کانال وبگاه رسمی «۲۱مین جشنواره فیلم فجر مشهد»
223 subscribers
1.05K photos
20 videos
1 file
345 links

🔸وبگاه اصلی: MashhadFajrFilm.ir
🔸گروه تلگرام:https://t.me/joinchat/HwzNyLYAVh61fBfJ
🔸کانال تلگرام:www.t.me/mashadfajrfilm
🔸گروه واتس آپ:https://b2n.ir/828560
🔸صفحه اینستاگرام:mashhadfajrfilm
🔸ص آپارات:mashhadfajrfilm
🔸توییتر: mashhadfajrfilm
Download Telegram
⭕️ فرم نظرسنجی و ارزشیابی بیستمین جشنواره فیلم فجر مشهد (فقط سی ثانیه وقت تان را می گیرد)

▫️دوستان عزیز، تاکنون شانزده سال این نظرسنجی، بی وقفه و مستمر صورت گرفته است، از این روز خواهشمندیم با شرکت در هفدهمین نظرسنجی برای ارزیابی عملکرد مسئولان و دست اندرکاران این دوره از جشنواره، ضمن کمک به خادمان خود برای بهره مندی از نتایج آن، اجازه فرمایید خلل و وقفه ای در این روند نیز به وجود نیاید.

▫️ ضمناً این فرم نظرسنجی در صفحه ی اول تارنمای جشنواره نیز درج شده است و می توانید نتایج حاصله را هم رؤیت فرمایید.

▫️پیشاپیش از حسن توجه تان سپاسگزاریم.

http://mashhadfajrfilm.ir/post/Nazarsanji_20th_mashadfajrfilm_ir
————————————-
www.mashhadfajrfilm.ir
@mashadfajrfilm
کلیپ خبرگزاری مهر خراسان رضوی و نظرات مردمی درباره ی فیلم شماره ده...

--------------------
www.mashhadfajrfilm.ir
@mashadfajrfilm
سلام و شب بخیر دوستان خوبم، ممنونم از اظهار نظرهای خوب و متعهدانه و دلسوزانه تون در مورد جشنواره ی فیلم فجر تهران و بعد به تبع اون جشنواره ی مشهد، هرچند همین اول کار، دوباره باید عذرخواهی کنم از همه تون بابت این که امسال بر خلاف رویه ی این ده ساله ی ام در تلگرام، مجبور شدم خیلی بیشتر از سهمم بنویسم، ولی چاره چیه؟ مجبورم به این شفاف سازی ها تا شاید کمی از غبارآلودگی وضعیت فعلی که متأسفانه همه توش گیر افتادیم، دربیاییم و بتونیم تصمیم درستی بگیریم و اشتباهی نکنیم که بعداً افسوسش رو بخوریم و ای کاش ای کاش بگیم.

بارها نظرمو تو گروه گفتم که من با تحریم جشنواره مخالفم! چرا؟ شاید بگید ما یادمون نرفته، خود شما اولین سینمادوست شهرستانی هستی که از حداقل شش هفت سال پیش، بحث تحریم جشنواره ی پایتخت نشینان رو مطرح کردی و اسنادش در سایت هست، حالا چطور میگی اصلاً تو این شرایط سیاسی و اجتماعی کشورمون، تحریم رو صلاح نمی دونی؟ چرا؟ (همینجا تو پرانتز بگم اون موقع بحث درون خانوادگی سینما بود و بی حاشیه و صرفاً به انگیزه ی رفع نواقص ولی الان ساز تحریم، کوک اونور آبی هاست ها... دقت کنید)

من در مقام پاسخ، دو مطلب کلیدی و علمی بیشتر نمیگم:

۱. اولاً به قول دانشمندان علم مدیریت، هرچیزی که قابل اندازه گیری باشه، مدیریت میشه و باقی خیر... و به قول شاعر، باقی همه بی حاصلی و بی خبری است!

۲. ثانیاً به تعبیر دانشمندان علوم اجتماعی: ما انسان ها هر کاری رو که انجام میدیم، یا برای دفع ضرره، یا برای جلب منفعت... سومی نداره...

حالا ارتباط این دو کلیدواژه با جشنواره ی تهران و مشهد مون چی چی هست؟

۱. چرا ما مشهدی ها که سینماروترین مردم ایران بعد از تهرانیم، در این جشنواره شرکت می کنیم؟ چرا ما مشهدی هایی که به اعتراف بزرگان سینمای ایران، بیش از ۶۰ درصد عوامل سازنده ی فیلمهای کشور از تهیه کننده تا کارگردان و تا بازیگران و تا عوامل فنی و ...، یا مشهدی ان یا خراسانی، بعد این همه سال بی مهری پایتخت نشینا به ماها، بازم نمی تونیم دل ازش بکنیم و نباید هم دل بکنیم؟

چون همین ما خراسانی های هنرمندپرور و حتی صادر کننده ی هنرمند به خارج از استان و حتی کشور، هنوز عرضه و جربوزه اش رو نداریم و پیدا نکردیم که طی ۴۴ سال بعد از انقلاب، «جشن سیمرغ سینمای خراسان» خودمون رو برپا کنیم! حتی همون جشن نصفه نیمه و ناقصی که ۴ سال پیش درست کردیم که با اصلش هم خیلی فاصله داره، همون رو هم حتی نتونستیم حفظش کنیم! دیدید امسال هیچ خبری از پنجمین جشن سینمای خراسان و سیمرغ خراسان و اینها نیست و اصلاً آقایون مسئول فرهنگی و هنری این جهانشهر!، هیچ حرفی ازش نمی زنن و فراموشی گرفتن ... گویی چهارمین دوره اش رو پارسال با آب و تاب فراوان برگزار نکردن و تو سیمای استانی براش برنامه ی خاص نذاشتن و اصلاً همچین چیزی اصلاً وجود خارجی نداشته!

پس وقتی خودمون یه ابزار و خط کش و ترازویی برای وزن کشی فیلم ها و عیارسنجی آثار هنری و سینمایی کشور و حتی استان و شهر خودمون نداریم، مجبوریم که اصطلاحاً با همین زن بابا بسازیم (ضرب المثله که مادر که نباشه باید با زن بابا ساخت!) و همون جشنواره ی ناقص و «رو به افول پایتخت نشینا» رو اصطلاحاً به چشمامون بکشیم چون نه طاقت و دل برکشیدن از عشق سینمایی مون رو داریم و نه دلمون میاد همین آب باریکه رو بر خودمون ببندیم! بالاخره از قدیم هم گفتن کاچی بهتر از هیچی یه!
پس اگه این اصل علمی درسته یعنی «فقط هر چیزی که اندازه گیری میشه، مدیریت هم میشه و لا غیر»، ما مجبوریم به حکم عقل و/ ما مخیر به انتخاب نیستیم به حکم دل، و لذا از سر اجباره که دنبال ترازو و مقراض قراضه ی غیر خودی بریم، چون ترازوی واقعی مون (یعنی جشن سیمرغ سینمای خراسان) که باید طبق معیارهای بومی خودمون، آثار سینمایی مون رو در ژانرها و رشته های مختلف از فیلم کوتاه گرفته تا بلند و انیمیشن و تله فیلم و مستند و کودکان و.... عیارسنجی کنه رو نداریم، از سر ناچاری و نداری، دو دستی چسبیدیم به جشنواره ی فیلم فجر پایتخت نشینا!!! والا عاشق چشم و گوش فسقلواره شون نیستیم و نبودیم! ارزونی خودشون...

اتفاقاً پایتخت نشین ها هم چون اینو فهمیدن، سالهاست که دارن تو سر ما شهرستانی ها و مشهدی ها میزنن، حالا خودشون هم دهاتین و از دهات اومدن علی آباد کتول و فکر میکنن علی آباد هم شهریه ... و تا جایی هم پیش رفتن که اتفاقاً یه خراسونی تهرونی شده ی تهیه کننده ی رییس شده ی موسپید چهار سال پیش به طعنه گفت: آهای شهرستونی ها... هیس! مگه جشنواره ی ونیز و کن و اینها تو شهرستان ها هم میرن که ما جشنواره رو از تهران به مشهد و شیراز و اصفهان بیاریم؟!

نکته سنج ها، اتفاقاً همین قصه ی غصه ی ما رو، سریال حضرت یوسف (ع) چقدر خوب به تصویر کشیده (یا در تاریخ داریم مشابه این حکایت رو، در قصه ی عشق اون جوان کارگر به خانم گوهرشاد که حتماً همه شنیدید عاقبتش چی شد؟ از عشق گوهرشاد گذشت، چون به عشق واقعی یعنی خود خدا رسید) لذا اجازه بدید عشقی و دلی هم این تمثیل رو بزنم تا دیگه مطلب خوب خوب جا بیفته و ابتر نمونه،

و اون این که: حکایت ما مشهدی های عاشق هنر هفتم و سینما، مثل ذلیخای پیر و فرتوت شده ای هست که تمام جوانی و زیبایی و ثروت و حتی نور چشمش رو در عشق و فراق یوسفش از دست داده، ولی بازم میاد سر راه یوسف میشینه و با هر عبور کاروانی، اونو صدا می زنه، هرچند یوسف نمی شنوه و حتی محل هم نمیذاره، ولی باز ذلیخا امیدواره!

و ایضأ، حکایت مشترک ماست با این که می دونیم عزیز مصر شده و سواره است و ما پیاده، ولی هر سال تو یه موقع خاص میاییم سر راهش قرار می گیریم تا یه بار دیگه با این چشم کم سومون ببینیمش، ولی اون میاد و رد میشه و ما رو نمی بینه و صدامون رو هم نمی شنوه، ولی باز سال بعد مثل کبوتر جلدی میاییم دوباره سر قرار؟ چرا؟ چون فطرتاً عاشق زیبایی هستیم و از آنجایی که یوسف، تجسم عینی زیبایی صورت و سیرت هست، ذلیخا وار تو صف خریداراشیم!

اما امان از اون روزی که همین ذلیخای صد دل عاشق، به وصال یوسف واقعی (یعنی خدای یوسف) می رسه، همین ذلیخای صددل عاشق یوسف، دیگه وقعی به یوسف کنعانی و عشق زمینی اش نمیده! چون بعد اون معجزه ی جوان شدنش، عشق حقیقی و آسمونی اش رو پیدا می کنه و دیگه پیش خودش (با پوزش از حضرت یوسف علیه السلام) میگه یوسف کیه؟! من دیگه یوسف میخوام چکار؟

حکایت ما نشه حکایت: ذلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشت زندانی.... چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی؟
خلاصه ی حرفم تو بخش اول اینه که پدر عزیزم، بابای خوبم، من نه یک دل که صد دل عاشق این دختر / پسر شدم، حالا تو هی بیا و صدبار منو نصیحت کن و بگو از این دختر / پسر دست بکش!! من دست نمی کشم... حتی اگه بگی اگه مثلاً دختر / پسر عموت رو نگیری و باهاش ازدواج کنی، از ارث محرومت میکنم و فلان و بهمان! باشه... من حاضرم از ارث محروم بشم و حتی طرد بشم، ولی به عشقم برسم... حالا فرضاً چرا پدر مخالفت می کنه؟ چون این دختر یا پسر، فرزند مثلاً داروغه ی روستاست و اونم داره به رعیت ظلم می کنه! مالیات و خراج بیشتری ازشون می گیره! و فلان و بهمان... خب.. (حالا جنبه ی منفی این شعر رو بگیرید) گیریم پدر تو بود فاضل... از فضل پدر تو را چه حاصل؟

پس مغز حرف اول و خطاب من به مرکز نشینا اینه و ذوق زده نشن و فکر نکنن ما مشهدی ها چیزی سرمون نمیشه و هر جور که اونا ساز بزنن ما باهاشون می رقصیم! خیر... بحث اکل میته (یعنی گوشت مردار) هست.. از سر ناچاری و اضطرار فعلآ داریم گوشت پرنده ی مردار رو میخوریم و الا اگه ما سینمادوستان مشهدی، الماس جشن سیمرغ سینمای خراسان خودمون رو داشتیم، عمراً اگه محلی به مفرغ جشنواره ی همیشه ناقص و رو به افول شماها می گذاشتیم!

پس اقبال ما از سر اجباره، مخیر به انتخاب نیستیم که جشنواره باشه یا نباشه؟ بلکه فعلاً مجبوریم! چون جایگزینی براش نداریم و برای تداوم این عشق مون هم مجبور به اون متر و مقراض قراضه تون هستیم و فعلا از سر ناداری و ناچاری، به ترازوی جشنواره ی فیلم فجر تهران دل دادیم تا تا حدودی، سره از ناسره، تمیز داده بشه و از روی میزان اقبال هیئت داوران و آراء مردمی بفهمیم کی بهتر از دیگران فیلم ساخته و مرواریدهای آتی موزه ی سینمای شهر و کشور، کدوم هایند... این اجبار هم از سمت خودمونه نه اجبار از سمت محیط و محیط بانان!... اجبار دل ایه... چون سینما عشقه مونه و فعلا ریش و قیچی هم دست شماست، از سر اضطرار میاییم چون به فرمایش رسول خدا(ص) اگر راهی سفر شدید، حتماً یکنفر از خودتان را امیر بر خود کنید. تا جایی که حتی امیر مؤمنان امام علی(ع) میفرماید: «زمامدار ظالم و ستمگر داشته باشید، بهتر از فتنه (و هرج و مرجى) است که پیوسته در جامعه وجود داشته باشد!» پس بی قانونی و بی ترازو و بی خط کش و مقراض بودن بدتر از داشتن قانون بد و ترازوی حتی ناقصه... حکایت از این که جشنواره و مسابقه ای باشه هرچند با مدیران نالایق و ناکارآمد و ناسپاس، افضل از فتنه های حاصل از بی مسابقه و بی نظم و بی جشنواره ایه که حاصلش میشه فتنه ها و هرج و مرج...
۲. و اما دلیل دوم، گفتیم به تعبیر دانشمندان علوم اجتماعی: ما انسان ها هر کاری رو که انجام میدیم، یا برای دفع ضرره، یا برای جلب منفعت... سومی نداره...

حالا چرا میگیم تحریم این فسقل واره ی فیلم فجر، اصطلاحاً تف سربالاست چون با تحریم کردن همین کاچی بهتر از هیچی، همین آب باریکه، همین زن بابا، همین فلان و بهمانی که شما میگید، اونم به بهانه ی ارتباطش با حاکمیت و این که جشنواره ی دولتیه، همین تحریم و همین قهر باهاش، نه نفعی رو به سمت ما سینمادوستان جلب می کنه و نه ضرری رو از این صنعت و علم و مهارت و تجارت و هنر دفع می کنه؟! چون فعلاً همینه... چیز دیگه ای نداریم جایگزینش کنیم!.. فعلاً خیرالموجودینه...

به قول تنها بانوی فعال گروه مون، حرف خوبی زد: میگه تهیه کننده خطاب به بازیگراش گفته یعنی چی تحریم می کنین؟ من کلی پول بهتون دادم و خرج فیلم کردم، شما پولتون رو گرفتین و رفتین و حالشو بردین، این من بدبختم که باید پول سرمایه گذاری ام رو به اضافه ی سودش برگردونم! اگه تحریم کنین، دودش به چشم من سرمایه گذار میره و بعد سال و سالهای بعدش به چشم خودتون! سالهای بعد کدوم آدم عاقلی جرأت میکنه پولشو بیاره تو صنعت و علم و هنر سینما سرمایه گذاری کنه؟ دیگه هیچ کی نمیاد! و این همون دودیه که عاقبت به چشم خودتون میره! فارسی اش میشه: همه دارن تو سر این خدا زده میزنن، شما دیگه لااقل نزنین!!!

دقیقاً مانند انتخابات های کشورهای دمکراتیک که اگه اکثریت مخالف حزب حاکم اقلیت در موعد انتخابات با صندوق های رأی قهر کنن، در واقع دو دستی کرسی های قدرت اجتماعی رو تحویل اقلیت حاکم دادن و این یعنی چک امضای سفید... بلکه باید برعکس این عمل کنن.. یعنی چی؟ یعنی نه تنها باید اکثریت طرفدار غیر حاکم، قاطعانه بیان پای صندوق ها، بلکه باید کاری کنن تا طیف خاکستری مردم (یعنی قهره کرده ها) رو هم به سمت خودشون بکشونن و بعد به مدد همین مبارزه ی مدنی و همین ابزار رأی و دمکراسی، اون کرسی ها رو پس بگیرن! با قهر و آشتی و این بچه بازی ها که نمیشه احقاق حق کرد! به فرمایش امیرالمؤمنین (ع) حق گرفتنیه.. دادنی نیست!
و حرف آخرم، مثال تاپی از همین صنعت نمایش خانگی ها و اصطلاحاً وی او دی ها که می بینین امروزه حسابی موی دماغ صدا و سیما شدن! در حالی که ابتدای کارشون اصلا کسی اونا رو آدم به حساب نمی آورد!

تمام حرفم اینه: آقا و خانم بازیگر، هنرمند! مجری! سینماگر، اصلاً خدایگان هنر، زود تصمیم نگیر! زود تحریم نکن! زود نسخه تحریم نپیچ و جو گیر نشو، تدبیر کن تا تقدیر به سراغت نیاد، اول برادری تو اثبات کن، بعد ادعای ارث و میراث کن، و الا دودش به چشم خودت میره و بس، صبر کن، اول یه «صدا و سیمای میلی» مثل صنعت نمایش خانگی باب دل خودت راه بنداز و چپت رو پر کن، بعد برو به «صدا و سیمای ملی» بگو که من دیگه نیستم! یا نکن با فیلم بانان دوستی.. یا بناکن خانه ای در شأن فیلم 😊

حالا این یعنی چی؟ یعنی چرا ما خراسانی های در استضعاف نگه داشته شده، هنوز «جشنواره ی سیمرغ سینمای خراسان» خودمون رو درست نکردیم، داریم حرف از تحریم فسقلواره ی فیلم فجر تهران می زنیم؟! بعد میگیم نمیخواهیمش! میگیم اَخِه، بَده، بُو میده، فلانه، بهمانه، می پرسیم خوب چرا بده؟ میگن: گنه کرد در بلخ آهنگری ... به شوشتر زدند گردن مسگری!

خب.. این که نشد! خداوکیلی و حضرت عباسی(ع)، یکی پیدا بشه و بگه اساساً تحریم سینماگر و اهالی سینما از تهیه کننده و کارگردانش گرفته تا بازیگر و عوامل فنی و...، از صاحب و مالک سینماها گرفته تا حتی همین خرده مغازه های چیپس و پفک و ساندویج اطراف سینماها که دل به خرید مردم سینمارو دارن وهمین نیمچه اقتصادشون به اقتصاد سینما گره خورده، همین مردم، همین طفلکا، چه گناهی کردن که اوضاع سیاسی مملکت بهم ریخته؟ یه بار از بابت کرونا چوب خوردن و حالا دوباره بخورن؟ یه بار صنعت سینماشون از بابت تحریم غربی ها چوب خورده و سالها تو تحریمن، حالا با چه عقلی بیان دوباره خودشون، خودشون رو تحریم کنن؟ یعنی خودزنی کنن؟

خب... آقایونی که نسخه ی تحریم می پیچید؟ ... این تحریم چه سودی رو نصیب اونا می کنه؟ چه ضرری رو از اونا دفع می کنه؟ یعنی یه سینمای شهر و روستامون میشه دو تا سینما؟... سینمامون میشه پردیس سینمایی؟... صدای آمپلی فایری مون میشه دالبی؟... سینمای نقلی مون میشه سینمای هوشمند؟! یه فیلم ساخته شده مون میشه دو تا... یا جمعیت مردم سینمارومون میشه دو برابر؟ اقتصاد سینمامون متحول میشه؟ بازیگرامون پرکار میشن و پیراشون بیمه ی عمر؟

یا نه... پس از این اتفاق نابخردانه، باید دو دستی سینماگر و سینما دار و بازیگر و کارگردان و از همه بیشتر تهیه کننده بزنه تو سرش که این چه غلطی بود کردم پولمو آوردم تو صنعت که نه.. چاه ویل سینمای ایران.. آیا حکایت او، حکایت آن بازرگان و تاجری نیست که تمام سرمایه شو رفته وسط تابستون یخ خریده به امید این که سود کنه، اما مردم خرید یخ رو تحریم کردن و حالا جلوی چشمش و حاشیه ی خیابون، داره سرمایه اش ذره ذره آب میشه؟!

اگه با خودش بگه لعنت به من و لعنت به سینماتون، اگه سرمایه ام رو همون سالها رفته بودم کود حیوانی !!! خریده بودم و یه جایی دپو می کردم، الان سود بیشتری برده بودم، چه جوابی داریم بهش بدیم؟

و حرف آخر و آخرم، اصلاً بنا رو میذاریم بر این که داروغه ظلم کرده و بلدیه ی شهر غلطی و رعیتی چوب خورده و زخمی برداشته... حالا مردم شهر عصبانین و هر که برای دلجویی از رعیت (و بلکه سپر کردن رعیت برای آدرس دهی غلط)، یه چیزی میگه!

تمام حرف من اینه خداوکیلی دیگه دیواری کوتاه تر از دیوار هنرمند نقال و پرده خوان شهر پیدا نکردین؟ یعنی کلاهتون قاضی، این انصافه که تمام بار این تظلم خواهی رو اون هنرمند ضعیف شهر و اون قهوه خانه ی محقری بکشه که تنها دلخوشی و سرگرمی مردم این دیاره؟! اصلاً چرا تا تقی به توقی میخوره، همه زورشون به صنف ضعیف و بی حامی هنرمندا می رسه؟

اگه راست میگید و آدرس غلط نمیدین، اگه قرار به تظلم و دادخواهیه از داروغه ی شهره، چرا خان ها و بزرگان شهر، اساتید و اطباء، کدخداها و ارباب ها، مکتب خانه ها و جریده نویس ها، ملاکان و مباشرها، بازرگانا و تاجر ها، کاروانسراها و اصطبل دارها و قصاب ها و بقال ها و بزازها و کفاش ها و عطارها و... همه و همه، اینا چرا کرکره ی دکون هاشون رو به نشانه ی اعتراض و تظلم خواهی پایین نمی کشن؟! اینا چرا فقط زورشون به اون بیچاره ی نقال و پرده خوان میرسه؟ خب.. اول یه سوزن به خودشون بزنن بعد یه جوالدوز به دیگری!

این نمیشه که سلاطین سکه و ارز و خودرو و زمین و ملک و بورس و سفر و رسانه و وی پی ان و دانشگاه و کنکور و مدرک و سماور و منقل و خلاصه همه چی، حتی صنعت مالیات از مزار و قبور و اموات، همه دارن کسب و کارشونو میکنن و حال و هول، اما همین که نوبت به اجرای نقال بینوای هنر سینما تو قهوه خانه ی فیلم فجر میرسه، همه میگن تعطیل، چرا؟ چون منسوب به دولته؟ از باب مثل میگم: دولتی که به شترش گفتن چرا گردنت کجه؟ گفت: کجام راسته؟

درود و بدرود
💦 استقبال تماشاگران و ایجاد نوبت اضافه برای فیلمهای جشنواره فجر مشهد

▫️مدیر گروه سینمایی و سمعی - بصری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی گفت: استقبال تماشاگران از برخی فیلمهای بیستمین جشنواره فیلم فجر مشهد، سینماهای این شهر را به ایجاد نوبتهای (سیانس) اضافه برای نمایش روزانه سوق داد.

▫️سوسن محمدزاده روز جمعه در گفتگو با خبرنگار ایرنا افزود: بر این اساس سینما ویلاژتوریست در ساعت ۲۲:۳۰ دقیقه روزهای شنبه (۲۲ بهمن)، یکشنبه (۲۳ بهمن) و دوشنبه (۲۴ بهمن) نوبت اضافه برای نمایش سه فیلم شامل "یادگار جنوب"، "غریب" و "کت چرمی" در نظر گرفته است.

▫️وی بیان کرد: پردیس سینمایی سیمرغ نیز فیلم "کت چرمی" را در سه نوبت اضافه در روزهای جمعه (۲۱ بهمن)، شنبه (۲۲ بهمن) و دوشنبه (۲۴ بهمن) افزون بر نوبتهای معمول خود به نمایش می گذارد.

▫️مدیر گروه سینمایی و سمعی - بصری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان رضوی گفت: بیستمین جشنواره فیلم فجر مشهد از ۱۷ بهمن ماه کار خود را با نمایش ۲۰ فیلم آغاز کرده است که ۶ سینمای هویزه، آفریقا، برفی، سیمرغ، پارک بازار و ویلاژتوریست آنها را به نمایش می گذارند.

▫️وی این فیلمها را شامل "شماره ۱۰، یادگار جنوب، چرا گریه نمی کنی، عطرآلود، کت چرمی، جنگل پرتقال، سرهنگ ثریا، روایت ناتمام سیما، در آغوش درخت، بعد از رفتن، هوک، آه سرد، اتاقک گلی، پرونده باز است، آنها مرا دوست داشتند، هایپاور، گل‌های باوارده، غریب، سینما متروپل، وابل و کاپیتان" می شود.

▫️محمدزاده اضافه کرد: تاکنون فیلمهای "سرهنگ ثریا"، "کت چرمی"، "یادگار جنوب"، "غریب" و "شماره ۱۰" بیشترین استقبال را از سوی تماشاگران مشهدی در برداشته است.

▫️بیستمین جشنواره فیلم فجر مشهد تا ۲۴ بهمن ماه در این شهر برپا است.

▫️فروش بلیت فیلم‌های جشنواره فجر در مشهد به صورت برخط و از طریق سامانه‌های آی‌تیکت (iticket.ir)، ایران‌تیک (irantic.com) و گیشه هفت (gisheh۷.ir) قابل انجام خواهد بود.

——————-
www.mashhadfajrfilm.ir
@mashadfajrfilm
نخستین پست صفحه اینستاگرامی بیستمین جشنواره فیلم فجر مشهد

▫️ تورق دفتر بیستمین #جشنواره_فیلم_فجر مشهد را در چهل و یکمین ایستگاه فیلم فجر سراسری را به حول و قوه ی الهی در حالی آغاز می کنیم که در حسرت برپایی چراغ خاموش شده ی «پنجمین جشن سیمرغ سینمای خراسان» هستیم.

در حالی هر ساله دل به برپایی جشن سینمای پایتخت نشینان می دادیم که در سایه ی آن، مشق سیاست و درایت کنیم و نهال نوپای جشن سینمای بومی خود را آغاز...

اما حیف که به سوء تدبیر مسئولان فرهنگی و هنری دیاری که افتخار هم سینما روترین مردم ایران (پس از همان پایتخت نشینان) را دارد و هم این که بیش از ۶۰ درصد از اهالی سینمای کشور از تهیه کننده و کارگردان گرفته تا بازیگر و فیلمنامه نویس و عوامل فنی و هنری، همه یا مشهدی اند یا خراسانی، امسال چراغش خاموش است و کالبدش سرد...

نمایش و اکران فیلم‌های جشنواره ی تهران در #مشهد و در بازه ی زمانی هشت روز و در ایام #دهه_فجر، برای استانی و شهری که گل سرسبد هنر سینمای کشور بوده و بیشترین تأسیسات سینمایی کشور را (باز هم پس از آن پایتخت خسیس و منت گذار) دارد، اصلأ و ابداً هنر نیست و تخم دو زرده...
بلکه هنر و افتخار آن است که «آنچه خود داشت زبیگانه تمنا نکنیم» و عیارسنجی و ارزیابی آثار سینمایی و نمایشی خود را با معیارها و خط کش های بومی خود به دست هیئت داورانی بدهیم که مجبور نباشیم اسامی آنان را بنا به ملاحظاتی من درآوردی، شبی که فردای آن، آیین پایانی برگزار می شود، رسانه ای کنیم!

ما خراسانی ها خسته شدیم از بس که بیست سال نقش ملیجک (گنجشک دست آموز) را برای مرکز نشینان مرفه و بی دغدغه ی شهرستانها بازی کردیم و اگر خدا بخواهد و متولیان فرهنگ و هنر دیار امام مهربانی ها کاهلی نکنند، بیشتر تمایل داریم همان کلوخ «سیمرغ طلایی خراسان» خودمان را به سینه بزنیم تا مثلاً سنگ «سیمرغ که نه، بلکه ۲۴ مرغ تهران» که همیشه ی خدا یک پا دارد و همیشه ی زمان هم در خلقت کم...

اگر افتخار آمار بیشترین مردم سینماروی ایران و بیشترین تأسیسات سینمایی کشور پس از پایتخت با ماست، این یعنی بخش معتنابهی از سرمایه ی فیلم سازی کشور را همین مشهدی ها و زائران بارگاه منور رضوی که در مردمک چشم مرکزنشینان نمی آیند، می پردازند.

پس همین یک کد کافیست تا از این پس، قدر و حق و جایگاه و سهم لایق خود را سبد هنر هفتم کشور به شایستگی طلب کنیم و اگر ندادند، آب های مان را به آسیاب دیاری بفرستیم که آردش هم عائد خود ما شود نه این که هم آش و هم جا با ما، اما دست آخر، منت گذاشته دقیقه ی ۹۰ می گویند ۱۶ تا از ۲۴ فیلم و دقیقه ی ۹۵ می گویند باشد، ۲۰ فیلم به شما می دهیم! واقعاً دست مریزاد...

باقی واگویه ها بماند تا بعد...

-------------------------------------
www.mashhadfajrfilm.ir
@mashadfajrfilm