🙏 پروردگارا...
زندگی سرشار از هزاران نگرانیست
و ذهن از یک فکر به سوی فکر دیگر پرواز میکند,
در میان چنین هیاهویی
شنیدن ندای خاموشی که در قلبم
با من سخن میگوید, دشوار است.
خدایا:
مرا موهبت آن بخش
که ذهنم در کشاکش این غوغای روزمره
بر تو متمرکز باشد
و هر روز دقایقی با تو ارتباط برقرار کنم.
چنان متبرکم کن
که ندای تو را بشنوم و سیمای تورا
که پر از لطف و زیبایی ست به چشم دل مشاهده کنم.
@Mehdi_Labbafi
زندگی سرشار از هزاران نگرانیست
و ذهن از یک فکر به سوی فکر دیگر پرواز میکند,
در میان چنین هیاهویی
شنیدن ندای خاموشی که در قلبم
با من سخن میگوید, دشوار است.
خدایا:
مرا موهبت آن بخش
که ذهنم در کشاکش این غوغای روزمره
بر تو متمرکز باشد
و هر روز دقایقی با تو ارتباط برقرار کنم.
چنان متبرکم کن
که ندای تو را بشنوم و سیمای تورا
که پر از لطف و زیبایی ست به چشم دل مشاهده کنم.
@Mehdi_Labbafi
Audio
#مانترا
Om Satchitananda Parabrahma
Purushothama Paramatma
Sri Bhagavati Sametha
Sri Bhagavate Namaha
قادر مطلق را نیایش می کنم، آفریدگار جهان و انسان را
آنکه هرگاه فرا می خوانمش به قلبم وارد می شود و ندای درونم می گردد,
در هر زمان کمک و هدایتم کن
@Mehdi_Labbafi
Om Satchitananda Parabrahma
Purushothama Paramatma
Sri Bhagavati Sametha
Sri Bhagavate Namaha
قادر مطلق را نیایش می کنم، آفریدگار جهان و انسان را
آنکه هرگاه فرا می خوانمش به قلبم وارد می شود و ندای درونم می گردد,
در هر زمان کمک و هدایتم کن
@Mehdi_Labbafi
هر زخمی که امروز تجربه میکنی،
قدرتی است که فردا احساس میکنی،
برای هر چالشی که
باهاش روبرو میشی،
فرصتی وجود داره برای رشدت...
@Mehdi_Labbafi
قدرتی است که فردا احساس میکنی،
برای هر چالشی که
باهاش روبرو میشی،
فرصتی وجود داره برای رشدت...
@Mehdi_Labbafi
مورچه باش، ولی متفاوت باش...
وقتی انگشتت رو در مسیر مورچه ای میذاری منتظر نمیشه تا انگشتت رو برداری، بلکه مسیرشو عوض میکنه.
@Mehdi_Labbafi
وقتی انگشتت رو در مسیر مورچه ای میذاری منتظر نمیشه تا انگشتت رو برداری، بلکه مسیرشو عوض میکنه.
@Mehdi_Labbafi
جمعه های دلگیر هم می آید و میرود مثل تمام روزها و شب هایی که دلتنگ بودیم و صبح روزِ بعد، بی پروا و گستاخ تر به راه خود ادامه دادیم ، مثل تمام کارهایی که عادت ، جزئی از اموراتمان گشت و آن را سپری کرده ایم .
دست خودمان که نیست هرچیزی، از حدش فراتر رود سخت میشود ما هم که همچون کرگدن هایی سخت جان، دلتنگی هایمان را قورت می دهیم و به روی خودمان هم نمی آوریم که چه بلایی دارد به سرمان می آید . .!
امان از روزی که دلتنگی هایت عادت شود، که دلت یاد بگیرد چه زمانی و کجا باید تنگ شود. ما آدم های نازک دلِ دیروز، سخت جانانِ امروزیم که جمعه های دلگیر را تاب می آوریم . . .
@Mehdi_Labbafi
دست خودمان که نیست هرچیزی، از حدش فراتر رود سخت میشود ما هم که همچون کرگدن هایی سخت جان، دلتنگی هایمان را قورت می دهیم و به روی خودمان هم نمی آوریم که چه بلایی دارد به سرمان می آید . .!
امان از روزی که دلتنگی هایت عادت شود، که دلت یاد بگیرد چه زمانی و کجا باید تنگ شود. ما آدم های نازک دلِ دیروز، سخت جانانِ امروزیم که جمعه های دلگیر را تاب می آوریم . . .
@Mehdi_Labbafi
آدمهایی که
زیاد دوستت دارند را
بیشتر دوست داشته باش
و آنهایی که
زود ترکت میکنند را
زودتر فراموش کن!
زندگی همین است...
تعادل میان عشق و نفرت،
تعادل میان بودنها و نبودنها،
تعادل میان آمدنها و رفتنها.
زندگی مرزی است
که میگذاری تا کسی،
هستیِ تو را نیست نکند؛
مرزی برای آنهایی که
میگویند: "دوستت دارم
و همیشه با تو خواهم ماند"...
@Mehdi_Labbafi
زیاد دوستت دارند را
بیشتر دوست داشته باش
و آنهایی که
زود ترکت میکنند را
زودتر فراموش کن!
زندگی همین است...
تعادل میان عشق و نفرت،
تعادل میان بودنها و نبودنها،
تعادل میان آمدنها و رفتنها.
زندگی مرزی است
که میگذاری تا کسی،
هستیِ تو را نیست نکند؛
مرزی برای آنهایی که
میگویند: "دوستت دارم
و همیشه با تو خواهم ماند"...
@Mehdi_Labbafi
من با نصف دوستام وسط راه دیگه نتونستم رفاقت کنم
چون اونا تازه یه کاراییو شروع کردن که من خیلی وقت بود تمومش کرده بودم .
یه جاهایی میرفتن که من پامو توش نمیزاشتم .
با آدمایی معاشرت میکردن
که حتی حرف زدن باهاشون برای من و شخصیتم سنگین بود.
خلاصه طرفدار چیزایی بودن که
واسه سبک زندگی من فقط یه مشت خاطرات دموده
یا از محالات زندگیم بود.
حذفشون کردم چون که من آدم تکرار اشتباه نیستم.
آدم نقش بازی کردنم نیستم.
آیندمو میبینم و دنبال چیزایی میرم که
به خودم یک کمکی کرده باشم و باعث پیشرفت زندگیم بشم..
@Mehdi_Labbafi
چون اونا تازه یه کاراییو شروع کردن که من خیلی وقت بود تمومش کرده بودم .
یه جاهایی میرفتن که من پامو توش نمیزاشتم .
با آدمایی معاشرت میکردن
که حتی حرف زدن باهاشون برای من و شخصیتم سنگین بود.
خلاصه طرفدار چیزایی بودن که
واسه سبک زندگی من فقط یه مشت خاطرات دموده
یا از محالات زندگیم بود.
حذفشون کردم چون که من آدم تکرار اشتباه نیستم.
آدم نقش بازی کردنم نیستم.
آیندمو میبینم و دنبال چیزایی میرم که
به خودم یک کمکی کرده باشم و باعث پیشرفت زندگیم بشم..
@Mehdi_Labbafi
آدمها از دور مهربانترند، خوش اخلاقترند، صبورترند، بزرگترند، باگذشتترند، اصلا زیباترند، مثل عکسها. گاهی زوم کردن روی یک عکس و از نزدیک دیدنش، نظرمان را به کل دربارهی آن تصویر عوض میکند.
بعضی از آدمها هم هستند، که همانطوری که فقط یک نیمرخشان توی عکسها خوب میافتد، تنها یک بُعد از شخصیتشان خوب است.
خلاصه بگویم، نزدیک شدن به آدمها میتواند یکی از بزرگترین اشتباهات باشد. بیشتر وقتها، آدمها را از دور دوست بداریم بهتر است...
@Mehdi_Labbafi
بعضی از آدمها هم هستند، که همانطوری که فقط یک نیمرخشان توی عکسها خوب میافتد، تنها یک بُعد از شخصیتشان خوب است.
خلاصه بگویم، نزدیک شدن به آدمها میتواند یکی از بزرگترین اشتباهات باشد. بیشتر وقتها، آدمها را از دور دوست بداریم بهتر است...
@Mehdi_Labbafi
ما به تمام کسانی که خواسته و ناخواسته
در سخت ترین شرایط،ترکمان کرده اند مدیونیم.چرا که آن ها تنها
کسانی بودند که ما را از ارزش واقعی خودمان آگاه کردند و یادمان داده اند؛ تنها دست هایی که تا آخر مسیر، شانه هایمان را محکم نگه میدارند و رفیق خواهند ماند،دست های خودمان است...
و این تجربه ، راه حلی است شبیه به یک
کلید، در مقابل تمامِ درهای بسته ی این زندگی..
@Mehdi_Labbafi
در سخت ترین شرایط،ترکمان کرده اند مدیونیم.چرا که آن ها تنها
کسانی بودند که ما را از ارزش واقعی خودمان آگاه کردند و یادمان داده اند؛ تنها دست هایی که تا آخر مسیر، شانه هایمان را محکم نگه میدارند و رفیق خواهند ماند،دست های خودمان است...
و این تجربه ، راه حلی است شبیه به یک
کلید، در مقابل تمامِ درهای بسته ی این زندگی..
@Mehdi_Labbafi
مارتیک- آهوی پر کرشمه
@Iraniansong
🌲دمنوشی برای چشمهای یار !
ﭘﻨﺒﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﻪ ﺷﺪ ﭼﻮﻥ ﮔﻞ ﺷﮑﻔﺘﯽ؟
ﮔﻔﺖ ﺩﻭﺵخوﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮ ﺗﻦ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺷﺪﻡ!
گوش جان بسپاریم از " مارتیک " جان و روزمون رو کوک کنیم
@Mehdi_Labbafi
ﭘﻨﺒﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺘﻢ ﭼﻪ ﺷﺪ ﭼﻮﻥ ﮔﻞ ﺷﮑﻔﺘﯽ؟
ﮔﻔﺖ ﺩﻭﺵخوﺍﺏ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮ ﺗﻦ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﭘﯿﺮﺍﻫﻦ ﺷﺪﻡ!
گوش جان بسپاریم از " مارتیک " جان و روزمون رو کوک کنیم
@Mehdi_Labbafi
⠀
بهار آمد...⠀
چه خبری خوش تر از این؟!⠀
چه حسی بالاتر از این که سوز و سرمای زمستانِ دل انگیز؛ با آن غروب های زود هنگامش، رفت...⠀
پاییز عاشق کش و زمستانِ بی بدیل رفت و جایش را به بهار داد.⠀
چه لذتی بالاتر از این شکفتن های بسیار.⠀
خدا را نگاه کن...⠀
کمی سرت را رو به آسمان بگیر، تا ببینی خدا تمام رحمتش را روی سر تو می ریزد...⠀
گاهی خدا و مهربانی هایش باران می شود... گاهی شکوفه... گاهی می شود رعد و برق های بهاری.⠀
همه این ها نشانه است... که تو رد پای مهربانی خدا را بگیری و به منزل دوست برسی.⠀
کاری هم نداریم که هر کدام از ما با این نو شدن ها، یک قدم به دنیای ابدی مان نزدیک تر شده ایم.⠀
اما خوب است، لحظه ی تحویل سال به یاد آن روزی باشیم که دوست داریم، خداوند تمام گناهان ما را ببخشد.⠀
ببخشد و در رحمتش را به روی ما باز کند.⠀
پس ببخشید تمام دل گیری های زمانه را.⠀
هم دنیا را ببخشید، و هم مردمانش را.⠀
دل های شما جایگاه مهربانی خداست. ⠀
با لجاجت های کودکانه مان جای عشق و محبت را... جای دوستی ها را، آنقدر تنگ نکنیم که عشق، مجبور شود از خانه ی دل ما کوچ کند.⠀
بیاید به جای سبزه های گره زده ی عید، نفرت های گذشته را به رودخانه بسپاریم.⠀
بیاید یک بار هم که شده گره گشای دل خودمان باشیم.⠀
آن کسی که روزگاری دوست داشته ایم را، هنوز دوست بداریم... حتی اگر امروز دلش در خانه ی دیگری می تپد.⠀
بیایم چشم هایمان را باز کنیم. ما با عشق پا به این دنیا گذاشته ایم. پس حالا در روزهای نو شدن زمین، نقابی که روزگار روی چهره هامان گذاشته را برداریم. ⠀
مطمئن باشید یک روزی... یک جایی... آن کسی که انتظارش را داشتید؛ عاشق همین چهره ی ساده و بی نقاب شما می شود.⠀
با همین یک دوست و همسفر عاشق، می شود به جنگ تمام جاده های بی انتهای دنیا رفت.⠀
نفرت ها را دور بریزید.⠀
بگذارید دل هایتان کمی نفس بکشد.⠀
بیاید یک بار با این بهار، جوانه بزنیم.⠀
شاید این جوانه، روزی تا آسمانِ خدا رفت.⠀
باشد که رستگار شویم. ⠀
⠀
مهدی لبافی ⠀
تاریخ: یک/یک/یک ⠀
⠀
@Mehdi_Labbafi
بهار آمد...⠀
چه خبری خوش تر از این؟!⠀
چه حسی بالاتر از این که سوز و سرمای زمستانِ دل انگیز؛ با آن غروب های زود هنگامش، رفت...⠀
پاییز عاشق کش و زمستانِ بی بدیل رفت و جایش را به بهار داد.⠀
چه لذتی بالاتر از این شکفتن های بسیار.⠀
خدا را نگاه کن...⠀
کمی سرت را رو به آسمان بگیر، تا ببینی خدا تمام رحمتش را روی سر تو می ریزد...⠀
گاهی خدا و مهربانی هایش باران می شود... گاهی شکوفه... گاهی می شود رعد و برق های بهاری.⠀
همه این ها نشانه است... که تو رد پای مهربانی خدا را بگیری و به منزل دوست برسی.⠀
کاری هم نداریم که هر کدام از ما با این نو شدن ها، یک قدم به دنیای ابدی مان نزدیک تر شده ایم.⠀
اما خوب است، لحظه ی تحویل سال به یاد آن روزی باشیم که دوست داریم، خداوند تمام گناهان ما را ببخشد.⠀
ببخشد و در رحمتش را به روی ما باز کند.⠀
پس ببخشید تمام دل گیری های زمانه را.⠀
هم دنیا را ببخشید، و هم مردمانش را.⠀
دل های شما جایگاه مهربانی خداست. ⠀
با لجاجت های کودکانه مان جای عشق و محبت را... جای دوستی ها را، آنقدر تنگ نکنیم که عشق، مجبور شود از خانه ی دل ما کوچ کند.⠀
بیاید به جای سبزه های گره زده ی عید، نفرت های گذشته را به رودخانه بسپاریم.⠀
بیاید یک بار هم که شده گره گشای دل خودمان باشیم.⠀
آن کسی که روزگاری دوست داشته ایم را، هنوز دوست بداریم... حتی اگر امروز دلش در خانه ی دیگری می تپد.⠀
بیایم چشم هایمان را باز کنیم. ما با عشق پا به این دنیا گذاشته ایم. پس حالا در روزهای نو شدن زمین، نقابی که روزگار روی چهره هامان گذاشته را برداریم. ⠀
مطمئن باشید یک روزی... یک جایی... آن کسی که انتظارش را داشتید؛ عاشق همین چهره ی ساده و بی نقاب شما می شود.⠀
با همین یک دوست و همسفر عاشق، می شود به جنگ تمام جاده های بی انتهای دنیا رفت.⠀
نفرت ها را دور بریزید.⠀
بگذارید دل هایتان کمی نفس بکشد.⠀
بیاید یک بار با این بهار، جوانه بزنیم.⠀
شاید این جوانه، روزی تا آسمانِ خدا رفت.⠀
باشد که رستگار شویم. ⠀
⠀
مهدی لبافی ⠀
تاریخ: یک/یک/یک ⠀
⠀
@Mehdi_Labbafi
همیشه فکر میکردم گذشت
زمان همه زخمها و دردهای مارا تسکین
میدهد اما فهمیدم گذشت
سالهای عمر به ما اجازه میدهد
تا با حضور زخمهایمان کنار بیاییم و
بتوانیم با درد هامان آشتی کنیم...
بزرگترین پیروزی در زندگی هرکس
سازگار شدن با اتفاقهای
محیط اطرافش میتواند باشد.
میتوانیم با انسان بودن خودمان
نمک روی زخمهای دیگران نباشیم.
و با پنجه های روح خشن خود
قلبِ احساس لطیف دیگران را نخراشیم.
و مهربانی را ریشه کن نکنیم .
@Mehdi_Labbafi
زمان همه زخمها و دردهای مارا تسکین
میدهد اما فهمیدم گذشت
سالهای عمر به ما اجازه میدهد
تا با حضور زخمهایمان کنار بیاییم و
بتوانیم با درد هامان آشتی کنیم...
بزرگترین پیروزی در زندگی هرکس
سازگار شدن با اتفاقهای
محیط اطرافش میتواند باشد.
میتوانیم با انسان بودن خودمان
نمک روی زخمهای دیگران نباشیم.
و با پنجه های روح خشن خود
قلبِ احساس لطیف دیگران را نخراشیم.
و مهربانی را ریشه کن نکنیم .
@Mehdi_Labbafi
به تعداد آدمهای روی کره خاکی
تفاوت فکر و نگرش وجود داره!
پس این را بپذیر؛
کسی که تفکرش باتو متفاوت است،
دشمنت نیست
انسان دیگریست!
@Mehdi_Labbafi
تفاوت فکر و نگرش وجود داره!
پس این را بپذیر؛
کسی که تفکرش باتو متفاوت است،
دشمنت نیست
انسان دیگریست!
@Mehdi_Labbafi
در زندگیم سختی هایی را تحمل کردم که پیش از واقعه گمان نداشتم بتوانم.
حتی بعدها باور نکردم که در آن ماجرا تاب آوردم.
انسان خودش را نمیشناسد، خصوصا قدرت هایش را.
@Mehdi_Labbafi
حتی بعدها باور نکردم که در آن ماجرا تاب آوردم.
انسان خودش را نمیشناسد، خصوصا قدرت هایش را.
@Mehdi_Labbafi
هیچوقت یادم نمیره...
ده - یازده سالم که بود تو بازی با بچه های فامیل پام گیر کرد به پای یکیشون و افتادم... ساق پای راستم خورد به لبه ی آجر و زخم شد... بدجور زخم شد... خیلی درد کشیدم...خیلی طول کشید تا کم کم جای اون زخم یکم بهتر شد و کمتر اذیتم کرد...
اون روزا فقط یه دوست صمیمی داشتم... دوستی که مثل خانوادم بود... دوستی که بهش اعتماد داشتم...
تو مدرسه فقط اون می دونست ساق پای راستم زخم شده...اون تنها کسی بود که جای زخمم رو بلد بود...
چند روز بعد از این اتفاق با دوستم بحثمون شد...یادم نمیاد سر چی...یادم نمیاد کی مقصر بود... فقط یادمه زنگ ورزش بود و داشتیم فوتبال بازی می کردیم...وسط فوتبال وقتی داشتم شوت می زدم با کف پا اومد ساق پای راستم رو زد...کاری به توپ نداشت... اومد که زخمم رو بزنه... زخمم دوباره تازه شد! دوباره درد و درد و درد... چند روز بعدش دوباره با هم رفیق شدیم...ولی دیگه هیچوقت نذاشتم بفهمه دردم چیه...زخمم کجاست...
از این اتفاق سال ها می گذره ولی هروقت کسی رو می بینم که درد داره، زخم داره، بهش میگم هیچوقت هیچوقت هیچوقت نذار کسی بفهمه جای زخمت کجاست... نذار بفهمه چی نابودت می کنه...شاید یه روز زخم شد رو زخمت ! زخمت رو...دردت رو واسه خودت نگه دار...
میگم مراقب اونایی که جای زخمت رو بلدن باش...اونا می تونن با یه حرف... با یه کنایه... با یه خاطره کاری کنن که دوباره زخمت سر باز کنه... دوباره تو می مونی و درد و درد
@Mehdi_Labbafi
ده - یازده سالم که بود تو بازی با بچه های فامیل پام گیر کرد به پای یکیشون و افتادم... ساق پای راستم خورد به لبه ی آجر و زخم شد... بدجور زخم شد... خیلی درد کشیدم...خیلی طول کشید تا کم کم جای اون زخم یکم بهتر شد و کمتر اذیتم کرد...
اون روزا فقط یه دوست صمیمی داشتم... دوستی که مثل خانوادم بود... دوستی که بهش اعتماد داشتم...
تو مدرسه فقط اون می دونست ساق پای راستم زخم شده...اون تنها کسی بود که جای زخمم رو بلد بود...
چند روز بعد از این اتفاق با دوستم بحثمون شد...یادم نمیاد سر چی...یادم نمیاد کی مقصر بود... فقط یادمه زنگ ورزش بود و داشتیم فوتبال بازی می کردیم...وسط فوتبال وقتی داشتم شوت می زدم با کف پا اومد ساق پای راستم رو زد...کاری به توپ نداشت... اومد که زخمم رو بزنه... زخمم دوباره تازه شد! دوباره درد و درد و درد... چند روز بعدش دوباره با هم رفیق شدیم...ولی دیگه هیچوقت نذاشتم بفهمه دردم چیه...زخمم کجاست...
از این اتفاق سال ها می گذره ولی هروقت کسی رو می بینم که درد داره، زخم داره، بهش میگم هیچوقت هیچوقت هیچوقت نذار کسی بفهمه جای زخمت کجاست... نذار بفهمه چی نابودت می کنه...شاید یه روز زخم شد رو زخمت ! زخمت رو...دردت رو واسه خودت نگه دار...
میگم مراقب اونایی که جای زخمت رو بلدن باش...اونا می تونن با یه حرف... با یه کنایه... با یه خاطره کاری کنن که دوباره زخمت سر باز کنه... دوباره تو می مونی و درد و درد
@Mehdi_Labbafi