مطالب كوهنوردي
2.66K subscribers
5.52K photos
244 videos
100 files
737 links
جهت ارسال مطالب،عكس ها و ...

@rahim_akbari

————————————————ارائه نظرات،پيشنهادات و انتقادات :
@mehrshadmaleki
Download Telegram
_به نظرتان اگر در جریان حادثه‌ی سقوط کودک اصفهانی، باشگاه مربوطه مقصر شناخته شود و حکم تعلیق فعالیت برای آن صادر شود... آیا انجمن کوه‌نوردان مانند داستان فاجعه کول جنون و مرگ 9 ‌کوه‌نورد با تمام قوا برای اعتراض به حکم تعلیق فعالیت باشگاه وارد صحنه می‌شود و نشست مطبوعاتی برگزار می‌کند؟

_ نوع تعبیر و روایت "خودی‌ها و غیرخودی‌ها" در انجمن کوه‌نوردان، دقیقا به نوع واکنش و عکس‌العمل آنان ارتباط دارد!!
@news83kouh

احتمالا دوستان در فدارسیون و هیات منتظرند تا خانواده از رنجشان کاسته شود و با قهرمان خواندن مصدوم حادثه آبها را از آسیاب بیندازند.
زمانی که نقد حوادث میشد مربیان دلسوز و همنوردانمان آشکارا مورد تهدید قرار گرفتند و در حادثه کول جنو نفوذ حادثه سازان و مقصرین چنان قوی بود که گزارشگری از این حادثه آنهم در شبکه سراسری از نقد و نقد کنندگان حادثه انتقاد کردند.
بنظرم همان قول رئیس هیات اصفهان درست است!
"حادثه وحشتناک آرمان آخرین" نخواهد بود!!!! زمانی که افرادی که بی مبالاتی شان منجر به پرپر شدن جان انسانی میشود یا او را تا آخر عمر از اوج قله به پای معلولیت جسمی و آسیب جبران ناپذیری روحی میکشانند چنان طلبکارانه از حیثیت شخصی و آبروی خود داد سخن میرانند که مصدوم و خانواده جرات چنان دفاعی از حقوق خود را هم ندارد!
دلیل وقوع حوادث عمق در بستری دارد که شروع به رویش میکند.
بنظرم بیشتر از حمایتچی باید بانیان ابتدایی این حوادث مورد پیگرد قرار میگرفتند و این پیگرد درست از همان حوادث قبلی اگر انجام میشد این گسترش حوادث و این پررویی مجرمان را نداشتیم.
شاید حمایتچی آخرین شخصی است که باید بازخواست شود چرا که مقصر اصلی کسی است که به او اجازه چنین کاری را داده بود.
مثال معروف همان تیمورخان است که بجای دست دزد باید دست داروغه قطع شود!
افرادی که ارتکاب جرم برایشان عادی است و دقاع از جرم خود برایشان چنان حق مسجل می نماید که ادعای اعاده حیثیت هم دارند و در این میان مصدوم و خانواده ها هستند که کسی برای آنها طلب اعاده جان و روح آسیب دیده شان را نمیکند.

سلمان محمدی
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from انجمن پزشکی کوهستان ایران (حمید مساعدیان)
🅾 انجمن پزشکی کوهستان ایران:
فردا چهاردهمین کنگره سراسری پزشکی ورزشی در تهران برگزار می شود.

پانل کوهنوردی عصر روز پنجشنبه اجرا می گردد.

جزییات بیشتر در کانال انجمن پزشکی کوهستان ایران 👇👇👇👇👇👇 ملاحظه فرمائید.
@irmma
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
سختی کشیدن
در کوهنوردی
رنج نیست،
بلکه مقدمه ایست
برای پیروزی های بزرگ
در سرزمین کوه و کوهستان .
م.جدیری

۲۹ مهرماه روز کوهنوردی
بر شما کوهنوردان مبارکباد .
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران

در گفتگو با آقای حاجی صادق آقاجانی
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته‌هايي از کوهنوردي ايران

گفتگو با صادق آقاجاني

صادق آقاجاني از آن دست مديران ورزشي است که همواره مي شود بدون دردسر با او حرف زد يا مصاحبه کرد.
رفتن او از فدراسيون کوهنوردي بسيار عجيب بود، آن هم در زماني که سازمان تربيت بدني مدعي حمايت از ورزش هاي موفق و جهاني است.
حرف هاي آقاجاني جواب هاي لازم را به همه سوال هاي شکل گرفته در ذهن ما داد.
آنقدر خاکي و بي قيد حرف مي زد که حس کرديم ديگر از فضاي موجود در ورزش خسته شده است.
گرچه هنوز وقتي مي خواهد از انگيزه و علاقه اش به کوهنوردي بگويد، خون به رگهايش مي دود و صورتش قرمز مي شود.
در بعدازظهري از مهرماه?? و ماه مبارک رمضان به بازتاب ورزشي آمد تا در مورد ناگفته هايي که بيش از ?? سال است در سينه داشت با او گفتگو کنيم.
در حين گفتگو وقتي به ياد برادرش افتاد، بارها اشک در چشم هايش حلقه بست و بي اينکه چيزي بگويد، تنها سکوت کرد.
فرق آقاجاني را مي دانستيم اما باور کرديم که مديريت بي سر و صدا در حوزه ورزش ايران، يعني عاقبت صادق آقاجاني، گرچه خودش همه چيز را خير مي داند و از دست کسي ناراحت نيست.
صادق آقاجاني يکي از معدود ايراني هاي توانمند در طراحي و برنامه ريزي براي صعود به هيماليا است و بي شک کوهنوردي ايران يک وزنه جهاني و ملي را در حوزه مديريت خود از دست داد و اين امري نيست که به اين سادگي ها کتمان شود، گرچه خودش معتقد است نيروهاي متخصص و جوان در اين رشته زياد هستند و کار به پيش خواهد رفت.
متن کامل گفتگوي ??? دقيقه اي بازتاب ورزشي با صادق آقاجاني رئيس سابق فدراسيون کوهنوردي ايران در ادامه خواهد آمد:

س: آقاي آقاجاني از روزي بگوييد كه وارد كوهنوردي شديد؟

كوهنوردي از پيش از انقلاب، رشته ورزشي من بوده است.
صعود اول من به دماوند و سبلان پيش از انقلاب، نخستين حركت در سال 1360 بود كه مي‌خواستيم به مناسبت پيروزي انقلاب، صعود زمستاني كنيم.

رفتيم از فدراسيون كمك بگيريم كه آنان نيز اظهار علاقه كردند تا همكاري كنيم؛ اين مقدمه‌اي شد براي آمدن ما به كادر فني فدراسيون. سال 60،‌ حاج مصطفي داودي،‌ من را خواست و گفت:
بيا و فدراسيون را اداره كن؛
آن موقع كميته ملي المپيك در مجموعه شهيد شيرودي بود.

نقطه‌نظراتي كه ايشان در سال 60 براي اداره فدراسيون داشت، زياد با ايده‌هاي من نمي‌خواند، براي همين، به تفاهم نرسيديم.
آن وقت مي‌گفتند:
مسير خانم‌ها و آقايان را از هم جدا كنيد! پيش از انقلاب، جلوي من را گرفتند، ولي من آمدم 200 متر پايين‌تر از يك جاي ديگر رفتم، اين حرف ها عملي نبود.

تا اين كه سال 1362 داود شمس به واسطه يكي از دوستان، اين مسئوليت را پذيرفت، آمدم.
آن زمان تلاش مي‌كرديم كه بحث جنگ و يك‌سري شرايط و كارهاي نظامي در مناطق كوهستاني را نيز پيگيري كنيم،‌ چرا كه كارهاي كوهنوردي در آن زمان شرايط خاصي داشت و همين مانع رشد كوهنوردي شده بود.
با آمدن من، قضيه مقداري هموارتر و حركت‌هاي خوبي هم در آن زمان انجام شد، به گونه‌اي كه يك صعود به ديواره علم‌كوه در زمستان انجام گرفت و تعدادي از بچه‌هاي كوهنوردي با من همراه شدند.
به خاطر كارهاي آموزشي در مناطق جنگي و عمليا‌ت‌ها، اين کارها موجب شد كه عينك بدبيني از كوهنوردي برداشته شود.
تا اين كه مرحوم داودي، به عنوان نخستين ايراني به هيماليا مركزي به ارتفاع 7000 متري صعود كرد .
سال 1368 بود که اين صعود به صورت تيمي از سراسر جهان كه ايشان هم از ايران بود به قله وايت نيدل 7100 متري صورت گرفت.
هم‌زمان ما صعود بين‌المللي گذاشتيم و از چين و هند و پاكستان نفر به ايران آمد و ما صعود به دماوند را برگزار كرديم، تا ايران به سطح بين‌المللي راه پيدا كند و نتايج مثبتي شكل گيرد كه البته انعكاس خوبي هم داشت.

با آمدن دكتر غفوري‌فرد در سال 1369، بين من و ايشان يك مقدار اصطكاك به وجود آمد، به گونه‌اي كه من و آقاي داودي رفتيم پيش ايشان و گفتيم كه تا به امروز وضع بدين منوال بوده و اين‌گونه كار كرديم و نظر ما اين بوده است.

پایان قسمت اول
@khabarkooh
@koohiran
یاد یار
ناگفته‌هايي از کوهنوردي ايران
گفتگو با صادق آقاجاني

شهيد رجايي دست‌نوشته‌اي روي برگه كميته ملي المپيك دارد.
مرحوم داودي، نامه‌اي نوشته و از ايشان، استعلام كرده بود و آقاي رجايي نيز مطالبي را نوشته‌ بودند كه به عنوان منشور المپيك ايران مطرح بود؛ البته از آن عكسي هم در دست است.
خلاصه آن كه مرحوم داودي اين را به آقاي غفوري‌فرد نشان داد و او هم گرفت و نامه‌ را پرت كرد و گفت:
آقاي رجايي چند سال است كه شهيد شده، الان آقاي هاشمي رئيس‌جمهوره و من نيز رئيس سازمان تربيت بدني هستم!
به اين ترتيب، برخورد ما با وي كمي سرد شد تا اين كه آقاي داودي فوت كردند. اين ماجرا ادامه پيدا كرد تا اين كه من را عزل كردند؛ يعني 29 آذر ماه سال 1369.
اين گذشت تا سال 1373 كه مهندس هاشمي‌طبا و آقاي رضوي آمدند.
در برگشت، اوضاع كمي تغيير كرده بود و چون پتانسيل و شرايط جامعه مي‌طلبيد، تو انستيم حركات گسترده‌‌تري انجام دهيم.

از همان سال 62 به اين فكر بودم كه كارهاي خوبي در هيماليا انجام دهيم، در ديدار با مسئولان فدراسيون چين، آنها پيشنهاد كردند كه ايران و چين از جبهه شمالي صعود مشترك داشته باشند كه در سال 56 نيمه‌كاره مانده بود.
سال 62 آنها گفتند:
بياييد با هم اين كار را انجام دهيم، البته من نپذيرفتم و گفتم اگر قرار بر اين باشد، مستقل صعود مي‌كنيم.
به هر حال، براي اين كه بتوانيم به خواسته‌هايمان تحقق بخشيم، در سال 1373 حركات گسترده‌اي را آغاز كرديم؛ يعني طرح صعود 2500 نفري به دماوند. در سال 69 که همزمان با زلزله رودبار شد و نيروهايمان يك هفته رفتند به منطقه و در حد امكاناتي كه فراهم كرده بوديم کمک کرديم،
با برگشت دوباره آنها قضايا را به حركت درآوريم و صعود 2500 نفره شكل گرفت و يك هيجان خوبي در كوهنوردي كشورمان پديد آمد.
در پي آن، شروع به صعود 7000 متري كرديم.
نخستين صعودمان بر قله كومونيزم بود که 7395 متر ارتفاع داشت و بعدها با كمك مهندس شهنازي، صعود به قله خان‌تنگري بود.
7010 متر از قله‌هاي منطقه چيانگ‌شان بود و پس از آن هدف‌گيري كرديم 8000 متري را كه گاشربروم 2 در پاكستان بود كه به لطف خدا صعود خوبي برگزار شد.
در نخستين صعود 8000 متري با كوهنوردان خوبي در دنيا آشنا شديم، مثل «بونيتو» از اسپانيا و مرحوم «آناتولي بوكرايف".
خلاصه بلافاصله پس از آن، هدف‌گيري کرديم كه به اورست برويم.
براي صعود به اورست مسائل عديده‌اي وجود داشت.
شوري در كوهنوردان افتاده بود. تست‌هايي مي‌گرفتيم و در آن چندصد نفر شركت مي‌كردند.
واقعيت اين بود كه هيچ‌كس سطح كار را نمي‌دانست و همه گمان مي‌كردند، مي‌توانند.
خبر نداشتند كار چيه، تست چي هست و آزمون‌ها براي چيست.
با تجربيات و مطالعاتي كه بود، طراحي تست‌ها به خوبي انجام و تصميم گرفته‌ شد نخستين صعود اورست را انجام دهيم. براي همين، پيش از صعود رفتيم پيش آقاي هاشمي و ايشان از ما پشتيباني كردند و پس از گاشربروم قرار شد برويم تا براي اورست از ما حمايت كنند.
ولي آقاي هاشمي رفتند و آقاي خاتمي آمدند.
ما براي رفتن به اورست، مسايل پيچيده و عديده‌اي داشتيم و مهم‌ترين آن مشكل مالي بود.مهندس فائقي به واقع همواره يك تكيه‌گاه خوب براي ما بود و حتي در بدترين شرايط نه نمي‌گفت و ادامه مي‌داد او گفت كه برو خدا بزرگه و اين كار رو مي‌كنيم و همين براي ما دلگرمي بود.
بارها به آقايان و به آقاي مهر‌عليزاده گفتم:
اگر شما نمي‌توانيد حمايت كنيد، دست‌كم ما را سرد نكنيد.
خلاصه كارهاي صعود و بررسي‌ها را انجام داديم و تصميم گرفتيم كه تيم برود.

پایان قسمت دوم
@khabarkooh
@koohiran
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران
گفتگو با صادق آقاجانی

س: نخستين ايده صعود به اورست را چه كسي داد؟
ـ سال 60 بود، نخستين صعود را در زمستان انجام داديم؛ 22 بهمن سال 63 و دومي صعود زمستاني ديواره علم‌كوه بود كه توسط خود من انجام شد.
براي همين از همان موقع ديدم كه پتانسيل خوبي داريم و اين كه با چيني‌ها يا ژاپني‌ها برويم براي ما كسر شأن بود.
ماجرا فرق مي‌كرد و آن اين كه ديد دنيا و دست‌اندكاران كوهنوردي عوض شود.
به هر حال، تمرينات را براي صعود به اورست انجام داديم و تنها مشكل ما مساله مالي بود.
آقاي هاشمي‌طبا صريحاً گفت:
من ارز نمي‌دهم، پول هم نداريم.
من هم گفتم:
اينجوري كه نمي‌شود، «شما پول خواهيد داد.»
خدا خيرشان بدهد، در دو مرحله به ما ارز دادند، البته خيلي سخت گذشت،‌ هيچ وقت يادم نمي‌رود روزي را كه تصميم گرفتيم.
اين را هنوز جايي نگفتم.
تصميم گرفته بودم، اگر اين كار نشد، حتما يك بلايي سر خودم بياورم و آنها را به دردسر بيندازم.
حتي جايي كه بروم و در آنجا بايستم و بتوانم حرف كوهنوردي را بزنم، هم پيش‌بيني كرده بودم.
واقعيت، اصل كوهنوردي براي من مهم بود.
رفتم پيش مهندس فائقي خيلي برافروخته و عصباني بودم، چون تيم داشت مي‌رفت و من مانده بودم.
خلاصه آقاي مهندس فائقي من را گرفت و بوسيد و گريه كرد ، او به كرات براي كوهنوردي خلوص نيت داشت به حدي که من بارها به خاطر محبت هايش از اين مرد خجالت كشيدم!
البته ايشان دلش براي مملكتش مي‌تپيد که اين كارها را كرده است.
به هر حال رفتم پيش مهندس هاشمي‌طبا براي خداحافظي و گفتم،‌ كارها اين‌گونه انجام شد و وسائلي را كه خريده بودم شرح دادم.
كسري زيادي داشتيم و وسائل دست‌ دوم خريده بوديم؛ چهار جفت كفش one sport دست‌دوم داشتيم و بقيه آنها كفش‌ كوفلاخ و از اين قبيل بود.
مي‌دانستم one sport مرگ ندارد،‌ ولي پول نداشتيم.
از نپال چهار جفت دست‌ دوم خريديم و به پاي تيم حمله كرديم.
لباس يكسره دست‌دوم دو دست و نو هم دو دست.
تا خلاصه بتوانيم اين كار را انجام دهيم. چادر و اين قبيل چيزها را داشتيم كه خوب بود.
سال گذشته كه براي گاشربروم مي‌رفتيم،‌ يكي از دوستان ساكن سوئيس،‌ كمكي كرد‌، كفش و چادر خريديم و رسيد به ما،‌ البته حالا مشكلات ديگري هم داشت.

پایان قسمت سوم
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران

در گفتگو با آقای حاجی صادق آقاجانی
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران
گفتگو با صادق آقاجانی

متاسفانه براي صعود نخستين 8000 متري، من دست نياز به قديمي‌ها دراز كردم و آنان نيز چادر سال 1353 را براي من آوردند و با افتخار آمدم ببرم، گفتند:
پولش را بده،
بعد ببر. 170 هزار تومان آن موقع از من پول گرفتند و وقتي در كمپ اين چادر برپاشد، بچه‌ها با بي‌سيم به من گفتند: فلاني اين آب صاف‌كن است، از اون طرف برف كه مياد از اين طرف آب مي‌كنه و مي‌ده داخل چادر و اگر چادرهاي سوئيسي را دوستم براي من نفرستاده بود، اين صعود هم شكست خورده بود.
از اين دست مسائل زياد داشتيم.
وقتي اينها را به مهندس هاشمي‌طبا گفتم،‌ خداحافظي و روبوسي كرديم تا خواستم بيرون بيايم، گفت:
فلاني ‌مي‌دوني كجا مي‌ري؟
خيلي ساده مي‌گي،‌ اون چيزي كه در كتاب و فيلم‌ها ديدم، خيلي پيچيده‌تر از اين حرفاست.
به ايشان گفتم:
اصلا ناراحت نباش،‌ تجربه و اطلاعات كافي داريم و خودمان را آماده اين كار كرده‌ايم.
رفتيم به منطقه و به لطف و عنايت خدا، صعود با قدرت انجام شد.
روز 19 مي 1998 ما نخستين حمله را از كمپ چهارم؛‌ يعني گردنه جنوبي ارتفاع 8000 متري انجام داديم.
هنگامي كه تيم به قله جنوبي ارتفاع 8850 رسيد،‌ متأسفانه طوفان بسيار سهمگيني رخ داد كه هيچ تيمي نتوانست حمله كند.
تيم حمله آقاي رسول نقوي، ‌حميد رضا اولنج، حسن نجاريان، مرحوم زنده‌ياد محمد اوراز و جلال چشمه قصاباني بودند.
اينها همان روز، حدود ساعت 11 از قله جنوبي به كمپ چهار برگشتند و همان شب حمله كردند.
اين كار شگرفي بود، چون بسياري از تيم‌ها برگشتند و استراحت كردند.
روزها ماندند، اما آنان همان شب دوباره ساعت 2 بامداد حمله كردند و شكر خدا صعود با موفقيت انجام شد.
اين يك موفقيت شد كه بچه‌ها خودشان را بيشتر باور كنند.
صعود اورست هم در سطح دنيا بچه‌ها را شناساند.
همه تيم‌هاي حاضر در منطقه،‌ نگرش ديگري روي كوهنوردي ايران پيدا كردند. تشكيلات كوهنوردي دنيا همچون UIIA با ما ارتباط برقرار کرد تا به مسئولان خيلي چيزها را ثابت كنند.
ولي پس‌لرزه‌هاي صعود، همچنان ما را اذيت مي‌كرد، به گونه‌اي كه بدهكاري‌هاي صعود به جايي رسيد كه ما در سال 1999 نتوانستيم طرح بعدي‌مان را اجرا كنيم.
طرح بعدي ما صعود دو قلعه 8000 متري در يك برنامه بود.
اين گام را خيلي فراتر گذاشتيم، مثل كار «رينولد مسنر» و «سون بارك».
ما آمديم گفتيم دو تا قله هشت هزار متري را در يك صعود انجام بدهيم.
به دليل فشارهاي اورست، ما نتوانستيم در سال 99 اين كار را انجام بدهيم، براي همين،‌ اين كار را به سال 2000 انداختيم؛ يعني يك سال فاصله.
در اين زمان، يك گروه جوان جمع كرديم براي صعود به قله كپه داغ؛
كپه داغ، قله بسيار سخت منطقه چيان شان و جايي است كه در يک دوره هفت ساله،احدي نتوانسته به آن صعود كند. خلاصه اين صعود را شكل داديم و هشت جوان رفتند و صعود را با موفقيت انجام دادند و بعد آمدند و تيم را براي «چوايو» و «شيشاپانگما» پي‌ريزي كرديم كه البته آن هم به خوبي انجام شد.
به فاصله 17 روز قله اول و دوم را صعود کرديم.
در حقيقت اين دست‌مايه‌هايي بودند براي حركت‌هاي بعدي.

س: با همان تيم اورست رفته بوديد؟
تعدادي از آنان عوض شدند و تعدادي ثابت مانده بودند. ما اهداف متعددي را دنبال مي‌كنيم.
از ركوردهاي دنيا اين هست كه بالاترين تعداد 8000 متري را تيم‌ها يا نفراتي بتوانند صعود كنند؛ اين جزو ركوردهاي جهاني است.
به همين دليل، دنبال اين بوديم که در كنار صعود‌هايي كه انجام مي‌شود، بحث پرورش جوانان و به دست آوردن تجربيات بيشتر براي كوهنوردان و ركود 8000 متري را نيز دنبال كنيم.
برخي‌ مي‌گفتند چرا بعضي اسم‌ها تكراري هستند.
اين از كمبود اطلاعاتشان است.
آقاي مسنر و كوكوشكا، دو دهه كار كردند تا به اين موفقيت‌ها رسيدند. به هر حال، اين جزو اهداف ما بود.

پایان قسمت چهارم
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران
گفتگو با صادق آقاجانی

در هر برنامه‌اي، تعدادي نيروي جديد و جوان وارد مي‌كرديم كه بتوانند توسط اينها آينده را بسازند.
البته بدون حضور با تجربه‌ها، نمي‌توانستيم اينها را براي صعود8000 متري آماده كنيم.
اوج اين قضيه‌، سخت‌ترين قلل هيماللاياست.
ما قله لوتسه را با دوازده نفر صعود كرديم كه تيم در كل چهارده نفر بود.
با عيار محاسبات ورزش‌هاي ديگر همه اعضاي تيم‌ ما كوهنورد بودند.
حتي يك‌بار پس از صعود لوتسه، به مزاح در منطقه گفته مي‌شد كه آقاجاني مي‌خواهد آشپز و اين‌ها را نيز به قله بفرستد.
اين حركت‌ها موجب معروف شدن كوهنوردان ايراني شد تا جايي كه برخي از دوستان، تماس گرفتند و راهنما خواستند براي كشورهاي ديگر كه از كوهنوردانتان بفرستيد بيايند، ما پول به آنها مي‌دهيم، فقط تيم‌هاي ديگر را رهبري و هدايت كنند.
البته با شرايط فرهنگي كه در اينجا بود، صلاح نديدم اين كار انجام شود.
خدا رحمت كند آدمي مثل «آناتولي بوگرايف» راهنما بود، پول مي‌گرفت هم قله‌اش را صعود مي‌كرد و هم تيم مي‌برد به قله و خيلي‌ها را هم در اورست نجات داد.
به هر حال، براي اين‌كه بتوانيم در دنياي كوهنوردي جاي خودمان را پيدا كنيم، بايد در صحنه‌هاي گوناگون حضور داشته باشيم.
پس از اين حركت‌ها، يك صعود به «گاشربروم ‌يك» شد، حادثه‌اي كه رخ داد(مرگ زنده ياد محمد اوراز)، فشاري را به كوهنوردي ما وارد كرد.
البته از خود كوهنوردي نبود.
كوهنوردان دنيا، هر ساله هزينه‌هاي بسياري در حوادث پرداخت مي‌كنند.
الان كره سه نفره دارد كه چهارده، 8000 متر را صعود كردند.
مي‌دانيد چند تا كره‌اي كشته شدند تا اين ركورد شكل بگيرد؟
ما براي ورود به عرصه نمي‌توانيم بگوييم، به هيماليا برويم و يك حادثه هم نداشته باشيم.
آقاي «لي»، نخستين كره‌اي كه چهارده 8000 متر را صعود كرد، در قله آناپورنا که سيزدهمين قله او بود پايش شكست. او مي‌گويد:
فقط نگران بودم طوري شود كه نتوانم اين كار را تمام كنم.
يا براي نمونه؛ يكي از كوهنوردان فرانسه بود كه در لوتسه ناپديد شد؛ يعني در سيزدهمين 8000 متري.
هيچ آثاري از او باقي نماند؛
ببينيد هيماليانوردي، عجين با حادثه است.
از سوي ديگر، برخي آدم‌هاي مغرض، تلاش كردند از اين قضايا، جنبش به راه اندازند، چرا كه اين جزو رشد كوهنوردي و هيماليانوردي بود.
به اين ترتيب، پس از حادثه‌اي كه براي مرحوم اوراز پيش آمد، ايشان از دنيا رفت.
با اين توصيف، اين حادثه يك مقدار، ولي اندك، چيزها را براي جامعه روشن كرد و نشان داد نمي‌توان به فكر پيروزي بود، بدون اين‌كه خطر نكرد.
اصطلاحي است در كوهنوردي كه قله‌هاي مرتفع دره‌هاي عميق دارند!

پایان قسمت پنجم
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران
گفتگو با صادق آقاجانی

8000 متري دره‌اش 500 متر نيست، خدا رحمت كند «جرزی كوكوشكا» 2500 متر سقوط كرد.
آدمي كه مي‌آيد ديوار جنوبي لوتسه را صعود مي‌كند، اگر سقوط كند، 2500 سقوط مي‌كند.
اين جوري نيست كه آدم سقوط كند و پايش بشكند.
به هر حال، پس از حادثه مرحوم اوراز يك مقدار كندي شكل گرفت.
ما تلاش كرديم به دنبال اهدافي باشيم كه ارزش هزينه اش را داشته باشد‌.
يك بحث چهارده قله 8000 متري بود، يك مقدار براي كوهنوردي ايران زود بود.
ما فشار آورديم كار هم خوب پيش مي‌رفت، ولي بدنه كوهنوردي ايران، هنوز نتوانسته بود خودش را همسان كند.
الان خيلي خوب شده، پس از اين زحمات بسيار زياد، خيلي خوب شده آدم‌ها از جيب خودشان پول مي‌دهند و قله 8000 متري مي‌روند، كشته هم مي‌شوند و هيچ كس اعتراض نمي‌كنند.
من نمي‌دونم كساني كه آن موقع اعتراض مي‌كردند، چرا حالا حرف نمي‌زنند؟!

س: آيا كوهنورداني كه به صعود مي‌رفتند، بيمه بودند؟
همه كساني كه ما در هر صعودي برديم بيمه كرديم، الان هم بنا بر قانوني كه فدراسيون نوشته، هر تيمي كه خصوصي و شخصي هم بخواهد برود، بايد اين آيين‌نامه را رعايت كند.
حالا يك نفر قاچاقي مي‌رود، ما مسئول نيستيم، ولي ما چهارچوب گذاشتيم بياييد اين آيين‌نامه را رعايت كنيد تا ميزان حوادث به كم‌ترين درجه برسد.
پس از آن به فكر افتاديم كه هيچ زن مسلماني تا کنون به اورست صعود نكرده و براي همين، دنبال اين كار افتاديم و براي اين كه كار انجام شود، استان‌هاي ما صعود سراسري برگزار كردند تا بتوانيم دامنه آن را گسترش دهيم.

مقام معظم رهبري فرمايشي داشتند كه ما هميشه از آن استفاده كرديم.
سال 68 ما ديواره علم كوه را صعود كرديم، اما با سرمازدگي دست يكي از بچه‌‌ها، صعود نيمه كار ماند و برگشتيم.

تصوير اين صعود را خدمت ايشان كه آن زمان رئيس‌جمهور بودند، برديم و توضيح داديم. ايشان فرمودند:
برويد كار را ادامه بدهيد.
نگفتند كه دست ايشان،
نگفتند نمازتان را چگونه خوانديد.

من پس از صعود اورست هم گفتم كه بزرگ‌ترين مشوق من براي اين كار، خود ايشان بودند.
با رفتنشان به كوه و تشويق بنده و فرمايشي كه برويد و كار را تمام كنيد؛ يعني اين كار براي مملكت ارزش دارد.
اين فرمايشات موجب شد صعود اورست را انجام بدهيم و بعد اين جمله را گفتند:
تصور نكنيد با صعود اورست كار تمام شده كه اين آغاز كار است تا بعد به قله‌هاي ديگر صعود كنيم.

در جمله ديگر فرمودند:
صعود به قله مرتفع جهان بايد مردم را به دامنه‌هاي اين ورزش بكشاند.
اين خودش خط مشي است.
بر مبناي اين ما آمديم، صعودهاي زمستانه را بر پا كرديم و سال قبل تعداد را به 8000 صعود کننده رسانديم.

به همين دليل، قضايا را در پايه‌ها و سطوح گوناگون و تخصص‌هاي گوناگون گسترش بدهيم كه شكر خدا، سال گذشته، صعود زمستاني ما تا منطقه عمومي الوند به 8000 نفر رسيد و صعودهاي چند هزار نفري به قلل مرتفع و بعد آمديم اينها را تفكيك و پراكنده كرديم كه بتوانيم مديريت‌ها را تقويت كنيم.
با توجه رهبري و موفقيت‌ها، تلاش كرديم اهداف ديگري را تعريف كنيم.
ديديم در دنيا بانوي مسلمان به قله اورست نرفته؛
بنابراين، اين امر مي‌تواند نقطه عطفي باشد و ما مي‌توانيم با اين حركت به دنيا نشان بدهيم كه جايگاه بانوي ايراني و بانوي مسلمان اين نيست كه آنها گمان مي‌كنند، فيلم مي‌سازند و در آن نشان مي‌دهند زن مسلمان، محصور است.

پایان قسمت ششم
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران
گفتگو با صادق آقاجانی

طراحي نخستين صعود بانوي مسلمان زن را انجام داديم، دوبار اين حركت را كرديم، متأسفانه دست انداركاران وقت، پشتيباني لازم را نكردند، چرا كه به آن فلسفه ايمان نداشتند.
اين‌قدر هم غرق در رشته‌ها و جنجال سياسي ورزش شده بودند كه به آن فكر نمي‌كردند.
وقتي در سال 83 اجازه ندادند برگشتم، با آقاي مهر عليزاده گفتم:
بيا اين كار را در زمان خودت انجام بده، كه ايشان به صورت كتبي نوشتند:
امكان ندارد.
خانم دكتر احمدي، معاون ايشان به صورت كتبي نوشتند:
امكان ندارد انجام ندهيد، ولي اشاره كردم ما طور ديگري فكر مي‌كنيم.

هيچ بچه رزمنده و بسيجي نگفت گلوله نيست يعني چه؟
من همواره در اين زمينه‌ها سال 59 يادم هست.
در سوسنگرد براي هر قبضه خمپاره 120 جيره داشتيم؛ دو تا آن هم روزانه.
كسي كه اينكاره هست، مي‌داند براي ثبت تير و ثبت نقطه‌ كه بايد با گلوله انجام شود، چند تا گلوله احتياج دارد و يا وقتي ديده‌بان از شما آتش مي‌خواهد، بايد چند تا گلوله بريزي تا ببينند.
ما اين‌ها را تجربه كرده بوديم و حتي با سيم ظرف‌شويي گلوله‌هايي را كه در خاك بودند، مي‌ساييديم و استفاده مي‌كرديم.
پس براي من اين ‌كه يك نفر بگويد نه! من حمايت نمي‌كنم، معنايي ندارد.

اين بچه‌ها آن گونه مبارزه كردند و همواره من را پشتيبان خودشان مي‌دانستند و گمان مي‌كردم آن زماني كه مي‌بودم و اين كار را انجام نمي‌دادم، خالي كردن پشت آنان بود.
براي صعود نخستين بانوي مسلمان جهان طرح تهيه كردند و 400 ميليون هزينه گذاشتند.
در حضور بعضي دوستان گفتند:
4/3 را ما مي‌دهيم، يك چهارم را خودت.
گفتم قبول با هم دست هم داديم.
يك هفته بعد، چند تا نامه نوشتم براي ايشان، چون نتوانسته بودم بروم.
فكر مي‌كنيد از آنچه قول داده بودند يعني 4/3، 300 ميليون تومان، چقدر به من دادند؟
30 ميليون تومان!

عين همان بچه كه در جنگ جلو رفت، ولي نه آتش تهيه برايش فرستادند نه تداركات، رها شديم.
من آنها را تجربه كرده بودم.
از اين رو، باعث نشد برگردم.
لطف و عنايت خدا و كرم مولا چشم ما را از اين چيزها نترسانيد.
پا شديم رفتيم منطقه، در آنجا به ما گفتند شما وروديه را بياور!
ما چهارده نفر بوديم كه ورودي هر نفر ده هزار دلار بود، كه مي‌شد 140 هزار دلار! يكي هم براي بقيه اعضا مي‌خواستند؛ يعني 150 هزار دلار.
من با 40 هزار دلار از ايران رفتم.
توسط چنين بزرگواراني!
رفتيم آن‌جا راهنمايي كرديم.
دوستانم گفتند خيلي تيم‌ها آمدند اينجا و برگشتند، خواستي برگردي هزينه خرج اينجا را پرداخت كن.
برگشتم ايران يكي دو تا دوست كمكي كردند و حدود 40 ميليون، بخشي از سرمايه شخصي و خانه را گذاشتم و تبديل به دلار كردم و رفتم آن طرف.
با توجه به محدوديت چهارده پرميت را به يازده نفر كاهش دادم و توانستم آن پول را پرداخت كنم.
120 هزار دلار را دادم و گفتم بقيه درست مي‌شود كه تيم رفت منطقه.

پایان قسمت هفتم
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران
گفتگو با صادق آقاجانی

اهداف بايد در راستاي مملكت و منافع ملي باشد.
باور كنيد آنقدر خبرنگار آمده بود كه همه تعجب ‌كردند.
تيم‌ها مي‌شنيدند بانوان ايران، تعجب مي‌كردند.
آنها مي‌گفتند ما هر فيلمي از زن ايراني ديديم، يا فيلم زن عشاير زردكوه بوده كه بچه‌اش به رودخانه افتاده و بچه رفته و ايل هم رفته يا روبند و فلان! و يا ...، خلاصه مي‌ديدند و تعجب مي‌كردند، زن ايراني كوهنورد؟!
آمده‌اند اينجا؟!

فيلمش هست و حتي شبكه‌هاي گوناگون تصاوير را نشان دادند.
احساس خوشايندي داشتيم، چون بخشي از اهداف برنامه در حال آشكار شدن بود.
به هر حال، كار انجام شد، ولي كاري كه مي‌توانستند در كشور انجام دهند صورت نگرفت.
تا يك‌سال و نيم بعد، بدهي‌هاي اين صعود را دادم.
البته عيبي ندارد چون معتقدم ما به خون شهدا و مملكت بدهي داريم و بايد دين خودمان را ادا كنيم.
من از سازمان ارتباطات اسلامي خواستم كه اين خبر را منعكس كند، اين نخستين بانوي مسلمان كوهنورد است، اما از سنگ صدا درآمد، از سازمان ارتباطات اسلامي صدا بر نيامد.

چرا ما اين‌قدر در مسائل غرق هستيم كه نمي‌فهميم رئيس IOC(کميته بين المللي المپيک) در دنيا، معادل دبير سازمان ملل اعتبار دارد.
ورزش اين‌قدر در دنيا برد دارد.
شما ببينيد در كانادا چگونه با ما برخورد مي‌كنند، وقتي به نفري كه سال گذشته در اورست كمك كرديم در تلويزيون خودشان از ايراني‌ها تعريف كرده كه به من كمك كردند و نجاتم دادند.
كانادا با ما موضع سياسي دارد، ولي چقدر از كانال ورزش براي ايران مي‌شود تبليغ كرد.
چرا دست‌اندركاران فرهنگي چنين نمي‌كنند؟
چرا سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي از اين موضوع استفاده نكرد؟
حتما بايد يك عنصر سياسي باشد يا يك سياسي‌كار تا اين كار را بكنند.
مشكل ما اين است كه نتوانستيم خودمان را خوب معرفي كنيم.
در مورد صعود ما در مجلات خارجي، صفحه‌هاي زيادي نوشته شده، ولي آنهايي كه مي‌توانستند نكردند و كوتاهي كردند.
من از سازمان ارتباطات اسلامي نه پول خواستم نه چيزي.
گفتم من مواد خام اين كار را دارم.
شما مي‌توانيد كتاب و فيلم توليد كنيد و به سراسر جهان بفرستيد؟

پایان قسمت هشتم
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران

در گفتگو با آقای حاجی صادق آقاجانی
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران
گفتگو با صادق آقاجانی

یکی از دوستانم از انگلیس آمد و گفت:
ناراحتي من از اين است كه در انگليس، تصاوير صعود را از شبكه‌اي انگليسي ديدم.
ببينيد اين بستر چقدر راحت وجود دارد و ما چه مي‌كنيم؟
پول اين مملكت را براي چي خرج مي‌كنيم؟
سفارتخانه ما در دنيا چكار مي‌كنند؟
در هر سفارتخانه‌اي در دنيا كه برويد، در محل انتظار يك ميزي هست كه يك سري تبليغات و كتاب است كه شما با آنها آشنا شويد.
خوب همين افتخار را روي يك كاغذ چاپ مي‌كردند، مگر چقدر خرج دارد؟
وزارت خارجه متوجه اين موضوع نيست،
وزارت ارشاد بخش برون مرزي ندارد، ما در كجاي دنيا كدام رشته ورزشي توانسته بنويسيد السلام عليك يا فاطمه‌الزهرا؟!
دست‌اندركاران ما پول را به باد مي‌دهند كه حرف بزنند، خوب اين عمل بود.
در تاريخ دنيا، دو بار اتفاق افتاده كه روي قله اورست يك‌ بار بگويند:
«السلام عليك يا ابا عبدالله»
و يك‌بار هم گفتند:
«السلام عليك يا فاطمه‌الزهرا».
ورزش ارزشي كجاست؟
اين ارزش نيست؟!
ما چه جوري بايد بگوييم اين ارزش است؟
اگر مي‌گوييد معتقد به ولايت هستيد، موقعي كه مي‌خواهيد افه بياييد مي‌آييد از ولايت حرف مي‌زنيد و از رهبري حرف مي‌زنيد.
مقام معظم رهبري اين قدر حرف زدند شما چكار كرديد؟
آقاي مهندس علي آبادي كه رئيس سازمان است، با ما آمدند خدمت رهبري. ايشان اين‌ قدر در صعود بانوان صحبت كرد.
آقاي علي آبادي اگر نقطه‌اي براي اين كار با خودكارت گذاشتي، رو كن!
به خدا، اين حرف را از علي آبادي، به خاطر اين كه نيستم نمي‌گويم، بلكه دلم براي مملكتم مي‌سوزد.
رهبري فرمودند:
كار، كار ارزشي است، با اين همه زحمت ما چه كرديد؟

س: اصلا ماجرا از كجا آغاز شد كه بگويند آقاجاني استعفا داده است؟
- ضبط مي‌كني؟
من اصلا استعفا ندادم!
نامه من هست.
نامه را به شما مي‌دهم.
من استعفا ندادم.
مگر ايشان (علي آبادي) به من حكم داده بود كه من استعفا داده باشم، من مديون اين‌ها باشم كه اگر حكم براي من زده باشند، اما رو نكند!
آقاي علي آبادي يك‌سال و نيم است به سازمان آمده، يك صفحه بياورد كه به من حكم داده است.
كسي استعفا مي‌دهد كه حكم داشته باشد.
آقاي مهندس مهرعليزاده مي‌خواست من را عوض كند، اما نكرد، حتي حكم نفر بعدي را نوشتند، ولي صادر نشد.
اورست كه مي‌خواستيم برويم، شش ماه سرپرست شدم تا انتخابات برگزار شود.
رفتيم اورست و برگشتيم.
نامه نوشتم كه تاريخ مشخص كنيد. ايشان گفتند:
نه! من كه دارم مي‌روم، بعدي بيايد هر كاري مي‌خواهد، بكند.
گذشت.
آقاي علي آبادي آمدند.
يك نامه براي ايشان فرستادم.
در تاريخ 4/10/83 بايد مجمع تشكيل مي‌شد ولي برگزار نشده و حكم سرپرستي که به من داده شده پايان يافته، دستور بدهيد نسبت به برگزاري انتخابات اقدام مقتضي انجام شود.
آن موقع، معاون ايشان، جمله‌اي به من گفت كه خوب نيست بيان كنم، گذشت.

پایان قسمت نهم
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران
گفتگو با صادق آقاجانی

يك‌بار پس از ديدار مقام معظم رهبري به ايشان گفتم، اين قضيه مانده و گفتند: باشه، باز هم منتظر ماندم.
3 يا 4 دفعه به دفتر ايشان زنگ زدم وقت بگيرند خدمت ايشان برسيم،گفتند كار داريم، وقت هم ندادند.
يك نامه ديگر نوشتم پيرو نامه قبلي، اين مقدار از تاريخ مجمع گذشته دستور بدهيد، باز هم پاسخي داده نشد.

پس از ديدار رهبري، دو طرح تهيه كردم و در نامه همين را نوشتم؛ يكي براي ايشان فرستادم و يكي هم براي آقاي حسام و رونوشت هم به دفتر رهبري، راجع به موضوع اين دو طرح هم دستوري ندادند.
چون رونوشت به دفتر رهبري رفته بود، از آن‌جا هفت، هشت بار با من تماس گرفتند، چه دستوري داده شده كه گفتم هيچي.
يك‌بار ديگر از دفتر رهبري با من تماس گرفتند و گفتند:
دفتر علي آبادي گفتند كه آقاي مهندس دستور داده آقاجاني پيگيري نمي‌كند!
گفتم:
مديون شما و همه هستم اگر دستور را به من بدهند.
دستور يعني اين ديگر، مگر من متقاضي نبودم؟
من به رئيس‌جمهور نامه مي‌نويسم، دفترش جواب مي‌دهد ايشان اين طور گفتند. آقاي علي آبادي دستور دادند، كجاست؟
يك مسئله هم اين وسط هست كه هيچ جا بيان نكردم.
پس از ديدار با رهبر انقلاب، ايشان به دست آقاي مهندس قدمي، بخشنامه كردند؛ هر كسي بخواهد با رئيس سه قوه و رهبر انقلاب ديدار كند، بايد از ما اجازه بگيرد! نامه‌ آن هم هست.
در نامه‌اي كه نوشتم گفتم:
بي‌توجهي شما به منش كوهنوردي و انجام ندادن طرح‌هايي است كه بر فرمايشات رهبري طراحي كرديم و براي مشروعيت بخشيدن به حضور در فدراسيون فعاليت‌ها تشكيلات كه تا به امروز شما اقدام كرديد، من ديگر صلاح نمي‌بينم تا روشن شدن قضيه در فدراسيون باشم.
از اين رو، از اول هفته آينده تا اطلاع ثانوي در فدراسيون حضور نخواهم يافت.
من در اين مدت، هيچ وقت عنوان ننوشتم.
من حكمي نداشتم به عنوان يك آدم و با نام خودم مي‌فرستادم.
به من ابلاغ كردند، همه مدارك ثبت نام را ارسال كنيد، ما فرستاديم، ولي گفتند ايشان برگزار نكرده است.
شما با X و Y مسئله داريد به كوهنوردي چه ارتباطي دارد؟
شما با فلاني و فلاني مشكل داريد، برويد مسئله‌تان را حل كنيد

پایان قسمت دهم
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران

در گفتگو با آقای حاجی صادق آقاجانی
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران
گفتگو با صادق آقاجانی

ضمن اين‌ كه آنان، دوستان و بچه‌هاي دوران جنگ هستند.
پاشون را هم مي‌بوسم.
شما هنوز كه هنوزه با آدمي كه توي سيستان‌و بلوچستان سال 58 در جهاد بوده، با هم كار مي‌كنيد.
پاي فلاني اگر قطع شده با خون برادر من با هم آميخته شده.

س: الان كوهنوردي ايران در چه وضعيتي است كه شما به كنار رفتيد؟
در سال 72 يك نفر از ايران در مجمع جهاني كوهنوردي شركت کرده و گفته بود، مجمع را بيندازيد ايران، او را هو كردند!
ما سال 1381 پيشهاد برگزاري مجمع عمومي اتحاديه جهاني را داديم براي 2008 در ايران برگزار بشود كه يك نفر مخالف نداشت.
يك نفر خواست حرف بزند، يك خانمي گفت:
من توضيح مي‌دهم.
اينهايي كه شما مي‌گوييد، همه‌اش تبليغ است.
خانم انگليسي بود و به ايران آمده بود و مي‌گفت:
اين كوه‌ها را رفتم و ايران را گشتم هيچ كدام از اين‌هايي كه شما مي‌گوييد نيست.
سخنراني كرد و اكثريت مطلق راي ‌دادند مجمع 2008 در ايران برگزار شود.
اين به واسطه چيست؟
كار شده و همكاران من زحمت كشيدند و كوهنوردان ما تلاش كردند تا دنيا ما را باور كند.
مشكل ما در دنيا اين‌ است كه ما خودمان را معرفي نكرديم.
رسانه‌هاي خارجي كار كردند، ولي ما خودمان براي خودمان كار نكرديم.
من براي شما كتاب مي‌آورم؛
كتاب جيبي فارسي.
سفير وقت کره نامه نوشته آقاي آقاجاني، تعجب كردم او من را از كجا مي‌شناسد؟
يك كتاب جيبي به زبان فارسي. «كره در گذشته» 100 و خورده‌اي صفحه.
ما چرا اين‌گونه كار نمي‌كنيم ما فيلم نمي‌سازيم آنها مي‌سازند، ما كتاب نمي‌نويسيم براي ما كتاب مي‌نويسند ولي آن چيزي را كه خودشان دلشان مي‌خواهد بيان مي کنند.
شما مجله uia دو سال پيش را بياوريد، ببينيد چقدر در مورد كوهنوردي از ايران مطلب نوشته است.
همچنين لامونتا را ببينيد كه چند صفحه از كوهنوردي ايران مطلب دارد.
مسابقه‌هاي سنگ‌نوردي آقايان و خانم‌ها هم‌زمان روي يك ديواره انجام ‌مي شود. ما 3 مسابقه را در ايران و آن هم جداگانه برگزار كرديم و رئيس مسابقه‌هاي سنگ‌نوردي جهان را براي بازديد از يكي از آنها آورديم.
خلاصه بحث كرديم براي 2008 حالا كه مجمع ساليانه اتحاديه جهاني را در تهران برگزار مي‌كنيم يك مسابقه هم بگذاريم ولي جدا، قبول كرد.

من آقاي x و y را فرستادم انگليس؟
حالا آقاي علي‌آبادي ناراحت باشد. دويست ميليون هزينه داشت؟،
ايشان دادند؟
من ضربه‌اش را خوردم، مسابقه‌هاي سال گذشته سنگ‌نوردي آسيا، 38 هزار دلار ارز داشت.
ده روز مانده به مسابقه، نامه نوشتند كه ارز به شما نمي‌دهيم، خوب آخه من اين مبلغ را يك دفعه از كجا بياورم؟
تقويم و تصويب كرديد همه چيز را تأييد كرديد دو هفته مانده من نامه نوشتم، بعد مي‌گويند:
ارز نمي‌دهيم به مسابقه، خوب شما كه نمي‌دهيد من بايد پشتيباني فراهم كنم، مسابقه‌ها هزينه دارد.

پایان قسمت یازدهم
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران
گفتگو با صادق آقاجانی

من آقاي x و y را فرستادم مسابقه‌هاي جهاني را ببينند با رئيس مسابقه‌هاي جهاني صحبت كنند، شرايط را بسنجند و برگردند و پشتيباني من را فراهم كنند.
حالا به آقايان برخورده كه ايشان خارج رفته‌اند و نامه نوشته‌اند به اينجا و آنجا، كه اينها خارج رفتند و من هم پاسخ دادم كه اينها با پول خودشان رفتند، حال براي شما زور دارد؟
شما مگر وظيفه‌تان توسعه ورزش نيست؟
اين دوستاني كه شما در پرسپوليس آورديد براي چه بود؟
براي اين‌كه از موقعيتشان استفاده كنيد. براي شما خوبه، براي من بد است؟
چون با شما مخالفند!
كاش ايشان منشوري مي‌نوشتند كه اين آدم‌ها را در تشكيلات‌ها نياورديد، ابلاغ مي‌كرديد و تكليف همه روشن مي‌شد و اينقدر ناراحت نمي‌شديد و يك سال هم من را تحمل نمي‌كرديد!

اين جايگاه كوهنوردي ايران است.
من رئيس اتحاديه كوهنوردي آسيا هستم، به خاطر همين چيزها هم نرفتم و عمدا در جلسه حضور پيدا نكردم.
من عضو شوراي جهاني هستم آقاي علي‌آبادي دستور دادند، سفرها كم شود! من اگر مي‌روم براي مملكتم مي‌روم، احتياجي به اين سفر ندارم.
بخواهم بروم با خرج خودم مي‌روم.
الان تنها از آسيا يك نفر در هيأت رئيسه فدراسيون جهاني قرار دارد، مسئول امور بين‌المللي آقاي بختياري، به عنوان رئيس كميسيون مقررات.
ما در چهار كميسيون تشكيلات جهاني عضويت داريم.

خدا شاهد است، رئيس قبل از من در اتحاديه آسيا، هر سفري كه مي‌رفت زير 15 نفر همراهش نبودند.
نمي‌شود گفت كه رئيس هستيم پول هم خرج نمي‌كنيم سفر نمي‌رويم، در جلسه هم شركت نمي‌كنيم.
اين از برد بين‌المللي، توانمندي و تجربيات كوهنوردي است.
شما ببينيد امروز ما در ايران نفر 8000 متري چقدر داريم؟
اين سرمايه است از كجا جمع شده ما حداقل 30 نفر 8000 متري داريم، ما حداقل 50 نفر آدم 7000 متري داريم. اين سرمايه كوهنوردي ايران است، الحمدالله خدا را شاكرم، لطف و عنايت خدا باعث شد راه باز بشود.
الان کوهنوردها خودشان با هزينه شخصي خرج مي‌كنند و مي‌روند.

من دنبال باز شدن اين در بودم.
از سال گذشته با هيأت رئيسه صحبت كردم و گفتم بهتر است فدراسيون الان خودش را آرام آرام از اجراي برنامه‌هاي 8000 متري کنار بكشد.
مگر كارهاي خاص و كليدي كه وجود داشته باشد.
الان طوري شده كه از آدم‌هاي متخصص ما استفاده مي‌كنند، پول خرجشان مي‌كنند که سرپرستي تيم هايشان را كرده يا مربيگري‌ كنند.

پایان قسمت دوازدهم
@khabarkooh
@koohiran
Forwarded from خبرکوه - ویژه خبرهای تحلیلی کوتاه (محمد جدیری عباسی)
یاد یار
ناگفته هایی از کوهنوردی ایران

در گفتگو با آقای حاجی صادق آقاجانی
@khabarkooh
@koohiran