♦️ حاضرید ژاکت هیتلر را بپوشید؟
♦️خطای سرایت
✍️ به گفته ی مورخ امریکایی، فیلیپ دایلیدر، «هرگز نباید ترس از قدیسان و مقدسات را در قرون وسطا دست کم گرفت.»
تو به عنوان شخصی آگاه، فقط می توانی به این خرافات احمقانه بخندی. اما یک لحظه صبر کن؛ اگر قضیه را این طور بیان کنم چه؟ آیا حاضری ژاکت تازه شسته شده ای را که زمانی هیتلر آن را پوشیده بوده به تن کنی؟
احتمالا نه، درست است؟
پس به نظر میرسد توهم هنوز تمام احترامت را برای نیروهای نامرئی از دست نداده ای. اساساً این ژاکت دیگر هیچ ارتباطی با هیتلر ندارد. حتی یک مولکول از عرق هیتلر نیز دیگر روی آن نیست. اما بااینحال، صرف پوشیدن آن ممکن است حالت را به هم بزند. این مقوله چیزی فراتر از پرهیز کردن است.
بله، ما میخواهیم «تصویر» صحیحی از خود به دیگر انسان ها و خودمان نشان بدهیم، اما تصور پوشیدن آن لباس، حتی زمانی که تنهاییم ممکن است برایمان چندش آور باشد. حتی در زمانی که خود را متقاعد می کنیم دست زدن به این ژاکت اصلاً به معنای تأیید و حمایت از هیتلر نیست. خلاص شدن از شر این واکنش احساسی کار ساده ای نیست. حتی کسانی که خود را کاملاً منطقی میدانند برای رهایی کامل از اعتقاد به این نیروهای اسرارآمیز دچار مشکل می شوند (مثلاً خود من).
✍️ خنثی کردن این نیروهای مرموز آنقدرها هم کار راحتی نیست. #پل_رازین" و همکاران تحقیقاتی او در دانشگاه پنسیلوانیا از افراد تحت آزمایش خواستند تصاویری از عزیزان شان را در زمان آزمایش با خود همراه داشته باشند. این تصاویر به مرکز هدفها منگنه شد و از افراد تحت آزمایش خواستند که با دارت آنها را هدف بگیرند. سوراخ کردن یک تصویر هیچ آسیبی به صاحب آن نمی زند، با وجود این، تردید افراد تحت آزمایش قابل مشاهده بود. دقت آن ها بسیار پایین تر از گروه قبلی بود که بدون هیچ عکس یا تصویری دارتهای خود را پرتاب میکردند. آن افراد طوری رفتار می کردند انگار یک نیروی اسرارآمیز مانع از هدف گیری شان میشود.
خطای سرایت نشان میدهد ما نمی توانیم به ارتباط احساسی خود با برخی مسائل بی توجه باشیم چه اتفاقی که سالها پیش رخ داده و چه مسائلی که مستقیماً با آن سروکار
داریم (مثل عکسها).
یکی از دوستان من سالها مسئول بخش جنگی کانال دو تلویزیون دولتی فرانسه بود. همانطور که مسافران از سفر کاراییب از هر جزیره یک سوغاتی مثل کلاه حصیری یا نارگیل نقاشی شده میآورند، دوست من هم یادگاری هایی از ماجراجوییهای خود جمع آوری می کرد. یکی از آخرین مأموریتهای او سفر به بغداد در سال 2003بود. چند ساعت بعد از این که نیروهای امریکایی به کاخ صدام حسین حمله کردند، او به اتاقهای خصوصی آن کاخ وارد شد. در اتاق پذیرایی، شش لیوان طلایی مشروب خوری دید و سریع آنها را برای خودش مصادره کرد. اخیراً که به یکی از مهمانی های شام او در پاریس رفته بودم آن جامهای طلایی را دیدم که روی میز شام خودنمایی می کرد. یک نفر پرسید «این ها مال لافایت هستند؟»
و دوست من صادقانه جواب داد «نه، مال صدام حسین اند.»
و مهمان وحشتزده به سرعت هر چه را در دهانش بود توی لیوان تف کرد و شروع کرد به سرفه کردن.
من هم گفتم «می دانی فقط با نفس کشیدن چند مولکول صدام را به خودت جذب کردی؟ حدوداً یک میلیارد مولکول به ازای هر نفس..
سرفه ی او شدیدتر شد.
#هنر_شفاف_اندیشیدن
#رولف_دوبلی
@SinaYavarian
http://www.yavarian.ir
♦️خطای سرایت
✍️ به گفته ی مورخ امریکایی، فیلیپ دایلیدر، «هرگز نباید ترس از قدیسان و مقدسات را در قرون وسطا دست کم گرفت.»
تو به عنوان شخصی آگاه، فقط می توانی به این خرافات احمقانه بخندی. اما یک لحظه صبر کن؛ اگر قضیه را این طور بیان کنم چه؟ آیا حاضری ژاکت تازه شسته شده ای را که زمانی هیتلر آن را پوشیده بوده به تن کنی؟
احتمالا نه، درست است؟
پس به نظر میرسد توهم هنوز تمام احترامت را برای نیروهای نامرئی از دست نداده ای. اساساً این ژاکت دیگر هیچ ارتباطی با هیتلر ندارد. حتی یک مولکول از عرق هیتلر نیز دیگر روی آن نیست. اما بااینحال، صرف پوشیدن آن ممکن است حالت را به هم بزند. این مقوله چیزی فراتر از پرهیز کردن است.
بله، ما میخواهیم «تصویر» صحیحی از خود به دیگر انسان ها و خودمان نشان بدهیم، اما تصور پوشیدن آن لباس، حتی زمانی که تنهاییم ممکن است برایمان چندش آور باشد. حتی در زمانی که خود را متقاعد می کنیم دست زدن به این ژاکت اصلاً به معنای تأیید و حمایت از هیتلر نیست. خلاص شدن از شر این واکنش احساسی کار ساده ای نیست. حتی کسانی که خود را کاملاً منطقی میدانند برای رهایی کامل از اعتقاد به این نیروهای اسرارآمیز دچار مشکل می شوند (مثلاً خود من).
✍️ خنثی کردن این نیروهای مرموز آنقدرها هم کار راحتی نیست. #پل_رازین" و همکاران تحقیقاتی او در دانشگاه پنسیلوانیا از افراد تحت آزمایش خواستند تصاویری از عزیزان شان را در زمان آزمایش با خود همراه داشته باشند. این تصاویر به مرکز هدفها منگنه شد و از افراد تحت آزمایش خواستند که با دارت آنها را هدف بگیرند. سوراخ کردن یک تصویر هیچ آسیبی به صاحب آن نمی زند، با وجود این، تردید افراد تحت آزمایش قابل مشاهده بود. دقت آن ها بسیار پایین تر از گروه قبلی بود که بدون هیچ عکس یا تصویری دارتهای خود را پرتاب میکردند. آن افراد طوری رفتار می کردند انگار یک نیروی اسرارآمیز مانع از هدف گیری شان میشود.
خطای سرایت نشان میدهد ما نمی توانیم به ارتباط احساسی خود با برخی مسائل بی توجه باشیم چه اتفاقی که سالها پیش رخ داده و چه مسائلی که مستقیماً با آن سروکار
داریم (مثل عکسها).
یکی از دوستان من سالها مسئول بخش جنگی کانال دو تلویزیون دولتی فرانسه بود. همانطور که مسافران از سفر کاراییب از هر جزیره یک سوغاتی مثل کلاه حصیری یا نارگیل نقاشی شده میآورند، دوست من هم یادگاری هایی از ماجراجوییهای خود جمع آوری می کرد. یکی از آخرین مأموریتهای او سفر به بغداد در سال 2003بود. چند ساعت بعد از این که نیروهای امریکایی به کاخ صدام حسین حمله کردند، او به اتاقهای خصوصی آن کاخ وارد شد. در اتاق پذیرایی، شش لیوان طلایی مشروب خوری دید و سریع آنها را برای خودش مصادره کرد. اخیراً که به یکی از مهمانی های شام او در پاریس رفته بودم آن جامهای طلایی را دیدم که روی میز شام خودنمایی می کرد. یک نفر پرسید «این ها مال لافایت هستند؟»
و دوست من صادقانه جواب داد «نه، مال صدام حسین اند.»
و مهمان وحشتزده به سرعت هر چه را در دهانش بود توی لیوان تف کرد و شروع کرد به سرفه کردن.
من هم گفتم «می دانی فقط با نفس کشیدن چند مولکول صدام را به خودت جذب کردی؟ حدوداً یک میلیارد مولکول به ازای هر نفس..
سرفه ی او شدیدتر شد.
#هنر_شفاف_اندیشیدن
#رولف_دوبلی
@SinaYavarian
http://www.yavarian.ir