري از هانيه موحد
كاري از هانيه موحد
سپاهان باتری، انرژی برای زندگی
#روز_ملی_ثبت_احوال📃
ا تصویب شورای فرهنگ عمومی کشور سوم دی ماه به عنوان روز ثبت احوال در تقویم رسمی کشور وارد شد. در واقع در این روز در سال 1297 اولین شناسنامه ایرانی صادر شد.
ثبت احوال بصورت یکپارچه و منسجم در جهان مربوط به قرن نوزدهم میلادی است. در ایران همزمان با نوسازی و مدرنیزاسیون و نیاز به شناسایی اتباع جهت ایجاد ارتش منظم، اخذ مالیات و... تاسیس ثبت احوال در دستور کار قرارگرفت از این رو در جلسه مورخه 30 آذر ماه 1297 هجری شمسی به تصویب هیات وزیران رسید و با صدور اولین شناسنامه برای دختری به نام فاطمه ایرانی در تاریخ 3 دیماه 1297 در تهران فعالیت خود را آغاز کرد.
تا قبل از سال 1295 هجری شمسی ثبت وقایع حیاتی از جمله ولادت و وفات براساس اعتقادات مذهبی و سنت های رایج در کشور، با نگارش نام و تاریخ ولادت مولود در پشت جلد کتب مقدس از جمله قرآن مجید به عمل می آمد و از افراد متوفی نیز جزء نام و تاریخ وفات آنان که بر روی سنگ قبر ایشان نگاشته می شد اثری مشاهده نمی گردید. با گسترش فرهنگ و دانش بشری و نیز توسعه روز افزون شهرها و روستاها و افزایش جمعیت کشور، نیاز به سازمان و تشکیلاتی برای ثبت وقایع حیاتی ضرورتی اجتناب ناپذیر می نمود. به تدریج فکر تشکیل سازمان متولی ثبت ولادت و وفات و نیز صدور شناسنامه برای اتباع کشور قوت گرفت.
از سال ۱۳۰۴ شمسی، بر اساس قانون، دریافت شناسنامه برای کلیه شهروندان ایرانی در مناطقی که در آنها اداره سجل احوال دایر بود الزامی شد. اداره کل احصائیه و سجل احوال بر اساس مصوبه ۲۰ خرداد ۱۳۰۷ با وظایف مستقل و به عنوانی نهادی وابسته به وزارت کشور کار خود را آغاز کرد. با بازنگری وظایف و آئین نامههای مربوط به این نهاد، نام آن در سال ۱۳۱۹ به اداره کل آمار و ثبت احوال تغییر یافت. آخرین بار در سال ۱۳۵۵ با تعریف وظایف و ساختار جدید، این نهاد به نام کنونی یعنی سازمان ثبت احوال کشور تغییر نام داد. بعد از انقلاب ایران (۱۳۵۷)، برخی وظایف و آئین نامههای این سازمان در سال ۱۳۶۳ مورد بازنگری مجلس شورای اسلامی قرار گرفت.
ثبت احوال بصورت یکپارچه و منسجم در جهان مربوط به قرن نوزدهم میلادی است. در ایران همزمان با نوسازی و مدرنیزاسیون و نیاز به شناسایی اتباع جهت ایجاد ارتش منظم، اخذ مالیات و... تاسیس ثبت احوال در دستور کار قرارگرفت از این رو در جلسه مورخه 30 آذر ماه 1297 هجری شمسی به تصویب هیات وزیران رسید و با صدور اولین شناسنامه برای دختری به نام فاطمه ایرانی در تاریخ 3 دیماه 1297 در تهران فعالیت خود را آغاز کرد.
تا قبل از سال 1295 هجری شمسی ثبت وقایع حیاتی از جمله ولادت و وفات براساس اعتقادات مذهبی و سنت های رایج در کشور، با نگارش نام و تاریخ ولادت مولود در پشت جلد کتب مقدس از جمله قرآن مجید به عمل می آمد و از افراد متوفی نیز جزء نام و تاریخ وفات آنان که بر روی سنگ قبر ایشان نگاشته می شد اثری مشاهده نمی گردید. با گسترش فرهنگ و دانش بشری و نیز توسعه روز افزون شهرها و روستاها و افزایش جمعیت کشور، نیاز به سازمان و تشکیلاتی برای ثبت وقایع حیاتی ضرورتی اجتناب ناپذیر می نمود. به تدریج فکر تشکیل سازمان متولی ثبت ولادت و وفات و نیز صدور شناسنامه برای اتباع کشور قوت گرفت.
از سال ۱۳۰۴ شمسی، بر اساس قانون، دریافت شناسنامه برای کلیه شهروندان ایرانی در مناطقی که در آنها اداره سجل احوال دایر بود الزامی شد. اداره کل احصائیه و سجل احوال بر اساس مصوبه ۲۰ خرداد ۱۳۰۷ با وظایف مستقل و به عنوانی نهادی وابسته به وزارت کشور کار خود را آغاز کرد. با بازنگری وظایف و آئین نامههای مربوط به این نهاد، نام آن در سال ۱۳۱۹ به اداره کل آمار و ثبت احوال تغییر یافت. آخرین بار در سال ۱۳۵۵ با تعریف وظایف و ساختار جدید، این نهاد به نام کنونی یعنی سازمان ثبت احوال کشور تغییر نام داد. بعد از انقلاب ایران (۱۳۵۷)، برخی وظایف و آئین نامههای این سازمان در سال ۱۳۶۳ مورد بازنگری مجلس شورای اسلامی قرار گرفت.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پايان مسابقه #يلداي_پرانرژي با حضور بي نظير شما مخاطبين عزيز
یاااافتم...
مصاحبه با آقای بهرام سلحشور-بناب/قطب مثبت
بالاخره یافتم...
آقایی که در مستند کربلا از شدت شوق اشک می ریخت و محبت به وجودش سنجاق شده بود را پیدا کردم...مردی که به محض شروع مراسم قرعه کشی در برج میلاد به همکارانش می گوید اسم من را هم می خوانند و به دلم خوش جوری افتاده را پیدا کردم...حرف که می زند یک لحظه هم نمی توانم از آن اتفاق شیرینی که در برج میلاد برایش می افتد دور شوم...او دارد از خودش حرف می زند و کار و فعالیتش ولی من به معجزه فکر می کنم و طلبیدن...به این که به قول رفیق آقای سلحشور چه قدر باید یک نفر دلش صاف باشد و قلبش روشن...
هم چنان تبریز هستیم و امروز همان مرد خوش اخلاق و خوش قلب تبریزی در بناب همراه ماست.
می گوید: اصالتآ اهل بناب هستم و چهل وشش ساله ام...پنج سالی می شود در کار باتری ام ولی در کل بیست سالی می شود که در بازارم و اول از همه هم در کار تعمیرات بودم.
می پرسم خب چرا باتری را انتخاب کردید؟
می گوید:نشستم فکر کردم و گفتم چه چیزی برای ماشین همیشه نیاز است و با توجه به این که دیپلم مکانیک هم دارم به باتری فکر کردم...احساس کردم این کار به دردم می خورد و دیگر ماندگار شدم.
از راه و رسم مشتری مداری می پرسم؟می گوید:
-مشتری اول و آخر کار باید راضی باشد..و وقتی می رود با خودش مشتریان دیگر را بیاورد.من دوست دارم فروشم بیش تر باشد و سودم کمتر.
از دلایل همکاری اش با سپاهان می پرسم که می گوید: تازه این کار را شروع کرده بودم که از گوشه و کنار بیش تر نام سپاهان را می شنیدم...همکاران پیشنهاد کردند و مشتری شدیم.الان هم راضی هستم.به خصوص با آن خاطره ی خوبی که در برج میلاد برایم ثبت شد و سفر خوبی که با آقای نیازی ها و خسروی همراه شدم خیلی حالم را خوب کرد و تآثیر مثبتی در روحیه ام گذاشت.
با این که قصه را می دانم باز می پرسم آن شب در برج میلاد چه شد که می گوید:
-داشتند قرعه کشی می کردند که به دوستانم گفتم الان اسم من را می خوانند و به همان نام و نشان اسمم را خواندند و دوستم شروع به گریه کردن کرد و گفت تو چه قدر قلب پاکی داری و خوش به حالت.
می گویم: واقعآ هم خوش به حالتان..من یکی که تا امروز تو هیچ مراسم قرعه کشی برنده نشدم😁
صحبت آخرش یک درد و دل است...
-تازگی ها باتری دیر به دیر به دستم می رسد..بیش تر هوایمان را داشته باشید....
در آخر هم از آقای موسوی که مدیر دفتر سپاهان در آذربایجان شرقی است تشکر می کند و می گوید ایشان گُل مردمان تبریز است.
برای آقای سلحشور نازنین آرزوی سلامتی داریم.
📝:هانیه موحد
📽:محمد هادی بصیری
🎙:امیر حسن یساری
مصاحبه با آقای بهرام سلحشور-بناب/قطب مثبت
بالاخره یافتم...
آقایی که در مستند کربلا از شدت شوق اشک می ریخت و محبت به وجودش سنجاق شده بود را پیدا کردم...مردی که به محض شروع مراسم قرعه کشی در برج میلاد به همکارانش می گوید اسم من را هم می خوانند و به دلم خوش جوری افتاده را پیدا کردم...حرف که می زند یک لحظه هم نمی توانم از آن اتفاق شیرینی که در برج میلاد برایش می افتد دور شوم...او دارد از خودش حرف می زند و کار و فعالیتش ولی من به معجزه فکر می کنم و طلبیدن...به این که به قول رفیق آقای سلحشور چه قدر باید یک نفر دلش صاف باشد و قلبش روشن...
هم چنان تبریز هستیم و امروز همان مرد خوش اخلاق و خوش قلب تبریزی در بناب همراه ماست.
می گوید: اصالتآ اهل بناب هستم و چهل وشش ساله ام...پنج سالی می شود در کار باتری ام ولی در کل بیست سالی می شود که در بازارم و اول از همه هم در کار تعمیرات بودم.
می پرسم خب چرا باتری را انتخاب کردید؟
می گوید:نشستم فکر کردم و گفتم چه چیزی برای ماشین همیشه نیاز است و با توجه به این که دیپلم مکانیک هم دارم به باتری فکر کردم...احساس کردم این کار به دردم می خورد و دیگر ماندگار شدم.
از راه و رسم مشتری مداری می پرسم؟می گوید:
-مشتری اول و آخر کار باید راضی باشد..و وقتی می رود با خودش مشتریان دیگر را بیاورد.من دوست دارم فروشم بیش تر باشد و سودم کمتر.
از دلایل همکاری اش با سپاهان می پرسم که می گوید: تازه این کار را شروع کرده بودم که از گوشه و کنار بیش تر نام سپاهان را می شنیدم...همکاران پیشنهاد کردند و مشتری شدیم.الان هم راضی هستم.به خصوص با آن خاطره ی خوبی که در برج میلاد برایم ثبت شد و سفر خوبی که با آقای نیازی ها و خسروی همراه شدم خیلی حالم را خوب کرد و تآثیر مثبتی در روحیه ام گذاشت.
با این که قصه را می دانم باز می پرسم آن شب در برج میلاد چه شد که می گوید:
-داشتند قرعه کشی می کردند که به دوستانم گفتم الان اسم من را می خوانند و به همان نام و نشان اسمم را خواندند و دوستم شروع به گریه کردن کرد و گفت تو چه قدر قلب پاکی داری و خوش به حالت.
می گویم: واقعآ هم خوش به حالتان..من یکی که تا امروز تو هیچ مراسم قرعه کشی برنده نشدم😁
صحبت آخرش یک درد و دل است...
-تازگی ها باتری دیر به دیر به دستم می رسد..بیش تر هوایمان را داشته باشید....
در آخر هم از آقای موسوی که مدیر دفتر سپاهان در آذربایجان شرقی است تشکر می کند و می گوید ایشان گُل مردمان تبریز است.
برای آقای سلحشور نازنین آرزوی سلامتی داریم.
📝:هانیه موحد
📽:محمد هادی بصیری
🎙:امیر حسن یساری
سالروز ولادت پيامبر #صلح و #مهرباني حضرت#عيسي#مسيح و همچنين آغاز #كريسمس بر هموطنان عزيز مخصوصا #ارامنه و #مسيحيان مبارك باد.
مجتمع صنعتي سپاهان باتري
Happy birthday of Jesus and the beginning of Christmas on all Iranians, especially the Armenian and Christian compatriot
Sepahan battery
#merrychristmas
#happychristmas
#sepahanbattery#كريسمس🌷💒
مجتمع صنعتي سپاهان باتري
Happy birthday of Jesus and the beginning of Christmas on all Iranians, especially the Armenian and Christian compatriot
Sepahan battery
#merrychristmas
#happychristmas
#sepahanbattery#كريسمس🌷💒
سپاهان باتری، انرژی برای زندگی
سالروز ولادت پيامبر #صلح و #مهرباني حضرت#عيسي#مسيح و همچنين آغاز #كريسمس بر هموطنان عزيز مخصوصا #ارامنه و #مسيحيان مبارك باد. مجتمع صنعتي سپاهان باتري Happy birthday of Jesus and the beginning of Christmas on all Iranians, especially the Armenian and Christian…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سپاهان باتری، انرژی برای زندگی
سالروز ولادت پيامبر #صلح و #مهرباني حضرت#عيسي#مسيح و همچنين آغاز #كريسمس بر هموطنان عزيز مخصوصا #ارامنه و #مسيحيان مبارك باد. مجتمع صنعتي سپاهان باتري Happy birthday of Jesus and the beginning of Christmas on all Iranians, especially the Armenian and Christian…
Audio
🎙پادکست امروز به مناسبت فرارسیدن #کریسمس و میلاد حضرت#مسیح (ع)
کاری از هانیه موحد
کاری از هانیه موحد
روزگاری که طلب نان آوری می کرد...
مصاحبه با آقای رضا علی قنبر زاده-آذربایجان شرقی/قطب مثبت
این طوری نبود...همه باید کار می کردند...همه با هم تلاش می کردند...همه برای نان آوردن به خانه از جان و جوانی و درس و تفریح می گذشتند....این طوری نبود...بچه ی هفت ساله سر خیابان کفش واکس می زد و برادرش کاهو فروشی داشت...این طوری نبود...مثل حالا نبود که پسر هجده ساله سر پدر و مادرش داد بزند که چرا گوشی اپل من را دست زدی و به وسایل شخصی ام کار داری...این همه طلبکار آن روزها نبود...همه برای آرامش می دویدند...نه مثل الان که فقط یک عده می دوند و باقی مسافرت خارج از کشورشان ترک نمی شود...این طوری نبود...
رضا علی قنبر زاده از آذربایجان شرقی برایمان از آن روزها گفت.
اول گزارش هم به زبان شیرین ترکی با ما سلام و علیک کرد و گفت به آذربایجان خیلی خوش آمدید...بعد هم از مدیران سپاهان تشکر و از تولیداتش تعریف کرد.
-من شصت و دو سال سن دارم و سی سالی می شود که در کار باتری هستم.
-کار را از کجا شروع کردید؟
-سیزده ساله بودم که مشغول به کار شدم.زندگی آن روزهای ما می طلبید که نان آور باشیم و مسئول...برای همین بدون هیچ شکایتی وارد بازار شدم.از کارگری فرش گرفته تا پنچر گیری و لاستیک فروشی...سال هفتاد هم وارد بازار باتری شدم ولی بیست سال در بندرعباس کار کردم و ده سالی می شود که به ولایت خودم آمده ام و در شهر خودم باتری فروشی دارم.
-چرا برند خارجی کار نمی کنید؟
-من اصلآ برند خارجی را قبول ندارم چون مشتری باید راضی باشد و با یاد نیک از مغازه ام بیرون برود.
-و چرا با سپاهان کار کردید؟
-من شیفته ی نظم و انضباط سپاهانم.نظمی که این مجموعه دارد به پیشرفتش خیلی کمک کرده...سپاهان همه چیزش عالی است و من از انتخابم واقعآ راضی ام.
-ما بیش تر خوشحالیم که شما راداریم خدا شما و همه ی مشتریان وفادار را برایمان حفط کند.
📝:هانیه موحد
📽:محمد هادی بصیری
🎙:امیر حسن یساری
مصاحبه با آقای رضا علی قنبر زاده-آذربایجان شرقی/قطب مثبت
این طوری نبود...همه باید کار می کردند...همه با هم تلاش می کردند...همه برای نان آوردن به خانه از جان و جوانی و درس و تفریح می گذشتند....این طوری نبود...بچه ی هفت ساله سر خیابان کفش واکس می زد و برادرش کاهو فروشی داشت...این طوری نبود...مثل حالا نبود که پسر هجده ساله سر پدر و مادرش داد بزند که چرا گوشی اپل من را دست زدی و به وسایل شخصی ام کار داری...این همه طلبکار آن روزها نبود...همه برای آرامش می دویدند...نه مثل الان که فقط یک عده می دوند و باقی مسافرت خارج از کشورشان ترک نمی شود...این طوری نبود...
رضا علی قنبر زاده از آذربایجان شرقی برایمان از آن روزها گفت.
اول گزارش هم به زبان شیرین ترکی با ما سلام و علیک کرد و گفت به آذربایجان خیلی خوش آمدید...بعد هم از مدیران سپاهان تشکر و از تولیداتش تعریف کرد.
-من شصت و دو سال سن دارم و سی سالی می شود که در کار باتری هستم.
-کار را از کجا شروع کردید؟
-سیزده ساله بودم که مشغول به کار شدم.زندگی آن روزهای ما می طلبید که نان آور باشیم و مسئول...برای همین بدون هیچ شکایتی وارد بازار شدم.از کارگری فرش گرفته تا پنچر گیری و لاستیک فروشی...سال هفتاد هم وارد بازار باتری شدم ولی بیست سال در بندرعباس کار کردم و ده سالی می شود که به ولایت خودم آمده ام و در شهر خودم باتری فروشی دارم.
-چرا برند خارجی کار نمی کنید؟
-من اصلآ برند خارجی را قبول ندارم چون مشتری باید راضی باشد و با یاد نیک از مغازه ام بیرون برود.
-و چرا با سپاهان کار کردید؟
-من شیفته ی نظم و انضباط سپاهانم.نظمی که این مجموعه دارد به پیشرفتش خیلی کمک کرده...سپاهان همه چیزش عالی است و من از انتخابم واقعآ راضی ام.
-ما بیش تر خوشحالیم که شما راداریم خدا شما و همه ی مشتریان وفادار را برایمان حفط کند.
📝:هانیه موحد
📽:محمد هادی بصیری
🎙:امیر حسن یساری
✍️#پرسش_و_پاسخ_تخصصی
▪️آیا امکان #یخ_زدگی_باتری در هوای #سرد❄️ وجود دارد؟
👌پاسخ را در پست بعد بخوانید👇👇👇
▪️آیا امکان #یخ_زدگی_باتری در هوای #سرد❄️ وجود دارد؟
👌پاسخ را در پست بعد بخوانید👇👇👇