کلینیک تخصصی روان درمانی مهلا:
افراد مختلف، فرصتهای یکسانی در زندگی ندارند.
اما همگی این فرصت را دارند که از دیروزِ خود بهتر باشند.
@mahlaclinic1
@mahlaclinic2
افراد مختلف، فرصتهای یکسانی در زندگی ندارند.
اما همگی این فرصت را دارند که از دیروزِ خود بهتر باشند.
@mahlaclinic1
@mahlaclinic2
MahlaClinic
گودیناف.pdf
کار عملی آزمون های روانی 1(ارزیابی هوش)، جلسه فردا 8 اردیبهشت:آزمون دومینو D48 و آزمون هوشی گودیناف. لطفا آزمونها رو به همراه داشته باشید.
MahlaClinic
Photo
نقاشی کودک جهت ارزیابی هوش در کلاس آزمونهای روانی 1(هوش) به همراه داشته باشید.
Forwarded from MahlaClinic
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از همه توانت برای بهتر شدن استفاده کن
حیف است که امروز هم همان کسی باشی
که دیروز بودی
@mahlaclinic1
@mahlaclinic2
حیف است که امروز هم همان کسی باشی
که دیروز بودی
@mahlaclinic1
@mahlaclinic2
🌱و من مدام تصمیم میگرفتم و صدایی در ذهنم میپیچید 🌱
◀️ فردین علیخواه(جامعهشناس)
با اتوبوس به سمت یکی از شهرهای شمالی کشور میرفتم و مشغول مطالعۀ کتاب بودم. دو دختر نوجوان در صندلی جلو نشسته بودند و با یک آهنگِ دیس دیس دار سرشان را به چپ و راست تکان میدادند و با خوانندۀ آهنگ می خواندند! ترانه را کامل حفظ بودند. از لای دو صندلی به آنها نگاه کردم. دو نفرشان از یک هدفون استفاده میکردند و هرکدامشان یکی از گوشیها را در گوشش داشت. شدیداً غرقِ دنیای خودشان بودند. من نمیتوانستم مطالعه کنم. چون علاوه بر آنکه صدای زیری از هدفون به گوش میرسید آنها هم با آهنگ زمزمه میکردند! با خودم درگیر بودم که به آنها تذکر بدهم یا نه. البته من با کلمۀ تذکر مشکل دارم چون برایم تداعیکنندۀ خط کش استیل، مداد لای انگشت و یا زدن دستبند به دست است! خودم را قانع کردم که تذکر که نه، ولی خواهش کنم که مراعات کنند.
از خودم پرسیدم که چگونه بگویم و چه بگویم؟ این خیلی مهم است. سناریوهای مختلفی از ذهنم عبور کرد. چون در سن حسّاسی بودند نمیخواستم که از واکنش من ناراحت شوند. هر بار تصمیم میگرفتم بلند شوم و خواستهام را بیان کنم صدایی در درونم شروع به حرف زدن میکرد: "خودمانیم. اگر این دو دختر، پسر بودند بازهم از آنها میخواستی که مراعات کنند؟ مطمئن هستی که با دختر بودن آنها مشکل نداری و مسئله جنسیت در میان نیست؟ مطمئن هستی که هنجارهای سنّتی حاکم بر جامعه که این رفتارها را برای دختران نمیپسندد دلیل واکنش تو نیست؟ واقعاً اگر این دو نفر پسر بودند مانند مادربزرگ خدابیامرزت که فقط وقتی پسرها میخندیدند میگفت "خدایا دل همه جوانان را شاد کن" از خندۀ آنها خوشحال نمیشدی؟
خودم را قانع کردم که این حرفها نیست و تصمیم گرفتم که خواستهام را بگویم. باز صدایی در درونم شروع به حرف زدن کرد: "واقعاً صدای آنها مزاحم توست؟ بگذار صادق باشیم. آیا تو به حال آنها غبطه نمیخوری؟ به حال آنها حسودیت نمیشود؟ نسل خودت را با نسل آنها مقایسه نمیکنی؟ نسل تو مدام خودش را سانسور کرد. خودش نبود و جامعه مدام خواستهها و انتظاراتش را به او تحمیل کرد. آیا مطمئن هستی که عقدههای سرکوبشدهات دلیل تذکر تو نیست؟"
خودم را قانع کردم که اینطور نیست. باز صدایی در درونم شروع به حرف زدن کرد:"یادت هست در یکی از کشورهای اروپایی دو دختر جوان را دیدی که با آهنگی زمزمه میکردند و گفتی که در اروپا چقدر جوانان شادند و جوانان کشور من چقدر غمگین. حالا که شادی جوانان کشورت را می بینی میخواهی به آنها تذکر بدهی،خجالت نمیکشی؟"
و من مدام تصمیم میگرفتم و صدایی در ذهنم میپیچید:
-"مطمئن هستی که همین برخوردهای بهظاهر کوچک تو، بهتدریج این جوانان را به نتیجهگیریهای کلی و جدی نخواهد رساند: این نتیجه که "ایران جای ماندن نیست!"
-"مطمئن هستی که تذکر تو آنها را عاشق غرب نخواهد کرد یا آرزوی زندگی در غرب را بر دل آنان نخواهد گذاشت؟ باعث نخواهد شد که مانند میلیونها ایرانی که رفتهاند آنان نیز عزمشان را برای مهاجرت جزم کنند؟ باعث نخواهد شد که با حسرت به مجریان جوان و خندان شبکۀ من و تو خیره شوند؟"
-نمیتوانی تحمل ات را کمی بالا ببری و جوانی آنها را درک کنی، طوری که تو مطالعه کنی و آنها هم جوانی کنند؟
-چگونه میخواهی به آنها بگویی؟ آیا میخواهی از جایت بلند شوی و بگویی؟ اگر بایستی و بگویی توجه مسافران دیگر به موضوع جلب خواهد شد و ممکن است غرور آنها بشکند. ممکن است ضربه روانی بخورند. مثل نسل خودت که خیلی جاها به او خیلی بد تذکر دادند و عقدهای شد، نابود شد. بهتر نیست از لای صندلی بگویی؟ اگر نشسته باشی و سرت را به جلو خم کنی بیشتر بیانگر خواهش و تواضع خواهد بود. احتمال اینکه آنها هم ناراحت شوند هم خیلی کمتر میشود.
-چگونه میخواهی بگویی که متوجه شوند یک مسئله مدنی و شهروندی مطرح است و نه مسئلهای ایدئولوژیک. اینکه تصور نکنند تو آدم متعصبی هستی.
و...
بعد از آنکه عزمم را برای گفتن جزم کردم سرم را از لای صندلی به جلو خم کردم تا خواهشم را مطرح کنم. واقعاً این بار میخواستم بگویم. دیدم هر دو خوابند! ضبط هم خاموش است! کمی صبوری و تحمل من میتوانست مشکل را حل کند.
✅کانال نویسنده: @fardinalikhah
✅ارسال نظر: @alikhahfardin
◀️ فردین علیخواه(جامعهشناس)
با اتوبوس به سمت یکی از شهرهای شمالی کشور میرفتم و مشغول مطالعۀ کتاب بودم. دو دختر نوجوان در صندلی جلو نشسته بودند و با یک آهنگِ دیس دیس دار سرشان را به چپ و راست تکان میدادند و با خوانندۀ آهنگ می خواندند! ترانه را کامل حفظ بودند. از لای دو صندلی به آنها نگاه کردم. دو نفرشان از یک هدفون استفاده میکردند و هرکدامشان یکی از گوشیها را در گوشش داشت. شدیداً غرقِ دنیای خودشان بودند. من نمیتوانستم مطالعه کنم. چون علاوه بر آنکه صدای زیری از هدفون به گوش میرسید آنها هم با آهنگ زمزمه میکردند! با خودم درگیر بودم که به آنها تذکر بدهم یا نه. البته من با کلمۀ تذکر مشکل دارم چون برایم تداعیکنندۀ خط کش استیل، مداد لای انگشت و یا زدن دستبند به دست است! خودم را قانع کردم که تذکر که نه، ولی خواهش کنم که مراعات کنند.
از خودم پرسیدم که چگونه بگویم و چه بگویم؟ این خیلی مهم است. سناریوهای مختلفی از ذهنم عبور کرد. چون در سن حسّاسی بودند نمیخواستم که از واکنش من ناراحت شوند. هر بار تصمیم میگرفتم بلند شوم و خواستهام را بیان کنم صدایی در درونم شروع به حرف زدن میکرد: "خودمانیم. اگر این دو دختر، پسر بودند بازهم از آنها میخواستی که مراعات کنند؟ مطمئن هستی که با دختر بودن آنها مشکل نداری و مسئله جنسیت در میان نیست؟ مطمئن هستی که هنجارهای سنّتی حاکم بر جامعه که این رفتارها را برای دختران نمیپسندد دلیل واکنش تو نیست؟ واقعاً اگر این دو نفر پسر بودند مانند مادربزرگ خدابیامرزت که فقط وقتی پسرها میخندیدند میگفت "خدایا دل همه جوانان را شاد کن" از خندۀ آنها خوشحال نمیشدی؟
خودم را قانع کردم که این حرفها نیست و تصمیم گرفتم که خواستهام را بگویم. باز صدایی در درونم شروع به حرف زدن کرد: "واقعاً صدای آنها مزاحم توست؟ بگذار صادق باشیم. آیا تو به حال آنها غبطه نمیخوری؟ به حال آنها حسودیت نمیشود؟ نسل خودت را با نسل آنها مقایسه نمیکنی؟ نسل تو مدام خودش را سانسور کرد. خودش نبود و جامعه مدام خواستهها و انتظاراتش را به او تحمیل کرد. آیا مطمئن هستی که عقدههای سرکوبشدهات دلیل تذکر تو نیست؟"
خودم را قانع کردم که اینطور نیست. باز صدایی در درونم شروع به حرف زدن کرد:"یادت هست در یکی از کشورهای اروپایی دو دختر جوان را دیدی که با آهنگی زمزمه میکردند و گفتی که در اروپا چقدر جوانان شادند و جوانان کشور من چقدر غمگین. حالا که شادی جوانان کشورت را می بینی میخواهی به آنها تذکر بدهی،خجالت نمیکشی؟"
و من مدام تصمیم میگرفتم و صدایی در ذهنم میپیچید:
-"مطمئن هستی که همین برخوردهای بهظاهر کوچک تو، بهتدریج این جوانان را به نتیجهگیریهای کلی و جدی نخواهد رساند: این نتیجه که "ایران جای ماندن نیست!"
-"مطمئن هستی که تذکر تو آنها را عاشق غرب نخواهد کرد یا آرزوی زندگی در غرب را بر دل آنان نخواهد گذاشت؟ باعث نخواهد شد که مانند میلیونها ایرانی که رفتهاند آنان نیز عزمشان را برای مهاجرت جزم کنند؟ باعث نخواهد شد که با حسرت به مجریان جوان و خندان شبکۀ من و تو خیره شوند؟"
-نمیتوانی تحمل ات را کمی بالا ببری و جوانی آنها را درک کنی، طوری که تو مطالعه کنی و آنها هم جوانی کنند؟
-چگونه میخواهی به آنها بگویی؟ آیا میخواهی از جایت بلند شوی و بگویی؟ اگر بایستی و بگویی توجه مسافران دیگر به موضوع جلب خواهد شد و ممکن است غرور آنها بشکند. ممکن است ضربه روانی بخورند. مثل نسل خودت که خیلی جاها به او خیلی بد تذکر دادند و عقدهای شد، نابود شد. بهتر نیست از لای صندلی بگویی؟ اگر نشسته باشی و سرت را به جلو خم کنی بیشتر بیانگر خواهش و تواضع خواهد بود. احتمال اینکه آنها هم ناراحت شوند هم خیلی کمتر میشود.
-چگونه میخواهی بگویی که متوجه شوند یک مسئله مدنی و شهروندی مطرح است و نه مسئلهای ایدئولوژیک. اینکه تصور نکنند تو آدم متعصبی هستی.
و...
بعد از آنکه عزمم را برای گفتن جزم کردم سرم را از لای صندلی به جلو خم کردم تا خواهشم را مطرح کنم. واقعاً این بار میخواستم بگویم. دیدم هر دو خوابند! ضبط هم خاموش است! کمی صبوری و تحمل من میتوانست مشکل را حل کند.
✅کانال نویسنده: @fardinalikhah
✅ارسال نظر: @alikhahfardin
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
افتخاری جدید در دنیا برای ۸۰ میلیون ایرانی رقم خورد! دختر ۱۱ ساله ایرانی به عنوان باهوش ترین انسان کل تاریخ بشریت شناخته شد و حتی رکورد ذهنی انیشتن و استیون هاوگینگ را هم شکست! این دختر در آزمون هوشی دانشگاه آکسفورد نمره هوشی ۱۶۲ را گرفت که تاکنون هیچ انسانی در دنیا موفق به ثبت آن نشده و از نابغه ترین نوابغ هم پیشی گرفت!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درمان شناختی رفتاری(CBT) چیست؟
Forwarded from Mahlaclinic (کلینیک تخصصی روان درمانی مهلا)
@mahlaclinic1
💥توصیههای #تغذیه ای برای كودكان مبتلا به بیش فعالی
* رژیم كم شكر، پرهیز از خوردن قندهای ساده و شیرینیها
* استفاده #بیشتر از پروتئینها مثل مرغ، تخم مرغ، گوشت قرمز
* حذف یا كاهش آلرژنهای غذایی مثل: بادام زمینی، تخم مرغ، شكلات، پنیر، شكر، گندم، سویا، گیلاس، آلبالو، توت فرنگی،كشمش، نوشابهها، هلو، آلو، پرتقال، بیسكویت، سیب، توت، گوجه فرنگی، خیار، آدامس، سس، آبلیمو، كنسروها، مربا، ترشی، كمپوتها، قهوه و چای .
* درمان كمبودهای تغذیه ای و استفاده از مكملهای غذایی
* حذف یا كاهش افزودنیهای خوراكی و رنگهای مصنوعی مثل : بادام بو داده ، ادویههای معطر ، آبنباتها، كیكها، دسرها، غلات صبحانه و نوشابهها
* استفاده از منابع غذایی حاوی امگا- 3 مانند ماهی ، روغن زیتون و گردو در برنامه غذایی روزانه
* استفاده از میوه و سبزی تازه
* حذف غذاهای سرخ شده
* محدودیت مصرف فرآوردههای لبنی
* حذف كاكائو، شكلاتهای حاوی قهوه ونسكافه، نوشابههای رنگی، چیپس و پفك
* افزایش مصرف آب.
@mahlaclinic1
💥توصیههای #تغذیه ای برای كودكان مبتلا به بیش فعالی
* رژیم كم شكر، پرهیز از خوردن قندهای ساده و شیرینیها
* استفاده #بیشتر از پروتئینها مثل مرغ، تخم مرغ، گوشت قرمز
* حذف یا كاهش آلرژنهای غذایی مثل: بادام زمینی، تخم مرغ، شكلات، پنیر، شكر، گندم، سویا، گیلاس، آلبالو، توت فرنگی،كشمش، نوشابهها، هلو، آلو، پرتقال، بیسكویت، سیب، توت، گوجه فرنگی، خیار، آدامس، سس، آبلیمو، كنسروها، مربا، ترشی، كمپوتها، قهوه و چای .
* درمان كمبودهای تغذیه ای و استفاده از مكملهای غذایی
* حذف یا كاهش افزودنیهای خوراكی و رنگهای مصنوعی مثل : بادام بو داده ، ادویههای معطر ، آبنباتها، كیكها، دسرها، غلات صبحانه و نوشابهها
* استفاده از منابع غذایی حاوی امگا- 3 مانند ماهی ، روغن زیتون و گردو در برنامه غذایی روزانه
* استفاده از میوه و سبزی تازه
* حذف غذاهای سرخ شده
* محدودیت مصرف فرآوردههای لبنی
* حذف كاكائو، شكلاتهای حاوی قهوه ونسكافه، نوشابههای رنگی، چیپس و پفك
* افزایش مصرف آب.
@mahlaclinic1
Forwarded from Mahlaclinic (کلینیک تخصصی روان درمانی مهلا)
به جای نابغه، خوشبخت تربیت کنید❗️
خانواده ها میخواهند کودکشان را فلان کلاس و موسسه ثبت نام کنند تا نابغه شود و بعد از کلی رفت و آمد، نتیجه ای جز خشم و اضطراب و افسردگی برای کودکشان ندارد!
گیریم که کودک شما بتواند یک عدد 8 رقمی را در یک عدد 5 رقمی ضرب کند و جوابش را در یک صدم ثانیه بگوید، یا بتواند در 15 سالگی لیسانس بگیرد، یا حافظ کل دیوان حافظ و سعدی و مولانا شود، آیا آن وقت میتواند درست زندگی کند؟ از زندگی لذت ببرد؟ مسایلش را حل کند؟ درست تصمیم بگیرد؟ دوست پیدا کند؟ اصلا میتواند بخندد؟
کودکان ما نیازی به نابغه شدن ندارند، اما نیاز دارند که بدانند چگونه زندگی کنند 👌😊
✨کانال کلینیک مهلا
@mahlaclinic
https://t.me/mahlaclinic1
خانواده ها میخواهند کودکشان را فلان کلاس و موسسه ثبت نام کنند تا نابغه شود و بعد از کلی رفت و آمد، نتیجه ای جز خشم و اضطراب و افسردگی برای کودکشان ندارد!
گیریم که کودک شما بتواند یک عدد 8 رقمی را در یک عدد 5 رقمی ضرب کند و جوابش را در یک صدم ثانیه بگوید، یا بتواند در 15 سالگی لیسانس بگیرد، یا حافظ کل دیوان حافظ و سعدی و مولانا شود، آیا آن وقت میتواند درست زندگی کند؟ از زندگی لذت ببرد؟ مسایلش را حل کند؟ درست تصمیم بگیرد؟ دوست پیدا کند؟ اصلا میتواند بخندد؟
کودکان ما نیازی به نابغه شدن ندارند، اما نیاز دارند که بدانند چگونه زندگی کنند 👌😊
✨کانال کلینیک مهلا
@mahlaclinic
https://t.me/mahlaclinic1
Forwarded from Mahlaclinic (کلینیک تخصصی روان درمانی مهلا)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌸هشت موردی که باید هر روز به فرزند خود بگویید..
@mahlaclinic1
🌸🍃 🇯🇴🇮🇳 ↯
https://telegram.me/mahlaclinic1
@mahlaclinic1
🌸🍃 🇯🇴🇮🇳 ↯
https://telegram.me/mahlaclinic1